بکارگیری واکسن آنفلونزای فوق حاد در کشور؛ فرصت یا تهدید؟
دکتر رضا طرقی
عضو هیأت علمی موسسه رازی، معاون پژوهشی موسسه رازی مشهد
مسئول آزمایشگاه بیمارستان تخصصی طیور ماد مشهد
ضمن تایید بسیاری از مطالب ارائه شده توسط سایر همکاران که در این سایت مطرح شده است که بنده توصیه به خواندن این مطالب جهت یک جمع بندی کامل می نمایم، چند نگاه تکمیلی در این خصوص برای به چالش کشیدن بهتر موضوع ارائه می شود؛ امید آنکه مورد استفاده قرار گیرد.
مطالب در چهار عنوان مشخص زیر مورد واکاوی قرار خواهد گرفت:
1- موافق استفاده از واکسن هستم.
2- موافق استفاده از واکسن نیستم.
3- آیا آنفلونزای فوق حاد تماماً تهدید است و فرصتی در آن نیست؟
4- پیشنهادات
موافق استفاده از واکسن هستم
همانطور که همگان می دانند، برنامه پیشگیری و کنترل آنفلونزای فوق حاد پرندگان به علت ضرورت و پیچیدگی های خاص خود یک برنامه تحت کنترل دولت هاست؛ به عبارتی یک برنامه حاکمیتی است. البته این برنامه حاکمیتی بنا به امکانات، شرایط اقلیمی و سایر مصالح از کشوری به کشوری دیگر می تواند تا حدودی متفاوت باشد. با این وجود، کلیات برنامه در کشورهای پیشرفته از وحدت رویه نسبتا بالایی برخوردار است.
این برنامه یک برنامه یکپارچه است که بایستی بطور تمام و کمال با حداکثر سرعت، دقت و بسیار مسئولانه عملیاتی شود. عدول از هر قسمت برنامه، می تواند تبعات بسیار سنگینی را به بار آورد. در این صورت شاهد بروز مشکلات و خسارات جدی در عدم مهار و گسیختگی بیماری خواهیم بود و برگشت به برنامه ریشه کنی و حذف کانون آلوده، از دست واحد اجرایی خارج و عملاً غیر ممکن خواهد شد. بدون شک تنش های اقتصادی و اجتماعی فراوانی در پی این نابسامانی واقع خواهد شد. از اینرو است که می توان به اهمیت و پیچیدگی موضوع پی برد.
حال این سوال مطرح است: آیا برنامه کنترل آنفلونزا در شرایط کنونی یک برنامه حاکمیتی باقی مانده است؟ به نظر می رسد جواب منفی باشد. برنامه یکپارچه کنترل آنفلونزا بایستی تماماً به صورت پیوسته انجام گیرد؛ چنانچه یک مرحله از این برنامه حذف شود، ما شاهد بروز مشکلات جدی در خصوص کنترل بیماری و بروز وقوع های جدید خواهیم بود. بطور مثال، زمانی مقوله غرامت از برنامه حذف یا بسیار کم رنگ می شود، ما شاهد انواع برخوردها و تنش های پیچیده خواهیم بود که مختص جامعه ما نیست و می توان کم و بیش در هر جامعه ای این گونه عکس العمل ها را پیش بینی کرد.
اگر اندکی عمیق تر به مقوله برنامه بپردازیم، متوجه خواهیم شد که برنامه تست کشتار در برنامه کنترل آنفلونزا برای این منظور برنامهریزی شده است که جلوی تکثیر ویروس در سریع ترین زمان ممکنه گرفته شود. اگرچه خسارت به ظاهر زیادی را بایستی متحمل شویم ولی این خسارت در مقابل خسارت ایجاده شده ویروس در حالی که شروع به تکثیر گسترده کند، هیچ است. چنانچه اجازه افزایش بار ویروس در محیط بیش از حد توان اجرایی سازمان مربوطه داده شود، برنامه تست کشتار برای پاکسازی ویروس که قرار است برای گله های بسیار محدود انجام گیرد، به سمت تست کشتار برای حذف و پاکسازی جمعیت پرندگان یک منطقه میل می کند و این چیزی است که در شرایط کنونی برای بعضی استان های کشور اتفاق افتاده است. بدیهی است که علت چنین شرایطی عدم اجرای یکپارچه برنامه به هر علتی است.
