کد خبر: ۱۵
تعداد نظرات: ۱ نظر

-  آقای دکتر از اینکه وقتتان را به این گفتگو اختصاص دادید متشکرم. لطفاً در ابتدا برای خوانندگان این نشریه بیشتر خودتان را معرفی نمایید تا بدانند از کجا و چه سالی فارغ التحصیل شدید و چرا دامپزشک شدید؟

                            

من جمشید رزم یار هستم. متولد مشهد به سال 1349. دکترای عمومی را سال 1373 از اهواز گرفتم و سال 82 هم در رشته تخصصی بیماریهای طیور دانشگاه تهران پذیرفته شدم. در ابتدا علاقه خاصی به دامپزشکی نداشتم و در کل به علوم پزشکی علاقه داشتم منتها شرایط خاصی در سال 67 وجود داشت و درگیر مشکلاتی بودم که نتوانستم برای کنکور به آمادگی کامل برسم ولی در عین حال با عدم آمادگی شرکت کردم و دامپزشکی قبول شدم.

 

-  بعد هم در طول دوران تحصیل پشیمان نشدید که چرا در این رشته تحصیل می کنید؟ یا برعکس شاید هم علاقه‌مند شدید؟!

 

اتفاقاً از سال دوم آنقدر علاقه مند شدم که با این وصف که در آن زمان با حداقل شرایط هم می شد در دانشگاه آزاد دندانپزشکی خواند و خیلی از دوستان من هم از ورودی ما رفتند ولی ماندم و ادامه دادم.

 

-  قبل از اینکه به سازمان نظام دامپزشکی تشریف بیاورید و اصولاً بعد از فارغ التحصیلی به چه کاری مشغول بودید و چرا اینقدر دیر تخصص گرفتید! فاصله نسبتاً زیادی بین فارغ التحصیلی شما از دوره عمومی و ورود به رشته تخصصی بیماریهای طیور وجود دارد.

 

از سال سوم دانشکده یعنی سال 70 با تنها کلینیکی که در اهواز بود (آقای دکتر مظاهری) که ایشان استاد بازرسی گوشت بودند و بعد هم تخصص آناتومی گرفتند همکاری می کردم. از طرفی به دلیل اینکه درسم خوب بود و کارهای جانبی هم داشتم و مقالاتی هم ارائه کرده بودم وقتی امتحان تخصص برگزار شد (سال 1373) در رشته طیور شرکت کردم و این هم به این دلیل نبود که علاقمند به طیور بودم ، نه قبلاً و نه حتی الآن ، بلکه به این دلیل بود که آنقدر دامپزشکی را در همه جنبه های آن دوست داشتم و چون در تقریباً همه زمینه ها کار کرده بودم و وضعیت درسی من هم خوب بود نمی خواستم محدود به یک جنبه مثلاً داخلی یا جراحی بشوم و به همین علت موجودی را انتخاب کردم که داخلی و جراحی و مامایی آن همه با هم باشد و در آن زمان