به گزارش حکیم مهر به نقل از ایسنا، دانشکده «دامپزشکی» دانشگاه تهران یکی از جاهایی است که هر روز مراجعان زیادی دارد، پزشکانش استادان دانشگاه تهراناند و رزیدنتها هم دانشجویان سالهای آخر دامپزشکی. هر روز آدمهای زیادی «پِت» یا حیوان خانگی خود را در سبد یا در ساک مخصوص حمل حیوانات خانگی میگذارند و میآورند اینجا. بیشتر مراجعات برای چکاپ و واکسنهای ماهانه است، اما دلیل مراجعه بسیاری هم بیماری حیوانات یا سوانحی است که برای آنها رخ میدهد؛ اینجا اتاق جراحی و تجهیزات ام. آر. آی، سی.تی. اسکن و آزمایشگاه دارد و چشمهای گریان و چهرههای نگران زیادی را میتوان دید که ناراحت و دلنگران حیوان خود هستند.
دامپزشکی
دکتر رجبیان، دانشجوی سال ششم دامپزشکی است و روزهای زیادی را در کلینیک دامپزشکی دامهای کوچک دانشگاه تهران شیفت است. او درباره کسانی که حیوان خانگی خود را به این کلینیک میآورند، میگوید: «مفهوم پت در ایران با خارج متفاوت است، بیشتر کسانی که در ایران پت دارند، از آن برای پرکردن خلاء زندگی خود استفاده میکنند و بیشترشان آدمهای تنها و افسردهای هستند که با خانواده خود زندگی نمیکنند. این کمی با مفهوم پت در خارج فرق دارد؛ برای آنها حیوان خانگی جزئی از خانواده است. اما غالب کسانی که به اینجا میآیند، خودشان آدمهای شکنندهای هستند. اگر کمی در بخش باشید خودتان این موضوع را حس میکنید. کار آماری هم در این حوزه انجام شده بود که چه رابطهای بین افراد و حیوانی که نگه میدارند وجود دارد و بر اساس آن عموما کسانی که گربه نگه میدارند نسبت به کسانی که سگ یا پرنده نگه میدارند، شرایط روحی ویژهتری دارند؛ معمولا آدمهای حساسی هستند، زود به آنها بر میخورد و یا افسرده هستند.
اصولا آنهایی که حیوان خانگی دارند کسانی هستند که ارتباطگیریشان با آدمها ضعیفتر است و برای همین ترجیح دادهاند حیوان نگه دارند و با آن ارتباط برقرار کنند؛ اما کسانی هم هستند که رویکرد حمایتی دارند و حیوانات را برای دلسوزی میآورند اینجا، از این موارد زیاد داریم. برخی هستند که ثابتاند و کارشان این است که میگردند توی پارکها و گربهها یا سگهایی که مشکل دارند میآورند و با هزینه خود درمان میکنند. البته آنها هم روحیه خاص خودشان را دارند، باید باشید و آنها را ببینید. کمی روابط اجتماعی آنها ضعیف است و اینجا با ما دعوایشان میشود و میگویند "شما حیوانها را دوست ندارید!" بیشتر این آدمها خیلی حساساند، موارد زیادی داریم که وقتی پتشان بدحال است و گاهی پیش میآید که به دلیل بیماری از دست بروند، مینشینند و کلی برایش گریه میکنند. امروز مراجعی داشتیم که همیشه میآید و از آنهاست که خیلی حساس است و میگوید "نباید به حیوان آمپول بزنیم و من بچهام را برای جراحی نمیبرم!"
چهارشنبهها هم اینجا حیواناتی غیر از سگ و گربه را میآورند، مار و ایگوانا و خزندگان دیگر. کسانی که آنها را نگه میدارند آدمهای دقیقتری هستند و احساساتی هم نیستند، چون نگهداری از این جور حیوانات دقت بیشتری میخواهد و باید دما و نور و همه چیز تنظیم شود. اما کلا در ایران این بحث مطرح نیست که حیوان گناه دارد و باید شرایط طبیعی داشته باشد، مثلا «سنجاب» پت محبوبی در ایران است، اما سنجاب اصلا اهلی نیست، حیوانی وحشی است اما مردم ما خیلی به این موضوع توجه نمیکنند. من اگر ببینم کسی ظرفیت شنیدن توصیه را دارد، به او میگویم اما اصولا گوش شنوایی نیست. مار، تمساح، ایگوانا و لاکپشت جزو مواردی است که اینجا برای معاینه میآورند و اکثرا این حیوانات مشکلات بزرگ متابولیسمی دارند؛ چون اینها شرایط خاصی برای زندگی میخواهند و صاحبانشان نمیتوانند شرایط محیطی و تغذیه آنها را آن طور که در طبیعت هست، ایجاد کنند. حتی پرندهها هم مشکلات اینچنینی دارند، حالا سگ و گربه چون غذای تجاری دارند و همه میدانند غذای آنها چیست، مشکلی ندارند. همه فکر میکنند غذای کاسکو تخمه است، در حالیکه تخمه مضرترین چیز برای کاسکو است. تقریبا همه حیوانات اگزوتیک (عجیب) که به اینجا آورده میشوند، مشکلاتی از این دست دارند.