مخالفین عدم تجویز واکسن بایستی استدلال کافی برای سئوال مالباختگانی که گاهی قسمت عمده ای از سرمایه خود را در این وقوع از دست داده اند و غرامت کافی به موقع دریافت نکرده اند، داشته باشند. سئوال بطور مشخص این است که اگر سازمان اجرایی، توان پشتیبانی و اقتدار کافی حال به هر علتی برای اجرای برنامه تست کشتار محدود به منظور پاکسازی ویروس در منطقه را ندارد و برنامه به سمت پاکسازی جمعیت پرندگان منطقه تبدیل شده است، اجازه بدهید واردات واکسن انجام گیرد. نبایستی هزینه ناقص اجرا شدن برنامه یکپارچه کنترل آنفلونزا را تولید کنندگان و بهداشت عمومی بپردازند. اصرار بر برنامه ای که خود علم بدان داریم که کامل اجرا نشده است و در ضمن پیشنهاد جایگزین کننده ای هم ارائه نمی دهیم، نمی تواند منطقی باشد.
موافق استفاده از واکسن نیستم
معتقدم در بسیاری از اینگونه مسائل بغرنج، اگر تلاشمان را بیشتر معطوف به بررسی علت ها کنیم تا معلول ها بیشتر به راه حل ها نزدیک خواهیم شد.
1- سازمان دامپزشکی چه به لحاظ اعتبارات فنی لازم و چه به لحاظ متاسفانه برنامه ریزی و تصمیم گیری برای برنامه های عملیات فنی خود، یک سازمان مستقلی نمی باشد. اگرچه همکاران ما در این سازمان با پشتکار و دلسوزی تمام اصرار بر اجرای برنامه کنترلی آنفلونزا داشتند ولی این برنامه به علت عدم حمایت کافی از سوی هسته های تصمیم گیر وزارتی خیلی موفق نبوده است (علت برون سازمانی). تا زمانی که جامعه دامپزشکی نتواند نقش، وجاهت، هویت و اثرگذاری خود به عنوان نمایندگان تامین سلامت جامعه را به مسئولین ذیربط تفهیم کند، ما همواره بایستی منتظر چنین تنش ها و بحران هایی باشیم؛ لذا تبیین جایگاه دامپزشکی در سیستم دیوانی کشور از مسائلی است که بایستی بطور جد مورد توجه قرار گیرد.
2- متاسفانه نگاه به ویروس آنفلونزای فوق حاد در کشور از روز اول یک نگاه سیاسی بود. البته بسته به سیاست های کلان هر کشوری مخصوصاً با توجه به شیوع غیرمنتظره بیماری در بسیاری از نقاط دنیا، اندکی ملاحظات سیاسی ولی نه بصورت کامل دخیل بوده است. در این صورت فراموش می کنیم که ویروس کاری به فرمان های صادره شده از سوی ما ندارد و آن چیزی را انجام می دهد که خداوند برایش تقدیر کرده است. بدین صورت ویروس و آثار مخرب آنرا دست کم خواهیم گرفت و دچار بحران خواهیم شد.
اینکه آنفلونزای فوق حاد را برای مدت طولانی اعلام نمی نماییم و سپس بصورت شتابزده آنرا گزارش و در حال حاضر مقوله استفاده از واکسن را مطرح می نماییم، نشان از سیاسی نگاه کردن به بیماری است. این مدعا یکی از مهمترین دلایلی است که مخالفین استفاده از واکسن بر آن اصرار دارند و مایل هستند که تصمیم گیری در خصوص استفاده از واکسن با تامل بیشتر و در یک فضای علمی تر انجام گیرد تا از تکرار تاریخ و اشتباهات تلخ جلوگیری شود.
3- وجود هسته های تصمیم گیر درون سازمان دامپزشکی که عموماً تاثیر گذار هستند و در بسیاری از موارد بصورت حلقه های محدود تصمیم گیری عمل می نمایند و کمتر اجازه چالش توسط سایر متخصصین را می دهند. این حلقه ها بایستی بازتر شده و خودشان را از شنیدن نظرات مختلف و گاه چالشی سایر متخصصین محروم ننمایند.
