کد خبر: ۵۴۳۵۶
تعداد نظرات: ۲۰ نظر
 
 

حکیم مهر: «دکتر نون» در کانال تلگرام «پزشکان طرح» نوشت:

پنج دقیقهی آخر کشیک به اندازهی یک سال طول میکشد... خودتان که میدانید.. نسخه ها را مرتب کردم. تامین اجتماعی یکطرف، خدمات یکطرف، مسلح یکطرف، روستایی هم همینطور.

پسر بچهی پنج سالهای آمد داخل. به ساعت نگاه میکنم. ۷:۵۸ صبح را نشان میدهد. همکارم نیامده شیفت را تحویل بگیرد. مادرش دستش را میگیرد، هلش می دهد داخل... می آورد نزدیک میزم. از اینکه سرفه می کند و دهانش بوی مستراح گرفته و آب دهنش ریق ریق روی لباس هایش می ریزد شکایت می کند. گلو را معاینه می کنم. سؤال هایم را می پرسم. با توجه به پاسخ هایی که مادرش می دهد، ریه اش را سمع می کنم. گوش ها و بعد دست روی پیشانی اش می گذارم. وزنش را می پرسم و بعد دفترچه اش را باز می کنم تا دارو بنویسم. هم نام خودم است. پسربچه، اسم و فامیلی اش با مال من یکی است. به چشمهاش نگاه می کنم. به پریشانیِ مادرش، به دفترچه ای که هزینه ی همه چیزش آزاد می شود، به ناخن های جویده شده اش. ۵ سالگی ام به مطبم آمده بود. با چشمهای سرخ، گونه های سوخته، نگاه ناتوان، تب آلود و سرفه هایی با صدای بم و خشک. ۵ سالگی ام در ساعت ۷:۵۸ صبح روز ۱ دی ۹۸ به مطبم آمده بود. به ۳۲ سالگی ام سر زده بود. به روزهای بی مادری ام سر زده بود. در دورترین نقطه از زادگاهم. گویی به آینده سفر کرده باشد. بدرقه اش کردم. با ترس از اینکه خوب معاینه اش کرده ام یا نه، داروهای خوبی داده ام یا نه، نوازشش کرده ام یا نه... میچپم توی صندلی ام. توی خودم فرو می روم. در خودم حل می شوم. در من، منهای زیادی را حل کرده ام این سال ها. منهای زیادی را کشته ام و من های زیادی را گم کرده ام.

همکارم می آید کشیک را تحویل بگیرد. می داند یک چیزیم شده. می پرسد شلوغ بود دیشب؟ سر تکان می دهم به نشانهی منفی؛ که البته شلوغ بود. این را می گویم که عزا نگیرد از الان برای ۲۴ ساعت آینده اش. روپوش را در می آورم، کیفم را دستم می گیرم و از مطب می زنم بیرون که بیماری جلویم را می گیرد. دفترچه را دستم می دهد که پنیسیلین بنویسم. میگویم باید معاینه بشوی بعد. میگوید لازم نیست. ۱۰ تا بنویس. برای گوسفندها میبرند. معمولا قضیه اینطور است. بیمارستان از داروخانهی دامپزشکی ارزانتر میافتد برایشان. ویزیت دامپزشک هم گرانتر است. نمینویسم. هر چه فحش از حفظ داشته یا وقت ِ پر مایهاش اجازه میداد نثارم کرد. به جای پانسیون میروم سمت ماشینم. روشنش میکنم و برای همیشه شهر را ترک میکنم.

روزی صد بار به خودم میگویم تمامش کنم. کارم را. روزهای تنهایی ام را. و البته حتی زندگی ام را. این بیتوته و اسیری را. به نظر می رسد به قدر کافی زیسته باشم، یا به قدر کافی طبابت کرده باشم. یا به قدر کافی پس از هر کشیک گریسته باشم. کافی زیسته باشم، با اندک علاقه ای که کماکان برایم باقی مانده به  قرمه سبزی، ریش تراش فیلیپس و کره حیوانی با مربای به. کافی زیسته باشم با مشتی نام و چند مهر نظام پزشکی برای دهگردشی و اورژانس و درمانگاه و یک سلفی بیقواره کنار نگاتوسکوپ. به زحمت ِ زبان بازی یا سخت جانی یا بیحسی موضعی یا هوش و حواس خراب توانسته ام تاکنون از این کار و از زیستن در میان مردم جان سالم به در ببرم. دریافته ام که من از زیستن می میرم نه از مرگ.

