حکیم مهر - نامه سرگشاده نوروزی مدیرمسئول حکیم مهر به جامعه بزرگ دامپزشکی کشور / بخش چهارم
- تعداد زیاد دانشکدههای دامپزشکی به تنهایی سبب فخر نیست
- بحران خودساخته اشتغال نباید از تعداد زیاد دانشجو زاده شود
- بازنگری در چینش واحدها و سرفصل دروس نیاز مهم آموزش دامپزشکی است
- گرایشی نمودن یک یا دو سال آخر رشته دامپزشکی امری مبارک است
- عزمی برای آموزش هوشمند و الکترونیک مشاهده نمیشود
- ایجاد بانک بزرگ اطلاعات و منابع علمی دامپزشکی کشور آرزویی است که امیدوارم برآورده شود
- محقق و مؤلف خوب لزوماً مدرس خوبی نیست
- فرستادن رزیدنت به جای استاد به کلاس کاری ناصواب است
- دانشجویان حلقه پرسش و پاسخ با اساتید تشکیل دهند
- مقاله و پایاننامه نباید فقط در ارتقاء اساتید محترم هزینه و مصرف شود
- نیازسنجی قدم اول تحقیق و پژوهش است، دانشکدهها با تشکلها پیوند برقرار نمایند
- نظارت بر مصرف بودجه پژوهش دقیق باشد اما انقباضی نباشد
- چرا به پیشنهاد تشکیل و تأسیس پژوهشکدههای تخصصی دامپزشکی توجه نمیشود؟
- مرکز مطالعات راهبردی دامپزشکی یک نیاز است، امیدوارم این نیاز به درستی درک شود
بسمه تعالی
بینندگان محترم حکیم مهر، همکاران ارجمند و گرانقدر و جامعه شریف دامپزشکی کشور
سلام علیکم
این بخش از نامه را به موضوع مهم آموزش و پژوهش اختصاص میدهیم. درباره اهمیت آموزش و پژوهش نیازی به بازگویی دانستههایمان نیست و گمان میکنم همه بر این نکته اتفاق نظر دارند که آموزش و پژوهش پایه پیشرفت جامعه دامپزشکی کشورمان است. اما سؤال اینجاست که با وجود آگاهی از این اهمیت آیا وضع امروز ما در این دو حوزه مناسب است و اگر نیست چرا؟
در این نوشتار قصد بر نفی تلاش آموزشی و پژوهشی اساتید و محققان و دانشجویان ارزشمند و جامعه دانشگاهی و پژوهشی کشورمان نیست بلکه عزم بر آن است تا با برجسته نمودن نقاط سست و آسیبپذیر حلقههای موفقیت در آموزش و پژوهش به فضل الهی زمینه اصلاح با تأمل در این نقاط به نحو بهتری فراهم آید.
نخست به آموزش میپردازیم. در این بخش چند نکته وجود دارد که به اختصار تقدیم میگردد.
1 - تعداد دانشکدههای دامپزشکی در کشورمان به اذعان قاطبه کارشناسان و دلسوزان به اشتباه زیاد است و رو به تزاید هم هست. تعداد زیاد دانشجو به تنهایی سبب فخر نیست بلکه آنگاه که از بوته آموزش بازده مناسبی در خدمت بالینی و غیربالینی زاده شود میتوان به آن افتخار نمود. در حکیم مهر پیش از این اینجانب به تبع بسیاری از پیشکسوتان و بزرگان تأکید نمودهام که روند پذیرش دانشجو در رشته دامپزشکی به ویژه با توزیع اشتباه در پذیرش پسر و دختر امکان خدمت رسانی مناسب را پس از دانشآموختگی از آنان سلب میکند. هرچند متأسفانه این روند کماکان ادامه یافته اما امیدوارم مسئولین در این باب تجدیدنظری اساسی نموده و موجبات خروج از یک بحران آتی خودساخته را فراهم آورند. در این زمینه از مسئولین سازمانها و تشکلهای مرتبط با حرفه دامپزشکی به طور جدی انتظار میرود ورود نمایند و اقدامات عملی برای بهبود اوضاع صورت دهند.
