حکیم مهر- «سوشیانس شجاعی فرد» معاون گروه شهرونگ روزنامه شهروند، در مطلب به اصطلاح طنزی با عنوان «حیوانات چگونه به اقتصاد ملی کمک میکنند؟! (قسمت اول)» اهانت های شرم آوری را به جامعه شریف دامپزشکی کشور وارد نموده است.
ابتدا متن کامل این یادداشت توهین آمیز و در ادامه پاسخ دندان شکن «بیطارالسلطنه» از همکاران خوش ذوق دامپزشکمان به این مطلب به اصطلاح طنز را با هم می خوانیم:
حیوانات چگونه به اقتصاد ملی کمک می کنند (قسمت اول)
سوشیانس شجاعی فرد
در ادامه سلسله بحثهای روشنگر درسهایی از
اقتصاد که امیدوارم حداقل 36 سال دیگر ادامه داشته باشد، این بار میخواهم برای
شما غافلان و ناآگاهان روشن کنم که حیوانات چه نقش کلیدی و مهمی در اقتصاد ملی ما
بازی میکنند تا بدانید آنقدری که آنها در گردش مالی این اقتصاد نقش موثر و حساس
دارند این مدیرکلها و رئیس رؤسای نجومیبگیر ندارند!
ابتدا باید بدانید که حقوق حیوانات فقط متعلق
به خود حیوانات نیست، بلکه کلی آدم از قِبَل حقوق حیوانات نان میخورند! یک عده عزیز
دل از سر دل نازک و مهربانیشان از این گربه ها و سگها حمایت میکنند، یک عده هم
نشسته اند با اینها مخالفت میکنند! طرف شغلش توی اداره مخالفت با سگ و گربه است!
یعنی در اداره نشسته، مدام دارد سخنرانی میکند یا تیم میفرستد که سگهای ولگرد را
ناکار کنند! انگار مثلا سگ تحصیلکرده هم داریم! این چون ولگرد شده باید بزنیم بکشیمش!
بعد یک عده شغل شریفشان برخورد با سگها و گربهها و موشهاست! مثلا میروند خانه،
بچهاش میآید جلو با آن زبان بچگیاش میگوید: «بابا بابا امروز چیکال کلدی؟!»
باباهه هم با همان لحن جواب میدهد: «آی قلبون پسلم بشم، املوز ده تا سگ رو سم
دادم و بیست تا گربه رو با تیر خلاص کلدم! بنگ! بومب!» بعد بچه هه هم میگوید:
«بابایی برای منم تفنگ میخلی که بزنم گلبه ها رو بومب کنم؟!» باباهه هم میگوید:
«آی قربون شاه پسرم برم! میخرم برات!» یا مثلا شب این آقا توی تخت که خب نه... روی
مبل دراز کشیده، خانومش از توی تخت داد میزند: عزیزم؟! مرده از روی مبل میگوید:
جونم عسلم، خانوم میگوید: امروز چند سگ رو عقیم کردی؟! مرد جواب میدهد: ای شیطون!
اونقدری سگ اخته کردم که بتونم اون گوشواره رو برات بخرم! بله، میبینید که حیوانات
علاوه بر اقتصاد ملی به گرم شدن کانون خانواده هم کمک میکنند!
