کد خبر: ۴۹۶۶
تعداد نظرات: ۲ نظر

حکیم مهر - سی و پنج سال قبل در باغ وحش شیراز مردی در هیبت رستم با لباسی از پوست پلنگ، با شیر و خرس، نمایشی برپا می‌کرد که هر بیننده‌ای شگفت‌زده می‌شد، مردی که امروز در هفتاد و چند سالگی هنوز ستبر است و مردانه با دست خالی پای شیرهایش مانده.

«سیروس قهرمانی» ، پهلوانی بود که هرچه را از راه پهلوانی‌هایش به‌دست آورد در مسیری آبرومند هزینه کرد و از هیچ کمکی به مستمندان دریغ نکرد، مردی که امروز برای حفظ بقای باغ وحشی که کهنسال‌ترین باغ وحش ایران محسوب می‌شود، خود نیازمند یاری است.

باغ وحش شیراز که زمانی در گوشه‌ای از باغ ملی و در کنار ورزشگاه حافظیه قرار داشت، اکنون در دامنه کوهی در مسیر شمالی شهر دامن گسترانیده و با وجود برخورداری از فضایی مناسب برای جلب و جذب گردشگران در فصول مختلف، به تبعیدگاهی برای حیوانات بی زبان تبدیل شده است.

 سیروس قهرمانی در جوانی

آسمان ابری است و باران همچنان آرام بر زمین تشنه می‌بارد که به سمت باغ‌وحش شیراز حرکت می‌کنیم.

از شیراز حدود 15 کیلومتر که به سمت شمال برانی، بعد از پل شهدای نفت، اگر خوب چشم بدوانی و دقت کنی سمت چپ تابلوی بزرگ باغ وحش را خواهی دید، اما هیچ معبر امنی برای رفتن به آن سوی بزرگ‌راه وجود ندارد.

برای دور زدن و رسیدن به ورودی باغ وحش باید تا ورودی زرقان رفت، این تنها معبر امن است و اما اگر قانون را ندیده بگیری و از قبل محل باغ وحش را بدانی، صابون طی کردن مسیری دویست متری برخلاف جهت جاده اصلی را به‌تن زده باشی، شاید پل شهدای نفت هم تو را به مقصد برساند! شاید!

ورودی باغ وحش اما با چند لاستیک بزرگ مسدود شده و در گوشه‌ای تنها راهی باریک باز است، در حالیکه باران دید را محدود کرده با احتیاط وارد جاده باریکی می‌شویم و هرچه جلوتر می‌رویم راه باریک‌تر می‌شود، با آسفالتی بدون شانه،‌ بدون علامت، کهنه و فرسوده.

در ابتدای سراشیبی کوه، ‌دری بزرگ خودنمایی می‌کند و تابلویی رنگ و رو رفته بر پیشانی‌اش زار می‌زند، اینجا باغ وحش شیراز است. باغ وحشی که یکی از قدیمی‌ترین‌ها در ایران به شمار می‌رود و به یادآورنده نامی خاطره انگیز است.

باغ وحش شیراز امروز تنها نام باغ وحش را یدک می‌کشد و به واسطه بی‌توجهی‌ها مسیری را طی می‌کند که پایانش چندان مطلوب نیست.

اگر دیروز بر لزوم خروج باغ‌وحش از شیراز تاکید می‌شد، معنایش تعطیلی آن نبود، اما در طول سال‌هایی که این مکان با تمام قابلیت‌هایش از شیراز دور شده است، هیچ یک از مسئولان به‌سراغ آن نرفته و حتی نشانی‌ آن را هم نمی‌دانند.

سیروس قهرمانی به گرمی به استقبالمان می‌آید، پیر شده اما همچنان بازوان و سینه‌اش ستبرند و صدایش مردانه! گرچه یال وکوپال این پهلوان همچون شیرانی که در قفس دارد، ریخته اما نشانه‌های پهلوانی را می‌توان در خط خط چروک‌های صورتش و در سطر سطر کلامش به وضوح دید و شنید.

پیرمرد دستانش گرم است، گرمایی که از عشق درونی‌اش خبر می‌دهد و به شیرها که می‌نگرد، اشک از چشم‌هایش سرازیر می‌شود.