2 - دروس رشته دامپزشکی بخصوص در مقطع دکترا متأسفانه سالها است با آشفتگی به دانشجویان ارائه میشود. دانشجو به جای آنکه درسی کاربردی بیاموزد به سوی اخذ نمره و حفظ کردن یک سری معلومات بیحاصل یا کمحاصل مبادرت میکند و نتیجه آن میشود که وقتی به بازار کار وارد شد با مشکلات فراوانی روبهرو میگردد. چرا نباید در چینش واحدها و سرفصل دروس این رشته تغییری رو به جلو و مصلحانه ایجاد نمود؟ این تغییر به تعبیر اینجانب ضروری است و حتی دیر هم شده است! این موضوع آنقدر مهم است که باید دغدغه هر روزه اساتید محترم باشد که امیدوارم باشد. اطلاعاتی که نباید دانشجو آن ها را به صورت طوطی وار بیاموزد چرا نباید جای خود را به اطلاعات کاربردی بدهند؟ طرحی در فرهنگستان علوم (گروه دامپزشکی) در حال انجام بود که سرپرستی آن را مرحوم استاد دکتر بابامخیر به عهده داشتند. در این طرح درباره گرایشی نمودن یک یا دو سال آخر تحصیل در رشته دکترای دامپزشکی تحقیق شده بود و به طور قاطع این موضوع مفید دانسته شده بود. در اینجا پیشنهاد میشود همان طرح با پیگیری نماینده وزیر علوم در شورای مرکزی سازمان نظام دامپزشکی (البته اگر شورای مرکزی این سازمان تشکیل جلسه بدهد!)، مدیر گروه دامپزشکی وزارت علوم، رؤسای دانشکدههای دامپزشکی و فرهنگستان مزبور با تکیه بر تجربیات نهادهای صنفی و اجرایی دامپزشکی به حوزه اجرا وارد و زمینه بهرهمندی از برکات آن فراهم گردد. به گمان اینجانب متمرکز نمودن دانشجو بر یک گرایش خاص در یک یا دو سال آخر رشته دامپزشکی امری بسیار مبارک است که اگر مدیریت خوبی بر آن اعمال شود دامپزشکان کاربلد و توانمندی را تحویل اجتماع خواهد داد. امروزه به دلیل تنوع و گوناگونی حرفهای دامپزشکی، دانشجو انبوهی از اطلاعات اولیه و بعضاً کمحاصل را درباره گرایشهای مختلف میآموزد ولی زمانی که به بازار کار وارد میشود با فضایی متفاوت از آنچه آموخته روبرو میگردد و همین مسئله موجب عدم خدمت رسانی صحیح وی میگردد.
3 - شیوههای آموزش نیز نیازمند بازنگری است. در حالی که میتوان به سوی آموزش الکترونیک و هوشمند حرکت نمود متأسفانه عزمی در این زمینه مشاهده نمیشود. هنوز برخی اساتید محترم از اسلایدهای دستنویس سالیان پیش استفاده میکنند، بعضی ترجیح میدهند متکی به گچ و تخته باشند، عدهای با فنآوری روز اخت شده و به خوبی از آن بهره بردهاند و خلاصه همین تنوع و اختلاف در رویههای آموزشی سبب شده تا بازده آموزشی دچار رکود و اختلال گردد. چند سال قبل اینجانب طرحی به یکی از تشکلهای بزرگ دامپزشکی کشورمان ارائه و پیشنهاد نمودم که بر اساس آن با عقد قرارداد از اساتید دانشکدههای دامپزشکی مختلف کشورمان به منظور تدوین محتوای الکترونیک دروس رشته دامپزشکی دعوت بعمل میآمد و سپس با به اشتراک گذاشتن منابع دانشکدههای مختلف زمینه بهرهمندی دانشجویان دانشکدههای گوناگون از منابع یکدیگر به راحتی فراهم میشد. متأسفانه به نظرم چون این طرح زحمت فراوانی داشت و بودجه نسبتاً قابل توجهی هم باید به آن اختصاص مییافت و در بلندمدت به بار مینشست از آن استقبال نشد و کماکان نیز چنین طرح عظیمی به اجرا درنیامده است. امیدوارم روزی برسد که (بانک بزرگ اطلاعات و منابع علمی دامپزشکی کشورمان) که طرح آن آماده است به ثمر بنشیند.
