کد خبر: ۱۷۳۵
breitenmose

حکیم مهر -  بحث بر سر تبادل ببر و پلنگ بین روسیه و ایران یکی از خبرسازترین رخدادهای حیات وحش ایران در زمستان 88 بود. پس از این ماجرا، زمزمه‌های قوت گرفتن مذاکرات قدیمی ایران و هند در مورد تبادل شیر و یوزپلنگ هم به گوش می‌رسید. فارغ از مسایل سیاسی مرتبط با این گونه مذاکرات، نظرات کارشناسی متعددی نیز درباره تبادل گربه سانان بین ایران و روسیه از زبان کارشناسان ایرانی در رسانه‌های خبری منتشر شد. اهمیت بالای موضوع تبادل گربه سانان، ما را بر آن داشت تا نظر کارشناسی «اورس برایتن موزر» (Urs Breitenmoser ) رییس کارگروه ویژه گربه سانان IUCN را جویا شویم. موزر، یکی از متخصصان برجسته در زمینه گربه سانان است که یکبار در سال 1387 نیز برای ارزیابی پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی به ایران سفر کرده است. او معتقد است تنها با دو قلاده ببر نمی‌توان نسل این گربه سان را در ایران احیا کرد.

 

نظر شما درباره تبادل گربه‌سانان بین ایران و روسیه چیست؟

آنطور که من می‌دانم، ایران و روسیه توافق کرده اند تا دو قلاده ببر سیبری از باغ وحش‌های روسیه در برابر گروه کوچکی از پلنگ‌های ایرانی مبادله شوند. پلنگ‌ها به منظور پرورش و نسل کشی و معرفی مجدد این گونه به منطقه قفقاز در غرب روسیه برده می‌شوند. پس اینجا دو موضوع متفاوت وجود دارد: احیای جمعیت «شدیداً در معرض خطر» پلنگ در قفقاز و دیگری تصور معرفی مجدد ببر به محدوده پراکنش سابق ببر مازندران.

من از اینکه ایران و روسیه در خصوص احیای نسل پلنگ قفقاز آماده همکاری هستند، بسیار استقبال می‌کنم. من معتقدم که بدون مشارکت و همکاری این دو کشور، پلنگی در قفقاز نمی‌تواند باقی بماند. بعد از اینکه کشورهای منطقه قفقاز برای همکاری موافقت کرده‌اند، هنوز راه دراز و پر مانعی تا احیای نسل پلنگ قفقاز باقی مانده است اما شروع امید بخش، انجام شده!

با توجه به تشابه گونه‌ای بین ببر سیبری و ببر مازندران، آیا امکان معرفی مجدد ببر به ایران وجود دارد؟

ببر مازندران که در روزگاری از ترکیه تا قزاقستان و چین و همچنین پناهگاه امن جنوب دریای خزر پراکنده بود، منقرض شده است. حالا علم ژنتیک نشان می‌دهد که ببر مازندران یک خویشاوند بسیار نزدیک (در واقع تقریباً همسان) به نام ببر سیبری دارد که در دور دست شرق روسیه باقی مانده است. این مساله باعث شد تا اندیشه احیای نسل ببر مازندران در محدوده پراکنش سابق و با استفاده از ببر سیبری شکل گیرد. من اساساً با این ایده موافقم، اما فکر نمی‌کنم چالش اصلی برای بازگشت ببر مازندران، تردید درباره رده‌بندی گونه و یا مسایل ژنتیک باشد.

اگر این دو یکسان هستند، آیا احیای ببر مازندران با استفاده از 2 قلاده ببر سیبری عملی است؟

قطعاً نه! هیچ برنامه احیایی تنها با یک جفت از گونه، قابل اجرا نیست. اما من فکر نمی‌کنم که دریافت این دو ببر از روسیه قطعا به معنای آغاز یک برنامه احیای نسل باشد. من فرض را بر این می‌گیرم که این یک حرکت نمادین و فرصتی برای آشناسازی مردم ایران با ببر است تا آنها از این حقیقت آگاه شوند که در گذشته نه چندان دور، ببرها در ایران زندگی می‌کردند و اینکه بازگشت این گربه نیرومند، یک رویا است.