یا شما اصلا نگاه کن تا همین بیست سال پیش که این
قرتیبازی بورژوایی سگ و گربه نگه داشتن مد نبود و سگ، فقط ژرمن شپرد و دوبرمن پینچر
و نگهداری سگ، فقط مال آدم بدهای لباس حولهای پوش پاترولدار بود، رشته دامپزشکی
و شغل دامپزشکی جزو داغونترینها رشتهها و شغلها بودند! اصلا کسی دکتر دامپزشک را
دکتر حساب نمیکرد! طرف 8 سال درس میخواند، بهش میگفتند بیطار! یا میگفتند طبیب
ستوران! که کسی نفهمد یعنی چی؟! درست یک چیزی مثل پلاستیک مشکی که خوراکی و نوشیدنی
را میخواهند کسی نبیند! کسی که فارغالتحصیل دامپزشکی بود یا میرفت جهاد سازندگی
و اداره کشاورزی استخدام میشد روستا به روستا گاو و گوسفندها را واکسن بزند یا در
گاوداری استخدام میشد، همینطور شیرموز و معجون بود که به گاو نر میداد، راندمان
گاوداری برود بالا! اما حالا هر کدام از فارغالتحصیلهای دامپزشکی یک مطب زدهاند
بالای شهر، یک منشی پلنگ استخدام کردهاند، چهار ماه به چهار ماه وقت میدهند به
جک و جانور مردم! برای تلافی آن زمانی که سلمانیها با تیغشان خرده کارهای مختصر
پزشکی هم میکردند، دامپزشکها هم یک اتاق مطب را دادهاند به آرایشگرها که سگ و
گربه مردم را سلمانی کنند و مثلا دم گربه شینیون کنند! شما ببینید چقدر جوان این
مملکت از سر سگ و گربه و پرنده، صاحب کار و بار و زندگی شدهاند؟! شما فقط گردش
مالی دارو و واکسن و پول رنگ پشم این حیوانات را حساب کن ببین چقدر اقتصاد ایران
روی شاخ این جانورها میچرخد!
سوشیانس های تسخیر شده توسط
آشموغ، نویسندگان ویرانگر (قسمت اول(
بیطارالسلطنه
کشور ایران در گذار تاریخی خود در عرصه جهانی، هر چه که نداشته باشد، نویسنده و صاحب فکر زیاد داشته است
چنانکه این نوشته ها از قرن ها قبل تا کنون سینه به سینه نقل محافل بوده و اندیشمندان
جهان آنها را ستوده اند و برای شناخت بیشتر آنها مشقت های فراوانی را بر خود روا
داشته اند. هرچند تمام نویسندگان اعصار و قرون گذشته ایران زمین در اذهان و دلهای
مردم باقی نمانده اند، خصوصاً آنها که به فراخور نیاز حاکمان دست به قلم برده اند و
قلم خویش به سیم و زر فروخته اند ولی امروزه با قشر جدیدی از این نویسندگان روبرو
هستیم که حتی خصلت های گروه اخیر را هم به ارث نبرده اند؛ با قشری از این نویسندگان
هم عصر هستیم که هدفشان وسیله را توجیه می نماید و در این راه طنز نویسی را با
گزافه گویی اشتباه گرفته اند.
طنز در فرهنگستان ادب پارسی اینگونه تعریف شده
است: طنز هنری است که عدم تناسب در عرصه های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب
به نظر می رسند نشان می دهد و این خود مایه خنده می شود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان
هنرمندانه و زیبایی شناختی عدم تناسب در این متناسبات است، امیدوارم در این تعریف
از طنز با یکدیگر اختلاف نداشته باشیم و آن را مبنایی برای قضاوت در خصوص گزافه های
منتشر شده در خصوص حرفه دامپزشکی در روزنامه شهروند به قلم کسی که برمبنای نامش
قرار است در راه خیر رسان و منجی راه پیامبر والا مقام ایران زمین زرتشت را در پیش
گیرد.
این منجی خیر در ادامه سلسله مباحث روشنگرانه اقتصادی خویش، در مقام بررسی کمک حیوانات به اقتصاد ملی برآمده اند و در این مسیر اثبات نموده اند که حیوانات از نظر اقتصادی بسیار بسیار مهمتر از روسای نجومی بگیر در گردش مالی این کشور نقش ایفا می کنند و به هزار و یک دلیل در مقام مقایسه مبنای مناسبی را انتخاب نکرده اند؛ دلیل اول آنکه تعداد حیوانات قابل مقایسه با نجومی بگیران نیست و اصولا هنوز نجومی بگیران به حدی نرسیده اند که بتوان معادلات آنها در اقتصاد کشور را با علم اپیدمیولوژی ارزیابی نمود، در حالیکه در حیوانات اصل بر اپیدمیولوژی میچرخد و دلیل دوم اینکه نجومی بگیران از اقتصاد این کشور سرقت می کنند ولی حیوانات به آن اضافه می کنند و جناب منجی خیر اذعان دارند که تفاوت بسیار زیادی میان دزدی و تولید وجود دارد.
