حکیم مهر: یکی از مخاطبین محترم
حکیم مهر، در یادداشتی ارسالی به ما نوشت:
ریشه مشکلات ما در دامپزشکی چیست!؟
اگر به درستی و دقت به نظرات و زندگینامه موافقین پیوستن به
وزارت بهداشت توجه کنیم، همگی از ابتدا آرزومند ورود به رشته پزشکی بوده اند و اغلب
بطور اتفاقی وارد این رشته شده و هیچ نوع شناخت درستی از دامپزشکی نداشتند و اغلب بیان
می کنند که بتدریج به این رشته علاقه مند شده اند ولی در عمل اکثریت قاطع این افراد
از ورود به رشته های بالینی دامپزشکی که مستقیماً با حیوان زنده در ارتباط فیزیکی است،
خودداری می کنند؛ در بهترین حالت و در نزدیکترین تماس بالینی، برخی از آنها نهایتاً
وارد تخصص جراحی می شوند. البته بعضی از آنها وارد سایر رشته های بالینی مربوط به دام
کوچک می شوند ولی تقریباً از دست زدن و معاینه واقعی حیوانات خودداری کرده و تشخیص
های از راه دور می دهند و متاسفانه بعضی از آنها در دانشکده های دامپزشکی همین علوم
بالینی را تدریس می کنند، ولی وجود آنها در دانشکده نیز نوعی دور نگهداشتن خود از اصل
حرفه دامپزشکی است.
در هرحال واقعیت این است که این گروه اکثریت ورودی ها و فارغ
التحصیلان و مدرسین دامپزشکی را تشکیل می دهند و در بعضی مراکز که در رأس آنها سازمان
دامپزشکی است، این گروه اکثریت مطلق در حد 99 درصد را به وجود آورده اند! در مقابل،
علاقه مندان واقعی دامپزشکی که اغلب به علت علاقه شان به حیوانات و رشته دامپزشکی ودامپروری
درگیر امور بالینی و فعالیت در فیلد و مزرعه هستند، فرصت و علاقه ای برای فعالیت های
ستادی و اداری و حتی آموزشی ندارند؛ در نتیجه به ندرت چنین افرادی را می توان در سازمان
دامپزشکی و حتی نظام دامپزشکی و یا دانشکده های دامپزشکی دید.
حال با توجه به این حال و هوا و اکثریتی که ذکر شد که ورودی
در آرزوی پزشکی و استاد و فارغ التحصیل در حسرت پزشکی، نظام و سازمان نیز در عشق پزشکی
هستند، چگونه می توان انتظار فرجی از این حرفه مظلوم داشت؟ مثلی است که می گوید
"حرمت امامزاده به متولی آن است"؛ حال دامپزشکی با این متولیانی اکثراً عشق
پزشکی که دارد، اعم از مدرس و دانشجو و فارغ التحصیل و کارمندان و کارشناسان و رؤسا
و سازمان و نظام اش، چه گلی می تواند بر سر خودش و نیازهای جامعه و مملکت بگذارد؟ وقتی
فارغ التحصیل این رشته به صراحت می گوید "این رشته مرا بدبخت کرد" ( این
جمله را در بسیاری از کامنت ها در همین حکیم مهر می توانید بخوانید) و نمی بیند که
در واقع بخاطر همین خودش و افراد بی علاقه و بی انگیزه و متنفر از رشته که اتفاقی وارد
و اتفاقی هم فارغ التحصیل شده اند (همه می دانیم که فارغ التحصیل شدن از همه رشته های
دانشگاهی در ایران به سختی ورود به آنها نیست و بسیار بسیار به ندرت ممکن است کسی از
فارغ التحصیلی باز بماند)، این رشته بدبخت و ناکارآمد شده و در حال سقوط است!؟
وقتی در عملکرد برخی صاحب منصبان و یا فعالین دامپزشکی، چه
کوچک و چه بزرگ دقت می کنیم، گاهی به وضوح می توان کینه و […] و عداوت با این حرفه را در آنها دید. انگار که ناخودآگاه می خواهند از این
رشته که مانع رسیدن آنها به آرزوهایشان شده، انتقام بگیرند. وقتی برایشان جان حیوان
و یا از بین رفتن دامپروری مهم نیست؛ وقتی که از دامپزشک بودن خود احساس حقارت می کنند؛
وقتی که با اعمالشان و مجوزهایشان، مانع فعالیت سالم در این رشته می شوند، و بسیاری
شواهد آشکار و پنهان دیگر از جمله نابودی دامپروری کشور و کاهش خطرناک جمعیت دامی کشور،
نه از خشکسالی و کمبود نهاده ها، بلکه بیشتر از شیوع بیماری ها. می گویند "سعی
کنید آنچه را که دوست دارید بدست آورید وگرنه مجبورید آنچه را بدست آوردید دوست داشته
باشید ". دوستان عزیز، حداقل سعی کنید آنچه را بدست آورده اید را دوست داشته باشید
و در پیشرفت و اعتلای آن بکوشید، نه اینکه با آنچه بدست آورده اید عناد و کینه بورزید
و سعی در نابودی اش داشته باشید.
