کد خبر: ۳۳۶۶۴
 

«امید باتو» کارشناس محیط زیست در زیست بوم نوشت:

این روزها در ارتباط با محیط زیست مسائلی در گوشه و کنار کشور ما اتفاق می افتد که تمامی اصول و قوانین علمی را به چالش می کشد. از اصل رقابتی گاس تا اکولوژی رفتار و عادات جانوران، از قوانین انتشار گونه تا مدل های پروازی پرندگان و مهاجرت حیات وحش و ...

اقدامات پارادوکسیکال فراوان، بی تفاوتی کارشناسان محیط زیست، ورود بعضی از همکاران و بعضی از ادارات محیط زیست در کارهایی که بیشتر جنبه پوپولیستی دارد. واقعاً در این مملکت چه اتفاقی افتاده است؟

در شهرهای شمالی (مازندران)، تحت شعار پذیرایی و استقبال از پرندگان مهاجر، غذا، دان و ... توزیع می شود ولی در همین حال کمی آن طرف‌تر در همین استان، بیش از یک میلیون قطعه پرنده مهاجر (به نقل از یکی از مسئولین پردیسان) شکار می شود.

در پیرانشهر، روباه (گونه بومی) را با سخت ترین شکنجه مثله کرده (و عده ایی هم مترصد چنین فرصتی برای تفرقه افکنی) و در مهاباد (همان نزدیکی) عده ایی با قرمه سبزی، ماکارونی، چیپس و پفک با طعم سرکه و فلفل و انواع ادویه به سرکشی و دیدار پرندگان مهاجر می روند. آیا این اقدامات صحیح و کارشناسی شده است یا فقط نمایشی جهت جلب افکار عمومی است؟

اگر کار درستی است چرا رسماً اعلام نمی گردد و اگر شومن بازی است چرا با آن مقابله نمی شود؟ واقعا هدف از این شومن بازی ها چیست؟ آیا این گونه اقدامات غلط که در واقع همانند شکارکردن ولی به گونه ایی دیگر قتل عام حیات وحش می باشد، ژست روشنفکری است یا همراه با تم پوپولیستی ولی در طعم و مزه جدید عرضه می شود؟

از همه جالب تر اما حضور همکاران (در عکس های منتشر شده در فضای مجازی افرادی با لباس یگان حفاظت محیط زیست دیده می شوند) در بین این افراد هنگام گرفتن سلفی و عکسهای یادگاریست؟ نمیدانم این اقدامات نتیجه کدام مطالعات جدید انجام گرفته در این زمینه است و یا کدام متد مدیریت حیات وحش اینگونه اعمال را پیشنهاد می نماید؟ به راستی این موضوع با کدام مبانی علمی منطبق می باشد؟

پرنده مهاجر، چیپس و تشکرهای دولت نهاد 

چرا یک نهاد تخصصی باید اینگونه جو گیر شده و در دام جوسازی و تب و تاب افراد احساسی غیر متخصص گرفتار آید؟ آیا این ادارات که کارمندان آنها چنین اقدامات نسنجیده ایی را مرتکب می گردند نمی دانند این آموزش های غیر رسمی تا چه اندازه می تواند خطرناک باشد؟ اما اینکه چرا اساتید دانشگاهی و محققین روزه سکوت گرفته اند، چرا سازمان حفاظت محیط زیست از کنار تخصصی ترین مسائل که از قضا رسالت اصلی آنهم هست تا این اندازه بی تفاوت میگذرد وسکوت اختیارکرده است، خود جای سوال دارد؟ سوالات بی جوابی که امروز ذهن بسیاری از دوست داران طبیعت را بخود مشغو ل نموده است.

در یکی از تبلیغات این گروههای غذا رسان که مدعی امداد رسانی به ده هزار بال قو در مازندران بوده ضمن اعلام شماره حساب و شماره کارت بانکی مدعی گردیده که طی یک هفته مقادیری گندم و ذرت و سبزی به ارزش بیش از ده میلیون تومان در محل توزیع نموده است، باید از مسئولین پرسید چنین فاجعه ایی به جز اتلاف پول، تا چه اندازه کلونی های پرندگان را با خطر انتقال بیماری و مرگ روبرو ساخته است؟ آیا تعلیف و تغذیه دستی حیات وحش در هر زمان و مکانی که هر کسی دلش خواست مجازاست؟

مگر استراتژی نهایی حیات وحش غیر از این است که فرد قویتر در هر گونه، زادگان خود را به نسل های آینده منتقل نماید؟ مگر غیر از این است که مکانیسم های سازگاری و انطباق جانوران در طول میلیونها سال، برای تحمل سخت ترین و غیر قابل تحمل ترین شرایط تکامل یافته است؟ آیا مگر این پرندگان از مناطق واقع در عرض های جغرافیایی بالاتر همانند سیبری و اروپا به سمت عرض های پایین تر که گرمتر است نیامده اند؟

