کد خبر: ۱۴
تعداد نظرات: ۳ نظر

تشکر می کنم که وقتتان را به این گفتگو اختصاص دادید. در ابتدا قدری بیشتر خودتان را معرفی بفرمایید و مایلم بدانم که چرا رشته دامپزشکی را برای تحصیل انتخاب کردید؟

 

به نام خدا. من هم مثل همه آنهایی که در گذشته وارد دانشگاه شدند با کنکور وارد دانشگاه شدم. در سال 1336 می شد در رشته‌های مختلف امتحان داد. من هم دو جا امتحان دادم. یکی پزشکی و دیگری دامپزشکی. دامپزشکی را قبول شدم ولی در پزشکی نمره کم آوردم. به نیت اینکه در سال بعد دوباره در کنکور پزشکی شرکت کنم اول تصمیم داشتم مثل خیلی های دیگر مجدد در کنکور شرکت کنم ولی با خودم فکر کردم که دکترای دامپزشکی کم از دکترای پزشکی نیست حتی با وجود اینکه آن زمان خیلی دامپزشکی شناخته شده نبود. خیلی از دانشجویان سال بعد در کنکور پزشکی شرکت می کردند و می رفتند ولی من ماندم و مهم این بود که در هر کاری بودم سعی کردم عشق با کارم عجین باشد و واقعاً به دامپزشکی علاقه مند شدم. از سال 1351 به بعد به سازمان دامپزشکی کشور آمدم.

 

ببخشید... بفرمایید که کجا تحصیل کردید؟

 

دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران. تنها دانشکده دامپزشکی ایران که آن موقع در میدان فلسطین بود. بعداً در سال 1339 که سال سوم بودیم به ساختمان نیمه کاره و جدید دانشکده در محل فعلی منتقل شد. بعد هم که فارغ التحصیل شدم به سربازی رفتم و پس از آن به سازمان دامپزشکی کشور آمدم و کفیل دامپزشکی در  مهاباد ، خوی ، ماکو ، رضاییه (ارومیه فعلی) سلماس فعلی که آن موقع شاپور آذربایجان غربی بود شدم. بعد به زنجان و چهارمحال بختیاری و سیستان و بلوچستان (چابهار) به عنوان مدیر استان آمدم و به عبارتی قطر اطول ایران را طی کردم و گرمترین تا سردترین نقاط را تجربه کردم که این فاصله بیش از سه هزار کیلومتر بود. بعد از انقلاب هم بازنشسته و وارد کار دارویی شدم. ضمناً در کار مرغداری هم فعالیت داشتم و در شرکت های تعاونی مرغداران فعال و مدیرعامل مرغداران ورامین و مدتی هم مدیر عامل اتحادیه مرغداران ایران بودم و کار داروخانه را هم مشترکاً با همکاران داشتم. بد نیست عرض بکنم که در سال 58 بعد از انقلاب جامعه دامپزشکان ایران را با دو همکار دیگرمان به نوعی بازسازی کردیم. زنده یاد دکتر پرویز پرتوی و دکتر کامران افشار. ما سه نفر در سازمان دامپزشکی بودیم و هسته مرکزی جامعه دامپزشکان ایران را مجدداً دوباره  بعد از انقلاب تشکیل دادیم. حتی شماره عضویتم در جامعه دامپزشکان 4 است. به احترام دکتر شیمی ایشان را نفر اول اعلام کردیم و شماره دو تا چهار هم ما سه نفر هستیم. اولین کارمان هم آرم طرح ترافیکی بود که آن سال برای همکاران گرفتیم و آرمهایی بود که با حمایت سازمان نظام پزشکی -  چون هنوز سازمان ما به ثبت نرسیده بود -  گرفته شد و روی کاپوت ماشین حک می شد ولی در سال 60 مستقلاً عمل می کردیم. این ساختمان هم به نام من و دکتر ادیب و دکتر جهانگیر اکبری بود تا این اواخر که به نام جامعه شد. در آنجا حتی هسته اولیه سازمان نظام دامپزشکی هم شکل گرفت چون من سالها خزانه دار جامعه بودم و این اساسنامه های نظام را با گروه پانزده نفره شورای مرکزی تدوین کردیم و بعد سازمان دامپزشکی پیگیری کرد و تأسیس این سازمان هم به تصویب رسید. یکی از افتخارات من است که در شروع نظام دامپزشکی هم بوده ام. در سیستان و بلوچستان هم که بودم علاوه بر کارهای اداری علاقه به کارهای عام المنفعه هم داشتم. مثلاً در آنجا 42 ویلای ساختمانی برای همکارانمان در قالب تعاونی راه اندازی کردیم که بنیانگذارش بنده بودم که الآن هم هنوز دوستان استفاده می کنند و در تهران که اوایل انقلاب آمدم بحث مسکن سازمان دامپزشکی را راه اندازی کردیم که الآن در شهرک غرب دوستان زندگی می کنند و مسکن نظام دامپزشکی هم که 179 واحد دارد باز هم بنیانگذارش من و دکتر سلامتی بودیم و من به عنوان اولین رئیس نظام دامپزشکی استان تهران بودم و با تلاشهای دکتر محمدنبی پیگیری شد و به امید خدا امسال هم تکمیل و تحویل می شود. همین که در این کارها بوده ام به هر حال خوشحالم. در انجمن صنفی داروخانه داران هم برای اینکه بحث داروخانه ها متولی داشته باشد انجمنی راه اندازی کردیم که دومین انجمن در این زمینه بعد از اصفهان بودیم و اگر 5 انجمن تشکیل می شد می توانست کانون داشته باشد که در دو سال اخیر کانون سراسری داروخانه داران دامپزشکی هم تشکیل شد که در آنجا هم بنده بازرس هستم و انتخابات جدیدی هم در پیش خواهد بود. کار مهم دیگری که خوشحالم در آن دخالت داشتم این بود که در بحث مالیات این صنف وارد شدیم و صنف داروخانه دار دارای هویت مالیاتی شد. چون پیش از این به نام داروخانه دامپزشکی شناخته نمی شد و تنها می نوشتند داروهای دامی و ضدعفونی و 12 درصد مالیات اخذ می شد در حالی که گاهی سود داروهای ما از 6 درصد تجاوز نمی کرد. به هر حال با تلاش بسیار زیاد در این انجمن موفق شدیم که این صنف را هم مثل پزشکی به عنوان داروخانه مطرح کنیم تا تنها 5 درصد مالیات بپردازند.

