کد خبر: ۱۶

-  آقای دکتر با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما  قرار دادید ، لطفاً به عنوان سؤال اول بفرمایید که چرا به رشته دامپزشکی وارد شدید و برای آشنایی بیشتر خوانندگان این نشریه قدری به گذشته ها اشاره نمایید که در آن زمان وضع دامپزشکی چگونه بود؟

بسم ا... الرحمن الرحیم. تشکر می کنم از شما همکاران عزیز و ارجمندم در سازمان نظام دامپزشکی. اینکه چطور شد من سر از بخش دامپزشکی درآوردم خوب است عرض کنم که من یک روستازاده هستم.اهل آذربایجان غربی و یکی از روستاهای شهرستان سلماس هستم و از یک خانواده مذهبی و کشاورز ، یکی از خانواده هایی که به طور گسترده به کار دامپروری و کشاورزی مشغول بودیم، در دوران بچگی و نوجوانی مسائل و مشکلات بخش کشاورزی و مخصوصاً در مقوله دامپزشکی - مشکلات دامپزشکی - برایم جالب بود. تلفات بیماریهای واگیری که در جمعیت گوسفندی و گاوی پیش می آمد چه بسا آن زمانها چون دامپزشکی ضعیف و ناکارآمد بود نمی‌توانست در جلوگیری از تلفات و ضایعات قدمهای اساسی بردارد. دسترنج روستایی و کشاورز و دامدار که برای آن کلی تلاش می شد با آمدن یک بیماری براحتی از دست کشاورز و دامدار خارج می گشت. شاید همین موضوع انگیزه‌ای شد که وقتی سال 57 دیپلم گرفتم با علاقه رشته دامپزشکی را بعنوان اولین گزینه انتخاب کردم. جالب است بدانید که من براحتی می توانستم رشته پزشکی قبول شوم چون شاگرد ممتاز بودم منتها رشته دامپزشکی دانشگاه تهران را انتخاب کردم. همزمان که تحصیل می کردم به شغل کشاورزی و دامپروری هم مشغول بودم و این انگیزه زیادی شد برای من و بسیار هم کمک کرد در فراگیری علم دامپزشکی موفق بشوم چون آنهایی که همکلاس من بودند و اساتید من در دانشگاه تهران می‌دانند که من یکی از شاگردان ممتاز دامپزشکی این دانشگاه بودم. ضمناً درآن زمان فعالیتهای مذهبی هم داشتم. در کنار همه کارها سعی می کردم تحصیل را بخوبی انجام دهم چون اعتقاد داشتم که تدین و تقوا و انقلابی بودن وقتی تکمیل می شود که عالم باشید تا حرف اول را در علم خود به عنوان بچه‌های انقلاب و نظام در جامعه بتوانید بزنید. چون این اعتقاد بود در واقع فارغ التحصیلی شدم که بتوانم در بخش دامپزشکی بدون هیچگونه حواشی اثرگذار باشم. علیرغم آنکه آن زمان شرایط شورای انقلاب فرهنگی بگونه‌ای بود که فارغ التحصیلان ممتاز می‌توانستند بدون هیچگونه مانع و محدودیتی وارد دانشگاه بشوند من مجوز ورود به دانشگاه ارومیه را رسماً از شورایعالی انقلاب فرهنگی داشتم که بعنوان عضو هیئت علمی دانشگاه ارومیه وارد بشوم و چه بسا در آن دانشگاه از موافقت اعزام به خارج برای دوره دکتری تخصصی هم برخوردار بودم. طبق سوابق موجود، پیگیریهای جدی هم از طریق دانشگاه شد ولی هیچیک از اینها را نپذیرفتم چون در آن شرایط وارد جهاد سازندگی شده بودم و بعنوان عضو جهادی بعداً کارم را ادامه دادم ترجیح دادم که بعد از فارغ التحصیلی بلافاصله به جهاد برگردم و در جهاد سازندگی استان آذربایجان غربی فعالیت خودم را ادامه بدهم. ابتدا با مسئولیت رئیس کمیته امور دام و آبزیان استان آذربایجان غربی در سال 64 وارد شدم. جالب است بدانید که وقتی انقلاب فرهنگی