کد خبر: ۵۷۱۶۱
 
 

بی تکلیفی جایگاه سگ در حقوق حیوانات و اخلاق محیط زیستی و درآمد و معضلات

تهیه و تدوین: فرزاد علیزاده

برخی از کارشناسان و فعالان حیات‌وحش (حفاظت‌گراها ) (Protection-Oriented) که فقط ارزش اکولوژیکی یک گونه برایشان اهمیت دارد، در مقابل جان سگ و یک حیوان دیگر، جان سگ را دارای کمترین ارزش و اهمیت می‌دانند و تنها به ارزش اکولوژیکی و تعداد جمعیت یک گونه جانوری اهمیت می‌دهند

سگ‌ها از نخستین حیواناتی محسوب می‌شوند که قرن‌هاست به دست انسان‌ها اهلی و با آن‌ها دوست شده‌اند. اکثر یافته‌ها حاکی از آن است که سگ از اهلی شدن گرگ قهوای در شرق آسیا در حدود 16یا 15 هزار سال قبل به وجود آمده است و همچنین اختلافی ناچیز در حدود(4.6 %) بین میتوکندری  DNA سگ‌ها و گرگ‌های امروزی وجود دارد که نشان‌دهنده‌ی نزدیکی بسیار زیاد این دو موجود به یکدیگر می‌باشد.

فسیل‌های سگ به‌دست آمده به 7.000 سال قبل باز می‌گردد و نگاره‌های باستانی که بر دیواره‌ی غارها نقش بسته است حکایت از این دارد که انسان‌های نخستین برای نگهبانی و بعضاً شکار از سگ‌ها کمک می‌گرفتند.

سگ‌هایی که به‌دست انسان‌ها اهلی شدند را می‌توان بر اساس رفتارشان که تابع محیط و شرایط است به چند گروه کلی تقسیم کرد:

سگ‌هایی‌ که توسط انسان اهلی شده و در خانه و در کنار انسان هستند (کاملاً توسط انسان کنترل و تغذیه می‌شوند  (Domestic dogs)

سگ‌های رها شده  (Free ranging dogs) که خود شامل گروه‌های زیر است:

سگ‌هایی که توسط انسان اهلی شده و در کنار انسان بودند و اکنون در اثر بی‌مبالاتی رها شده‌اند. (تحت کنترل جزئی یا بدون کنترل انسان، گاهی توسط انسان تغذیه و گاهی از پسماند یا شکار حیوانات مزرعه تغذیه و بدون کنترل انسان تولیدمثل می‌کنند (Stray dogs)

سگ‌هایی که توسط انسان اهلی شده و به‌عنوان سگ گله تربیت شده‌اند اما در طبیعت و یا محیط‌زیست شهری/روستایی رها شده‌اند. (توسط انسان یا پسماند یا شکار تغذیه می‌کنند، مستقل از انسان‌ها تولیدمثل کرده و پس از چندین نسل کاملاً وحشی شده و قابلیت شکار حیات‌وحش را دارند.

سگ‌های اهلی عموماً در مواجهه با انسان دم خود را تکان می‌دهند اما سگ‌های وحشی رفتاری کاملاً تهاجمی همچون پارس کردن یا گاز گرفتن دارند (Feral dogs)

در خصوص رها شدن سگ‌ها در طبیعت همواره نگرانی‌هایی از این دست وجود داشته است: مختل کردن گونه‌های نادر حیات وحش، انتقال بیماری‌ها و هیبریداسیون. اما چه باید کرد و چه راهکاری در این خصوص وجود دارد؟

بارها و بارها گفته‌ایم که سگ‌ها نباید در شهر یا طبیعت رها شوند. گذشته از دیدگاه‌های اخلاقی و مذهبی متفاوت اقوام مختلف در دنیا، جایگاه سگ در کنار انسان است. فراموش نکنید که صنعت پت یا همان توله‌کشی, صنعت بی‌رحمی است که به‌هیچ عنوان تابع اخلاق و حقوق حیوانات نمی‌باشد، اما باید بدانیم که سگ رها در شهر یا طبیعت نیز محصول زیاده‌خواهی، بی‌مبالاتی و خودخواهی انسان‌هاست. این‌که سگ‌ها طی سالیان دور از حیات‌وحش و از اجداد خود جدا، اهلی و سپس توسط انسان‌های بی‌مسئولیت به حال خود رها شده‌اند، موضوعی است که مربوط به امروز و دیروز نیست. حدأقل حضور سگ‌ها در سرزمین ایران قدمتی چند هزار ساله دارد. تحقیقات علمی و تاریخی نشان می‌دهد که سگ جایگاه ویژه‌ای در زندگی ایرانیان داشته و از چندین هزارسال پیش با ایرانیان و ساکنان تمدن بین‌النهرین همزیستی مسالمت‌آمیزی داشته است.

