حکیم مهر - نامه سرگشاده نوروزی مدیرمسئول حکیم مهر به جامعه بزرگ دامپزشکی کشور / بخش چهارم
- تعداد زیاد دانشکدههای دامپزشکی به تنهایی سبب فخر نیست
- بحران خودساخته اشتغال نباید از تعداد زیاد دانشجو زاده شود
- بازنگری در چینش واحدها و سرفصل دروس نیاز مهم آموزش دامپزشکی است
- گرایشی نمودن یک یا دو سال آخر رشته دامپزشکی امری مبارک است
- عزمی برای آموزش هوشمند و الکترونیک مشاهده نمیشود
- ایجاد بانک بزرگ اطلاعات و منابع علمی دامپزشکی کشور آرزویی است که امیدوارم برآورده شود
- محقق و مؤلف خوب لزوماً مدرس خوبی نیست
- فرستادن رزیدنت به جای استاد به کلاس کاری ناصواب است
- دانشجویان حلقه پرسش و پاسخ با اساتید تشکیل دهند
- مقاله و پایاننامه نباید فقط در ارتقاء اساتید محترم هزینه و مصرف شود
- نیازسنجی قدم اول تحقیق و پژوهش است، دانشکدهها با تشکلها پیوند برقرار نمایند
- نظارت بر مصرف بودجه پژوهش دقیق باشد اما انقباضی نباشد
- چرا به پیشنهاد تشکیل و تأسیس پژوهشکدههای تخصصی دامپزشکی توجه نمیشود؟
- مرکز مطالعات راهبردی دامپزشکی یک نیاز است، امیدوارم این نیاز به درستی درک شود
بسمه تعالی
بینندگان محترم حکیم مهر، همکاران ارجمند و گرانقدر و جامعه شریف دامپزشکی کشور
سلام علیکم
این بخش از نامه را به موضوع مهم آموزش و پژوهش اختصاص میدهیم. درباره اهمیت آموزش و پژوهش نیازی به بازگویی دانستههایمان نیست و گمان میکنم همه بر این نکته اتفاق نظر دارند که آموزش و پژوهش پایه پیشرفت جامعه دامپزشکی کشورمان است. اما سؤال اینجاست که با وجود آگاهی از این اهمیت آیا وضع امروز ما در این دو حوزه مناسب است و اگر نیست چرا؟
در این نوشتار قصد بر نفی تلاش آموزشی و پژوهشی اساتید و محققان و دانشجویان ارزشمند و جامعه دانشگاهی و پژوهشی کشورمان نیست بلکه عزم بر آن است تا با برجسته نمودن نقاط سست و آسیبپذیر حلقههای موفقیت در آموزش و پژوهش به فضل الهی زمینه اصلاح با تأمل در این نقاط به نحو بهتری فراهم آید.
نخست به آموزش میپردازیم. در این بخش چند نکته وجود دارد که به اختصار تقدیم میگردد.
1 - تعداد دانشکدههای دامپزشکی در کشورمان به اذعان قاطبه کارشناسان و دلسوزان به اشتباه زیاد است و رو به تزاید هم هست. تعداد زیاد دانشجو به تنهایی سبب فخر نیست بلکه آنگاه که از بوته آموزش بازده مناسبی در خدمت بالینی و غیربالینی زاده شود میتوان به آن افتخار نمود. در حکیم مهر پیش از این اینجانب به تبع بسیاری از پیشکسوتان و بزرگان تأکید نمودهام که روند پذیرش دانشجو در رشته دامپزشکی به ویژه با توزیع اشتباه در پذیرش پسر و دختر امکان خدمت رسانی مناسب را پس از دانشآموختگی از آنان سلب میکند. هرچند متأسفانه این روند کماکان ادامه یافته اما امیدوارم مسئولین در این باب تجدیدنظری اساسی نموده و موجبات خروج از یک بحران آتی خودساخته را فراهم آورند. در این زمینه از مسئولین سازمانها و تشکلهای مرتبط با حرفه دامپزشکی به طور جدی انتظار میرود ورود نمایند و اقدامات عملی برای بهبود اوضاع صورت دهند.