از اینکه آدمیزادم شرمنده ام، از اینکه آدمیزادم خسته ام و از اینکه آدمیزادم تا آنجایم درد می کند. توی ۳۲ سالگی به تق و لق افتاده ام، با چایی کمرنگ هم معده ام درد می گیرد و با خوابیدن خسته تر می شوم. توی خوابم صدای سرفه می شنوم. صدای سرفهی خلط دار، سرفهی خشک، سرفهی خروسکی، سرفهی پارسی، سرفه قطاری، سرفه برای استعلاجی. در بیداری انگار می کنم یکی پشتم سرم آروغ می زند. صد بار به سرم زده و یکبار نشده بخوابانم توی گوش خودم که تمامش کنم. فندک بگیرانم زیر این کارت نظام پزشکی، یا زیر خودم یا زیر شما. من از شما می ترسم. من یکی از شماها هستم که از شماها می ترسد. از همهی شما می ترسم. هم از شما و هم از جمیع بندگان خدا و هم از بیمارهایم می ترسم، از همراه بیمارهایم نیز می ترسم، از مدیر بیمارستان می ترسم، از مامور بیمه می ترسم، از صدای آمبولانس می ترسم، از صدای خودم هم می ترسم. تا چشم کار می کند نشانی از خودم نمی بینم. من یکجایی جا مانده ام. در ۵ سالگی ام. در لابلای چادر مادرم. من بالقوه یک آگهی کاریابی پزشکان می توانم باشم که خالی شده ام. یک آگهی کاریابی با زرق و برق و صدای شیپور. اما تمامش می کنم. لااقل موقتا. خلاصه عرض کنم... الحمدالله رب العالمین که خرابم.

 

