کد خبر: ۹۹۲۳
تعداد نظرات: ۳ نظر

حکیم مهر"اخلاق" و "بی‌اخلاقی" در علم و حرفه -  گفتگوی خبرنامه فرهنگستان علوم با استاد دکتر حسن تاج‎بخش / چهره ماندگار و رئیس گروه علوم دامپزشکی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران

به نام خداوند جان و خرد آغاز می‎کنم. از خبرنامه فرهنگستان علوم به خاطر این گفتگو تشکر می‎کنم. خدا را شکر می‎کنم که این خبرنامه مدتهاست که به نشریه‎ای وزین تبدیل شده است و به موضوعات مناسب می‎پردازد. به نظر بنده، اخلاق در جوامع مختلف تعاریف متفاوتی دارد. در کشور ما همیشه موضوع اخلاق به عنوان یکی از اصول ساسای در کار و فلسفه ما دخالت داشته است. کتب "اخلاق ناصری" و "اخلاق محتشمی" که هر دو تألیف خواجه نصیرالدین طوسی هستند گویای این موضوع است. موضوع اخلاق در تمامی رشته‌های علمی از جمله علم پزشکی جایگاه قابل اعتنایی دارد. در سایر رشته‎ها نیز به این موضوع توجه خاص می‎شود، گرچه در آنها از واژه "اخلاق" استفاده نمی‎شود. ما در قدیم مجموعه فتوت‎نامه‎‌هایی نیز داشتیم، مانند "فتوت‎نامه سلطانی"، "فتوت‏نامه چیتگران" و "فتوت‌نامه مهتران". بنده نیز در این خصوص مبحثی از جلد دوم کتاب "تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران" را به این موضوع مهم اختصاص داده‎ام.

در فارسی گاهی به جای فتوت‎نامه از عبارت "رساله جوانمردان" استفاده می‌شود که 1210 نمونه چنین رساله‌هایی به تصحیح مرحوم صراف تدوین و منتشر شده است. همه این آثار به اخلاق اختصاص داده شده و گویای اهمیت این موضوع در کشور ما است. نظامی می‎گوید :

که هست اینجا مهندس مردی استاد            جوانی نام او فرزانه فرهاد

در این بیت فرزانگی و استادی در کنار هم آمده است. منظور از فرزانه، خردمند بزرگی است که نظریه‎پردازی می‎کند. فردوسی نیز سخنش را با "به نام خداوند جان و خرد" آغاز می‎کند. شاهنامه نوعی خردنامه محسوب می‎شود. مولانا نیز با اینکه گاهی به عقل می‎تازد اما باز درباره آن صحبت می‎کند، آنجا که می‏گوید :

ای بردار تو همان اندیشه‎ای                      مابقی خود استخوان و ریشه‎ای

اخلاق یعنی شخص به شیوه آداب و مدنیت رفتار کند و در منزل، محل کار و در جامعه رفتار شایسته‎ای از خود نشان دهد. وقتی می‎گوییم کسی آدم بااخلاقی است، در واقع میزانی را برای تعریف او استفاده کرده‎ایم. شخص بااخلاق تا حد امکان و توانش سعی می‎کند نیاز مراجعه‎کنندگان را پاسخ دهد. اگر حرفه‎ای دارد که در ارتباط مستقیم با نیاز مردم جامعه است باید با گذشت و ایثار با آنها رفتار کند. باید در رفتارش اعتدال داشته باشد. حد اعلای این مهم را در علم پزشکی می‎یابیم. توجه به اخلاق پزشکی از زمان بقراط شروع شد. در دوره اسلامی همان شیوه‎های بقراطی به وسیله علی ابن عباس مجوسی اهوازی تکمیل و تصحیح و به صورت توصیه‎نامه‎ای برای پزشکان تدوین شد. یک پزشک علاوه بر اینکه تا مداوای کامل بیمار خود باید جویای احوال او باشد(که البته متأسفانه در جامعه امروز به دلایلی این مهم مانند قدیم صورت نمی‎گیرد) باید رازدار نیز باشد. پزشک باید مانند دریا باشد و رازهای بیمار را جایی فاش نکند.