سیروس قهرمانی که با یاد گذشته پر افتخارش روزگار سر می‌کند، قدردان استاندار فارس است، تنها مسئولی که به‌گفته او بی هیچ تجملی، بازدیدی از این محل داشته است.

او می‌گوید: حتی اگر آقای احمدزاده (استاندار) هیچ کاری هم برای ما انجام ندهد، همین که به‌این مکان آمد و وضعیت ما را دید و پای حرف‌هایمان نشست، انگیزه‌ها را در من و خانواده‌ام زنده کرد.

او که تمام توانایی‌هایش را موهبتی از خدا و اهل بیت(ع) می‌داند، گفت: این شیرها تمام زندگی من هستند، اینها همه یادآور اسدالله است، برای من مهم است که این حیوان مورد لطف همه ائمه خصوصا مولا علی(ع) قرار داشته و داستان‌های بسیاری از وفاداری آن گفته و نوشته شده است.

* باغ وحش نیازمند توجه است

نزدیک ظهر است و ابرها همچنان آسمان را پوشانده اما باغ وحش خلوت است و آرام، درختانش دلمرده‌اند و علف‌های هرز در هر گوشه سر از خاک برآورده و توازن آن منطقه زیبا را بر هم زده است.

طراحی باغچه‌ها و معبر ورود و گردش گردشگران و بازدیدکنندگان نشان از سرمایه‌گذاری با انگیزه‌ای دارد که در گذشته دور انجام و به‌دلیل بی توجهی رها شده است.

زمان تقسیم غذای حیوانات فرارسیده، قفس‌ها بی‌هیچ نظمی کنار هم ردیف شده ‌است، چند شتر، یکی دو بز کوهی، چندین پرنده و کبوترهایی که زیباهستند و آرام.

تنها صدای غرش شیرهاست که حالیمان می‌کند در باغ وحش هستیم، شیرهای گرسنه‌ای که در میان قفس هم پر هیبت‌اند و ترس را با دلت آشنا می‌کنند، ‌اگرچه قفس‌هایشان تنگ است و سرد و نمور!

سهمشان برای غذای ظهر هرکدام یک بز است و کارگرها با گاری نهار این سلاطین جنگل را می‌آورند، بزهایی با موهای بلند و سیاه و شاخ‌های گره خورده در هم.

لاشه بزها به بالای قفس شیرها منتقل شده و با احتیاط درون قفس پرتاب می‌شوند و جدال بر سر غذا روح وحشی این درنده‌های پرهیبت را نمایان می‌کند،‌ جایی که قدرت و غرش تعیین کننده سهم هریک از غذای نیم‌روز است.

شاید اگر غرش این شیرها را از باغ وحش منها می‌کردی، دیگر هیچ نداشت.

"سیروس" به سمت تابلویی که با پلاستیک‌های ضخیم پوشانده شده هدایتمان می‌کند، تابلویی مملو از عکس‌های خاطره‌انگیز و خودش می‌رود تا انتهای کوچه باغ خاطره‌ها، آنجا که جوانی قوی هیکل و خوش‌چهره، با شیر و خرس‌های قوی هیکل دست و پنجه نرم می‌کرد و تیرآهن‌های بزرگ را با زور بازو خم می‌کرد و اجازه می‌داد تا کامیون‌های سنگین از روی سینه‌اش عبور کنند.

او می‌گوید: همه آن روزها تمام شد، امروز این من هستم که در انتظار هجرت ابدی، با خدا خلوت می‌کنم و از او کمک می‌خواهم که در نگهداری این شیرها از پا نیفتم.

سیروس ادامه می‌دهد: هزینه اینجا سرسام آور است، تنها برای غذای شیرها باید روزانه حداقل 16 میلیون تومان هزینه صرف شود!

* رقم بسیار سنگین اما واقعی است!

او می‌گوید: قاعده کار این است که گوشت گوساله به خورد شیرها بدهیم اما به‌دلیل مشکلات مالی این امر مقدور نیست و مجبور هستیم که گوشت بز را برای ناهارشان تدارک ببینیم.