چالش اصلی برای معرفی مجدد ببر مازندران به ایران، به هر حال دریافت جمعیت ابتدایی نیست. تعداد زیادی ببر سیبری در اسارت وجود دارند و اگر ما برای احیای گونه منقرض شده بخواهیم از جمعیت حیوان در اسارت استفاده کنیم، بیشتر از اندازه مورد نیاز، جمعیت در دسترس داریم. اما سوال مهم اینجاست: این ببرها باید در کجای طبیعت زندگی کنند؟ ببر مازندران، همیشه پراکنش بسیار محدودی داشته است که شامل حاشیه رودها و دلتاهای خاورمیانه و آسیای مرکزی می‌شده است. برخلاف پلنگ و یوزپلنگ، ببر نمی‌تواند در کوه‌های صخره‌ای خشک زندگی کند؛ آنها به آب و پوشش گیاهی متراکم احتیاج دارند. ببرها در جنگل‌های کنار رودخانه و نوار گسترده نی‌زارها زندگی می‌کردند که بخش زیادی از زیستگاه‌های آنها از بین رفته است. این زیستگاه‌ها به زمین‌های کشاورزی تغییر کاربری داده اند و یا برای طرح‌های آبیاری از بین رفته اند.

در حال حاضر تکه‌هایی از جنگل‌های متراکم و مورد نیاز ببرها در چین و قزاقستان وجود دارند، اما آیا این پهنه‌ها برای پشتیبانی افزایش جمعیت ببر کافی هستند؟

درباره ایران نیز، ما به تحلیل و بررسی کاملی از ظرفیت و پتانسیل زیستگاه‌های ببر احتیاج داریم. با این حال، حتی اگر جمعیت زیستگاه‌های خوبی باقی مانده باشد، من معتقدم که در این مکان‌ها هم عده زیادی از مردم زندگی می‌کنند‌.

نظر شما درباره احیای جمعیت پلنگ در قفقاز چیست؟

زندگی پلنگ در قفقاز، فراز و نشیب‌های فراوانی در طول تاریخ داشته است. این گونه در نیم قرن گذشته تا نزدیکی انقراض پیش رفت و دوباره در دهه 1980 احیا شد یا به حداقل تثبیت رسید. اما در بیست سال گذشته، باز هم جمعیت این‌گونه‌ کاهش یافت و پلنگ قفقاز اکنون به لبه انقراض رسیده است. من معتقدم در یک بازه زمانی طولانی، جمعیت پلنگ قفقاز از طریق مهاجرت‌های فردی پلنگ‌ها از جنوب و از منبع اصلی در ایران، افزایش خواهد یافت. این مساله نیز، مهم‌ترین نیاز برای احیای نسل پلنگ در قفقاز، نگهداری یک جمعیت سالم پلنگ در غرب ایران است. هر چند که من فکر نمی‌کنم جمعیت پلنگ قفقاز، بدون برنامه معرفی مجدد گونه، حفظ شود. حالا روس‌ها می‌خواهند این کار را در شمال غرب قفقاز بزرگ، آغاز کنند. با دیدی امیدوارانه، این می‌تواند در آینده یک‌کلونی‌سازی و تشکیل جمعیت را در دو طرف قفقاز شکل دهد. یکی در شمال و دیگری در جنوب قفقاز و البته ممکن است جمعیت بخش میانی زیستگاه نیز از طریق جابه‌جایی پلنگ‌ها و معرفی مجدد گونه به زیستگاه احیا شود. به این ترتیب در برخی از کشورهای این محدوده، حفاظت از زیستگاه و خصوصاً احیای گونه‌های طعمه به عنوان پیش‌نیاز بازگرداندن پلنگ، احتیاج است. همه اینها تنها با مشارکت شش کشور موجود در ناحیه زیستی قفقاز امکان‌پذیر است. این همان چیزی است که ما تلاش می‌کنیم از طریق تدوین یک استراتژی حفاظت از پلنگ در قفقاز و با مشارکت هر شش کشور به دست آوریم. این استراتژی، چارچوب اهداف نهایی و اصول را برای حفاظت از پلنگ، زیستگاه و طعمه‌هایش مشخص می‌کند. اگر این استراتژی از طریق مسئولان کشورها به امضا برسد، ما مدیران و دانشمندان حیات وحش در همکاری با سایر فعالان این حوزه، می‌توانیم توسعه برنامه‌های عمل تخصصی برای هر کشور را انجام دهیم.

