خاطرات دامپزشکان
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد!
دکتر علیرضا نخعی
در یکی از روزهای پاییز، پسر جوانی که علیالظاهر از قشر مرفه جامعه به حساب میآمد، سراسیمه وارد کلینیک دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید باهنر کرمان شد. از دور او را نظاره میکردم. سگی را در بغل حمل میکرد تا اینکه به بخش داخلی دام کوچک رسید. سگ دچار مشکل کمخونی شدید ناشی از ضعف، پیری و سایر بیماریهای زمینهای دیگر بود.
به صاحب حیوان گفته شد که تنها راه بهبودی وضع سگ بیمار شما، «انتقال خون» است. حاضر به پرداخت هرگونه هزینهای بود تا سگ بیمارش مداوا شود. قرار بر این شد که مقدمات انتقال خون از یک سگ دیگر که در دانشکده دامپزشکی نگهداری میشد فراهم شود. به پسر جوان اعلام شد که برای انتقال خون نیازمند «یک عدد کیسه خون» هستیم و شما باید بروید و یک کیسه خون بخرید و بیاورید تا کار انتقال خون انجام شود.
مرد جوان با عجله زیاد کلینیک را ترک کرد تا برود و کیسه خون بخرد و بیاورد. ما نیز سگ انتقالدهنده را از محل نگهداری خود به بخش دام کوچک آوردیم تا بدون فوت وقت کار انتقال انجام شود. پس از گذشت نیم ساعت، پسر جوان از درب کلینیک داخل شد در حالی که یک «کیسه پر از خون» در دست داشت.
صاحب حیوان گفت «بفرمایید، این هم کیسه خون، لطفا انجام دهید!»
همه کادر درمان بخش دام کوچک شوکه شده بودیم و با تعجب بسیار گفتیم که «این کیسه خون را از کجا آوردهای؟»
گفت «از هلال احمر!»
یک کیسه پر از خون با گروه خونی A مثبت آورده بود. اینجا بود که فهمیدیم برای بعضی از افراد فراهم کردن «شیر مرغ تا جون آدمیزاد» در معنای واقعی امکانپذیر است!
منبع: روابط عمومی اداره کل دامپزشکی استان کرمان