قهرمانی ادامه می‌دهد: اینجا هفتاد شیر نگهداری می‌شود، هر شیر برای ناهار یک بز می‌خورد، شما حساب کنید که چه هزینه‌ای دارد، ‌این منهای هزینه غذای سایر حیوانات، هزینه کارگر و برق و آب و .... این باغ وحش است.

در کنار قفس شیرها که تمیزتر از دیگر قفس‌ها است، حیوانات معدودی درون قفس روز ابری و سرد زمستانی را به‌سر می‌رسانند، در حالیکه صدای پارس سگ‌ها، زوزه گرگ و کفتار، خرناس خرس‌ها و .... فضا را پر کرده است.

میمون‌ها ساکت‌ترین اعضای باغ‌وحش هستند که درون قفس دوتا دوتا و تک‌تک، ما را تماشا می‌کردند.

قفس‌ها همگی متحد‌الشکل است، سه‌طرف دیواره سیمانی و یک‌طرف محصور شده با انواع فلز! از تورهای سیمی گرفته تا میلگرد و مفتول و قوطی‌های بلند!

در همسایگی میمون‌های گیاه‌خوار، گرگی تنها مدام عرض کوچک محبسش را طی می‌کند و با چشم‌های قرمزش نگاهی هراس انگیز به ما می‌اندازد. آن طرف‌تر دو کفتار مرغ‌هایی را که برای ناهار ظهرشان تدارک دیده‌اند، نوش جان می‌کنند و در چند قفس بعدی عقاب‌های ایرانی و آسیایی و آفریقایی و طلایی از گوشت مرغ‌هایی که برای ناهارشان آورده‌اند، تناول می‌کنند، در حالیکه پرهایشان خیس است و بعضی‌هایشان می‌لرزند.

کرکسی تنها در گوشه‌ای از یک قفس نم باران را از بدن می‌چکاند و در قفسی دیگر ده‌ها توله سگ فانتزی، در حالیکه بدنشان خیس خیس است، مدام پارس می‌کنند.

خرس‌ها را نباید از قلم انداخت؛ خرس‌هایی که به قامت بلند نیستند اما پنجه‌های بزرگ و قوی‌شان ترس را با دلت آشنا می‌کند.

یکی از خرس‌ها مدام در قفس کوچکش که به‌اندازه یک و نیم برابر طول بدن او عرض دارد، بالا و پایین می‌رود و هم‌قفسی‌اش یک‌دستش را بالا گرفته و سرش را بالا و پایین می‌برد.

در مقابل این قفس‌ها، چند توله خرس، چند توله گرگ و یکی دو سگ و بالاتر هم چندین راس گراز، روزگار می‌گذرانند، در حالیکه نگاه‌های نگران توله حیوانات، مادرانشان را جست و جو می‌کند.

در ابتدای ورودی باغ وحش، چادری رنگ و رو رفته که از باران روزهای قبل و امروز خیس است و نمور و تابلوی"نمایشگاه مارهای سمی" را بر سر در ورودی دارد، خودنمایی می‌کند و مابعد از کسب اجازه وارد آن می‌شویم، سقف چادر به قطرات باران اجازه ورود داده‌اند و کف خیس است و هوا سنگین و سرد.

چندین آکواریوم بی‌هیچ ترتیبی کنار هم قرار دارد و درون هرکدام گونه‌ای از مار به خواب زمستانی فرو رفته و در میانه در آکواریومی بزرگتر، چندین توله تمساح، از کمی جا روی هم خزیده‌اند و آن گوشه، دو پرنده زیبا که گویا مرغ و خروسی نادر هستند، خانه مشترکی با لاک‌پشت‌ها اجاره کرده‌اند، هرچند لاک‌پشت‌های کوچک، از هیبت مرغ و خروس شکلاتی رنگ، سر و دم درون لاک فرو برده و جرات جم خوردن ندارند!

در دامنه کوه در جایی مانند رزمگاه‌های یونان باستان،‌ که با حفاظ‌های توری بلند حفاظت شده‌اند، چندین راس شیر ماده در هوایی آزاد، آزادتر از هم‌نوع‌های خود روزگار می‌گذرانند، شیرهایی که تا دراز کشیده‌اند شیر ژیان هستند و هم‌اینکه به‌راه می‌افتند ضعف و نحیفی‌ و رنجوریشان، دل هر بیننده‌ای را ریش می‌کند.