2 - دروس رشته دامپزشکی بخصوص در مقطع دکترا متأسفانه سالها است با آشفتگی به دانشجویان ارائه میشود. دانشجو به جای آنکه درسی کاربردی بیاموزد به سوی اخذ نمره و حفظ کردن یک سری معلومات بیحاصل یا کمحاصل مبادرت میکند و نتیجه آن میشود که وقتی به بازار کار وارد شد با مشکلات فراوانی روبهرو میگردد. چرا نباید در چینش واحدها و سرفصل دروس این رشته تغییری رو به جلو و مصلحانه ایجاد نمود؟ این تغییر به تعبیر اینجانب ضروری است و حتی دیر هم شده است! این موضوع آنقدر مهم است که باید دغدغه هر روزه اساتید محترم باشد که امیدوارم باشد. اطلاعاتی که نباید دانشجو آن ها را به صورت طوطی وار بیاموزد چرا نباید جای خود را به اطلاعات کاربردی بدهند؟ طرحی در فرهنگستان علوم (گروه دامپزشکی) در حال انجام بود که سرپرستی آن را مرحوم استاد دکتر بابامخیر به عهده داشتند. در این طرح درباره گرایشی نمودن یک یا دو سال آخر تحصیل در رشته دکترای دامپزشکی تحقیق شده بود و به طور قاطع این موضوع مفید دانسته شده بود. در اینجا پیشنهاد میشود همان طرح با پیگیری نماینده وزیر علوم در شورای مرکزی سازمان نظام دامپزشکی (البته اگر شورای مرکزی این سازمان تشکیل جلسه بدهد!)، مدیر گروه دامپزشکی وزارت علوم، رؤسای دانشکدههای دامپزشکی و فرهنگستان مزبور با تکیه بر تجربیات نهادهای صنفی و اجرایی دامپزشکی به حوزه اجرا وارد و زمینه بهرهمندی از برکات آن فراهم گردد. به گمان اینجانب متمرکز نمودن دانشجو بر یک گرایش خاص در یک یا دو سال آخر رشته دامپزشکی امری بسیار مبارک است که اگر مدیریت خوبی بر آن اعمال شود دامپزشکان کاربلد و توانمندی را تحویل اجتماع خواهد داد. امروزه به دلیل تنوع و گوناگونی حرفهای دامپزشکی، دانشجو انبوهی از اطلاعات اولیه و بعضاً کمحاصل را درباره گرایشهای مختلف میآموزد ولی زمانی که به بازار کار وارد میشود با فضایی متفاوت از آنچه آموخته روبرو میگردد و همین مسئله موجب عدم خدمت رسانی صحیح وی میگردد.
3 - شیوههای آموزش نیز نیازمند بازنگری است. در حالی که میتوان به سوی آموزش الکترونیک و هوشمند حرکت نمود متأسفانه عزمی در این زمینه مشاهده نمیشود. هنوز برخی اساتید محترم از اسلایدهای دستنویس سالیان پیش استفاده میکنند، بعضی ترجیح میدهند متکی به گچ و تخته باشند، عدهای با فنآوری روز اخت شده و به خوبی از آن بهره بردهاند و خلاصه همین تنوع و اختلاف در رویههای آموزشی سبب شده تا بازده آموزشی دچار رکود و اختلال گردد. چند سال قبل اینجانب طرحی به یکی از تشکلهای بزرگ دامپزشکی کشورمان ارائه و پیشنهاد نمودم که بر اساس آن با عقد قرارداد از اساتید دانشکدههای دامپزشکی مختلف کشورمان به منظور تدوین محتوای الکترونیک دروس رشته دامپزشکی دعوت بعمل میآمد و سپس با به اشتراک گذاشتن منابع دانشکدههای مختلف زمینه بهرهمندی دانشجویان دانشکدههای گوناگون از منابع یکدیگر به راحتی فراهم میشد. متأسفانه به نظرم چون این طرح زحمت فراوانی داشت و بودجه نسبتاً قابل توجهی هم باید به آن اختصاص مییافت و در بلندمدت به بار مینشست از آن استقبال نشد و کماکان نیز چنین طرح عظیمی به اجرا درنیامده است. امیدوارم روزی برسد که (بانک بزرگ اطلاعات و منابع علمی دامپزشکی کشورمان) که طرح آن آماده است به ثمر بنشیند.
4 - شیوه تدریس اساتید محترم یکی از چالشهای مهم است. در این موضوع آنقدر نمونهها فراوان و متنوع است که به تعداد اساتید گرانقدر میتوان روش تدریس برشمرد. از اساتیدی که یک جا میایستند و نگاهشان معطوف به یک نقطه است تا اساتیدی دائم در کلاس راه میروند همه ما تجربه کرده و دیدهایم. اما چرا اینقدر شیوه و روش تدریس اساتید متفاوت است. چون دانشجویی که به دوره تخصص وارد میشود و قصد بر آن است که جای استاد خود را در آینده بگیرد آموزشی در این زمینه نمیبیند. شاید آموزش صحیح شیوه و روانشناسی تدریس و روشهای درست و تأثیرگذار انتقال مطلب یک ضرورت مغفول در این حلقه باشد. از سویی یکی از اشکالات مهم سیستم آموزش دامپزشکی آن است که تصور میشود محقق یا مؤلف خوب لزوماً مدرس خوبی هم هست. شاهد این مدعا اساتید گرانقدری هستند که به رغم تجربه بسیار بالا، علم نافع و تحقیقات کاربردی در کلاس موفق به انتقال مطلب نمیشوند و حداکثر از کتاب خود روخوانی میفرمایند. کاری که دانشجو به راحتی آن را خود نیز انجام میدهد.