4 - شیوه تدریس اساتید محترم یکی از چالشهای مهم است. در این موضوع آنقدر نمونهها فراوان و متنوع است که به تعداد اساتید گرانقدر میتوان روش تدریس برشمرد. از اساتیدی که یک جا میایستند و نگاهشان معطوف به یک نقطه است تا اساتیدی دائم در کلاس راه میروند همه ما تجربه کرده و دیدهایم. اما چرا اینقدر شیوه و روش تدریس اساتید متفاوت است. چون دانشجویی که به دوره تخصص وارد میشود و قصد بر آن است که جای استاد خود را در آینده بگیرد آموزشی در این زمینه نمیبیند. شاید آموزش صحیح شیوه و روانشناسی تدریس و روشهای درست و تأثیرگذار انتقال مطلب یک ضرورت مغفول در این حلقه باشد. از سویی یکی از اشکالات مهم سیستم آموزش دامپزشکی آن است که تصور میشود محقق یا مؤلف خوب لزوماً مدرس خوبی هم هست. شاهد این مدعا اساتید گرانقدری هستند که به رغم تجربه بسیار بالا، علم نافع و تحقیقات کاربردی در کلاس موفق به انتقال مطلب نمیشوند و حداکثر از کتاب خود روخوانی میفرمایند. کاری که دانشجو به راحتی آن را خود نیز انجام میدهد.
5 - یکی از چالشهای مهم آموزشی استفاده از رزیدنت به جای استاد است. امری که البته رایج و مورد پسند اساتید محترم و پرمشغله هم هست! فرض کنید بنده به تازگی مدرک دکترای خود را دریافت کرده و به دوره تخصص وارد شدهام. آیا میتوانم آنچه را که قرار بود استادی با سابقه مثلاً 20 سال به شما منتقل کند انتقال دهم؟ مسلماً پاسخ منفی است. شاید گفته شود باید رزیدنت هم تمرین کند تا به اعتماد به نفس و توانمندی لازم برسد. ضمن تأیید این ادعا باید گفت تمرین اعتماد به نفس در تدریس زمانی قابل پذیرش است که استاد هم حضور داشته باشد و اشکالات را گوشزد و در صورت لزوم اصلاح نماید. اما اگر استفاده از رزیدنتها به روزنهای برای عدم حضور اساتید در کلاس تبدیل شود قطعاً دود این کار ناصواب به چشم دانشجو میرود و باید آن استاد ارجمند پاسخگوی عمل خود در جهان عقبی نیز باشد.
6 - حلقههای پرسش و پاسخ مستمر (و بخصوص الکترونیک) که استاد را به شکلی البته منطقی در دسترس دانشجو قرار میدهد هم نیاز دیگری است که هر چند تمرین آن برای ما معمولاً دشوار است اما ضرورت آن هم به شدت احساس میشود. این کار را باید دانشجویان عزیز بیش از دیگران مطالبه و عملی نمایند. چه بسا یک گروه ساده در یک سرویس ایمیل میتواند به اشتراک گذاری پرسش و پاسخ را با اساتید عملی نماید. هر چند روشهای مکملی هم در دسترس است. امید که اینگونه شود.