طیور اینطور بود و هنوز تفکیک نشده بود. از طرف دیگر هم طیور در دامپزشکی مشابه ارتوپدی و جراحی قلب و .. در پزشکی رشته تاپی است و به این دلیل یک چالش بود و دوست داشتم در این رشته شرکت کنم. در سال 73 وضعیت بسیار خوبی داشتم و در اوج آمادگی بودم و تقریباً مطمئن بودم که قبول می شوم. به دلایلی که آنزمان مطرح بود در شروع دوره های تخصصی ، افراد خاصی مدنظر بودند و سفارشات خاص از جاهای مختلفی بود و این تفکر وجود داشت که فرد تازه فارغ التحصیل باید سالها صبر کند تا مهر مدرکش خشک شود و بعد از آن برای تخصص وارد شود. این موضوع باعث دل زدگی من شد. چون اصلاً فکر نمی کردم که بخواهم در سطح عمومی به کارم ادامه بدهم. شاید به همین علت بود که در دوران دانشجویی هم به دنبال تحقیقات بودم. سال 71 یعنی دو سال قبل از فارغ التحصیلی ام در اولین کنگره ملی زئونوزها مقاله داشتم. در همان سال در مجله Indian Veterinary Journal و یک سال بعد از آن در مجله معتبر Veterinary Parasitology مقاله داشتم. نوع برخورد آن زمان با افراد علاقه مند به ادامه تحصیل باعث شد تا کاملاً دوره تخصص را تا حدود ده سال بعد کنار بگذارم. ابتدا طرح سربازی را در شبکه دامپزشکی چناران که منطقه محروم بود  گذراندم. سال بعد طرح را در بخش خصوصی ادامه دادم. در یک دوره ای همکار مرحوم دکتر آواک به صورت مطب شراکتی بودم که متأسفانه با فوت ایشان ادامه آنکار متوقف شد و در بخش خصوصی به تنهایی ادامه دادم و در شهرستان چناران به دلیل وجود عشایر اغلب کار من در زمینه گوسفند و دام بزرگ بود و گاو هم بصورت روستایی و نه گاوداری صنعتی. در مشهد ، طیور ، پرندگان زینتی و حیات وحش زمینه های کاری من بودند. در این سالها به دلیل علاقه ای که داشتم و سعی می کردم رابطه خودم را با مطالعه و تحقیق قطع نکنم کارآموزهای خیلی زیادی به مطب من می آمدند. چه در تابستان و چه حتی بصورت دائم در طی سال و اصرار آنها بر این بود که شرایط قبل تغییر و نوع نگرش تغییر کرده و حتی برخی اوقات کارآموزهای خودم را می دیدم که رزیدنت شدند و به اصرار آنها در سال 82 دوباره تصمیم گرفتم که امتحان بدهم و خودم را برای تخصص بسنجم که قبول شدم و مطب را کنار گذاشتم و آمدم برای ادامه تحصیل.