منجی بزرگوار و خیر در نوشتن این مقاله دچار
تضاد آشکاری در نوشتن مطلب هستند؛ جایی که اشاره می نمایند دو گروه از قبل حقوق حیوانات
ارتزاق می نمایند گروه اول حامیان حقوق حیوانات هستند و گروه دوم مخالفان حقوق حیوانات. اینکه گروه اول از چه طریقی از حقوق حیوانات ارتزاق می نمایند نیاز به روشنگری بیشتری
از سوی منجی دارد، چرا که به عنوان یک دامپزشک هنوز فرد یا گروهی که از قبل حقوق حیوانات
به نان و نوایی رسیده باشند را سراغ ندارم ولی بسیار سراغ دارم کسانی را که به
واسطه دفاع از حقوق حیوانات نانشان آجر شده است، ولی در گروه دوم که بنا به اشاره ایشان
مخالفان حقوق حیوانات نامگذاری شده اند و همه آنها را کارمندان اداراتی (طبیعتا
منظورشان دولتی ها بوده است، چرا که اداره بخش خصوصی مخالف حقوق حیوانات در ایران
نداریم) می داند که کارشان مخالفت با سگ و گربه است و در ادامه داستان را از منظر
زندگی خانوادگی این کارمند دولتی محترم دنبال نموده است و اینکه این مخالفت (شما
بخوانید کشت و کشتار) منافع مادی (درآمدزایی برای خرید گوشواره)، منافع فرهنگی
(گرم شدن کانون خانواده!! در اثر مباحثه در امر اخته نمودن سگ ها) و منافع تربیتی
(آموزش خشونت به خردسالان) را برای این عزیزان به همراه دارد. دو گروه در این طنز
مطرح شدند که قرار بود بر مبنای نشان دادن عدم تناسب ها بتوان از آن نتیجه ای گرفت
ولی متاسفانه در خوشبینانه ترین و مثبت ترین نوع نگرش که میتوان به این نوشته ها
داشت، نام طنز نمی توان بر روی آن نهاد و بیشتر به خوشمزگی و نمک پرانی کمدین های
نوظهور استندآپ کمدی شباهت دارد.
در فاز دوم افاضات منجی، ابتدا به تاریخچه
نگهداری سگ در ایران و سپس به تاریخچه رشته دامپزشکی می رسیم. ایشان فرموده اند که
نگهداری از سگ تا همین بیست سال پیش مد نبوده و مخصوص پاترول سواران لباس حوله پوش
بوده است. این همه بی خبری از تاریخچه کشوری که در آن زندگی می کنید مایه شرمندگی و تالم
خاطر خوانندگانتان می شود. هنوز نسل نژاد سگ سرابی در ایران منقرض نشده است و هنوز ایل های
تاریخی ایران در دسترس شما برای مراجعه به آنها و بررسی نحوه تعاملشان با سگهایی
که جزء ذیقیمتی از ایل هستند می باشد. درنگ نکنید و تا ایلهایمان هم همچون نژاد
سگهایمان منقرض نشده اند کمی با تاریخچه کشورتان آشنا شوید تا بدانید استفاده از
سگ و یا رک تر به شما بگویم زندگی با سگ در این کشور قدمتی به اندازه تاریخچه این
مرز و بوم دارد و حال که عده ای به فراخور وسع مالیشان نحوه نگهداری از سگ را با
نوع زندگی امروزیشان تغییر داده اند، انتقاد از آنها چیزی به ارزش های شما اضافه
نخواهد کرد.