با اینکه نکات درباره آموزش بسیار بیش از این است و چالشهایی نظیر نحوه جذب و استخدام اساتید، معیار ارتقای اساتید، ساعات تدریس، نظری شدن دروس عملی(!) و غیره هم وجود دارد اما به همین میزان بسنده و چند نکته هم درباره پژوهش عرض میکنم به امید آنکه اگر عمری بود در آینده در این باب بیشتر با هم سخن بگوییم. در اهمیت پژوهش هم مانند آموزش و بلکه بیشتر از آن شکی نیست، لذا به اختصار از مقدمه میگذریم و چند نکته در این باره به استحضار میرسانم :
1 - متأسفانه مبنای انتشار مقالات و پایاننامههای امروز (صرفنظر از آن تعداد که حقیقتاً قابل تحسین و کاربردی هستند) مسائلی از جمله ارتقاء اساتید، پایان دوران دانشجویی، تکمیل رزومه و امثالهم است. هرچند ممکن است این سخن اینجانب کمی تند باشد اما حقیقتی است که نمیتوان آن را انکار نمود. نباید فکر ما تعداد و کمیت مقاله و پایاننامه باشد بلکه باید نیاز ابتدا سنجیده و بر اساس آن تحقیق صورت پذیرفته و سپس نتیجه آن در معرض و دسترس سایرین قرار گیرد. آیا مقالات منتشره و پایاننامههای تدوین شده امروزی غالباً این مسیر را طی نمودهاند؟! پیشنهاد در این زمینه آن است که دانشگاه و تشکلهای اجرایی دولتی و غیردولتی در حوزه بالینی و غیربالینی با یکدیگر بیش از گذشته پیوند برقرار و نیازهای جامعه دامپزشکی در بعد خدمت رسانی (اجرا و خدمت) را مشخص نمایند. سپس دانشکدهها برای حل مسائل و برطرف کردن نیازها پیش قدم شوند. چه اشکالی دارد که چندین پایاننامه در یک دانشکده دامپزشکی درباره تست سل در دامداریهای کشور (موانع، مشکلات، نقائص، کارهای صورت گرفته، چالشهای اجرای تست و غیره) ارائه و نتیجه آن در اختیار سازمان دامپزشکی کشور قرار گ
نظرات شا بسیار عالی و صواب ! انشاء الله که بخوانند این مسئولین!
واقعا حرف دل مارو به نحوی عالی زدید
با سلام
جناب آقای دکتر دباغ مقدم / با سلام و احترام / مستحضرید که این نامه پس از 5 سال رصد مستمر روزانه زوایای مختلف حرفه دامپزشکی نگاشته شده و البته حاصل جمع آوری نظرات بسیاری از دامپزشکان از جمله خود حضرتعالی بعنوان مشاور عالی حکیم مهر است. متاسفانه آنقدر نگفتیم و بیشتر نگفته اید که به اینجا رسیده ایم. امیدوارم اینکه ما دانای کل به نظر نیاییم بهانه ای برای سکوت مصلحت اندیشانه نباشد! بنده قویاً معتقدم ما مأمور به تکلیف هستیم و نه مأمور به نتیجه. اما در مورد شواهد عرض میکنم که در مورد برخی بندهای نامه که نیازی به کار پژوهشی نیست و مشکلات اظهر من الشمس است و در مورد برخی بندهای دیگر هم بخصوص در نحوه تدریس و