 

-  آقای دکتر از قبل اجازه خواستم که برخی از سؤالات خارج از قالبهای کلیشه ای باشد.

 

کاملاً آزاد باشید...

 

-  مدتی است که بنده افتخار دارم خدمت جنابعالی در سازمان نظام دامپزشکی هستم. به نظر شخصی خودم فکر می کنم بعضی افراد در جامعه ما باید در جایگاه بالاتری باشند ولی به دلایلی نیستند. آنچه من از جنابعالی در این مدت دیدم و حتی در غیاب شما هم بارها گفته ام تسلط علمی حضرتعالی برای من فوق العاده جالب است و باید قاعدتاً الآن به طور مثال و در حالت طبیعی شما را به عنوان عضو هیئت علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران که دوره تخصص خود را هم در آنجا گذرانده اید ببینیم. چرا اینطور نیست؟ با توجه به اینکه حتی در برخی موارد از بعضی اعضای فعلی هیئت علمی دانشگاه هم به نظر من سطح علمی شما اگر بالاتر نباشد قطعاً کمتر نیست!

 

داستانش خیلی طولانی است. در جامعه دردهایی داریم که به همه جا بر می گردد. اول از همه چون مصاحبه شما خارج از عرف معمول است و شاید حالتی شبیه صندلی داغ دارد بنابر این بهتر است حقایق گفته شود. در سال 82 که کارآموزانم اصرار داشتند که تخصص شرکت کنم و خیلی از آنها رزیدنت شدند و حتی الآن عضو هیئت علمی شده اند دو پذیرش از کانادا داشتم. واقعاً هیچ شناختی هم نداشتم که دانشگاه تهران در چه وضعیتی است. خوب کسی که در اهواز درس خوانده یا ارومیه بوده یا جاهای دیگر دانشگاه تهران با قدمت 70 ساله خودش یک رؤیا برای آن فرد است. حتی بعضی اوقات انسان احساس می کند که Guelph نرفتن و در تهران درس خواندن چندان تفاوتی نکند. این حس در تمام رزیدنت های اکثر دانشکده های ما هست مگر آنکه دانشجوی خود آن دانشکده باشند که عمدتاً هم اینطور است و دانشجویان خود دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در اولویت هستند. در عین حال اگر از دانشکده های دیگری وارد دانشگاه تهران بشوند بعد از شش ماه می بینند که از آنچه تصور داشتند چقدر متفاوت است. عصر ارتباطات هم به راحتی این امکان را فراهم می کند که همگان بدانند که در دانشگاههای دنیا چه می گذرد؟ دوره رزیدنتی و PhD چه تفاوتی باید با هم داشته باشند و چه مباحثی را باید استاد تدریس کند و چه امکاناتی لازم است تا به کسی بگوییم دکتر و به دیگری بگوییم دکترای تخصصی. به نظر می رسد که الآن تنها یک رقابت سنگین برای ورود اتفاق می افتد و متعاقب آن یک خروج حتمی با مدرک دکترای تخصصی و تحت هر شرایطی! اگر بخواهیم واقعیت را بگوییم حتی بعضی اوقات می بینید که پایان نامه یک فرد کاملاً زیر سؤال است و غلط می باشد. اما نگاه اینست که کسی سؤال نپرسد و اشکال نگیرد و آن فرد با نمره خوب مدرک تخصصی بگیرد و حتی عضو هیئت علمی بشود و دیگران را پرورش بدهد! علیرغم این درد که وجود دارد ، اساتید بخش طیور دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران و بخشهای دیگری که من با آنها کار کرده ام افراد نام آوری هستند. یکسری از آنان هم بصورت علمی و هم بصورت تجربی و برخی هم تنها در جنبه علمی بزرگ هستند. اینکه چرا من جذب بخش طیور به عنوان هیئت علمی نشدم چند مسئله است. یکی اینکه این بخش جمعیت بسیار زیادی دارد در صورتی که مثلاً بخش فیزیولوژی که تعداد واحد قابل توجهی در دوره دکترای عمومی دارد اما تنها دو نفر هیئت علمی دارد ولی بخش طیور ظرفیت آن تکمیل است و به این دلیل تقاضا ندادم. در شهرستانها این امکان وجود داشت ولی برای من که زندگی متفاوتی داشتم و در اهواز زمانی را گذراندم و بعد چند سال در چناران و بعد مشهد و اکنون هم تهران و با توجه به اینکه متأهل هستم و پسرم هم دوران دبستان را می گذراند دور شدن از مرکز احساس می کنم کافی است. مورد دوم این بود که شرایط تهران با شهرستانها متفاوت است. هیئت علمی که در شهرستان است بهیچ وجه آن امکانات و ارتباطات تهران را ندارد. شما حساب کنید که در تهران من صبح در آزمایشگاه تماس می گرفتم وسایل PCR را که می خواستم تا ظهر برای من می آوردند  اما مثلاً در اهواز که باشید تا آن شرکت بخواهد برای شما بفرستد و ممکن است در هواپیما مواد خراب بشود و دیر برسد و این کار را مشکل می کند. البته حدود یک سال پیش در دانشگاه مشهد که محل تولد من هم هست چون نیرو می خواستند درخواست داده ام که باید پیگیر آن باشم.

 

-  آقای دکتر بیاییم جلوتر و برسیم به سازمان نظام دامپزشکی. نزدیک به یک سال است که در سازمان نظام دامپزشکی تشریف دارید. قبل از حضور جنابعالی چنین معاونتی وجود نداشت و معاون فنی سازمان در اصل عهده دار کار آموزش و ... هم بود. اول بفرمایید که چطور شد شما به نظام آمدید و به عنوان معاون آموزشی و پژوهشی انتخاب شدید؟

 

 