4- اگر نگاه ما به مصالح کشوری به صورت دراز مدت باشد، در بهترین شرایط استفاده از واکسن آنفلونزای فوق حاد یک اثر التیامی کوتاه مدت دارد و متاسفانه در درازمدت باید بعنوان یک بیماری بومی با تهدید بالا تلقی شود. علاوه بر اینکه دیگر هیچ شانسی برای تجارت و صادرات طیور و فرآورده های آن را نمی توان متصور شد.
5- آنفلونزای فوق حاد پرندگان بیماری است که می تواند تحت شرایطی بصورت بیماری مشترک انسان و پرندگان با تهدید جهانی مطرح باشد. عامل بیماری می تواند بصورت مستقیم، مکانیکی و یا از طریق فرآورده ها ی غذایی پرندگان به راحتی به انسان انتقال یابد، لذا هرگونه سیاست گذاری جدی برای کنترل آن نمی تواند بصورت یک جانبه انجام گیرد، چراکه تبعات ناشی از آن حتماً در جامعه انسانی تأثیرگذار خواهد بود. همچنین در صورت رسانه ای شدن عدم مصرف گوشت مرغ و تخم مرغ های مشکوک، می بایستی منتظر کاهش مصرف در سطح جامعه بود.
6- دوستانی از ارائه برنامه و عمل کردن مسئولانه بدان یاد می کنند و اصرار زیادی براین امر دارند. در عین اینکه ارائه برنامه و الزام و رعایت بر اجرای آن یک باید است ولی بیان چند نکته مبتنی بر یک نگاه گدشته نگر خالی از لطف نیست.
اولاً بر کسی پوشیده نیست که ما عموماً برای رسیدن به اهدافمان با برنامه حرکت نمی کنیم و یا اگر برنامه داریم، بدان بطور کامل، مسئولانه و بدون اعمال سلیقه عمل نمی کنیم.
دوماً اگر هم برنامه داریم، در بسیاری از موارد خلق الساعه یا برگرفته شده از مدل ها و نظرات کارشناسان خارج از کشور است و عموماً فرایند روشمند تولید برنامه با نگاه بومی سازی را نگذرانده است.
سوماً با توجه به عمر کوتاه مدیریت ها در ایران، عموماً شروع کنندگان برنامه در صحنه حضور ندارند تا جوابگوی خیر یا شر برنامه باشند؛ اگرچه هرگونه حرکت با برنامه ولو ناقص بهتر از بی برنامگی است. جهت اثبات ادعای فوق لازم میدانم به چند مثال بپردازم سپس خودتان به قضاوت بنشینید.
در نظر بگیرید برای ویروس نسبتاً ثابت نیوکاسل که دارای واکسن زنده و غیر فعال بسیار موثر است و از طرفی تغییرات ژنتیکی خیلی کمی داشته و تنها یک سروتیپ دارد، از سال ۱۳۸۷ تاکنون که کشور با بیماری درگیر شده آیا هیچ برنامه کنترلی موفقی داشته ایم؟ یا فقط توانسته ایم بیماری را بومی کرده و ثابت کنیم؟ در شرایط کنونی گاهی بیش از ۵۰ درصد گله های گوشتی ما در سطح مزرعه، به اشکالی از بیماری یا عفونت گرفتار می شوند. با این همه نکات مثبت برای ویروس نیوکاسل و واکسن آن، آیا برای کنترل بیماری در سطح کشور کار موثری انجام شده است که هم اکنون ما می خواهیم با واکسن غیر فعال متزلزل H5 و ویروس H5 با تغییرات ژنتیکی بسیار زیاداش برنامه کنترلی بیماری را پیاده نماییم؟
در خصوص واکسن H9 به خوبی به یاد داریم (مانند بحث های این روزها)، قرار بود واکسن H9 صرفاً برای گروه های هدف (گله های مرغ اجداد و مادر) استفاده شود ولی به محض اخذ مجوز، در تمامی گروه های هدف و غیر هدف مورد استفاده قرار گرفت. اکنون پس از قریب ۲۰ سال تولید و استفاده واکسن دیگر بر کسی پوشیده نیست که وضعیت این بیماری چگونه است.