چالش های آموزش و نیز نوع و نحوه پژوهش بنا به سیاست حکیم مهر به منظور حفظ حرمت جامعه محترم دانشگاهی از ذکر شواهد دردسترس پرهیز شده است. این اشکال را به پیشکسوتان و بزرگان و حتی خود شما وارد بدانید که آنقدر نگفتید و ننوشتید و نگفتند و ننوشتند که حالا باید جوانترها نیشتر بزنند. کاش آنها که باید احساس مسئولیت کنند این کار را به نحو احسن انجام دهند تا امثال بنده مجبور به ورود به این حوزه نباشیم. دکتر محمد لطفی زاده
دکترجان، به جد معتقدم که در ممالک پیشرفته، حاصل سال ها تحقیق و بررسی می شود یک مقاله تحقیقی در باب مثلا فلان مشکل آموزشی یا اجرایی یا پژوهشی و بعد هم دو خطی پیشنهاد در انتهای کار که اگر فلان طور بشود یا نشود، این شیوه اصلاح خواهد شد. اگر پژوهش پشت اینگونه نامه ها نباشد، چیزی می شود شبیه به سخنرانی های کلی که مثلا افرادی شبیه به پاپ انجام می دهند یعنی کلی گویی از زمین و زمان. بنده هم اگر خدا یاری کند قصد ندارم از حیطه مواد غذایی پا را فراتر بگذارم و اگر نظری در این حیطه داشته باشم سعی می کنم با کمک علم و البته کمی تجربه، ارایه کنم و به نظرم این قانون علوم روز است، هرکس به اندازه علم و تجربه ای که حداکثر در یک یا دو زمینه خاص از علوم دارد بگوید و بنویسد و بقیه حیطه ها را به افراد صاحب نظر واگذار کند. موفق باشی
با سلام
دکتر دباغ مقدم
سلام
نظر جناب دکتر واحدی را خیلی پسندیدم. جالب است بدانید که در کشور یک مجله هم به نام آموزش پزشکی چاپ می شود که اگر اشتباه نکنم در سطح علمی-پژوهشی هم هست. به هر حال، دوستانی که معتقدند انتقاد نیازمند پژوهش نیست را ارجاع می دهم به مطالعه کتاب های روش تحقیق. انتقاد اگر فاقد پشتوانه تحقیق باشد، به نظر بنده فقط سرریز شدن احساسات است که البته ممکن است پاک هم باشد، ولی برنده نیست!! بله بیکاری دامپزشکان هم تحقیق می خواهد: چند درصد دامپزشکان بیکارند؟ آقایان بیشتر بیکارند یا خانم ها؟ دانش آموختگان کدام دانشگاه ها بیشتر بیکار می مانند؟ کدام مقاطع بیکار بیشتری دارد؟ در کدام گرایش های دامپزشکی بیکاری بیشتر است و ده ها سوال دیگر که باید پاسخ داده شود. بدون پژوهش می توان فقط از حدس ها صحبت کرد و برنامه ریزی امکانپذیر نیست. البته دوست دانشجویی هم که منکر تحقیق است، متاسفانه دست پخت همین نظام آموزشی مبتنی بر جزوه محوری و محفوظات است وگرنه از یک دانشجو چنین حرفی بعید است.
دکتر دباغ مقدم بزرگوار، جنابعالی نیز جالب است بدانید در ایران تعداد کثیری جورنال در زمینه آموزش پزشکی فعالیت میکنند، نه یک مورد!!