کف محوطه مملو از اسکلت حیوانات است، استخوان‌هایی که گویا پیش از ناهار امروز،‌ غذای این شیرهای ماده شده‌اند.

شیری لنگان لنگان به‌سوی لاشه یکی از بزها می‌رود، اما توان محدود او و دست شکسته‌اش قادر به دریدن لاشه بز نیست، رهایش می‌کند و به‌سراغ لاشه دیگری می‌رود و در نهایت موفق به دریدن شکم لاشه ‌سوم می‌شود.

در این کنام، ‌شیرها با یکدیگر کاری ندارند، نه غرشی است و نه جنگی بر سرغذا!

همین! باغ وحش شیراز‌، جایگاه سیروس قهرمانی و ... همین بود، اگرچه دو پسر سیروس قهرمانی هم امروز جا پای پدر گذاشته و یکی در سیرک و دیگری در باغ‌وحش مدیریت می‌کنند، اگرچه امروز آن دو با مار و شیر و خرس نمایش می‌دهند، اما اینجا باغ‌وحشی نیست که جاذب گردشگر باشد، جایی که در زمستان بوی عفونت فضا را پر کرده باشد،‌ فضایی نیست که بتوان تابستان آن را تحمل کرد!

امروز سیروس قهرمانی و پسرانش برای تبدیل باغ‌وحش کنونی شیراز به محیطی مناسب، نیازمند همراهی مسئولان هستند، شاید همراهی شهرداری زرقان به‌واسطه توان مالی این مجموعه، راهگشا باشد، شاید نیاز است که مسئولان محیط‌زیست و دامپزشکی ورود کرده و از نظر بهداشت حیوانات به یاری مدیران آن مجموعه بشتابند و با کمترین هزینه، این محل را مهیای جذب گردشگران کنند.

نبود تابلوهای راهنما، نبود راهی مناسب، مشکل امنیت محوطه و مسیر ورودی آن از سمت جاده اصلی تا محل قرار گرفتن باغ‌وحش، نبود فضایی استاندارد برای حیوانات و افزودن حیوانات جدید، عدم توجه به وجود فضای مناسب و کافی، نبود کمک به مدیریت باغ‌وحش برای استفاده از امکانات مالی بانک‌ها در قالب تسهیلات و ... اینها همه مواردی است که به چشم می‌خورد.

استاندار فارس در رابطه با بازدید خود از باغ وحش شیراز به خبرنگار ایسنا گفت: این یک نکته غریب نیست که استاندار یک استان برای سرکشی به باغ‌وحش برود.

روح‌الله احمدزاده با تاکید بر لزوم توجه به چنین فضاهایی‌، افزود: باید از همه ظرفیت‌ها برای توسعه گردشگری استفاده کرد.

جا دارد اکنون و در حالی که مدت کوتاهی تا ایام نوروز باقی مانده، با حمایت از گردانندگان باغ‌وحش شیراز، قدمی مثبت در مسیر توسعه فضاهای جاذب توریست برداشته شود و باغ‌وحش به محیطی مناسب تبدیل شود تا گردشگرانی که از این محیط بازدید می‌کنند، با خاطره‌ای خوش از آن یاد کنند.

 

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
کریمی
|
-
|
۱۹:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۶
0
0
من از باغ وحش ببخشید زندان حیوانات دیدن کردم وبا خودم گفتم فردا در پیشگاه خدا چه جواب خواهیم داشت.که برای سرگرمی خودمان حیوان زبان بسته ا در انفرادی قرار داده ایم .خدا شکر که زبان انها را بلد نبودم اما نگاه غمگینشان می پرسید آیا تو اشرف مخلوغات هستی؟
عاطفه
|
-
|
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
0
0
ملت اگاه باشید که این اقا واسه حفظ شیر سگ های بیچاره رو زنده زنده میندازه تو قفس شیر .اونقت شما این افراد رو ستایش می کنید . این انسانیت محض این اقای پهلوانه. تا حالا صدای ناله سگ در حال تکه تکه شدن توسط شیر رو شنیدید ؟ افرین پهلوون تو اخر هرچی مردی دمت گرم.
خدایی هست.
نظر شما
ادامه