بسیار روشن است که پس از ورود واکسن H5 در عمل (نه بر روی کاغذ) چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر دقت نمایید در تمامی کشورهایی که کنترل آنفلونزای فوق حاد در حال از دست در رفتن بوده است، واکسن بیماری استفاده شده است. تجربیات محدودی وجود دارد، آن هم در کشورهایی که آگاهی کامل، امکانات فنی بالا و اقتدار بالایی داشته اند توانسته اند به صورت محدود از واکسن استفاده کنند و سپس از برنامه واکسیناسیون خارج شوند. با این وجود برای بعضی از کشورها مانند ایتالیا خروج از برنامه واکسیناسیون بسیار سخت بوده است و بارها با شکست مواجه شده است. در خصوص سایر کشورها با امکانات فنی و اقتدار کم، تکلیف کاملاً مشخص است و لازم به توضیح نیست.
در خصوص کشور چین که بیش از ۹۰ درصد واکسن آنفلونزای فوق حاد دنیا را استفاده میکند، مسئله کاملاً متفاوت است و این موضوع با امنیت غذایی آنها وابسته است. با این وجود این کشور هر ساله برای تمامی دنیا ویروس های آنفلونزای فوق حاد جدید تولید و صادر میکند که زمانی بایستی پاسخگو باشند. همچنین در این کشور از سال ها قبل Reverse genetic system برای تولید واکسن های جدید آنفلونزا آماده شده است تا در صورت بروز واریانت های جدید بتوانند بلافاصله بذر واکسن شان را تغییر دهند که این امر تاکنون چندین بار اتفاق افتاده و عمل کرده اند. واقع نگر باشیم آیا ما چنین آمادگی را داریم؟ یا بعد از ورود واکسن بایستی بدنبال خرید واکسن های جدید و شروع سلسله وابستگی های جدید باشیم.
در خصوص واکسن غیر فعال H9 ،با توجه به ویروس های در حال گردش بایستی هر چند سال یکبار بذر واکسن تعویض می شد ولی قریب به 20 سال از زمان شروع تولید این واکسن تاکنون حتی برای یک مرتبه نتوانستهایم بذر واکسن را تغییر دهیم؛ به قول معروف "خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل".
مثال دیگربا ورود واکسن های اینترمدیت پلاس گامبورو مخالفت شد، چرا که با توجه به وجود عوامل بیماریزا با حدت کم مانند H9N2 به طور اخص و ویروسهای برونشیت عفونی بطور اعم، پیشبینی میشد که متعاقب استفاده بی رویه این واکسن ها در رده های مختلف بیماری های تنفسی چند عاملی در کشور بیشتر شود. اگرچه احتمال بروز بالینی بیماری گامبورو کمتر ولی بروز تحت بالینی آن بیشتر خواهد شد. همان حلقه های بسته تصمیم گیری درون سازمانی با ورود واکسن موافقت کردند، با این استدلال که واکسن فقط در مناطق با ریسک بالای گامبورو و در سنین بالاتر استفاده خواهد شد. اکنون خودتان قضاوت کنید که آیا این واکسن در مناطق و جمعیت های هدف استفاده شد یا بطور افسار گسیخته ای هر کجا که خواستند استفاده کردند و در خصوص افزایش وقوع سندرم های تنفسی و عدم جواب دهی به واکسن های دیگر بیشتر توضیح نمی دهم.
در خصوص ورود واکسن MS به دلایل زیر مخالفت شد: اول اینکه در تمامی کشورهایی که از این واکسن استفاده کرده بودند، قبل از استفاده از واکسن سیستم تفریق سویه واکسن از باکتری وحشی توسط HRM را بهینه و آماده کرده بودند، سپس مبادرت به ورود واکسن می کردند. همچنین رصد گله های مرغ مادر به منظور بررسی چالش شدن آنها توسط باکتری وحشی می بایستی انجام می شد و پرورش دهندگان مرغ گوشتی می بایستی از چالش شدن گله های مرغ مادر مطلع می شدند. تاکنون بنده موردی را سراغ ندارم که اعلام شده باشد که فلان مرغ مادر چالش شده است. بطور عملی جدای از منافعی که این واکسن داشته یا نداشته که مطالعه مستندی تاکنون گزارش نشده است، ولی به نظر می رسد مورد مناسبی بود که این بیماری در گله های مرغ مادر گوشتی ماسکه شود که این خود اگرچه در کوتاه مدت به سود پرورش دهندگان مرغ مادر گوشتی بود، ولی در دراز مدت به ضرر پرورش دهندگان مرغ گوشتی و خود پرورش دهندگان مرغ مادر گوشتی جهت عدول از سطح بالای تعریف شده امنیت زیستی در این گله ها بود.