جناب آقای دکتر حرف شما بسیار متین و به جاست. حرف زدن بدون مبنای علمی غلط است و من حرف شما را تایید می کنم. اما ما نه نهادی برای اینگونه مطالعات داریم و نه متخصصینی. اصلا بحث تغییر در نظام آموزشی از دغدغه های سازمان های عالی همچون وزارت علوم نیست! منظور من این است که اصلا آن ها متوجه نیستند که این رشته نیاز به چنین تغییری دارد. پس حرکت و انسجامی در به وجود آوردن این تغییر وجود ندارد و نهادهای متخصص هم با توجه به احساس این نیاز به وجو نیامده اند. این نیاز تنها با صحبت ها و نظرات شخصی دانشجویان، مطالعات و صحبت های اساتید، اعتراض نهادهای صنفی و استفاده از افراد دارای نفوذ القا می شود. ما در انتقال این پیام به نهادهای عالی مشکل داریم. سایت ها، اساتیدی همچون شما و دانشکده های سراسر کشور باید به کمک بیایند تا مقام های عالی تر متوجه این نیاز شوند. تشکیل نهادهای تحقیقاتی در زمینه آموزشی، نهادهای دانشجویی جهت بررسی بازخورد تغییرات و مجلات پژوهشی مرتبط با این زمینه و فراهم کردن مقاطع تحصیلی بالاتر از مقطع دکترای عمومی در این زمینه و ... همگی در مرحله بعدب و پس از انتقال این پیام و ایجاد تغییر به وجود خواهند آمد. نگارش چنین مطالبی برای جهت دادن به تغییر نیست. چون انگار اصلا کسی به فکر تغییر نیست. این مطالب نگارش شده اند تا نیاز به تغییر احساس و حرکتی رو به جلو شروع شود. یعنی ما اکنون در ابتدای راهیم و صحبت هایی که اینجا می شود قدم نخست در به وجود آوردن رخدادهای خوب در این رشته است. ما در ایجاد تغییر همگی موافقیم. اما اینکه چگونه باید تغییر داد بله نیاز به مطالعه دارد. بر همین اساس من مفید می بینم که بیشتر در زمینه چگونگی انتقال این صحبت ها به مقام های عالی تر صحبت شود و اینکه چگونه می توان نیاز به این تغییر را به مقام های عالی انتقال داد تا شاهد تغییراتی که در بالا گفتم باشیم.
اول تشکر می کنم از دوستی که تعداد بیشتری از مجلات معتبر را در این حوزه نام برده اند و البته چون تخصص بنده، آموزش نیست نباید انتظار داشته باشند که همه مجلات این زمینه را بشناسم. بنده آن یک مورد را هم اتفاقی دیده ام و عرضم این بود که این علوم حتی در کشور ما، حداقل در شاخه پزشکی نهادینه شده است که امیدوارم در دامپزشکی هم باب ورود متخصصان به این بحث باز شود. وگرنه قطعا بنده به هیچ عنوان نه در این زمینه صاحب نظرم و نه ادعایی دارم. دوم ضمن تایید کلی مطالب جناب واحدی عزیز، می خواهم یک نکته را هم مزید کنم که حتی ضرورت این تغییر را هم باید با تحقیق به اثبات رساند. مثلا زمانی که بنده دانشجوی دوره عمومی بودم، مصرف عمده پروتئین کشور، گوشت قرمز بود و امروزه گوشت مرغ جای آن را گرفته است. یک تحقیق ساده در مورد سبد غذای مردم کشورمان در بخش فراورده های دامی، شاید تکلیف بسیاری از دروس را مشخص کند. البته این فقط یک مثال بود، امیدوارم باز نکته سنجان خرده نگیرند. قطعا مثال های بهتری برای تحقیقاتی از این دست وجود دارد. مثلا تغییرات سیستم دامپروری دهه های شصت و هفتاد به دهه های هشتاد و نود و امثال آن. البته مراجعی هم برای این کار می توانند پیدا شوند مثلا نظام دامپزشکی یا جامعه دامپزشکان یا حتی خود دانشکده های دامپزشکی. چه اشکالی دارد موضوع یکی از پایان نامه های دوره عمومی، ((نیازسنجی آموزشی دامپزشکی)) باشد؟
یکی از مشکلات پژوهشی رشته دامپزشکی انتشار مجلات است