من خودم عاشق حیوانات خصوصا سگ هستم، اما من تمام وقت بیرون از خانه هستم، از سوی دیگر در آپارتمان زندگی میکنم و محیط مناسب او نیست. حیوانات اندازه یک بچه نیاز به مراقبت دارد. حیوانات موجود زندهاند، احساسات دارند. اینجا تا ما میخواهیم حیوانی را معاینه کنیم میخواهد برود پیش صاحبش و فکر میکند ما کاری با او نداریم. برای همین صاحب «کیس»ها را بیرون میکنیم. متاسفانه خیلیها بخشی از علاقه به پت در ایران به دلیل چشم و همچشمی است، به عنوان یک وسیله لوکس به آن نگاه میکنند، حتی شرایط نگهداری حیوان و واکسن آن را نمیدانند و این باعث میشود حیوان اذیت بشوند.
همه جور آدمی اینجا مراجعه میکند، خانمی هست که خیلی اینجا مراجعه میکند و گربههای خیابانی را برای معالجه میآورد، معلم بازنشسته است و اگر ظاهرش را ببینید فکر میکنید چرا این همه هزینه میکند! اما خُب دوست دارد. اینجا چون بیمارستان آموزشی است وقتی کیسهای حمایتی مراجعه کنند، کمتر هزینه میگیرند و برای جراحی مثلا فقط پول وسایل را میگیرند.
هزینه نگهداری حیوانات خانگی هم متفاوت است، بستگی به حیوان و رسیدگی به آن دارد، گربه و یا سگ مثل یک بچه هفت یا هشت ماهه هزینه دارد، بستگی دارد که شما غذای خشک خانگی بدهید و وسایل خوب بگیرید یا نه. هزینه واکسن که ثابت است، اما در سایر چیزها میشود گربه یا سگ را لاکچری نگهداری کرد یا معمولی و با بودجه کم، اما حداقل ماهی 200-300 هزار تومان را باید صرف کرد، بعضیها با دادن غذای خانگی و مرغ و از این جور چیزها هزینه را در همین حد نگه میدارند، اما بعضیها هم پول زیادی صرف و کلی هزینه آرایش و لباس و غیره میکنند. اما در کل و به هر حال جوامع و کشورهایی که با حیوانات روابط خوبی دارند از نظر روانی متعادلترند.»
در سالن دامپزشکی همه جور آدم و حیوان خانگی هست، سنجاب کوچک قهوهای که به مانتوی صاحبش چسبیده و جم نمیخورد، خانم جوانی که سنجاب را روی پایش گذاشته و موهایش را نوازش میکند، میگوید من قبلا سگ داشتم، اما نگهداری سگ توی آپارتمان سخت است و همسرم این سنجاب را برایم گرفته است.
خانم دیگری همراه با چند آقا سگ ناآرام بزرگی را مهار میکنند، سگ به نظر کمی عصبانی است و بیقراری میکند، صاحبش که دختر جوانی است، درباره سگش که از نژاد ژرمن است، میگوید: «سگم الان خیلی استرس دارد، چون اصولا خود ما و دوستانمان را میبیند و الان فضا برایش غریبه است، کلا ژرمن سگ خیلی خوبی است، حتی توی آپارتمان میشود از آن نگهداری کرد، سگ حساس و عاطفیای است و خیلی میفهمد، بیش از آنچه فکرش را بکنید، انگار همه حسهای آدمها را دارد، هرچی بیشتر با او رابطه داشته باشید با شما دوست میشود، فکر میکند کسی نباید از او بترسد و دوست دارد همه به او نزدیک شوند. ما سه سال است که او را نگه داشتهایم، در باغی در کرج او را نگه میداریم که نگهبان دارد، ما هم هر هفته به او سر میزنیم. الان وقتش شده جفتگیری کند، اما اینقدر بچه است و با آدمها بوده که این کار را انجام نمیدهد، با اینکه برایش یک ماده گرفتهایم که با او جفتگیری کند، نمیدانم به او حسی ندارد یا مسالهاش چیز دیگری است. کلا باهوش است، وقتی با او بازی میکنیم میخواهد به توپش دست نزنیم، میرود روی آن دستشویی میکند، ژرمن سگ پلیس است، خیلی تربیتپذیر است، اما سگ حساسی است، غذایش باید متنوع باشد، مثلا استخوان زیاد نمیتواند بخورد. همه فکر میکنند دخترها سگهای فانتزی را دوست دارند، اما این سگ، بزرگ بودنش، قدرتش و فهمش به آدم حس امنیت میدهد. الان مشکلش این است که اگزمای پوستی دارد و یک قسمتی از موهایش ریخته، هر بار که دکتر میآید و میبیندش، 200 تا 250 هزار تومان باید برایش هزینه کنیم، هزینه غذایش هم دستکم 350 تا 400 هزار تومان میشود.
