
کتاب «بیهوشی کاربردی در دامپزشکی» تالیف دکتر ناصر وصال، متخصص بیهوشی دامپزشکی و استاد دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، توسط انتشارات دانشگاه شیراز منتشر گردید.
کتاب مذکور برای دروس اصول جراحی و بیهوشی (به عنوان کتاب تکمیلی)، جراحی دامهای بزرک و کوچک و کارورزی قابل استفاده است. شایان ذکر است کتاب بیهوشی کاربردی در دامپزشکی با هدف ارائه اطلاعات کاربردی و عملی در زمینه بیهوشی در حیوانات خانگی، اسب، پرندگان و نشخوارکنندگان در 36 فصل مستقل نوشته شده است. نگارش کتاب حاضر بیشتر بر اساس سوالات مطرح شده توسط دانشجویان دکترای عمومی و تخصصی انجام شده و سعی شده است برخی مطالب کلیدی و مهم، در قالب سوال مطرح و پاسخ داده شود.
با توجه به هدف کاربردی بودن مطالب، تا حد امکان از ذکر داروها و امکاناتی که در حال حاضر در بیهوشی دامپزشکی ایران مطرح نیست، خودداری شده است. از طرف دیگر دستگاههایی که به تدریج در دسترس کلینیکهای دامپزشکی قرار میگیرند از جمله پالس اکسیمتری، کاپنوگراف، پمپ سرنگ و ونتیلاتور در کتاب حاضر مورد توجه قرار گرفتهاند. این کتاب اطلاعات مفیدی در زمینه نکات عملی بیهوشی در اختیار دامپزشکان شاغل در زمینه حیوانات خانگی، اسب، پرندگان و نشخوارکنندگان قرار خواهد داد.
امید آنکه کتاب بیهوشی کاربردی در دامپزشکی بتواند، با به روز کردن اطلاعات کاربردی در زمینه بیهوشی دامپزشکی، نیاز دانشجویان دکترای عمومی و تخصصی و دامپزشکان را برطرف سازد.
انتشار ابن کتاب ارزشمند را به جناب آقای دکتر وصال تبریک می گویم امیدوارم هر روز شاهد موفقیتهای بیشتر ایشان باشم. س. دهقانی
من کتاب را خریدم و خواندم. اگر سانسور نمی کند اطلاع دهم بسیار شبیه کتاب قبلی ایشان است و دوستانی که آن را دارند چیز جدیدی بدست نخواهند آورد. دانشجوی دامپزشکی
لطفا سانسور نکنید. انتشار کتاب امر بسیار ارزشمندی است ولی به عنوان یک استاد دانشگاه چند نکته را ضروری می بینم
یک سوال فنی از حکیم مهر آیا کسی که مدرک پی اچ دی یا معادل آن را ندارد و صرفا یک دوره کوتاه در کشور کانادا گذرانده و تزی دفاع نکرده می تواند به عنوان متخصص و یا استاد دانشگاه مطرح شود؟ لطفا صاحب نظران توضیح دهند
من یکبار اسبم را به دانشکده دامپزکی شیراز برای جراحی بردم و یک جراحی ساده داشت ولی اسبم به راحتی بر اثر بیهوشی تلف شد ای کاش به جای کتاب کاربردی علم کاربردی ارایه می شد تا درمانگاه خلوت دانشکده دامپزشکی مکان فعالیت بیشتر می شد
با سلام و احترام.
سلام.دکتر ..........................................
بزرگواران سلام
كجا اين كتابو مى فروشند مى شه اگه كسي مى دونه بهم معرفى كنه لطفا؟
سلام بر عزیزان بزرگوار . بنده حدود 40 سال است که ناشر و کتابفروش هستم که بیشتر این زمان را در خدمت جامعه دامپزشکی و دامپروری بصورت تخصصی بوده ام . اینکه عزیزی فرموده اند شخص میبایست دارای شرایط لازم برای تالیف و.... باشد در این بحثی ندارم ولی اجازه دهید من هم نظرم را از دو جنبه محضرتان عرض کنم : اول اینکه در مقوله کتاب ما بسیاری بزرگواران جامع الشرایط را داریم ولی هر یک به دلایل مد نظر خود ساکت نشسته و دریغ از یک کتابچه 30 برگی که بتوان گفت ایشان هم دستی در آتش دارند و در اینصورت مسلما این حق را نیز خواهند داشت که نقطه نظرشان را به سمع و نظر دیگر بزرگواران برسانند . اجازه دهید مثالی بزنم در سالهای اخیر روزی شخص به کتابفروشی ما آمد و بدون هرگونه سلام و درودی که بر هر شخصی که وارد مکانی میشود ادای آن واجب است مشغول بهم ریختن تعدادی کتاب در زمینه زنبور عسل نمود چون لرزش دست داشت دو کتاب هم از دست ایشان افتاد و تا حدودی هم لطمه دیدند ( اینگونه بررسی کتاب را در طی این سالها من شخم زدن کتاب نامیده ام) ایشان بالاخره پس از حدود یکساعت همانگونه که آمده بودند با گردشی 180 درجه درحال خارج شدن از فروشگاه بودند که بنده با صدایی نسبتا بلند که ایشان بشنوند سوال کردم استاد در میان این کتابها کتابی مورد پسندتان واقع نشد؟ ایشان مجددا برگشتند و با لحنی ناگوار گفتند که اینها همگی اشغال هستند کتاب نیستند که!!! من که از طرز رفتار آن بزرگوار قدری رنجیده خاطر شده بودم و در ذهنم انواع افکار مغشوش تحت فشار گذاشته بود ولی در یک آن نام آن شخص را گفتم آن عزیز به شدت جا خورد و رنگ از رخسارش پرید و پرسید شما مرا میشناسید گفتم نه متاسفانه من از شما هیچگونه شناختی ندارم و فقط حدس زدم که شما میبایست فلانکس باشید گفت اگر اینگونه باشد میبایست فرد باهوشی باشید گفتم اتفاقا برعکس آنچه که در من وجود ندارد همانا هوش و استعداد است فقط در یک لحظه با در کنار هم قرار دادن چند نکته به این نتیجه رسیدم و در ادامه به ایشان عرض کردم استاد من از شما انتظارات دیگری داشتم ولی شما با اهانتی که به این کتابها نمودید بسیار مرا نا امید کردید گفت چرا در پاسخ ایشان عرض کردم شما به حدود 20 کتاب که در این حوضه کار شده و با هر زحمت و مشقتی آمده و در این قفسه نشسته اند توهین کردید و ایکاش شما به خود من این اهانت را میکردید ولی به این کتابها نه و نیز در بین این کتابها کتابی از دکتر حسن شهرستانی پدر علم نوین زنبورداری کشورمان نیز وجود دارد که جنابعالی به آن هم رحم نکردید . پس از قدری سکوت سوال کردم جناب دکتر حضرتعالی چند عنوان کتاب به چاپ رسانیده اید در حالیکه قدری تمرکز خود را از دست داده بود گفت فعلا چیزی چاپ نکرده ام . یک کتاب دارم که آنرا وقتی برده بودم ارشاد مجوز بگیرم مرا اذیت کردند من هم پشیمان شدم. گفتم استاد ایکاش شما یک کتاب 30 صفحه ای داشتید و آن هم در میان این کتابها بود آنگاه من بنوبه خود شما را محق میدانستم که در حد خود یک نظری بدهید حضرتعالی با چیزی حدود 65 سال سن و سالها تدریس وقتی چیزی برای ارائه ندارید یعنی در واقع نه تنها حق توهین به کتاب و نویسنده های آنها ندارید بلکه حتی حق نظر دادن هم ندارید گفت شما حداقل دورادور از من شناخت دارید و حتی توانستید مرا بشناسید من سه بار در این سالها در اروپا جایزه گرفته ام شما با این حرفتان تمام آنها را به هیچ انگاشتید و مرا سکه یک پول کردید در پاسخ ایشان عرض کردم استاد هدف من خدای ناکرده چیزی که شما فکر میکنید نبود بلکه منظور من این است که عمری که آفریدگار بزرگ به انسان هدیه فرموده بسیار کوتاه و ناچیز است و انسان هر کار و خدمتی بخواهد انجام دهد میبایست بسیار شتاب کند والا فرصت از دست میرود . آن جوایز شما به سرعت از یادها خواهد رفت ولی یک کتاب در حقیقت ذکات علم هر دانشمند است که پرداخت میکند و اثرات آن اثر سالهای سال بطور تصاعدی هرچه پر بار تر باشد رفته رفته برکات حاصل از آن بیشتر خواهد شد . از ایشان در خاتمه خواهش کردم که به سرعت کتابش را به هر ترتیب در هر کجای ایران و توسط هر ناشری که صلاح میداند چاپ کند زیرا فرصت کم است . متاسفانه آن کتاب چون ادیت نهایی هم نشده بود بعد از مرگ ایشان هم با وجود تلاشی که پسرشان انجام داد به ثمر نرسید و در واقع با خود ایشان به دیار باقی شتاقت و ایکاش چاپ شده بود و من مطمئن هستم که میتوانست گره گشای بسیاری از مشکلات پرورش زنبور عسل در کشورمان می شد. نکته اخر اینکه روزی از برادر بزرگترم سوال کردم که شما که در دانشکده فلان دانشگاه انگلستان تحصیل کردید ( رشته تحصیلی شان تکنولوژی کامپیوتر بود) آیا بزرگان علمی دانشگاه از تحصیکردگان رشته الکترونیک بودند و آیا دکتر مهندس یا چیزی بالا تر از آن بودند اخوی گفت بزرگترین مسند آن دانشکده و دانشگاه شخصی دانشمند با مدرک لیسانس بود که همزمان چندین رشته را تعقیب میکرد تا حدی که فرصت ارتقائ مدرک برایش امکانپذیر نمیشد . حال در گشور ما بسیاری دانشمندان مدرک ساز ما میتوانند ظرف چند ماه هم دکترای یک رشته شوند و هم بلا فاصله بعنوان استاد صاحب کرسی معتبر شوند از طرفی هم خانه کتاب ما در صندوق هنر پا را در یک کفش میکند که میبایست برای تکمیل مدارک به سرعت مدرک تحصیلی خود را بارگذاری کنند گویا کسی که مثلا 25 عنوان کتاب دارد و در برخی عناوین خود بصورت عملی نیز خروجی کار و دستگاه دارد اگر آن برگه نباشد آن شخص با یک 4 کلاس اکابر برابری میکند. من در اینجا نه خواستم با اینهمه روده درازی برای شخصی در مقام دفاع درآیم و نه حتی کوچکترین شناختی از برادران مطرح شده در پرسش و پاسخ بالا داشته و دارم . از خداوند برای دانشمندان علمی - فنی - و آنانی که شب و روزشان خدمت به خلق است و با کمترین امکانات بزرگترین خدمات را تقدیم ملت خویش میکنند آرزوی سلامتی ، بهروزی و کامروایی دارم همچنین آفریدگار بزرگ از سر تقصیرات یکایکمان درگذرد و آنانی را که با به چنگ آوردن موقعیتی کوچک دست به خیانتهای بزرگ به کشور و ملت خویش نموده اند به سزای اعمالشان برساند. الهی آمین