 

چرا بعد از بازنشستگی به کار داروخانه روی آوردید؟ دامپزشکی خیلی زمینه های دیگر هم برای فعالیت داشت. چرا به سمت داروخانه آمدید؟

 

من سالهای سال کارهای صحرایی زیادی کردم. در سیستان و بلوچستان گاهی روزانه 200 کیلومتر راه می رفتم. لذا شخصاً علاقه داشتم و حتی سلامتی خودم را هم در این راه گذاشتم به طوری که یکی از کلیه هایم را در همان زمان از دست دادم. علت این بود که کار دامپزشکی را دوست داشتم و با تعصب به این کار می پرداختم. به جوانها هم توصیه می کنم دو عشق را داشته باشند. یکی عشق به کار و دیگری عشق به زندگی. یعنی من از منزل با عشق به سرکار می آیم و از سرکار هم با عشق به سمت منزل می‌روم. بعد از این همه کارهای سخت فکر کردم که یک کار نشسته و آسانتر هم بد نباشد. به این علت سال 59 شروع به این کار کردم. البته آن زمان شاید در کل کشور ده داروخانه دامپزشکی هم نبود اما الآن خوشحالم که بیش از 1500 داروخانه وجود دارد. البته رویهمرفته حرفه مظلومی است و زمزمه هایی هست که حتی داروخانه را تعطیل کنند و کلینسین با خودش دارو ببرد. از نظر حمایتهای مالی هم متاسفانه از ما حمایتی نمی شود و مثلاً خیلی وقتها پول صاحب داروخانه پرداخت نمی شود و هیچ حمایتی در این بین از او بعمل نمی آید. البته در اینجا باید از سازمان دامپزشکی تشکر شود که با درخواست انجمن ما را هم مانند داروخانه پزشکی صاحب دو پروانه تأسیس و فنی کردند. هر چند هدف اصلی ما هنوز برآورده نشده که مثل پزشکی پروانه قابل انتقال نیست. ببینید کسی که از ابتدا می آید داروخانه باز می کند شغل دیگر و تأمین مالی ندارد در صورتی که یک کارمند دولت به هرحال از نظر بیمه و پاداش سنوات و ... تأمین می شود. حالا روزی که یک نفر صاحب داروخانه از دنیا می رود اعضای خانواده وی تازه غصه می خورند که تأمین مالی ندارند و نهایتاً سازمان دامپزشکی به آنها اجازه می دهد که شش ماه داروخانه را تعطیل کنند. یعنی حتی فرصت نمی کنند که مطالباتشان را جمع کنند. در حالی که در پزشکی ورثه اجازه دارد که داروخانه را به شخص دیگری واگذار کند. بحثی که در سازمان دامپزشکی است اینست که این کار سازمان دامپزشکی اشتغالزایی دارد. چه فرقی می کند؟ چه من واگذار کنم به شخصی دیگر و چه سازمان دامپزشکی!!! اخیراً در کمیته تخصصی امور دارویی سازمان نظام دامپزشکی هم من این مسئله را طی یک نامه و گزارش نوشتم و باید یک روز بالاخره به این مسئله رسیدگی شود.

