حکیم مهر - بررسی نظام آموزشی دکترای عمومی دامپزشکی در ایران - سید میلاد واحدی / سردبیر پژواد
بررسی نظام آموزشی دکترای عمومی دامپزشکی در ایران
سید میلاد واحدی
دانشجوی دکترای عمومی دامپزشکی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، عضو انجمن علمی دانشجویی میکروبیولوژی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران
شماره تماس: 09363476960
پس از انقلاب اسلامی ایران ستاد انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و آموزش عالی، برنامه آموزشی رشته دامپزشکی را با در نظر گرفتن نیازهای کشور تهیه و تنظیم نمود. آنچه شما در قالب رشته دامپزشکی می خوانید و می آموزید نتیجه برنامه ریزیهایی است که طی سالهای 1359 تا 1361 صورت گرفته است. البته این برنامهریزیها با توجه به نیازها و سیاستهای آن زمان کشور بوده است. هدف این نوشتار بررسی کفایت این نظام آموزشی در حال حاضر و با توجه به تغییرات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و همچنین سیاستهای روز کشور است.
ستاد انقلاب فرهنگی در سال 1364 انجمنی به نام انجمن تحصیلات دامپزشکی و آموزش تخصصی (Veteinary Education and Specialized Training(VESTC)) تشکیل داد. اهداف این انجمن شامل:
1) ایجاد هماهنگی بین دانشکدههای دامپزشکی، مراکز تحقیقاتی و مراکز خدمات دامپزشکی کشور
2) بهبودی سیستم آموزش دامپزشکی و ایجاد دورههای تخصصی
3) ایجاد ارتباطات علمی مابین دانشکدههای دامپزشکی، مراکز تحقیقاتی و ارگانهای اجرایی در جهت آموزش و تخصصی ساختن نیروهای انسانی
4) سازگار ساختن نظام آموزشی دامپزشکی برای دورههای تخصصی در جهت برنامههای سلامت و اقتصادی و سایر نیازهای کشور
این انجمن از 10 استاد شناخته شده، روسای دانشکده های دامپزشکی و رئیس موسسه تحقیقات دامپزشکی رازی و رئیس وقت سازمان دامپزشکی که جمعا 17 نفر میشدند، تشکیل میشد. اعضای این انجمن بر اساس نیازهای روز دورههای زیر را در رشته دامپزشکی در نظر گرفتند و برنامههای آموزشی هر کدام را تدوین نمودند:
1) دوره آموزش واکسیناسیون دامپزشکی
2) دوره آموزش تکنسین دامپزشکی
3) دوره آموزش دکترای دامپزشکی
4) دوره آموزش تخصصی دامپزشکی
و اینگونه پایه و اساس نظام آموزشی دکترای عموی دامپزشکی امروزی ریخته شد (Rad and Teshfam, 1988).
گرچه نظام آموزشی دامپزشکی در کشورهای مختلف متفاوت است، اما میتوانیم کفایت نظام آموزشی را در کشورمان با توجه به نحوه عملکرد دانشآموختگان، نظر دانشجویان و همچنین بررسی وضعیت این رشته در جامعه مورد ارزیابی قرار دهیم. صنعت دامپزشکی پس از صنعت نفت دومین صنعت بزرگ کشورمان است، بنابراین نمیتوان گفت نگاه تخصصی به این رشته امری غلط و نا به جاست. میتوان سیستم آموزشی را به سه مبحث زیر تقسیم کرد و هر کدام را به صورت جداگانه بررسی کرد:
1) واحدهای آموزشی
2) پذیرش دانشجویان
3) گزینش و آموزش اساتید
دامپزشکی علم وسیعی است، به گونهای که آموزش آن حتی به صورت عمومی بیش از شش سال را میطلبد. حال اگر در اصول آموزشی اشتباه کنیم، دامپزشک عمومی شخصی خواهد شد که از هر شاخه این علم وسیع کمی میداند اما علمش به کارش نمیآید. با توجه به شرایط کشور و پیشرفت صنعت طیور، دامپروری، افزایش روزافزون تمایل مردم به نگهداری حیوانات خانگی، نگاه عمومی و همهچیزدانی (لغت مناسب پیدا نشد!) حتی در مقطع دکترای عمومی دامپزشکی صلاح نیست. کمی دقیقتر میشویم و به صورت مقاطع علوم پایه، پیش درمانگاهی و درمانگاهی به بررسی وضعیت آموزشی میپردازیم.