از سوی دیگر خوشبختانه باز هم محقق بنام تاریخچه
دامپزشکی و پزشکی ایران آقای دکتر تاجبخش در قید حیات هستند و البته کتابشان هم در
دسترس برای مطالعه تا بدانید که اتفاقا برعکس نوشته موهوم شما دامپزشکی و پزشکی در
دنیای قدیم بسیار اشتراک بیشتری نسبت به اکنون داشته است که می توانید با مطالعه
کتب ابن سینا به آن واقف شوید و جالبتر اینکه دامپزشکان آنقدر مهم بوده اند که حتی
در میان درباریان و لشگریان نیز صاحب نفوذ بوده اند و اتفاقا مردم آن زمانه بیشتر
می فهمیدند که به قول شما بیطار و یا طبیب ستوران چکاره بوده است و ظاهرا در عصر
کنونی که ما با شما هم عصریم این نفهمی!! نمود بیشتری در برخی!! یافته است. البته
ما هم مثل شما به این داستان معترفیم که با توجه به وظایف سنگینی که در قرن اخیر
به وظایف دامپزشکان اضافه شده است نیاز به قلم به دستان فرهیخته ای داریم تا حقوق
مردم در صیانت از سلامتشان را به آنها یادآوری نماید و مراجعی که این حقوق را از
آنها بایست استیفا نماید را به آنان بشناساند، نه اینکه این بی اطلاعی مردم را
دستمایه تمسخر و لودگی نماید تا جامعه وی را به عنوان لوده ترین قلم به دست کشور
بشناسد.
از گذشته های دور تا کنون همانگونه که وقتی شما، پدر و مادرتان و همینطور پدر بزرگ و مادر بزرگتان و حتی بعیدتر از آنها تا ده
نسل گذشته تان که در این کشور به دنیا آمده اند توسط واکسن های تولید شده توسط
دامپزشکان مستقر در موسسه رازی از خطر سقط شدن و بیماریهای مسری و مهلک نجات پیدا
کنید و امروز قلم بگیرید و در باب معجون و شیر موز دادن دامپزشکان به گاوهای نر
قلم فرسایی نمائید ولی اینقدر دیگر ناشکر نباشد چرا که خودتان هم از دست دامپزشکان
معجون و شیر موز (واکسن) دریافت نموده اید و حالا اینکه آن خانم پرستار از شما خوشش نیامده و بد به شما واکسن زده است نباید حالا که بزرگ!! شده اید انتقام آن خانم
پرستار را از دامپزشکان بگیرید.
البته کاری به آن دو پلنگ مستقر در ورودی تحریریه
روزنامه شهروند نداریم و مشکل شما با پلنگ های مستقر در کلینیک های دامپزشکی به
خودتان مربوط است ولی در خصوص نقش همین مطب های به قول شما بالای شهر در حفظ جمعیت
کشور در برابر بیماری هایی که هم اکنون جامعه با آن دست و پنجه نرم می کند باید به
اطلاعتان برسانم که بسیار بوده اند همشهریانی از همین شهر تهران که به واسط شناسایی
بیماری در حیوان خانگی صاحب دام توسط دامپزشک پی به بیماری خود برده اند و به
واسطه تشخیص دقیق بیماری که از صاحب حیوان خانگی به حیوان خانگی منتقل شده است، از یک
عمر زندگی با عذاب نجات یافته اند. اتفاقا در این زمینه با شما هم عقیده ایم که حیوانات
نقش مهمی در این زمینه ایفا نموده اند چرا که به واسطه شناسایی سریع بیماری جلوی
ضرر و زیان به اقتصاد جامعه گرفته شده است. احیانا اگر همچنان به اینترنت دولتی!!