انتشار یافته: ۲۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
3
13
خیلی بی‌ربط، بی سر و ته و بی‌معنی!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۱۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۳
خودش رادراسرع وقت به یه دکترنشون بده
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
1
18
و دهانش بوی مستراح گرفته!!!!
ادبیاتی که پزشک برای کودک بیمار استفاده میکند!!!!!
ما دامپزشکا این ادبیات رو برای دام هم بکار نمیبریم!!!
خب نمیتونی طبابت کنی چرا وارد پزشکی شدی؟؟؟
واقعا باید قبل ورود به دانشگاه و نیزصورت بعد فارغ التحصیلی از کادر درمان تست روانشناسی گرفته شود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
حتماً از آنهایی است که این حرفه برایشان بادآورده است!
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۱۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
این جمله نقل قول از مادر بچه بود نه بیان پزشک
ناشناس
|
United States of America
|
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
20
البته نگفتن دامپزشک باید کیلومترها مسافت طی کند. کارانه و تعداد بالای بیمار ندارد و به جای نوشتن نسخه سرپایی چند ساعت باید وقت معاینه بگذارد. و البته این رو هم ننوشتن که طبیعیست نسخه ی تحت پوشش بیمه ای با سوپسیت بوده و قطعا ارزانتر خواهد بود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
همچنین مخاطرات عدیده‌ای که یک دامپزشک در کار حرفه‌ای اش با آن دست به گریبان است که گاهی جانش را نیز تهدید می‌کنند!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
12
باید ویزیت دامپزشک از پزشک بالاتر باشه. پزشک به راحتی از انسان میپرسه چنه بابا ؟دامپزشک نمیتونه از مریضش بپرسه خوبی بابا؟ باید صد تا این ور اون بکنه ببینه تا از رو شواهد متوجه بشه حیوون چشه.
ناشناس
|
United States of America
|
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
10
3
بنظر من قشنگ بود خوب نوشته بود
دکتر دامپزشک
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۲۷ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
1
13
من یک پزشکم و پشت میزم مینشینم و یه معاینه مختصر و گرفتن اطلاعات ازخود بیمار نسخه نوشته و تمام، با کلینیک یا بیمارستان قرارداد دارم ،حقوقم عالیست، بهترین ادکلن را میزنم کسی سر ویزیت با من بحث نمیکند، تزریقات !! کار من نیست کار پرستار است .
من یک دامپزشکم و محیط طبابتم با وجود اینکه هر روز شسته و ضدعفونی میشود ولی باز بو میدهد، شاید روزی به تعداد انگشتان دست ویزیت داشته باشم شاید نه، دامدار توضیحات لازم راجع به تاریخچه حیوان ندارد جالبتر گوسفند هم زبان ندارد دردش را بگوید، به تنهایی تزریقات میکنم، سزارین میکنم، بعضی وقتها لازم است چند کیلومتری در سنگلاخ بالا سر کیس بیمار بروم و دستم را تا آرنج یه جایی فرو ببرم تا یک گاوی بتواند مادر بشود. در نهایت بجای پول ویزیت یک سطل ماست محلی تحویلم بدهند.
ویزیت پزشک از ویزیت دامپزشک ارزانتر است
سبکرو
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۲۸ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
1
6
حکیم مهر خواست جبران کنه پخش سریال زیر همکف رو غافلاز اینکه این نوشتار پول زیاد و یامفت گرفتن توسط دامپزشکان رو در ذهن تداعی میکنه . لطفا در انتخاب مطالب دقت بیشتری بفرمایید . هرمتنی که اسم دامپزشک درش بود که شایسته انتشار نیست . ممکنه بگید ما رسالت خبری رو انجام میدیم . تقطیع و سانسور نظرات کاربران چیز دبگه ای میگه . باتشکر
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
3
8
این پزشک با این ادبیات سخیفش حتما باید پیش یک روانپزشک برود.افسردگی دارد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۲۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
3
5
جالبه واقعا اینو یک پزشک ننوشته چون هیچوقت یک پزشک به بوی بد دهن یک پسربچه نمیگه بوی مستراح!!!برید خودتونو خرر کنید
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۷:۲۸ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۳
این جمله روو مادر کودک گفته
ا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۰۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
5
ایشون بهتره برن پیش یه روانشناس .دکتر زورکی که نمیشه .در ضمن اگه بچه خودت مریض بشه دهنش همون بو رو میده.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۰۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
1
9
به خدا من اگه جای مسئولین دامپزشکی بودم و این روزها را می دیدم از زیر همکف تا اون مسئول شیلات و این دکتر نون و فرمایشات گهربارشون را می دیدم حداقل کاری که میکردم استعفا بود!
حیف اون همه عمر که صرف ۶سال درس خوندن شد!
چه شبها که برای پاس کردن ۴واحد کلینیکال پاتولوژی خوابمان نبرد!
ای آناتومی
ای فیزیولوژی
ای انگل شناسی نماتد و بندپا و سستد و تک یاخته
ای بیوشیمی
ای روشهای تشخیص آزمایشگاهی بیماریهای طیور
ای...
خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد انشاءالله
آنها که دامپزشکی را از سر گله آوردند پای کامپیوتر
آنها که نیروی آزمایشگاه را دوربین دستش دادند تا از جلسه عکس بگیره
دکتر دامپزشک را گفتند مجوز حمل تایپ کن
اونها دامپزشکی را به این روز انداختند
اصلا قبلا دامپزشکی مثل تعهدات ایران در برجام عمل میکرد یعنی سریع میرفت بتن میریخت تو بیماری طاعون و ریشه کن میشد نه دوربینی بود نه عکس و خبر و...
ولی حالا دامپزشکی شده مثل تعهدات اروپا در برجام !
هی مرتب مقامات دامپزشکی تکذیب میکنند و عکس میگیرند و دم از صادرات غیر نفتی در دامپزشکی میزنند!
این دستآورد اولویت روابط عمومی است
والسلام علی من اتبع الهدی
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۴۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
جانا سخن از زبان ۴۰۰۰۰ هزار نیروی زحمتکش بی ادعای بی صاحب میگویی!
دامپزشکی طفل سرراهی که کسی سرپرستی آن را قبول نمی کند ولی از تریبون دامپزشکی سخنرانی می کنند!
یه ایرانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۴۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
1
2
این چجور متن نوشتنه "دهانش بوی مستراح گرفته"این توهین به مخاطبه و ظمنا خیلی هم کلیشه ای نوشته شده انگاری گزارش نیست انشاست.
حسین ترابی
|
Belgium
|
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۳
0
2
خاک بر سر انسانی که بوی دهان کودکی را به بوی مستراح تشبیه می کند و انتظار از جامعه شریف پزشکی این است که الفبای ادب و انسانیت را به چنین فرد بیمار و عقده ای آموزش دهند و از مسئولین وزارت علوم و وزارت بهداشت و آموزش پزشکی باید خواست بجای آن همه درس های بدرد نخور معارف و ...... که نتیجه اش این افراد هستند ۱ واحد نوشتن و سخن گفتن انسانی به دروس دانشگاهها و مدارس اضافه شود.
پاسخ ها
خودی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۷
مشکل ما زود قضاوت کردن افراد است
ندیدم تا حالا بچه ای خودش بره پیش پزشک ولی دیدم خودش حیوانش رو اورده
اینجا فرزند با مادر خویش نزد پزشک آمده و نقل قول از مادر بیمار بوده.... آرام باشیم

تمرکز روی صحبت پزشک طرح داشته باشید که در مورد تجویز(خوددرمانی) پنی سیلین توسط بیمار شده

البته در پایان پزشک مربوطه باید خودش رو به یک همکار متخصص نشون بده به خاطر burnout شدن
نظر شما
ادامه