ناگفته نماند که نژادهای بومی سگ موجود در ایران از منحصر به فردترین گونه‌‌های سگ‌های جهان شناخته می‌شوند. از این دست می‌توان به گونه‌های: تازی، سرابی، بختیاری، سنگسری، بلوچی، کردی، ترکمن، قفقازی، افشاری و پاکوتاه ایرانی اشاره کرد (هرچند که بسیاری از این نژادها دیگر دیده نمی‌شوند)

 سگ تازی یکی از قدیمی‌ترین سگ‌های دنیا با بیش از پنج هزار سال قدمت است. سگ سرابی بسیار باهوش و قوی جثه است، در مواجه با هر تهدیدی بسیار شجاع و بی‌باک بوده و در هنگام خطر بی‌پروا به گرگ، گراز، خرس و موجودات بزرگتر از خود حمله می‌کند. سگ‌های سرابی نیز تربیت‌پذیر و کاملاً مطیع صاحبان خود بوده و با افراد خانواده مهربان و صمیمی هستند. بسیاری از این سگ‌ها به‌منظور شکار (همانند تازی، پاکوتاه و افشاری) و یا نگهبانی (سرابی، کردی، ترکمن، بلوچی و بختیاری) استفاده می‌شوند.

باید خاطر نشان کرد که نژاد بومی هر منطقه قوی‌ترین نژاد سگ آن ناحیه محسوب می‌شود، چرا که نژاد بومی طوری تکامل پیدا کرده است که شرایط اقلیمی، تغذیه و خطرات محیطی و سایر شرایط آن ناحیه را بهتر از هر نژاد دیگری تحمل و قادر است خود را با آن سازگار کند. به قول معروف سگ‌های بومی سخت جان‌ترین نژادهای سگ هستند.

بر اساس یافته‌ها و مطالعات فراوان، واضح است که سگ‌ها حیواناتی مفید و مهم هستند. از آن‌ جمله، می‌توان به به‌کارگیری سگ در هنگام سوانح طبیعی، پیداکردن مصدومین زیر آوار، همراهی با نابینایان و معلولان و ... اشاره کرد.

آن دسته از سگ‌ها که به‌واسطه بی‌مبالاتی انسان‌ها و به‌عنوان یک مهمان ناخوانده توسط انسان در طبیعت رها شده و حیات وحش را مختل می‌کنند نمی‌توان نادیده گرفت و به‌سادگی از کنار آن عبور کرد. این گروه از سگ‌ها پس از چند نسل زاد و ولد تبدیل به سگ وحشی با قابلیت شکار می‌شوند  (feal Dogs) و گزارش‌های بسیاری از تقابل بین این سگ‌ها و گونه‌های جانوری حیات وحش وجود دارد. این سگ‌ها سگ‌های خانگی  (Domestic Dogs) نیستند که در طبیعت رها شده باشند، آن‌ها عموماً سگ‌های گله هستند که توسط چوپان‌ها در مناطق حساس محیط‌زیستی رها شده‌اند. در این آشفته بازار! ،سگ بی‌نوای رها که بیشترین تاوان را پس می‌دهد، کمترین گناه را بر گردن دارد! چرا که در مواجهه با حیات وحش به غریزه‌ی خود (وام گرفته از اجدادش گرگ‌ها) عمل می‌کند.

برخی از کارشناسان و فعالان حیات‌وحش (حفاظت‌گراها ) (Protection-Oriented) که فقط ارزش اکولوژیکی یک گونه برایشان اهمیت دارد، در مقابل جان سگ و یک حیوان دیگر، جان سگ را دارای کمترین ارزش و  اهمیت می‌دانند و تنها به ارزش اکولوژیکی و تعداد جمعیت یک گونه جانوری اهمیت می‌دهند.

در مقابل برای فعالان حقوق حیوانات، نه تنها «جمعیت» گونه‌های حیات‌وحش اهمیت فراوان دارد، بلکه «فرد» و صد البته مدیریت اخلاق‌مدار جمعیت حیات وحش/ حیوانات رها و پرهیز از نگاه ابزاری به آن‌ها نیز حایز اهمیت است. (برای مثال: اگر روزی در یکی از مناطق به‌واسطه دخالت نوع بشر، جمعیت یوز به حد اشباع زیست‌گاه برسد، عده‌ای نسخه حذف فیزیکی می‌پیچند، اما فعالان حقوق حیوانات به مدیریت اخلاق‌مدار اعتقاد دارند.)

این طرز فکر (کم‌ارزشی یک گونه) به‌شدت از جانب بسیاری از کسانی که به حقوق حیوانات اعتقاد دارند مورد انتقاد است. از نظر اکثر فعالان حقوق حیوانات تمامی جانداران و گونه‌های جانوری فارغ از ارزش اکولوژیکی آن‌ها در طبیعت از حقوق برابر و مساوی برخوردارند.