5 - یکی از چالشهای مهم آموزشی استفاده از رزیدنت به جای استاد است. امری که البته رایج و مورد پسند اساتید محترم و پرمشغله هم هست! فرض کنید بنده به تازگی مدرک دکترای خود را دریافت کرده و به دوره تخصص وارد شدهام. آیا میتوانم آنچه را که قرار بود استادی با سابقه مثلاً 20 سال به شما منتقل کند انتقال دهم؟ مسلماً پاسخ منفی است. شاید گفته شود باید رزیدنت هم تمرین کند تا به اعتماد به نفس و توانمندی لازم برسد. ضمن تأیید این ادعا باید گفت تمرین اعتماد به نفس در تدریس زمانی قابل پذیرش است که استاد هم حضور داشته باشد و اشکالات را گوشزد و در صورت لزوم اصلاح نماید. اما اگر استفاده از رزیدنتها به روزنهای برای عدم حضور اساتید در کلاس تبدیل شود قطعاً دود این کار ناصواب به چشم دانشجو میرود و باید آن استاد ارجمند پاسخگوی عمل خود در جهان عقبی نیز باشد.
6 - حلقههای پرسش و پاسخ مستمر (و بخصوص الکترونیک) که استاد را به شکلی البته منطقی در دسترس دانشجو قرار میدهد هم نیاز دیگری است که هر چند تمرین آن برای ما معمولاً دشوار است اما ضرورت آن هم به شدت احساس میشود. این کار را باید دانشجویان عزیز بیش از دیگران مطالبه و عملی نمایند. چه بسا یک گروه ساده در یک سرویس ایمیل میتواند به اشتراک گذاری پرسش و پاسخ را با اساتید عملی نماید. هر چند روشهای مکملی هم در دسترس است. امید که اینگونه شود.
با اینکه نکات درباره آموزش بسیار بیش از این است و چالشهایی نظیر نحوه جذب و استخدام اساتید، معیار ارتقای اساتید، ساعات تدریس، نظری شدن دروس عملی(!) و غیره هم وجود دارد اما به همین میزان بسنده و چند نکته هم درباره پژوهش عرض میکنم به امید آنکه اگر عمری بود در آینده در این باب بیشتر با هم سخن بگوییم. در اهمیت پژوهش هم مانند آموزش و بلکه بیشتر از آن شکی نیست، لذا به اختصار از مقدمه میگذریم و چند نکته در این باره به استحضار میرسانم :
1 - متأسفانه مبنای انتشار مقالات و پایاننامههای امروز (صرفنظر از آن تعداد که حقیقتاً قابل تحسین و کاربردی هستند) مسائلی از جمله ارتقاء اساتید، پایان دوران دانشجویی، تکمیل رزومه و امثالهم است. هرچند ممکن است این سخن اینجانب کمی تند باشد اما حقیقتی است که نمیتوان آن را انکار نمود. نباید فکر ما تعداد و کمیت مقاله و پایاننامه باشد بلکه باید نیاز ابتدا سنجیده و بر اساس آن تحقیق صورت پذیرفته و سپس نتیجه آن در معرض و دسترس سایرین قرار گیرد. آیا مقالات منتشره و پایاننامههای تدوین شده امروزی غالباً این مسیر را طی نمودهاند؟! پیشنهاد در این زمینه آن است که دانشگاه و تشکلهای اجرایی دولتی و غیردولتی در حوزه بالینی و غیربالینی با یکدیگر بیش از گذشته پیوند برقرار و نیازهای جامعه دامپزشکی در بعد خدمت رسانی (اجرا و خدمت) را مشخص نمایند. سپس دانشکدهها برای حل مسائل و برطرف کردن نیازها پیش قدم شوند. چه اشکالی دارد که چندین پایاننامه در یک دانشکده دامپزشکی درباره تست سل در دامداریهای کشور (موانع، مشکلات، نقائص، کارهای صورت گرفته، چالشهای اجرای تست و غیره) ارائه و نتیجه آن در اختیار سازمان دامپزشکی کشور قرار گ