قضاوت در خصوص متعهد بودن به آنچه که باید انجام میشد و آنچه که انجام شده است را به خود متخصصان و دستاندرکاران میسپارم.
با یک نگاه ساده به تنوع واکسنهای موجود در ایران در هر بیماری به راحتی میتوان دریافت که برنامه درازمدت هدف داری در این حوزه مشاهده نمیشود؛ برای مثال در واکسن گامبورو آیا واکسنی در دنیا هست که ما وارد نکرده باشیم؟ فقط واکسنهای واریانت را وارد نکردهایم، چون دیگر جا نداشته است؛ اگرچه حتی همین مورد نیز تا مرحله ورود واکسن پیش رفته بود. به نظر میرسد در بعضی بیماری ها از گذشته درس گرفتهایم و عجولانه عمل نکرده ایم مانند واکسن های برونشیت عفونی.
زمانی از برنامه و تعهد به انجام برنامه در خصوص واکسن فوق حاد آنفلونزا صحبت به میان میآید، لازم به یادآوری می دانم که در شرایطی که اضطرار و فوریتی وجود نداشته است مانند مثال های بالا چگونه عمل کردیم تا حالا در این وضعیت فوق اضطرار ی میخواهیم با برنامه و متعهد به انجام بند بند آن عمل نماییم. اگرچه برنامه داشتن و متعهد بودن به انجام گام به گام آن تنها راه قابل توصیه است ولی با توجه به تجربیات گذشته و شرایط خاص فرهنگی ما، برنامه ای که برای استفاده از واکسن H5 تدوین شده است عملیاتی نبوده و کاملاً قابل پیش بینی است که چه اتفاقاتی در راه است.
در کنار تمامی بی برنامگی هایی که بیان شد، مواردی هم است که زمانی مطابق برنامه و متعهدانه عمل شده است، موجبات افتخار دامپزشکی شده است؛ از این میان می توان به برنامه کنترل موفق MG یا کنترل نسبی آنفلونزای فوق حاد در سال های گذشته اشاره نمود.
آیا آنفلونزای فوق حاد تماما تهدید است و فرصتی در آن نیست؟
در سال های اخیر بحران های زیادی در حوزه دامپزشکی ایجاد شده است که می توان هر یک از آنها را تهدید جدی سازمانی تلقی نمود. به نظر می رسد در اغلب اوقات دامپزشکی کشور از این بحران ها متاثر شده و از آنها نتوانسته به منزله فرصت استفاده نماید. اگر بپذیریم در دل هر تهدیدی فرصتی نهفته است، می توان به عملکرد بسیار مطلوب حرفه ای گونه وزارت بهداشت در اپیدمی های متفاوت بیماری ها در سطح جامعه انسانی اشاره نمود. بطور مثال در شیوع بیماری وبا در جامعه انسانی کشور حداکثر ممکن است فقط چند نفر تلفات انسانی داشته باشیم ولی نحوه برخورد با بیماری در سطح کشور آنگونه اطلاع رسانی و مدیریت می شود که نه تنها موجب نکته منفی برای وزارت بهداشت یا تغییر مدیری نمی شود، بلکه موجب جذب میزان زیادی بودجه برای این وزارت می شود. در مقابل، هر زمان سازمان دامپزشکی کشور دچار بحران تب برفکی یا آنفلونزا یا مشکلات گوشت می شود، نمودش بصورت تغییر رئیس سازمان دامپزشکی جلوه می کند. کمتر توانسته ایم از تهدید ها فرصت بسازیم.
دوستان، طاعون گاوی 1303 ایران تهدید و بلایی خانمان سوز بود ولی کسانی آنرا فرصت دیدند و از دل این تهدید موسسه رازی را برای کشور شکل دادند. آیا نمی توان بلا و تهدید آنفلونزای 1396 ایران را تبدیل به فرصتی دیگر کرد و از دل آن شکوفایی مجدد دامپزشکی کشور را رقم زد. شروعی برای حرکت از انفعال دامپزشکی به سوی اعتلای آن. ریشه بسیاری از این مشکلات در سکوت بسیار طولانی و سنگین جامعه دامپزشکی نهفته است. از پیشکسوتان، همکاران، دانشجویان و تمامی اهالی صنعت خواهش دارم مطالعه و بررسی نمایند، تحلیل و آنالیز نمایند و درنهایت بصورت روشمندانه به قضاوت بنشینند و نظر دهند، ولی نظارهگر باقی نمانند و سکوت اختیار نکنند که به نظر میرسد تمامی مشکلات ایجاد شده از این مصیبت عارض شده است.