در دوساله اول دکترای عمومی دامپزشکی که دروس علوم پایه تدریس میشود، گرچه نیاز به تغییر در محتوای دروس و تعداد واحدهای اختصاص داده شده احساس میشود، اما تغییر در عناوین آنها کاری عاقلانه به نظر نمیرسد. شاید تجدیدنظر در محتوای دروس آموزشی و خارج کردن آن از حالت خشک و کسلکننده و اضافه کردن مباحث کاربردی به جذابیت این دروس بیافزاید. نیاز به این تغییر در واحدهای درسی زیادی همچون آناتومی، فیزیولوژی، بیوشیمی بیشتر به چشم میآید.
آنچه که از نام رشته یعنی "دامپزشکی" به ذهن خطور میکند با آنچه که در دوساله دوم آموزش داده میشود کاملا متفاوت است. عمده مطالبی که در دوساله دوم تدریس میشوند به Veterinary Science مربوط میشود تا Veterinary Medicine. این در حالی است که رشتههای موازی با مباحثی که تدریس میشوند نیز در کشورمان وجود دارد. منظور چیست؟ مهندسی شیلات، کارشناسی مواد غذایی و مهندسی دامپروری رشتههایی هستند که مباحث مربوط به آنها در دوساله دوم دامپزشکی کم و بیش تدریس میشوند و این در حالی است که رشتههای تخصصی مربوط به آنها وجود دارد. آموزش مطالبی که ارتباط چندانی با دامپزشکی ندارند، جای بسی تعجب دارد. آیا واقعا کار دامپزشک پرورش گاو و گوسفند، ماهی یا کنترل کیفی مواد غذایی در کارخانجات تولیدکننده مواد غذایی است؟ (مواردی همچون بازرسی گوشت و شیر چون بحث بیماریهای زئونوز در میان است، از این قضیه استثنا هستند.) پرداختن به مباحث بالینی بیشتر و حذف یا کاستن این واحدها میتواند کمک شایانی به سودمندی نظام آموزشی و کارآمدی فارغالتحصیلان کند. اینگونه جایگاه دامپزشک و سایر رشتهها حفظ میشود و هر کدام به تخصص خود خواهند پرداخت. در برخی از دورس این دو سال کمتر توجهی به مباحث کاربردی و بالینی میشود و این در حالی است که این مباحث در دوره پیشدرمانگاهی (مقدمات بالینی) تدریس میشوند. این ضعف را در مباحث فارماکولوژی و انگلشناسی بیشتر میبینیم. قرار دادن واحدهایی همچون فارماکولوژی بالینی (به جای چند واحد از 7 واحد فارماکولوژی) و همچنین تدریس مباحث بیشتر در ارتباط با نشانههای بالینی انگلها در حیوانات (به جای اصرار بر حفظیاتی همچون شجرهشناسی انگلها و چرخه آنها) لازم به نظر میرسد. شاید همین نگاه کاربردی و بالینی دروسی همچون میکروبیولوژی و پاتولوژی است که رضایت دانشجویان (هر چند اندک) را سبب شده است. در کل باید گفت بررسی مباحث آموزشی و واحدهایی که در این دوسال ارائه میشود نیاز به بازبینی جدی دارند.