با توجه به مذاکرات طولانی‌مدت بین ایران و هندوستان برای مبادله شیر و یوزپلنگ و با توجه به تلاش سازمان حفاظت محیط زیست ایران برای انجام این کار، آیا احیای این گربه‌ها بین این دو کشور عملی است؟

این یک سوال مهم دیگر است که نیاز به بررسی رویکردها، فرصت‌ها و چالش‌ها دارد. میراث طبیعی ایران، دارای 10 گونه گربه‌سان بوده که تنوع قابل توجهی است. دو گونه از آنها امروزه منقرض شده‌اند که ببر مازندران و شیر ایرانی بوده اند. سومین گونه، یوزپلنگ آسیایی شدیداً در معرض خطر انقراض است. یوزپلنگ آسیایی تنها در ایران باقی مانده در حالی که شیر ایرانی تنها در هندوستان باقی مانده است. دو جمعیت باقی مانده در دو وضعیت کاملاً متفاوت زندگی می‌کنند. جمعیت یوزپلنگ در ایران احتمالاً بیش از 100 قلاده نیست که عمده آنها به صورت پراکنده در کویرهای مرکزی ایران زندگی می‌کنند، اما 350 قلاده شیر ایرانی باقیمانده همگی به صورت متراکم در جنگل «گیر» در ایالت گجرات هندوستان زندگی می‌کنند. این جمعیت در یک زیستگاه محدود زندگی می‌کنند و توانایی گسترش ندارند. به این ترتیب، خروج سرمایه ارزشمند یوزپلنگ از ایران می‌تواند بسیار خطرناک باشد در حالی که جا به جایی شیر ایرانی از جنگل گیر، بسیار خوشایند و مفید است. گذشته از این، جمعیت خوبی از شیرهای ایرانی در باغ وحش‌های باقی موجود هستند؛ اما هیچ یوزپلنگ آسیایی در اسارت کامل در باغ وحش‌ها وجود ندارد. بررسی اولیه از پتانسیل زیستگاه‌های هندوستان، نشان می‌دهد که تکه‌های زیستگاهی مناسبی برای یوزپلنگ در شمال غرب این کشور باقی مانده است. اما این زیستگاه‌ها شرایط بسیار متفاوتی با زیستگاه اصلی یوزپلنگ آسیایی در ایران دارند. در حالی که معلوم نیست چقدر فضا برای معرفی مجدد گونه شیرایرانی‌، مثلاً در جنوب شرق ایران وجود دارد. من نمی‌توانم در این‌باره چیزی بگویم. تاکید می‌کنم، ما برای پاسخ به این سوال نیاز به مطالعه دقیق و گسترده داریم‌.

کارشناسان حیات وحش روسیه تلاش می‌کنند تا نام یک زیرگونه جدید برای پلنگ قفقاز را به جای نام فراگیر و تایید شده پلنگ ایرانی معرفی کنند. آیا این نام جدید، مورد تایید IUCN هست؟

نه، ماجرا چنین نیست. سردرگمی درباره زیرگونه‌های پلنگ از این واقعیت نشأت می‌گیرد که متخصصان اولیه طبقه‌ندی جانوران، پلنگ قفقاز را به عنوان یک زیرگونه متمایز معرفی کرده بودند؛ اما آنچه باعث تعجب شد، این بود که پلنگ‌های قفقاز با پلنگ‌های ایران به طور مستقیم ارتباط داشتند. آزمایش‌ها و بررسی‌های جدید ژنتیکی نشان داده است که این دو زیرگونه، واقعاً یکی هستند و پلنگ‌های ایران بهترین کلونی شکل گرفته از پلنگ‌های قفقاز هستند.

نظر شما
ادامه