که در نوشته های قبلی به آن اشاره نمودید دسترسی دارید جستجوی ساده ای در مورد
سگ هایی که بیماری هایی همچون دیابت، صرع و ... را شناسایی می کنند و یا سگ هایی که در
همین آتش سوزی ساختمان پلاسکو انجام وظیفه نمودند و یا سگ هایی که قادر به انجام عملیات احیای قلبی ریوی هستند، انجام دهید؛ خوب، اینترنت که دولتی است و مجانی و توان این را دارد که
به واسطه مجانی بودن بتواند قسمتی از نورون های مغزی شما را برای به خاطر سپردن این
خدمات و کمک به اقتصاد جامعه فعال کند، البته اگر بخواهید!
کاش بجای آنکه در باب سلمانی کردن و شینیون دم
گربه مردم نظر بدهید، کمی به صورت خود نیز در آینه منزل نگاهی بیاندازید! خوب از نظر
ما هم سبیل های شما نیز می توانست هیتلری باشد یا اینکه کلا سبیل نداشته باشید، به
هر حال آرایشگرتان در همان بالای شهر مبالغ سنگینی از شما دریافت می کند تا سبیلهایتان
را مشابه آن سلبریتی آمریکایی شینیون کند و ببینید این آرایشگران نابکار چگونه از
این سلیقه های غیرعادی کسب درآمد می نمایند. بهتر نبود شما هم از تیغ و خمیر سبیل
استفاده می نمودید و این ظاهر غلط انداز نامتناسب با فرهنگتان را که منطبق با
آموزه های هالیوودی است را اصلاح می نمودید تا قدمی برای کمک به اقتصاد جامعه
برداشته باشید!! ولی از شوخی گذشته، هزینه هایی که در راستای بهبود رفاه حیوانات در
این کشور می شود که دربرگیرنده حیوانات خانگی نیز می باشد، در برابر امنیت بهداشتی
که برای جامعه ایجاد می شود هزینه بسیار ناچیزی است. کافی است تا جستجوی کوتاهی در
خصوص هزینه های درمان بیماریهایی همچون سل و بروسلوز و یا سقط جنین و ... بنمائید
و یا هزینه های نگهداری از سالمندانی که همدمی جز حیوانات خانگی و یا کم توان هایی
که از حیوانات برای برآورده نمودن نیازهای روزمره زندگی استفاده می کنند بنمائید
تا التفاتی به این مسئله کنید که گسترش این کلینیک ها نیاز ضروری امروز جامعه ما
است. البته گاهی با شما هم عقیده ایم که به سان آرایشگر سبیل مبارک شما ما هم همکارانی
داریم که بسته به درخواست بیماران و مراجعانشان از طریق پرسنل آموزش دیده برخی
خدمات فانتزی را به مراجعان ارائه می دهند. می بینید رفتارهایمان در بعد انسانی و حیوانی
چقدر به هم نزدیک است؟ ولی در بعد اقتصادی با شما اختلاف نظر داریم چرا که شما مصرف
کننده صرف هستید و آنها مولد .
در انتها و گذشته از این مزاحی که خود شما
آغازگر آن بودید، در صورتی که نیاز به آشنایی نزدیکتر به خدمات دامپزشکان که از آن
انتقاد نموده اید داشتید، حاضریم سخاوتمندانه هرکدام از کلینیک ها و بیمارستان های
بالای شهر و پایین شهر را که شما انتخاب نمائید هماهنگ کنیم تا ضمن پذیرایی و
گفتگو از نزدیک با واقعیت ماجرا شما را آشنا سازیم. اجازه بدهید یکبار دیگر به معنای
نامتان برگردیم و از شما بخواهیم تا دیو آشموغ بی اطلاعیتان از دامپزشکی که در
وجودتان نهادینه است را به سان سوشیانس نابود سازید و این اشراف به شرایط امروز
دامپزشکی و نقش خطیر آن را به وسیله رسانه ای که در اختیار دارید در جامعه پراکنده
کنید تا بتوانیم به ارتقاء این جامعه امیدوار باشیم.