در ادامه باید گفت که متاسفانه حمایت و حفظ ذخایر ژنتیک نژادهای بومی سگ‌های ایرانی و جلوگیری‌ از انقراض آن‌ها برای (حفاظت‌گراها) کمترین اهمیتی ندارد. آن‌ها سگ‌ها را گونه‌ی مهاجم می‌دانند، معتقدند سگ‌ها هیچ نقشی در زنجیره حیات وحش نداشته و حذف فیزیکی سگ‌ها از طبیعت هیچ تأثیری بر اکوسیستم ندارد. هر چند به‌نظر می‌رسد (از نظر علمی) این فرضیه تا حدی صحیح است اما باید به این پرسش اساسی جواب داد که تکلیف یک گونه‌ی مهاجم بعد از گذشت هزاران سال زندگی در کنار انسان چیست؟ آیا پس از گذشت قرن‌های متمادی و همزیستی آن‌ها با انسان‌ها و حضورشان در محیط‌زیست شهری و روستایی و حاشیه شهرها، آن‌ها به یک گونه‌ی بومی و سازگار تبدیل می‌شوند یا خیر؟

ناگفته نماند که انسان نیز خود یک گونه‌ی مهاجم برای طبیعت محسوب می‌شود و آثار زیان‌بار و دخل و تصرف و دست‌اندازی انسان در طبیعت بر هیچ‌کس پوشیده نیست. آثار و عوارض مخرب تهاجم انسان‌ها به طبیعت و تخریب اکوسیستم‌های چند میلیارد ساله و تجاوز به قلمرو حیوانات، امروزه توسط دانشمندان و اکولوژیست‌ها اثبات شده و مدت‌ها است که طرفداران محیط‌زیست و حقوق حیوانات در اقصی نقاط جهان موجی از اعتراضات به راه انداخته‌اند.

موضوع اساسی در حل معضل سگ‌های رها، اثبات حضور آن‌ها در طبیعت یا شهرها نیست. کاملاً واضح و مبرهن است از آنجایی که سگ‌ها زیست‌گاه طبیعی در طبیعت ندارند، یک گونه مهاجم محسوب می‌شوند.با توجه این مسائل، اما راهکاری که از جانب مدافعان حذف سگ ارائه می‌شود، یعنی حذف فیزیکی سگ‌ها از زندگی شهری و محیط‌زیست از راه کشتار با سلاح، سم و ...، روشی غیراخلاقی، ناکارآمد و در راستای اهداف پروژه‌بگیران منفعت طلب است و ناکارآمد بودن آن بر هیچ‌کس پوشیده نیست. این در حالی است که روش‌های اخلاقی که مبتنی بر حقوق حیوانات است قابل اجراست اما متأسفانه اراده‌ای برای انجام آن از جانب متولیان امر وجود ندارد.

گذشته از این، برخی از چوپان‌ها به روش‌های بی‌رحمانه‌ای برای وحشی کردن سگ‌ها در مقابل گرگ و ... متوسل می‌شوند، از بریدن گوش و دم سگ و خوراندن آن به خودش گرفته تا داغ بر بینی گذاشتن و مجبور کردن حیوان به خوردن همنوع خود و ... و یا حتی توله‌کشی از سگ و گرگ و ایجاد گونه‌ی هیبرید جدیدی به نام سگ گرگ (گرگاس). تمامی این جنایات در حالی انجام می‌پذیرد که سازمان دامپزشکی که متولی امر دام در کشور است (عجیب است که سگ‌ها دام تلقی شده‌اند) کمترین نظارتی بر این امر ندارد.

موضوع اخلاق محیط‌زیست و برخورداری حق حیات برای کلیه زیست‌مندان طبیعت، امری احساسی یا از سر دلسوزی ناآگاهانه نیست. این دیدگاه سال‌هاست که به‌طور جدی توسط فلاسفه مطرح و منجر به انتشار اعلامیه جهانی حقوق حیوانات گشته است.

از منظر حقوق حیوانات، کلیه حیوانات دارای سیستم عصبی هستند. تجربه‌ی احساسات و درد و رنج دوری از فرزندشان، می‌تواند شدت کم و زیادی داشته باشد اما تمامی آن‌ها وقتی زخمی می‌شوند یا گلوی آن‌ها بریده می‌شود یا مورد خشونت قرار می‌گیرند درد و رنج را کاملاً تجربه می‌کنند. وجه مشترک انسان‌ها با حیوانات حساسیت یا برخورداری از احساس درد و تجربه لذت است. امروزه مشخص شده است که حیوانات، خصوصاً پستانداران بالغ، موجوداتی اخلاقی‌اند که همچون انسان‌ها حقوق جدایی‌ناپذیر مشخصی دارند.

تاریخ معاصر گواه است که خشونت و قساوت علیه حیوانات به خشونت و بی‌رحمی در جوامع دامن می‌زند. تا وقتی چنین خشونتی علیه حیوانات، به‌ویژه حیوانات شهری اعمال می‌گردد، وجود عنصر اخلاقی در نوع بشر بی‌معنا و ناقص است و موعظه‌ی حقوق بشر، حتی برای همنوعان نیز راه به جایی نمی‌برد.

منبع: برنا

 

نظر شما
ادامه