شد و دانشگاه دوباره بازگشایی شد و سال 61 به دانشگاه بازگشتیم اولین فارغ التحصیل دوره ورودی 57 دامپزشکی دانشگاه تهران در آبان سال 64 بودم. همدوره‌ایهای من حداقل یک ترم بعد و خیلی‌ها هم حتی یک سال بعد از من فارغ التحصیل شدند. بعد از مسئولیت اولیه ،  قائم مقام شورای مرکزی جهاد سازندگی آذربایجان غربی شدم. به دلیل شرایطی که آنزمان بر بخش امور دام حاکم بود، دامپزشکی دامهای عشایری جزو وظایف جهاد سازندگی و دامپزشکی دامهای غیرعشایری در حیطه وظایف سازمان دامپزشکی آن‌زمان و زیر نظر وزارت کشاورزی بود. این مشکل و سؤال وجود داشت که چطور می شود خطی کشید که مثلاً اگر ویروسی از این خط آنطرف تر رفت می‌شود عشایری و بالعکس؟! من کسی بودم که روی این موضوع آن زمانها خیلی کار کردم. نهایتاً مقرر شد موضوع دامهای عشایری به سازمان دامپزشکی برگردد و یکپارچه بشود. بحث هایی هم در آن زمان دنبال می‌‌شد که از سال 66-65 وزارت کشاورزی با جهاد سازندگی ادغام بشوند که یک مرحله در مجلس مطرح شد و رأی نیاورد تا اینکه در سال 69 که تفکیک وظایف بین جهاد و کشاورزی انجام شد امور دامپزشکی و منابع طبیعی به حوزه جهاد محول شد و به دلیل اعتقادی که عرض کردم و پیگیریهای جدی که داشتم اولین بار بود که توافقی بین وزرای وقت جهاد سازندگی و کشاورزی که در واقع آقایان فروزش و دکتر کلانتری بودند حاصل شد تا بصورت آزمایشی در آذربایجان غربی مسئولیت دامپزشکی به یک نفر سپرده شود که بنده با حفظ مسئولیت در جهاد سازندگی استان قرار شد مدیرکل دامپزشکی استان باشم. جهت اطلاع شما بگویم که آن زمان ادارات کل دامپزشکی وجود نداشت و تنها اداره‌ای به نام اداره دامپزشکی در دل اداره کشاورزی استان بود که حالا توضیح خواهم داد که چطور شد شبکه‌های دامپزشکی شکل گرفتند. به اعتقاد من حرکت برای تقویت ساختار دامپزشکی از همین توافق شروع شد، چرا که دامپزشکی باید یکپارچه باشد. موفقیتی که در استان آذربایجان غربی بعنوان یک استان بزرگ در زمینه دامپروری حاصل شد و بعلت آنکه این سؤال جداً مطرح بود که چرا باید به تفکیک دامهای عشایر و غیر آن بپردازیم علیرغم اصرارهای رئیس وقت سازمان عشایر و چه بسا عضو شورای مرکزی و مدیر اجرایی جهاد سازندگی که آقای حجتی بودند که بعدها هم وزیر جهاد شدند خیلی ها مطمئن نبودند که این تفاهم به نتیجه برسد اما علیرغم همه اینها تفاهم نتیجه خوبی داد و باعث شد دامپزشکی به جهاد سازندگی سپرده شود و جالب است که اکثریت ترکیبی که در آن زمان در سازمان دامپزشکی کار می کردند از انتقال سازمان دامپزشکی به وزارت جهاد سازندگی حمایت کردند. بعد از انتقال من که در استان بودم بلافاصله وزیر وقت جهاد سازندگی از بنده خواستند که مسئولیت سازمان دامپزشکی کشور را عهده دار شوم که بنده به دلیل مشکلاتی که داشتم چون در شهرستان و استان خود کار کردن راحتتر بود اول نپذیرفتم تا اینکه حدوداً اوایل سال 70 آقای دکتر شفیعی‌پور به مسئولیت سرپرستی سازمان دامپزشکی کشور انتخاب شد اما به فاصله کم سه تا چهار ماه من را موظف کردند که به تهران بیایم که چند ماهی بعنوان جانشین و قائم مقام سازمان دامپزشکی مشغول بکار شدم، چون آن زمان آقای