من هیچ ارتباط و آشنایی با رئیس سازمان نظام دامپزشکی نداشتم. خوب سال 82 تخصص را شروع کردم و سال دوم امتحان بورد را دادم و کار پایان نامه را هم با سرعت تمام کردم و به دلیل مشکلاتی که وجود داشت به دلیل قوانین باید صبر می کردم چون بین پروپوزال و دفاع باید شش ماه فاصله باشد و اینها باعث شد که من چهار ساله تخصص را تمام کنم در صورتی که تابستان سال سوم آماده دفاع بودم و یک سال مجبور شدم صبر کنم. سال 86 و حدود دو ماه قبل از دفاع با من از نظام دامپزشکی تماس گرفته شد و گفتند به نظام بیایید برای مصاحبه برای بحث آموزش و پژوهش. من شناختی هم نداشتم و به عنوان یک کلنیسین نگاهم به سازمان نظام دامپزشکی این بود که این سازمان هیچ کاری نکرده و مثل عروسک است و قوانین آن اجازه کاری به این سازمان نمی دهد و خودش هم هیچ کاری نکرده است. در سالهای قبل به هر حال من به عنوان یک کلنیسین با نظام ارتباط داشتم.

 

-  از چه زمانی عضو این سازمان شدید؟

 

از همان ابتدا مثل هر فارغ التحصیلی که علاقه به عضویت در نظام دامپزشکی دارد من هم در همان ابتدا شماره عضویت را دریافت کردم. سال 73 که فارغ التحصیل شدم تقریباً با سه سال فاصله نظام دامپزشکی تأسیس شد. مادر همسر من هم اتفاقاً رئیس اولین دوره نظام استان بود و به هر حال آشنایی با نظام دامپزشکی و فعالیتهایش داشتم. اینکه می گویم مثل خیلی های دیگر احساس خوبی از نظام دامپزشکی نداشتم و ارتباط مستقیمی وجود نداشت به این دلیل بود که عملاً غیر از صدور کارت عضویت دیگر کار خاصی انجام نمی شد. شاید در قالب کارهای رفاهی فعالیتهایی صورت گرفته بود. مثلاً تلفن همراه یا آرم طرح ترافیک برای تهران ولی عملاً هیچگاه از این کارها و این محدوده خارج نشد و نقش خودش را در جامعه به لحاظ سیاسی ، اجتماعی و صنفی پیدا نکرد. خوب وقتی با من تماس گرفتند من شنیده بودم که گروه جدیدی آمده اند و دورادور بدون اینکه شناختی از این افراد داشته باشم شنیده بودم که میخواهند تغییر و تحولی ایجاد کنند. از یک طرف دیگر پروژه های زیادی بصورت شبانه روزی در آزمایشگاه داشتم و به تحقیقات مشغول بودم و در آزمایشگاه بیمارستان مردآباد و مرکزی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران کار می کردم و وقتی اسم پژوهش به میان آمد با خودم گفتم شاید امکاناتی در اینجا باشد که بتوان این پروژه ها را پیگیری کرد و بشود فارغ التحصیلان را ساماندهی کرد و در این پروژه ها مشغول و این مسیری که الآن موجود است و فارغ التحصیلان در جامعه رها می شوند را عوض نمود. با یک کنجکاوی از یک طرف و با یک نگاه اقتصادی از این طرف که اگر من در این مصاحبه موفق شوم می توانم مدتی را در تهران بمانم و به هر حال شغل ثابتی داشته باشم و مشکلی برای خانواده ام پیش نیاید به نظام دامپزشکی آمدم. با این نگاه آمدم و رزومه ام و برنامه هایم را خواستند و بعد از مدتی دوباره تماس گرفتند و بعد از دو یا سه بار بین افرادی که در این زمینه مطرح بودند من را انتخاب کردند.