پس دلیل این دخالت بیجا در روند و سیکل های طبیعی به چه دلیل است؟ در مهاباد نیز با کمال تاسف تعدادی از تشکلهای مردم نهاد با همکاری محیط بانان، پرچمدار پذیرایی و تغذیه پرندگان مهاجر با چیپس، پفک و ماکارونی های اکسپایر و پسماندهای غذایی می باشند. با این توهمات و انگاره فعالیت های محیط زیستی که فضای مجازی به کاربران القا نموده است احتمالاً همین روزها فراخوان و کمپین هایی نیز اعلام شود که در آن از هموطنان عزیز درخواست می شود کمکهای نقدی و غیر نقدی خویش را به منظور تهیه چادر، هیتر و پوشاک گرم برای جانوران به شماره حساب اعلامی واریز نمایند. باید منتظر ورژنهای جدید روشنفکر مآبانه ولی در عین حال شگردهای جدید کلاهبرداری باشیم.

به راستی که فضای مجازی خلا ناشی از عدم ورود سازمان حفاظت محیط زیست به این موضوع را بخوبی پوشش داده است. هر چند که فضای مجازی به دلیل نداشتن زیر ساخت هایی از جمله فرهنگ استفاده، عدم نظارت و ارزیابی و بسیاری مسائل ریز و درشت دیگر هزاران آسیب را در بطن خود دارد. یکی از آسیب های شبکه های اجتماعی در کنار باز نشر نکات منفی و شایعات با سرعت فوق نجومی (بدون هیچ تحقیقی)، القای ذهنیت متوهم به تعدادی ازکاربران می باشد.

هر چند که همراهی و حضور افتخاری در تعدادی از ان جی اوها مایه بالندگی و افتخار همیشگی برای نگارنده بوده و اقدامات تشکل هایی همانند چیای سبز مریوان، کاریزه، ژینگه پاریزان، محمد بختیاری و سه شنبه های بدون خودرو با حمایت محمد درویش را از ته دل ستوده ام و منکر زحمات افراد دلسوز و از جان گذشته در راستای خدمت به زیست بوم میهن نیستم اما بسیارند افرادی که می پندارند با نوشتن چند جمله و شعار محیط زیستی و یا پاک سازی یک مکان از زباله و پلاستیک با حضور تعدادی از اعضای خویش تمام مشکلات محیط زیست را مرتفع ساخته اند.

با تاسف بسیار باید گفت که بسیاری از تشکلهای مردم نهادی که می توانند فرهنگ سازی کنند و یا حداقل کم کاری و سستی ادارات حفاظت محیط زیست، نهادهای دیگر و کارشناسان مربوطه را به بوته نقد بکشند، امروز به تشکرهای دولت نهاد تبدیل شده اند که در قبال دریافت کمک های نقدی و غیر نقدی از ادارات محیط زیست کارشان به تعریف و تمجید و تقدیم گل وگلدان به مدیران کل کشیده شده و تمام فعالیتهای محیط زیستی آنها در سرپرستی یک بچه گربه بی سرپرست خلاصه می شود.

فضای مجازی هم اعتماد به نفس کاذبی به آنها داده است که انگار این تشکلها و نیز محیط بانان می توانند یک شبه فعال محیط زیست شده و گوی سبقت از دیگران بربایند، به همین دلیل است که حتی به روشهای ناصواب و غیر علمی و خطرناک اینچنینی دست می زنند.

هر چند که در چنین وضعیتی علاوه بر سازمان حفاظت محیط زیست و تشکلهای واقعی (دارای سواد و تعهد) دیگر نهادهای مسئول، افراد حقیقی و حقوقی متخصص بایستی به موضوع ورود نموده و مخاطبین این حوزه را توجیه نمایند که در اصول و مبانی محیط زیست در کنار دیدگاه های ارزشی بایستی قائل به دیدگاه فنی نیز باشیم.اما با توجه به نگاه فانتزیک به مقوله محیط زیست در ایران گمان نمی رود این موضوع برای ادارات متولی فرهنگ و آموزش و حتی رسانه ملی، از چنان سطح جذبه و جذابیتی برخوردار باشد که به آن بپردازند.

ختم کلام اینکه این مسائل به دلیل نا آگاهی و جهل به موضوع بوده که خود از عدم آموزش در مدارس، دانشگاهها و سازمانهای متولی حادث شده، در رقابت جناحهای سیاسی گم شده و قربانی جهت گیری های سیاسی رسانه ملی گردیده است و در خلا موجود با کمال تاسف، با تب و تاب های فضای مجازی تا حدودی سازمان می یابد و لطمات فراوانی به حیات وحش و زیست بوم میهن وارد می سازد اما نگرانی بیشتر آنجاست که چنین تفکرات ناصوابی بومی شود که در آن صورت بایستی منتظر فجایع بزرگتری باشیم.

 
 
نظر شما
ادامه