دکتر شفیعی پور در ژاپن تحصیل می کردند و مدت کوتاهی اینجا بودند و بعد برای ادامه تحصیلشان رفتند. این بخش تا شهریور 72 طول کشید که در این زمان بنده به عنوان رئیس سازمان دامپزشکی کشور منصوب شدم. اما اگر باز یک مقدار به گذشته برگردم در آن زمان شرایط جالبی در استان آذربایجان غربی مطرح شد. در آن دوران کل مدیریت بخش دامپزشکی و منابع طبیعی و شیلات و امور دام را بنده عهده دار بودم و با توجه به امکانات و پتانسیل هایی که بود مسئولیت  اولین مرکز تحقیقات منابع طبیعی و امور دام کشور را هم بعد از تفکیک وظایف دو وزارتخانه و انتقال سازمان دامپزشکی به جهاد سازندگی بنده در آذربایجان غربی عهده دار شدم. در همان زمان پیگیر مستقل شدن دامپزشکی شدیم تا دامپزشکی از دل ادارات کشاورزی بیرون بیاید. خوشبختانه از همین جا مقدماتی که از قبل فراهم شده بود باعث شد شبکه‌های دامپزشکی شکل بگیرند. در واقع بنده باز به عنوان اولین رئیس شبکه دامپزشکی در ترکیب جدید سازمان دامپزشکی قبل از اینکه به تهران بیایم منصوب شدم. همچنین در آن زمان عضویت هیئت علمی دانشگاه ارومیه و دانشگاه آزاد ارومیه را هم داشتم و با توجه به علاقه به پژوهش و تدریس بخشی از وقتم را هم با آنها همکاری می کردم تا اینکه به سازمان دامپزشکی آمدم. البته قرار بود اواخر سال 71 این مسئولیت را بعهده بگیرم که از آقای وزیر تقاضا کردم که به دلیل تشرف به حج تمتع به آنطرف سال موکول گردد و بعد از آن سفر سه ماه بطور غیر رسمی در سازمان بودم و از 8 شهریور 72 رسماً مسئولیت سازمان دامپزشکی کشور را عهده دار شدم. تحولات عجیبی در سازمان رخ داد. یکی اینکه در آن زمان فشارهای زیادی بود که همه وظایف و ادارات دامپزشکی در دل معاونت امور دام برود. چون قبل از این اتفاقات هر چند که سازمانی به نام سازمان دامپزشکی کشور داشتیم اما زیرمجموعه معاونت امور دام بود. از این جریان خاطرات زیادی دارم مثلاً در استان شما می دیدید که یک مدیر دامپزشکی استان اجازه نداشت برگ مأموریت مأمور خودش را در استان امضاء کند و باید آنرا معاون اداری مالی اداره کل کشاورزی امضاء می کرد. در تهران وقتی من آمدم و در سازمان دامپزشکی مستقر شدم بودجه و برنامه ها و مجوزهای خارج رفتن و واردات و همه اینها باید در معاونت امور دام صادر می شد. باید بگویم در بحث عزت و اعتلای دامپزشکی قدم اول را آقای دکتر کلانتری برداشت که موضوع شبکه های دامپزشکی را مطرح نمود اما آن زمان اینکار ناقص ماند و بعد آقای فروزش آنرا بخوبی جلو برد. معاون امور دام آن دوره که ما قطعاً با ایشان درگیر بودیم ، چون آمدن من مشروط بر این بود که رئیس سازمان دامپزشکی باید معاون وزیر باشد آنهم بعنوان معاون بهداشت دام وزیر منصوب شود. وقتی به وزیر شکایت کردیم که اینطور نبوده است یک روز آقای وزیر بحثی را منتقل کردند و به من گفتند شما تلفن خود را روی آیفون بگذارید، سپس به دفترشان گفتند شماره فلانی را بگیرید و پشت تلفن هر آنچه خواستند به زبان آوردند و گفتند از الآن شما هیچ اختیاری ندارید که دور و بر سازمان دامپزشکی بگردید برای اینکه سازمان دامپزشکی ناظر فعالیت های شماست! سازمان دامپزشکی سازمانی بهداشتی است.