 

یک مقدار برگردیم به عقب و زمان تحصیل ... بهترین اساتیدی که در دانشکده خیلی از ایشان استفاده کردید و در ذهنتان مانده اند چه کسانی هستند؟

 

روانشاد دکتر .... اسمشان را یک لحظه فراموش کردم. ایشان دامپزشک و پزشک بود ... یادم آمد... دکتر زند افشار. همسرشان هم خانم دکتر عطایی دامپزشک بود. ایشان از جوانمردهای بنام بود که یار دانشجو بودند.

 

چه درسی می دادند؟

 

ایشان آناتومی تدریس می کردند و اساتید با شخصیت بنام دیگری هم داشتیم. البته نسیان پیری است ... باز اسم رئیس وقت دانشکده هم از یادم رفت. ایشان هم رجل دامپزشکی بود که بعنوان معاون امور دام در وزارتخانه مطرح بود. اینها توانستند دبیرستان دامپزشکی را در آن زمان با نفوذی که داشتند مثل مرحوم دکتر حامدی که من زیارتشان نکردم تبدیل کنند به دانشکده دامپزشکی. من جزو دومین دوره فارغ التحصیلان پنج ساله دامپزشکی هستم. قبل از ما چهارساله دامپزشکی می خواندند. مرحوم دکتر کاوه که در مؤسسه رازی بودند و بعد رئیس سازمان دامپزشکی شدند و حتی معاون امور دام بودند هم انسان باشخصیتی بودند. اگر درست یادم آمده باشد دکتر رستگار بود فکر کنم که معاون وزیر بود و بسیار با شخصیت بود.

 

حالا من این سؤال را به دلیلی پرسیدم. شما به نکته جالبی اشاره فرمودید و آن این بود که مثلاً دکتر رستگار یک رجل دامپزشکی بود. می خواهم بدانم به نظر شما افرادی که امروز در دامپزشکی کشور تصمیم ساز و تصمیم گیر هستند هم این اتوریته و نفوذ را دارند و اگر ندارند علت چیست؟

 

باید از مرحوم دکتر میمندی نژاد هم در این زمینه یاد کنم. زمانی که ساختمان فعلی دانشکده ساخته شد ما در خیابان فلسطین سال سوم و دانشجو بودیم. در آن موقع این ساختمان را دکتر اقبال که همکلاسی و یار شاه بود و رئیس دانشگاه بود تصمیم گرفت دانشکده پزشکی بکند. در همان زمان دکتر میمندی نژاد که ضمن آنکه قدرت خاصی داشت اما با دانشجو صمیمی هم بود به ماها گفت که دانشکده را دارند می گیرند و باید برویم آنرا تصرف کنیم و همین شد که با دانشجویان آمدیم و نگذاشتیم دکتر اقبال که رفیق شاه بود بتواند کار خود را به پیش ببرد. حتی در همان سال مجموعه امین آباد دانشکده هم توسط رعیت آنجا داشت تصرف می شد که ایشان به میان آنها رفت و حتی می گفتند که احتمال کشته شدنت هست اما او یک تنه رفت و آنجا را هم گرفت تا مبادا از دانشکده جدا شود. منظورم این بود که اینها به حرفه خود تعصب داشتند و به آن علاقه مند بودند و کار را دوست داشتند.

 

با این حساب من اسم این مسئله را می گذارم عرق صنفی و دلیل اینکه آنها در دفاع از صنف خود موفق بودند را عرق صنفی بالایشان می دانید؟ و فکر می کنید امروز در کلیت جامعه دامپزشکی کشور چقدر این مسئله موضوعیت دارد؟

 

بله. من حقیقتاً خیلی شناختی ندارم چون مدتها است که در حاشیه هستم اما آنقدر هم تعصب را نمی بینم. اینکه احساس کنیم این سازمان متعلق به خودمان است را خیلی نمی بینم و یا کم می شناسم دوستانی که اینگونه علاقه مند باشند.