امیدوارم کمی فرهنگ ما در قبال حیوانات عوض شود، ما نباید حیوانات را اذیت و اینقدر از آنها دوری کنیم، من وقتی به سگم میگویم «مامانی» واقعا احساس میکنم پسرم است، چون وقتی آدم حیوانی را وارد خانهاش میکند، برایش وقت میگذارد و بزرگش میکند، بخشی از زندگیاش میشود. من بچه ندارم، اما اگر داشته باشم هم دوست دارم با بچهام ارتباط برقرار کند و با او هم دوست شود.»
خانم جوان دیگری هم سگهایش را برای چکاپ و تزریق واکسن آورده است. سگها دور هم میچرخند و با هم ارتباط برقرار میکنند. سگ اول اسمش «سزار» است و صاحبش میگوید "ما خانوادگی عاشق این سگیم و خیلی مواظبش هستم و به ما انرژی میدهد و تمام روز در حال مراقبت از اوییم."
خانم دیگر سگ مینیاتوری کوچکی به اسم «پانی» دارد که در یک کیف دستی جا میشود. میگوید این سومین سگ خانواده اوست و خانهشان با خریدن این سگ، شبیه باغ وحش شده، اما مادرش سگها را دوست دارد و عاشق مراقبت از آنهاست.
پسر جوانی هم گربهاش را توی سبد بزرگی گذاشته و دارد نازش میکند و خیلی غمگین است. میگوید گربهاش یک روز از خانه بیرون رفته و گربه دیگری پایش را گاز گرفته، جای زخم عفونت کرده و دیگر مو در نیاورده است. با اینکه آن قسمت را با پوست شکمش پیوند زدهاند، اما پیوند جواب نداده و حالا قرار است شیوه دیگری را برای درمان او امتحان کنند. گربه پشمالو، آرام توی سبد خوابیده و گاهی زیرچشمی ما را نگاه میکند. صاحبش میگوید «عجیب است که با شما اینقدر خوب است! کسی بیاید نزدیکش اینجور آرام نمیماند و نگاهش نمیکند، من معنی حرکاتش را میفهمم».
او درباره هزینههای این گربه که 150 هزار تومان خریدهاش هم میگوید برای عملهای قبلی او 2 میلیون تومان هزینه کرده و حالا باید یک میلیون و نیم دیگر هم خرج کند. اما اصلا فکر نمیکند که پرداخت این هزینه اشکال دارد، چون گربه هم جزئی از خانواده آنها شده و وقتی مشکلی دارد باید برایش هزینه شود. حرفهای ما با آمدن مادر چادری پسر که میگوید وقت پذیرش آنها شده، تمام میشود.
آقای دیگری هم ته حیاط بیمارستان سگ غولپیکر و عصبانیاش را زنجیر کرده، اما سگ همه جا را با پارسهای بیوقفه گذاشته روی سرش. اگر کسی یا حیوان دیگری به او نزدیک شود پارسها چندبرابر میشود. صاحبش میگوید سگ را همیشه توی باغ نگه میدارند و عادت ندارد کسی را ببیند، سگ همچنان پارس میکند و زنجیرش را میکشد.
2- به کار بردن جملاتی مانند: برای پرکردن خلاء زندگی خود استفاده میکنند، بیشترشان آدمهای تنها و افسردهای هستند که با خانواده خود زندگی نمیکنند یا غالب کسانی که به اینجا میآیند، خودشان آدمهای شکنندهای هستند واقعا در مورد یک قشر از افراد جامعه یعنی صاحبان حیوانت خانگی درست نیست. دوست عزیزی که این جملات را فرموده اند چقدر و چند سال سابقه ی برخود با صاحبین دام را داشته اند؟ فکر میکنم ایشان تجربیات اندک خود را در یک محل و زمان خاص تعمیم به کل داده اند.
3- کار آماری که در مورد صاحبان گربه اشاره شده است در کدام کشور و شهر انجام شده است؟ مربوط به چه سالی است؟ در کدام مجله چاپ شده است؟ اگر لطف کنید و لینک این مقاله را بفرمایید ممنون خواهم شد و استفاده خواهم کرد.
4- نکته جالب این است که بعد از جملاتی گفتن که در بند دوم اشاره کردم در چند خط پایین تر در گزارش امده است: در کل و به هر حال جوامع و کشورهایی که با حیوانات روابط خوبی دارند از نظر روانی متعادلترند که کاملا با جملات ابتدایی مصاحبه در تضاد می باشد.