پیشنهادات:
1- به جای پاک کردن صورت مسئله و جواب دادن بحران با بحرانی دیگر، بهتر است به سمت دریافت امکانات و اقتدار کافی از وزارت جهاد کشاورزی حرکت کنیم تا همکاران ما بتوانند بصورت مسلح با ویروس آنفلونزا مقابله کنند. هر زمان ما از مواضع علمی و برحق مان کوتاه آمدیم، آسیب دیدیم و خوار شدیم؛ دنیایی از زحمت و خطر را پذیرفتیم ولی چیزی جز تحقیر نصیبمان نشد.
2- از تصمیم های فوری و فوتی پرهیز کنیم و با تانی بیشتری به مقوله استفاده از واکسن بپردازیم. مطمئن باشید که با لحاظ خرد جمعی احتمال بروز اشتباه کمتر و همراهی برای اجرا بیشتر می شود.
3- از برخورد دستوری و سیاسی با ویروس آنفلونزای فوق حاد شدیداً پرهیز نماییم، چون بیماری ایجاد شده قابل ماسکه کردن مانند بسیاری از بیماری های دیگر نیست.
4- از مراکز تحقیقاتی، اجرایی و آموزشی کشور تقاضای ارائه برنامه های کنترلی عملیاتی بومی مبتنی بر واقعیات موجود نمایید.
5- در دراز مدت تبیین جایگاه دامپزشکی کشور (آموزش، تحقیقات، اجرا، و سیاست تولید غذا و واکسن و دارو در امور مربوطه) در قالب یک سازمان واحد تحت نظر مستقیم ریاست جمهوری پیشنهاد می شود.
6- یکی از نقاط شروع حل بحران، بایستی از خود صنعت باشد. بصورت سنتی و روانی همیشه صنعت طیور کشور منتظر ناجی به نام دولت بوده است؛ به نظر می رسد این مهمترین چالشی است که صنعت طیور کشور بایستی بدان بپردازد. امروز صنعت بر روی لبه پرتگاه ایستاده است؛ یا بایستی بطور سنتی نگاه به پشت سر داشته و منتظر ناجی باشد که امروز خود دولت اعلام می دارد توان عملیاتی اش بیش از این نیست، یا اینکه صنعت با توکل به خداوند و اعتماد به توانایی خویش و بهره گیری از امکانات دولتی، خودش در همکاری و مبارزه پیشتاز باشد، در غیر اینصورت باید نابود شدن صنعت را نظاره گر باشد.
7- عدم درک صحیح کامل از وضعیت موجود از سوی فعالان صنعت و عدم توجه به امنیت زیستی، اعلام دیر هنگام و نقد کردن حداکثری موجودی های کالایی در گله های درگیر توسط پرورش دهندگان، از عوامل تاثیرگذاری بود که موجب شیوع بیشتر بیماری شد. آبا برای تحلیل واقعی تر این بحران نبایستی در کنار نقد و ارزیابی سیستم های دولتی ذیربط، به نقد و ارزیابی عملکرد فعالان صنعت طیور و پرورش دهندگان طیور نیز پرداخت؟
8- تشکیل سمینار یک روزه در اسرع وقت توسط کارشناسان خارجی شرکت های تولید کننده واکسن آنفلونزای فوق حاد برای انتقال تجربیاتشان در زمینه استفاده این واکسن در کشورهای دیگر؛ همچنین بهره گیری از تجربیات کلینیسین های طیور کشورهایی که از واکسن استفاده کرده اند.
9- واکاوی دقیق و واقع گرایانه گذشته بسیار می تواند ما را در ترسیم آینده و اتخاذ تصمیمات عقلایی کمک کند.
10- سرعت در تصمیم گیری نهایی بایستی چاشنی اصلی کار باشد و نگذاریم در سایه چالش های طولانی علمی، بیماری گسترش بیشتری یابد.
به امید ایرانی آباد و خودکفا