 

اشاره داشتید که شما اولین رئیس نظام دامپزشکی استان تهران بودید و فرمودید که در جریان تأسیس این سازمان هم از ابتدا بوده اید. جایگاه این سازمان را در فعالیتهای امروزه دامپزشکی کشور چگونه ارزیابی می کنید؟

 

من این سازمان را به عنوان حیثیت و قدرت و ارزش دامپزشکی مملکت می شناسم و معتقدم می تواند حق و حقوق از دست رفته ما را بازپس بگیرد و دوست دارم که بهتر و قوی تر عمل کند. ما با داشتن نظام دامپزشکی می توانیم خیلی قوی باشیم. اگر همه با هم باشیم و متولیان حرفه ما هم قوی باشند می توانند نیروی عظیم حرفه ای را دنبال خود داشته باشند و این همکاران ما هم در جامعه تنها نمانند.

 

در مقابل نظام دامپزشکی سالها قبل جامعه دامپزشکان به عنوان قدیمی ترین نهاد غیردولتی دامپزشکی تأسیس شده است و با توجه به گذشته اینهمه سال هنوز احساس می شود که به جایگاه اصلی خود دست نیافته و نتوانسته است رضایت اعضای خود را در صنف دامپزشکی جلب کند. نظر به اینکه جنابعالی فرمودید که از ابتدا در روند شکل‌گیری جامعه دامپزشکان بعد از انقلاب نقش داشتید ارزیابی خودتان از فعالیتهای این نهاد چیست؟

 

راجع به جامعه باید متولیان فعلی جامعه دامپزشکان صحبت کنند و من حق اینکار را ندارم.

 

اختیار دارید... البته با متولیان کنونی این نهاد هم مفصل مصاحبه خواهیم داشت ولی چون فرمودید که از ابتدا در روند حرکتی جامعه دامپزشکان نقش داشتید مایلم ارزیابی شما را در زمینه جایگاه و فعالیتهای جامعه دامپزشکان بدانم.

 

به نظر من می تواند خیلی بهتر و قوی تر باشد. البته باید بگویم که یک مشکل در این زمینه وجود دارد و آن اینکه اگر این نهادها یک مسئول تمام وقت و حقوق بگیر داشتند شاید بهتر به امور جاری رسیدگی می شد. گرچه در خیلی جاها هم خوب عمل شده و لااقل در قالب یک نوشتار و بیانیه قوی عمل شده اما اگر یک کادر اداری موظف داشته باشد و مسئول آن هم تمام وقت باشد شاید بهتر از این که هست عمل شود. به نظر من جامعه دامپزشکان و سازمان نظام دامپزشکی می توانند دو یار قوی برای هم باشند و بحثهای علمی را جامعه دامپزشکان و بحثهای اجرایی و صنفی را سازمان نظام دامپزشکی پیگیری کند. حتی سازمان دامپزشکی هم در کنار این دو می توانستند بهترین شرایط را در دامپزشکی کشور رقم بزنند.

 

برگردیم به بحث داروخانه ها... الآن مستحضرید که رقابت زیاد است و تقاضا هم برای ورود به این عرصه کم نیست. اجازه می خواهم که به طور شفاف این سؤال را مطرح کنم.

 

خواهش می کنم...

 

به نظر می رسد که در مواردی داروخانه داران قدیمی راهی به جوانها نمی دهند و معمولاً جوانها که وارد این حرفه می شوند به این دلیل موفق نمی شوند. خود حضرتعالی که سابقه طولانی در این حرفه دارید نگاهتان نسبت به ورود جوانترها به حرفه و عرصه داروخانه های دامپزشکی چیست؟

 

من تا چند سال پیش استقبال می کردم. یعنی یک جوان می خواست بیاید می گفتم کار خوبی است. اما الآن از او می پرسم که چقدر شم اقتصادی دارد؟ اگر کاسب نباشی در این حرفه موفق نمی شوی. صرف دکتر دامپزشک بودن کافی نیست. با داروخانه انسانی فرق می کند. چون شب به شب تمام درآمد آنها نقد است ولی در دامپزشکی اینطور نیست. چون ما پول را نقد نمی گیریم و گاهی به صورت چک و نسیه است و جمع کردن این کار یک آدم معمولی نیست. جوانهایی که این شم را ندارند موفق نمی شوند.

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
-
|
۲۲:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۲/۰۳
0
2
ایکاش دکتر در مورد رفتارشون با جوانهایی که با علاقه دنبال یادگیری بیشتر و کمک افراد با سابقه مثل ایشون هستن هم کم بیشتر توضیح میدادن !!!!!
سلیمان
|
-
|
۰۹:۴۲ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۶
0
0
خیلی عالی بود متشکرم
محمد
|
-
|
۰۱:۱۰ - ۱۳۸۹/۱۱/۰۹
0
1
ایران بر افرادی چون دکتر میمندی نژاد می بالد روحش شاد
نظر شما
ادامه