این دامپزشکی ما با این اهالی که دارد، هر جا که برود آسمانش
همین رنگ است و حتی بدتر نیز می شود. با ورود به وزارت بهداشت، شما دوستان پزشک نمی
شوید و آموزشتان هم بهتر نمی شود، چون اساتیدتان همین اساتید خواهند بود با همان طرز
فکر و طرز تدریس و همان میزان کم علاقه به رشته؛ فقط شاید در میزان دریافتی اساتید
و کارمندان رشدی پیش آید که اغلب علاقه مندان به پیوستن، در عمل به این موضوع توجه
دارند!
اگر وزارت بهداشت یک وزارتخانه رانت محور نباشد که البته تا
حدی هست و بیشتر علم و مهارت محور باشد، آن وقت فکر کنم بر تعداد بیکاران دامپزشکی
به شدت افزوده خواهد شد، چون این وزارت عذر بسیاری از کارمندان و کارشناسان غیر کارآمد
دامپزشکی را باید بخواهد و طبعاً نیازی به خیل عظیم فارغ التحصیلان فاقد علم و مهارت
کافی که به درستی آموزش ندیده اند و ازدانشکده های غیر استاندارد فارغ التحصیل شده
اند، ندارد!
دوستان، اسم این رشته "دامپزشکی" است و درجایی که
در آن دام و دامپروری ارج و قرب دارد، ارزشمند است؛ در آنجا که مردمش به حیوانات نیاز
دارند و به آنها علاقه مند هستند، این رشته ارزشمند است و بالطبع اگر حیوان ارزشمند
بود و به دامپزشکی برای حفظ حیوان (چه سنتی، چه صنعتی، چه ورزشی و چه مونس) نیاز بود،
آنگاه دکتر دامپزشکی که بتواند کارآمدی خود را نشان دهد، محترم و ارزشمند خواهد بود
و درآمد خوب هم خواهد داشت و چون کارآمد است، باعث حفظ دام و تکثیر آن و به صرفه شدن
نگهداری و پرورش دام می شود و امنیت در سرمایه گذاری را به دنبال خواهد داشت و البته
فرصت های شغلی دامپزشکان نیز حفظ می شود و هم فرصت های بیشتری برای دامپزشکان فراهم
می گردد و خوب وقتی یک دامپزشک کارش را برای حفظ و سلامتی حیوانات بدرستی انجام دهد،
سلامتی جامعه هم به لحاظ تامین نیازهای مختلفش از غذا و پوشاک گرفته تا لوازم بهداشتی
و آرایشی از طریق محصولات دامی سالم تامین خواهد شد و از طول و عرض وزارت بهداشت کم
شده به ابعاد سازمان دامپزشکی و اهمیت آن افزوده خواهد شد.