 

-  اول که به نظام دامپزشکی تشریف آوردید تصورات و برنامه هایی داشتید. در جلسات مصاحبه هم معمولاً وعده داده میشود که در جهت تحقق این اهداف و برنامه ها کمال پشتیبانی صورت پذیرد. الآن که نزدیک به یک سال از قبول این  مسئولیت می گذرد چه تصوری از نظام دامپزشکی دارید و اصولاً آیا برنامه هایی که داشتید اجرا شده و این سیستم اصلاً اجازه می دهد که برنامه ها به اجرا در آید یا خیر؟

 

بر اساس تجربه سنی که من دارم در برخی موارد امکانات و شرایط فراهم است ولی نیروی انسانی نیست که کار را انجام دهد. یا فرد نیست یا نمی خواهند و این باعث میشود که فکری نباشد تا بخواهد قابلیت اجرایی پیدا کند. در بعضی دستگاهها افراد هستند و فکر وجود دارد ولی شرایط و امکانات نیست. می شود گفت سازمان نظام دامپزشکی بیشتر درگیر قسمت دوم است. یعنی ایده هست و می خواهد پیاده شود. طبعاً نیروی انسانی و بودجه و همکاری بین بخشی لازم است. در بخش نیروی انسانی شدیداً با ضعف مواجه هست. یعنی مثلاً شما می بینید که یک نشریه ساده که فصلنامه هست 20 یا 25 نفر نیرو در آن کار می کنند و این در حالی است که در سازمان نظام دامپزشکی مرکزی کل افرادی که تخصصی هستند یعنی دکتر دامپزشک هستند شاید به انگشتان دو دست و حتی یک دست هم نرسد. بقیه هم که نیروهای اداری هستند. حالا حساب کنید سازمانی که با این کمبود نیرو مواجه است چطور می تواند برنامه متنوع دامپزشکی را چه از جنبه صنفی و چه از جنبه کمک به سلامت جامعه به عنوان بازوی بخش دولتی انجام دهد؟ اگر اینجا کادر فنی و متخصص نداشته باشد نمی تواند کمکی بکند. کما اینکه این مشکل در سازمان دامپزشکی کشور هم وجود دارد. شما حساب کنید که بحث طیور در این مملکت با چیزی حدود 5 بیلیون دلار سرمایه ای که گذاشته شده و با بیش از 5/2 بیلیون دلار سرمایه در گردش فقط با دو یا سه نفر در دفتر طیور سازمان دامپزشکی اداره می شود که تازه یکی از آنها متخصص است و بقیه دکترای عمومی دارند و اینها می خواهند طیور به این عظمت را با همه مشکلاتش مدیریت کنند. این است که نیروی انسانی یک مشکل است. بخش بعدی مسئله بودجه است. اعتبار سازمان نظام دامپزشکی به دلیل عدم طراحی مناسب در قانون سال 76 آن وابسته به دولت شده است. یعنی به جای آنکه از قالبهای صنفی درآمد داشته باشد مثل نظام پزشکی و نظام مهندسی و ... باید به دولت نگاه شود که چقدر بودجه می دهد که بعضی اوقات این اعتبار در برخی استانها کفاف هزینه های معمولی نظیر آب و برق و گاز و تلفن را تأمین نخواهد کرد. به این دلایل کار کم انجام می شود و در نتیجه مشارکت اعضاء و پرداخت حق عضویت هم کم می شود و این مشکل هم به مشکلات دیگر اضافه می شود. نکته دیگر آنکه ساختاری دیده نشده که در جهت همکاریهای بین بخشی بین این سازمان و دانشکده های دامپزشکی ، مؤسسات تحقیقاتی و سازمان دامپزشکی تعاملی باشد که آنها هم این سازمان را بپذیرند و از اینجا کمک بگیرند و اگر هم تابحال ارتباطی بوده در حد آشنایی و دید و بازدید نوروزی و ایام عید بوده تا ارتباطی که باید در کمیته های مختلف وجود داشته باشد و در طول سال به طور مستمر پیگیری شود. این ارتباط باید منجر به کمک گرفتن از پتانسیل بخش خصوصی شود چون سازمان نظام مستقلاً بخش خصوصی که بخواهد وارد کار شود نیست و بلکه راهب

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
هادی رزم یار
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۶
0
4
برادرم باعث افتخار همه است
نظر شما
ادامه