ما بلافاصله دست بکار ارتقای ساختار سازمان دامپزشکی شدیم. آن زمان سازمان دامپزشکی جزو سازمانهای پانزدهم یا شانزدهم در طبقه بندی سازمانهای کشور بود ولی با تغییراتی که داده شد به رتبه سوم و چهارم در بین سازمانهای کشور ارتقا یافت. رئیس سازمان بر اساس ابلاغ سازمان مدیریت همتراز معاون وزیر شد. اعتقاد داشتیم که دامپزشکی باید به سطح شبکه ها برود و در قالب استان و شهرستان نمی گنجد. در مرحله اول ادارات کل دامپزشکی حدود 17 استان کشور به شبکه های دامپزشکی تقسیم شدند. در برخی شهرستانهای کوچک هم مدیریت دامپزشکی تشکیل شد.

نکته دیگر آنکه آن زمانها بخش خصوصی دامپزشکی بسیار کمرنگ بود علیرغم آنکه قانون سازمان دامپزشکی که همیشه می گویم خدا رحمت کند آنهایی که بانی این قانون بودند، -  آقای دکتر ارشدی که نقش بسیار مؤثری داشتند و دیگران -  و ماده 10 آن راهکار نشان می داد که می شود مجوز صادر کرد که بخش خصوصی دامپزشکی مشغول بکار بشوند شاید آن سالها انگشت شمار 5 یا 6 نفر به شکل ناقص در بخش خصوصی مشغول بودند. لذا اولین قدم دنبال کردن آئین نامه اجرایی مواد قانون سازمان دامپزشکی بودکه اول هم نوبت ماده 10 شد و خصوصی سازی دامپزشکی بطور جدی از سال 74 در سازمان دامپزشکی مطرح و آن آئین نامه مصوب ، ابلاغ و مسیر بسیار باز شد. جالب است که وقتی آن را ابلاغ کردیم در استان آذربایجان شرقی در یک لحظه 8 نفر از مدیران دامپزشکی استان برای گرفتن پروانه مطب استعفا کردند چون شرط ما این بود که مدیران دولتی باید از مسئولیت استعفا بدهند تا بتوانند پروانه بخش خصوصی بگیرند. معاون فنی آن اداره کل و 7 نفر از رؤسای شهرستانها استعفا کردند که همه را یکجا پذیرفتیم برای اینکه بخش خصوصی دامپزشکی تقویت شود.

آن مقطع فقط 850000 تومان از تسهیلات بانکی استفاده شده بود. وقتی من سال 80 سازمان دامپزشکی را تحویل دادم بالغ بر هفت میلیارد تومان برای شاغلین بخش خصوصی تسهیلات استفاده شده بود که با درنظر گرفتن نرخ رشد و بودجه رقم خوبی بود. البته این کافی نبود و آئین نامه اجرایی مواد 3 و 5 و 7 و نظارت و کنترل های بهداشتی که یکی از چالش های جدی بود هم دنبال شد. ما اعتقاد داریم که یکی از مسئولیت‌های اصلی دامپزشکان تأمین سلامت  و بهداشت جامعه است. این مسئله خیلی کمرنگ بود. خیلی‌ها تصور می کردند دامپزشکی یعنی به درمان بیماریهای گاو و گوسفند و حیوانات بپردازیم و به فرآورده کاری نداشته باشیم. خوشبختانه با پیگیری جدی موضوع مواد خوردنی و آشامیدنی ماده 11 مشمول ماده مواد غذایی و ماده 7 آئین نامه اجرایی تصویب شد و مسئولیت دامپزشکان را در بحث بهداشت مواد غذایی شفاف نمود. حتی در آئین نامه اجرایی ماده 11 قید شد که برابر نص صریح قانون سازمان دامپزشکی مسئولیت مواد خام تا جایی که فرآوری نشده است به عهده دامپزشکان می باشد.

-  آقای دکتر با پوزش از اینکه فرمایش شما را قطع می کنم. برای اینکه جذابیت بیشتر شود اجازه بفرمایید که همه موارد گذشته را یکجا نگوییم و بقیه را به جلسه بعد موکول کنیم و به سؤالات دیگری هم بپردازیم.