با سلام و ضمن تشکر بابت این نامه ی عالی و دقیق و ریزبینانه ، با وجود اینکه هنوز هم در مسائل ساده و از همان شیوه ی تدریس (که غالبا lecture based است و دانشجویان فقط نظاره گر هستند) گرفته تا جزوات و تخته نویس هایی که قدمت و اعتبار آن ها به دوره های مختلف زمین شناسی بر می گردد و یا مثلا معرفی نشدن ریفرنس های به روز و مرجع های رسمی زبان اصلی دنیا به دانشجوی دوره ی دکترای طب و به جای آن معرفی شدن کتاب های تالیفی اساتید گرامی(که بعضا دیده شده جدیدترین رفرنس های استفاده شده در برخی از این کتاب های تالیفی مربوط به سال های 60 تا نهایتا سال 2000 میلادی بوده است که این مسئله برای یک کتاب علمی و به خصوص طبی، مقداری جای تامل دارد و ناخودآگاه انسان را به لبخند زدن وامیدارد !!!) مانده ایم، اما بد نبود به مسئله ی اخلاق در آموزش و پژوهش دانشگاهی هم اشاره می شد . برای نمونه هنوز هم برخلاف بسیاری از دانشگاه های مطرح دنیا، ما شاهد کشتار جمعی حیوانات آزمایشگاهی برای پایان نامه ها و یا برخی دروس ساده و بدیهی هستیم که اکنون بسیاری از آن ها را می توان با اجسادی که به دانشگاه ها اهدا شده اند و یا با مدل ها ، مانکن ها و انواع و اقسام نرم افزار های فوق پیشرفته ی تعاملی و کاربردی و یا با استفاده از ابزار های آموزشی تولید شده ی مدرن، آموزش داد که علاوه بر کاهش چشم گیر و طولانی مدت هزینه های دانشگاه های دامپزشکی و ارتقاء کیفیت آموزشی، در زمینه ی رعایت اصول اخلاقی نیز برای دانشجو پیام های بسیار مفیدی را تا پایان بازنشستگی و حتی تا پایان زندگی در بر خواهد داشت و دانشجو می آموزد که حقوق حیوانات چه مفهومی داشته و ضرورت حفاظت و مراقبت از سایر مخلوقات خداوند را از اساتید خویش خواهد آموخت(بر خلاف الان) و در آینده ی کاری خویش به حیوانات به چشم کالا های بی ارزش نگاه نمی کند و برای هر کوچکترین مشکل یا آسیب دیدگی دستور یوتانایز (مرگ به اصطلاح بدون درد) صادر نمی کند! اما در حال حاضر متاسفانه شاهد این هستیم که مثلا حیوان را روی صفحه ی داغ می اندازند تا واکنش وی را در برابر سوختگی مشاهده کنند و یا موشی را درون آب می اندازند تا ببینند چگونه جان خود را نجات میدهد !!!! (که اینچنین مسائل پیش پا افتاده ای را می توان با ویدیو هم آموزش داد و ضمنا برای دانشجوی دکترای طب، آموزش این موارد بدیهی کاربردی هم ندارد و نوعی اتلاف وقت دانشجو است !) در رابطه با دروس دیگر از قبیل جراحی و آناتومی نیز می توان از حیوانات مرده ای که از طرف نگهدارندگان آن ها و از طریق توضیحات کلینیک ها به دانشکده ها اهدا می شوند (مانند کاری که سال هاست در آمریکا انجام می شود) برای آموزش استفاده کرد که اتفاقا بسیاری از آن ها بر اثر کهولت سن مرده اند و در نتیجه کاملا سالم هستند . برای درسی مانند اصول تشریح و پاتولوژی نیز بسیار جالب است که می بینیم حیوانات سالم بعضا تشریح می شوند و گویی مفهوم آناتومی، با اصول تشریح و یاAnatomical Pathology در دانشگاه های دامپزشکی ما یکی شده است !!! در حالی که برای این موارد، بر خلاف آناتومی می توان از حیوانات مرده ای که بر اثر مشکلات مختلف و همراه با ضایعات پاتولوژیک تلف شده اند استفاده کرد که آن هم باز با همین سیستم اهدای جسد و به شیوه ی اخلاقی، قابل انجام است و نیازی به از بین رفتن حیوانات زنده و سالم نیست... با آزروی موفقیت برای مدیر مسئول گرامی حکیم مهر و سایر دلسوزان دامپزشکی ایران و جهان.