یکی از مسائلی که توجه به آن بسیار مهم است، توجه به موضوع اخلاق در علم است. بزرگترین و بدترین گناه در علم، دزدی کردن است. اینکه چیزی را فردی بنویسد یا ادعا کند ولی آن متعلق به شخص دیگر می‎باشد و آن را به نام خودش مطرح کند، نمونه دزدی علمی است. در این صورت از وجود خودش نیز دزدیده است و از ارزش و وجود خودش نیز بیهوده کاهیده است. بدون آنکه در مورد موضوع اطلاع و اشرافی داشته باشد. متأسفانه دزدی علمی در جوامع باب شده است که به آن "انتحال" یا "سرقت ادبی" نیز گفته‏اند. باید یاد بگیریم که حرمت صاحب اثر را نگهداریم و در مواقعی که لازم است از جایی نقل قول کنیم، به نام نویسنده اثر ارجاع دهیم. این عمل به ارزش درونی خودمان نیز اضافه می‏کند. وقتی سرقت در علم باب شود، افراد کمتر سراغ فعالیت کردن و زحمت کشیدن می‏روند.

اینکه فقط به تعداد مقالات و کتب منتشر شده اکتفا کنیم و بگوییم علم ما پیشرفت داشته معیار درستی نیست. باید ببینیم چند درصد از این آثار در پیشرفت علم و صنعت و اخلاق کشور تأثیر داشته است. متأسفانه این مسئله به سیاست‏ها و ضوابط تدوین شده در مراکز آموزشی برمی‎گردد که تعداد آثار را بیشتر مبنای اعطای امتیاز و مبنای پیشرفت علم می‎انگارند. البته این معیار را به عنوان یک معیار تأثیرگذار انکار نمی‎کنم، اما معیار مطلقی نیست و به ابعاد و مسائل دیگر نیز باید توجه داشت.

چیزی در وجود انسان وجود دارد که مهم‎تر از دانش است و آن اینکه شخص در خودش جوهره‏ای داشته باشد که نخواهد از کار و حرفه‏اش بکاهد. اینکه شخص در محل کارش حاضر باشد اما بیشتر اوقات خود را به بطالت بگذراند و تفریحی کار کند، مصداق کاستی در حرفه و شغل است. یک استاد دانشگاه ذاتاً باید معلم باشد. باید به حرفه خود عشق بورزد. باید صادق و بااخلاق باشد و شاگردانش را مانند فرزندانش بداند و با مهربانی به آنها بیاموزد. گردونه زندگی گردونه اخلاق است، بی‎اخلاق‎ها به تدریج از دایره خارج خواهند شد.

دانش باید با اخلاق توأم باشد. سنایی می‏گوید :

علم کز تو، ترا نبستاند               جهل از آن علم به بود صد بار

همراه علم، باید تواضع، نیکویی و مهربانی باشد. باری‎تعالی مظهر تمامی زیبایی‎ها و خوبی‎ها است. مظهر همه بخشندگی، همه کمال، شخصی که مایل است به سوی کمال حرکت کند باید توجه به این اصول اخلاقی را مدنظر داشته باشد.

نقطه مقابل اخلاق، "بی‏اخلاقی" است. اگر فردی در محیط کار بیشتر وقت خود را به بطالت بگذراند، کار نکند یا تفریحی کار کند و برای کار و حرفه آنطور که باید زحمت نکشد، مظهر بارز بی‏‎اخلاقی حرفه‎ای است. اینکه بخواهد به جای کار کردن فقط سر از کار دیگران دربیاورد و در نهایت زحمات آنها را به نام خودش تمام کند، مظهر بی‎اخلاقی است. شخص بی‎اخلاق وجود ناچیزی دارد. برای رسیدن به کمال باید وجود خود را مانند شمعی سوزاند که اطرافیان را روشن کند. محمد بن زکریای رازی و ابوریحان بیرونی تمام وجودشان را به پای علم سوزاندند و تاریخ می‎گوید که در این راه حتی نور چشم‎های خود را از دست دادند. برای رسیدن به کمال باید اخلاق داشت. باید آتش روشنایی‎بخش روشن کرد. باید قدر این دانشمندان را دانست. اگر قدرشان را ندانیم جامعه به سمتی سوق پیدا خواهد کرد که جبرانش امکان‎پذیر نیست.