بسیار خوب. فقط من به این نکته اشاره کنم ، موقعی که من به سازمان دامپزشکی آمدم 5 درصد داروهای دامپزشکی در داخل کشور تولید می شد. تولید که نه سنتز و بعبارتی مونتاژ می شد و 95 درصد وارد می‌گشت. وقتی سازمان را تحویل دادم 95 درصد تولید می شد و 5 درصد وارد می گشت و از این تولید هم بالای 30 درصد مواد اولیه هم تولید خودمان بود. در بحث واکسنها بالای 60 درصد واکسن ها مخصوصاً واکسنهای طیور وارد می شد ولی واکسن های دام را مؤسسه رازی 70 تا 80 درصد تولید می‌کرد. آن زمان حدود 70-60 کارخانه تولید داروهای دامی ، مکمل ها و پرمیکس بودند ولی نظارت خوبی وجود نداشت و حالا در این زمینه بحث مفصل است. اتفاقاً دیروز خبری دیدم که خیلی برایم جالب بود. آقای دکتر نوروزی گفته بودند توزیع داروهای دامی به بخش خصوصی واگذار شده در صورتی که بیش از ده سال است اینکار انجام شده و خود شرکت ها دارند این کار را انجام می دهند. بله آنزمان سه شرکت پخش بیشتر نبود اما بعد به تدریج افزایش یافت.

نظام دامپزشکی هم یکی از تحولات تاریخی در کشور ما بود که مفصلاً درباره آن توضیح خواهم داد. باید این خاطرات در همین ماهنامه نوشته شود که چطور شد ما با دو هزار نفر دامپزشک توانستیم قانونی در مملکت تصویب کنیم به نام تأسیس سازمان نظام دامپزشکی!

-  معمولاً در جوامع مختلف و انتخابات چه در بخش دولتی و چه خصوصی نام آقای دکتر مطلبی که می آید مقبولیت هم پسوند نام ایشان است و این یک واقعیت است. بارها و بارها انتخابات بخش خصوصی و جامعه دامپزشکان ایران و نظام دامپزشکی این مسئله را نشان داده و در بخش دولتی بخصوص با توضیحاتی که حضرتعالی فرمودید این مسئله واضح است. خودتان علت این محبوبیت را در چه می دانید؟

در یک کلام آنکه من از روز اول که شروع کردم تا الآن ریاست نکردم. اعتقاد دارم که اولاً سعی کردم از تمام وجودم برای دامپزشکی مایه بگذارم و ثانیاً به مجموعه ای که با آنها کار کردم احترام گذاشتم و حرمت آنها را نگه داشتم. ارتباط مستمر با بدنه سیستم برقرار نمودن و جدا از بدنه با تشکل ها و تولید کننده‌ها هم از جمله این عوامل است. من بعنوان رئیس سازمان دامپزشکی کشور وقتی می رفتم بازدید پیاده می شدم ، انسانها و دامدارها و پرورش دهنده که بجای خود محفوظ ، حتی سر گله می‌رفتم و گوش گاو را نگاه می کردم آیا علامت طاعون خورده یا نه؟ آیا واکسن بروسلوزش راخورده یا نه ؟ اعتقادم بر اینست که این ارتباط توأم با محبت و صمیمیت کمک کرد. اعتقاد داشتم و دارم که مجموعه ای که با آنها کار می کنید اول دوستان شما هستند ، با هم هم خانواده اید نه اینکه من تصور کنم من که پشت میز هستم حسابم از بقیه جداست. در سازمان دامپزشکی ، در آذربایجان غربی و در شیلات و سازمان تحقیقات و الآن هم که دو سال است در مؤسسه تحقیقات شیلات هستم همینطور بر این اعتقاد هستم. همان اندازه که برای خودم ارزش قائلم نه تنها به همان اندازه بلکه بیشتر از آن برای دیگران قائل هستم. خیلی مهم است وقتی شما یک ظرفیتی را اشغال می کنید و می گویند رئیس سازمان دامپزشکی کشورهستید که بدانید این امانت بسیار بزرگی است. این تنها متعلق به من نیست بلکه به مجموعه خانواده دامپزشکی تعلق دارد که به من امانت داده اند و زمانی دوام دارد که مجموعه آنها رفتار و حرکات و برنامه من را قبول داشته باشند. اعتقادم بر اینست که باید همه را در مدیریتی که داریم شریک کنیم. اگر همه سهامدار باشند شما دوام دارید و گرنه عمرتان کوتاه خواهد بود. مطمئن باشید که سهامدار سازمان دامپزشکی همه دامپزشکان کشورند حتی تولید کنندان و دامپروران. من وقتی سازمان دامپزشکی را ترک کردم دهها و صدها طومار از جانب تولید کنندگان دریافت نمودم که گفتند اینکار را نکنید.