در نهایت به دوساله پایانی میپردازیم. دورانی که احساس میشود بیشترین کملطفیها در حق آن شده است. معایبی که وجود دارد، ماهیت بالینی رشته دامپزشکی را زیر سوال برده است. هر چند ممکن است در دهه 60 که برنامهریزیها صورت گرفته بود، نیاز به آموزش مباحث بالینی آنچنان که هماکنون الزامی به نظر میرسد، احساس نمیشد، اما امروزه با توجه به پیشرفت علم دامپزشکی، روشهای نوین درمانی در دامهای بزرگ، کوچک و طیور و ... ، پرداختن بیشتر به علوم درمانگاهی از نیازهای مبرم این رشته است. اختصاصی شدن علوم داخلی، عفونی، طب اورژانس، رادیولوژی، جراحی، مامائی و ... ما را به سمت بالا بردن ساعات آموزشی این مباحث میکشاند. ساعتهایی که طی دوساله دوم با آموزش دروس نامربوط و یا اضافی هدر میرود. همچنین اجبار به آموزش دروس بالینی شاخههای مختلف (دام بزرگ، دام کوچک، طیور و ...) امری عجیب به نظر میرسد. منظور این است علاقه فردی ملاک نیست و برای مثال کسی که به علوم دام بزرگ علاقه دارد، موظف به گذراندن دورههای مربوط به دامکوچک ، طیور و ... ، آن هم با تمامی جزئیات است. با توجه به شرایط موجود در کشور و زمینههای شغلی موجود، تخصصیتر کردن رشته دامپزشکی حتی در مقطع دکترای عمومی به نظر مفید است. اما این امر چگونه امکانپذیر است؟ میتوان با در اختیار قرار دادن واحدهای مختلف بالینی (دام بزرگ، دام کوچک و طیور و ...) و قرار دادن سقفی برای اخذ واحد در دوسال آخر به آموزش دامپزشکان عمومی متخصص کمک کرد (برای مثال 100 واحد در مباحث مختلف در اختیار دانشجو قرار داده میشود و دانشجو بر حسب علاقه موظف است 70 واحد برگزیند. این کار در بسیاری از کشورهای دنیا در حال اجرا است.). بدین صورت هر فرد بیشتر در زمینهای که علاقه دارد و تصمیم دارد در آینده در آن فعالیت کند، آموزش میبیند. این امر نه تنها به افزایش انگیزه دانشجویان کمک میکند، بلکه فارغالتحصیلان در زمینه کاری خود متخصص بار میآیند. با تغییرات پیشنهادی میتوان امید داشت که در آینده کمبود متخصصین در این رشته احساس نشود و به فردای دامپزشکی امیدوار بود.
اکنون به دو مبحث دیگر پذیرش دانشجو و گزینش اساتید میپردازیم. طبق مطالعاتی که بر روی همخوانی تیپ شخصیتی دانشجویان دامپزشکی کشور با رشته تحصیلیشان صورت گرفته است، 25 درصد از دانشجویان از لحاظ تیپ شخصیتی با همخوانی پایین یا کاملا ناهمخوان با رشته بودهاند که این میزان به نظر قابل قبول میباشد (Bahonar, et al., 2010). مسئله دیگر در مورد پذیرش دانشجویان این رشته، بالا بودن پذیرش دختران نسبت به پسران است. در این مورد گرچه در برخی شاخهها با توجه به نیاز به قدرت بدنی بالا گرایش پسران بیشتر دیده میشود اما در سایر موارد برتری جنسیتی محسوسی احساس نمیشود. هر وقت این بحث به میان میآید، جای فرهنگسازی و تغییر نگاه مردم به اینکه یک زن دامپزشک هم میتواند دامپزشکی ماهری باشد، حرف از کاهش پذیرش دختران به میان آمده است.
در بحث گزینش اساتید، به کارگیری اساتید جوان و تزریق نیروی تازه در کنار استفاده از اساتید با تجربه (و نه سالخورده) میتواند طراوت و شادابی را در آموزش تجدید نماید. برگزاری دورههای آموزشی و آشنایی با روشهای نوین آموزشی برای اساتید لازم است چون غیر این نیست که استاد در جایگاه تعلیم و آموزش دانشجوست و همواره باید به جدیدترین روشهای آموزشی آگاه باشد. القای مفهوم اینکه آموزش چیزی جز تخته و جزوه است و اینکه آموزش پویا و دوطرفه (استاد-دانشجو) نتیجهای بهتر دارد، میتواند در پیشرفت آموزش نقش عمدهای داشته باشد. بازبینی در مباحث آموزشی و رونمایی از نگاه نو علمی در آموزش مسلما بازخورد مناسب دانشجو را به همراه خواهد داشت. چیزی که سالیان سال است در آموزش دامپزشکی به آن توجه نمیشود.
در کشورهای مختلف هر چند سال یکبار نظام آموزشی دامپزشکی کشور مورد بررسی قرار میگیرد و معمولا با کشورهای پیشرفته مقایسه میشود. این رخداد حتی در کشورهای عربی، کشورهای آمریکای جنوبی مانند مکزیک و بسیاری کشورهای دیگر صورت میگیرد و نتیجه نهایی به صورت مقاله در مجلات به چاپ میرسد (Berruecos, J.M. et al, 2004; Hailat, 2005; CHOU, et al, 2008). این درحالی است که این امر به ندرت در کشورمان صورت گرفته است یا اگر گرفته نتایج آن در اختیار عموم قرار داده نشده است. نیاز به بازبینی و تغییرات کلی و جزئی در نظام آموزش دامپزشکی بیش از پیش احساس میشود. امید است با عملکرد صحیح مسئولین ذیربط در سالهای آتی شاهد تغییرات اثر بخشی باشیم.