اساتید دانشگاه اگر اخلاقی رفتار کنند، شاگردان نیز یاد می‎گیرند که اخلاقی رفتار کردن چگونه است. مجموعه شرایط کار باید محیطی آرام و آسوده باشد. آسودگی یعنی نفی سودگی و جلوگیری از فرسودگی، در چنین محیطی می‎توان خوب کار کرد. برای ایجاد چنین محیطی اخلاق نقش بسیار مهمی دارد. باید باید بگیریم که اگر می‎خواهیم در شغل و حرفه خود رشد کنیم، بی‎دریغ کار کنیم و زحمت بکشیم. باید یاد بگیریم برای رشد حرفه‎ای باید وجدان کاری داشته باشیم، باید خلاقیت داشته باشیم، باید به جای حاشیه‎سازی و حرفه و گفتگوی بیهوده، از وجود و درون خودمان استفاده کنیم، نوآوری کنیم و به جای پرداختن به حاشیه، صرفاً کارمان را درست انجام دهیم. مولانا می‎گوید :

گر تو توکل می‎کنی، در کار کن                         کار کن، پس تکیه بر جبار کن

کافی است درست کار کنیم و به خداوند متعال و عادل تکیه کنیم. اگر خوب کار نکنیم، نه خودمان به مراتب بالاتر می‎رسیم و نه جامعه از کار ما سودی خواهد برد. باید همیشه قیود اخلاقی در کار را نیز در نظر داشته باشیم. کسی که قیود اخلاقی در حرفه و کار نداشته باشد و به آنها توجه نکند، به تدریج از گردونه خارج خواهد شد. باید در وجود خود به تمامی بپذیریم که باید در مقابل آنچه که می‎گیریم چیز بهتری ارائه و عرضه کنیم. این امر باعث رشد حرفه‎ای ما نیز خواهد شد. این هم به نفع خودمان است هم به نفع دانشگاه، سازمان یا دستگاهی که برای آن کار می‎کنیم.

طبیعت موهبت الهی است که خداوند به ما به امانت داده است. اگر اخلاقی باشیم در جهت تخریب آن رفتار نخواهیم کرد.

فرهنگستان هم که کانون توجه به علم و فرهنگ کشور است می‎تواند در نهادینه کردن اخلاق علمی در جامعه تأثیر داشته باشد.

اگر سخنرانی‎ها یا گردهمایی‎های علمی در این موضوعات برگزار کند، برای آحاد جامعه تأثیرگذار خواهد بود. بنده تمام عمر خود را در جهت تهیه و تصحیح کتب مختلف از جمله "الاغراض الطبیه و المباحث العلاییه" و "ذخیره خوارزمشاهی" صرف کردم. نور چشم یک دانشمند و صاحب اثر باید روشنایی‌بخش نسل‎های آینده باشد. امیدوارم که نسل جوان کشورمان با اتکاء به خداوند و در سایه تلاش و زحمت و توجه خاص به اخلاق علمی و حرفه‎ای فعالیت کنند و امیدوارم که کشورمان همیشه آباد باشد.

 

خبر مرتبط :

انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
-
|
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۵
0
0
خداوند ایشان را برای جامعه دامپزشکی و ایران حفظ نماید. آمین
n
|
-
|
۱۹:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۵
0
0
محمد بن زکریای رازی معتقد به زمینی بودن قرآن و عدم نزول اسمانی وحی بود وی چگونه الگوی اخلاقی دانشمندان مسلمان است؟
ناشناس
|
-
|
۲۳:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۵
0
0
استاد شهید آیت الله مطهری در این باب می نویسد: ..... از مجموع قرائن می توان به دست آورد که رازی منکر نبوات نبوده و با متنبئین (مدعیان دروغین نبوت) در ستیزه بوده است. مباحثات رازی با ابوحاتم اسماعیلی در منزل یکی از بزرگان ری در حضور اکابر و بزرگان شهر و «علی رؤس الأشهاد» محال است که در زمینه ابطال نبوات باشد و رازی صریحاً و علناً همه نبوات را تکذیب کند و همه مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام هم زیست نماید. این که برخی ادعا می کنند که ابوریحان بیرونی کتابی به نام «نقض الادیان» و کتابی به نام «مخاریق الانبیاء» به رازی نسبت داده است، به هیچ وجه صحیح نیست. ابوریحان یکی از آن کتاب ها را «فی النبوات» و دیگری را «فی حبل المتنبئین» می خواند و به دنبال نام هر کدام کلمه «یدعی» را اضافه می کند و می رساند که این نام را دیگران داده اند.
ابن ابی اصیبعه ضمن اینکه نسبت چنین کتابی را به رازی انکار می کند، احتمال می دهد که برخی «اشرار» این کتاب را ساخته و از روی دشمنی به رازی نسبت داده باشند و تصریح می کند که نام «مخاریق الانبیا» را دشمنان رازی نظیر علی بن رضوان مصری به این کتاب داده اند نه خود رازی. از سخن ابن ابی اصیبعه پیداست که کتاب نبوات و کتاب حبل المتنبئین غیر از کتابی است که این نام به آن داده شده است، و آن دو کتاب وضع روشنی دارد.
نظر شما
ادامه