پس ریشه مشکلات این رشته از خودحرفه و رشته نیست، در نگرش اجتماع
نیست، بلکه این معضلات حاصل متولیان آن، از دانشکده و دانشجو گرفته تا فارغ التحصیل
و سازمان های مربوطه اش هست. اگر دامدار به دامپزشک و دامپزشکی اعتماد ندارد، به این
دلیل است که به وضوح می بیند این دامپزشک (اکثراً) و دامپزشکی، درک درستی از دام و
دامپروری ندارند و اغلب تجویزهایشان بی نتیجه و یا بسیار وابسته به دارو بوده و اکثراً
کلیشه ای است که خودش نیز می تواند همین کارها را بکند، پس چرا هزینه اضافی برای دامپزشک
بکند؟ خودش مستقیم همان داروی همیشگی که اغلب دامپزشکان تجویز می کنند را از داروخانه
به راحتی می خرد!
منظور آنکه دامپزشک عالم و باتجربه و بامهارتی که حرفه اش را
سالم ارائه می دهد که در یک سیستم سالم از دانشگاه تا فیلد و امور ستادی، آموزش دیده
و تجربه کسب کرده و صلاحیتش به درستی تعیین شده و تحت نظارت و حمایت درست و سالم سازمان
هایش که افراد سالمی آنها را اداره می کنند، قرار دارد، نه فقط بیکار نمی ماند و درآمدش
کم نیست و در جامعه نیز بسیار محترم است، بلکه برای همکاران واقعی بعد از خودش فرصت
های بیشتری برای فعالیت و اشتغال و کارآمدی فراهم می کند و دیگر کسی از بودن در این
رشته پشیمان نمی شود و دست گدایی و نیاز به این آن دراز نمی کند و دنبال جابجایی از
این وزارت به آن وزارت نیست. این امر ممکن نخواهد بود مگر آنکه دامپزشکی (از آموزش
تا اجرا) از سایه سیاست و سیاست زدگان خارج شده و در سایه علم ورزی و صالح پروری قرار
گیرد، زیرا دامپزشکی یک حرفه علمی است، یک هنر است، مربوط به وجدان است و انسانیت؛
در آن ضمن آنکه نیازهای بشری را تامین می کند، قرار نیست که حیوانات را آزار دهد و
راه هایی را می رود که کمترین درد ممکن را برای حیوانات ایجاد کند.
پس دوستان بیایید بجای رفتن و یافتن راه های ساده مانند پیوستن
به وزارت بهداشت که آثار موقت دارد و نتیجه ای جز بدتر شدن اوضاع در بلند مدت و میان
مدت ندارد، به فکر پیدا کردن و پیمودن راه حل های درست و هر چند سخت باشیم تا یک بار
و برای همیشه به ساختاری سالم و پایدار در دامپزشکی برسیم که این تضمین کننده آتیه
و اعتبار و افتخار دامپزشکی و دامپزشکان خواهد بود و رشد اقتصادی پایدار و سلامتی جامعه
را در بر خواهد داشت.
دیگر اینکه مشکل در تعداد دانشکده ها و یا پذیرشهای زیاد آنها نیست که جالب است خود شما ناخودآگاه تایید میفرمایید که پذیرش در دانشگاههای ایران یعنی مساوی است با فارغ التحصیل شدن به هر قیمتی !!
در این مطلب مشکل را در غیر استاندارد بودن دانشکده ها و آموزش ضعیف و فارغ التحصیل شدن همه آنهایی که به هر شکلی پذیرش شده اند دیده میشود و بالطبع سنگ اول که کج گذاشته شود تا آخر ماجرا بسیار بعید است که بار کج به منزل درستی برسد !!
در اینجا باز هم تاکید میکنم منظور از این متن حمایت از اقلیت علاقه مندی است که حرفه دامپزشکی را بگونه ای سالم و علمی و با نیت انسانی ارائه مینمایند . به واسطه همین گروه علاقه مند هست که هنوز دامپزشکی تا حدی سر پا مانده !