رمز موفقیت اینهاست. اینکه غرور و تکبر حاکم نباشد. من خیلی چیزها از همکارانم یاد گرفتم و الآن هم یاد می گیرم. انشاء ا... که خداوند قبول کند و مورد رضایت دامپزشکان و دیگران باشد. من خودم تکلیف سنگینی به گردنم می آید وقتی در انتخابات نظام دامپزشکی بعد از 5 سال فاصله گرفتن از دامپزشکی بالاخره با دلایلی که برایم محترم بود وارد شدم البته خیلی ها نگران بودند که بعد از 5 سال چه خواهد شد؟! اما خودم می دانستم که می توانم نفر اول دامپزشکی کشور باشم. خدا را هزاران بار شکر کردم که این اتفاق افتاد اما مسئولیتم را بیشتر کرد. من همه گوشت و پوست و خونم برای دامپزشکی است چه بخواهند بر من خرده بگیرند و چه آنرا نقطه قوت من بدانند. دامپزشکی خیلی ظرفیت دارد و مسئولیتهایش حساس است. واقعاً کشور ما اگر به دامپزشکی به نحو شایسته بپردازد به بهداشت و درمانش هم پرداخته ، به امنیت غذایی و خودکفایی ، اشتغال و استقلالش هم پرداخته است.

-  برای کسانی که احتمالاً نمی دانند یا برایشان جذاب است و برای تنوع در بحث بفرمایید چند فرزند دارید؟ و آیا در میان بستگان نزدیک شما دامپزشک وجود دارد؟ واقعیت امر اینست که من وقتی ازدواج کردم خوب آنزمان سال 66 مدیر کل دامپزشکی آذربایجانغربی بودم. البته خوشبختانه توفیق داشتم با خانواده شهید وصلت کردم و وقتی به خواستگاری رفتم راحت گفتم الآن مدیرکل دامپزشکی استان هستم ولی معلوم نیست فردا در این پست باشم یا خیر. اکنون یک عضو جهادی هستم و با توجه به  شرایطی که الآن کشور درگیر آن است ، یک ماه اینجا محل کارم هستم و چهار ماه باید بروم اهواز ، سه ماه باید بروم آبادان و ... و کارم هم دامپزشکی است. اتفاقاً خیلی هم استقبال شد و مشکل خاصی برای من پیش نیامد.

در مورد بستگان نزدیک باید بگویم که خواهرزاده من هم دامپزشک است. ما با هم از اول ابتدایی همکلاس بودیم و با هم درس خواندیم و به دانشگاه تهران وارد شدیم. با هم و به فاصله چند ماه بعد از من ایشان فارغ التحصیل شدند. ایشان سالها مسئولیت دامپزشکی شهرستان سلماس را عهده دار بودند و الآن هم در بخش خصوصی فعال هستند. اتفاقاً وی جزو کسانی بود که در جریانات خصوصی سازی فوری به طرف بخش خصوصی رفت. نوعاً در خانواده ما خیلی علاقه به دامپزشکی ایجاد شده است.

سه فرزند پسر دارم که یکی دانشجوی مهندسی مکانیک در تهران است. وسطی دوم دبیرستان بوده و در رشته علوم تجربی درس می خواند و دیگری هم پنجم ابتدایی است.

-  تحصیلات تکمیلی شما در چه زمینه‌ای بوده است؟

من

نظر شما
ادامه