پرسشی بر گزاره «طنز تلخ و حقیقت تلختر» یکی از کارآفرینان در باب صادرات محصولات حلال
سهم من و شما در این غفلت فراگیر چقدر است؟
دکتر حسین یاوری
دامپزشک، متخصص بهداشت و بیماریهای آبزیان
به تازگی خبری منتشر شد درباره کشورهای برتر صادرکننده محصولات حلال در جهان و از قضا در فهرست مذکور، نام هیچ کشور اسلامی حداقل جزو 10 کشور نخست فهرست به چشم نمی خورد. اظهارنظرها در این باره به نوبه خود دیدنی و شنیدنی بود اما آن چه بهانه این نوشتار شد، نظر یکی از کارآفرینان فعال در حوزه های تخصصی دامپزشکی به ویژه بهداشت، پرورش و تجارت آبزیان بود که در عبارتی کوتاه و موجز نوشت: «طنز تلخ و حقیقت تلختر»!
البته از آن جایی که نوشتار نویسنده به کلمات نغز، شیوا، بدیع و عبرت آموز تاکنون چندان آشنا نبوده، در همین آغاز سخن از صاحب نظران آگاه درخواست دارم مانند گذشته کاستی ها و نقایص برداشتم را به این کمینه گوشزد و با نظرات اصلاحی خود، او را متنبه و آگاه کنند.
در این نوشتار کوشیده ام تا در حد توان و بضاعت اندک با واکاوی علل پدیدآمدن این قبیل مسائل، که کم شمار هم در کشور ما نیست، به سهم خود مرهمی بر کهنه درد مزمنی بگذارم تا مگر حداقل، کمتر در محافل علمی و تخصصی به اثبات یا موضعگیری در قبال بدیهیات بپردازیم؛ چرا که سخت ترین روش نقد و تحلیل در خصوص همین بدیهیات است که گاه به ناچار مجبور می شویم از سر طعنه و کنایه به زبان طنز یا نغز که به مذاق شیرین هم می آید و صد البته کم و بیش تلخ ولی عبرت آموزی و سازندگی از مزایای آن است، دست یاری بجوییم.
پس با استعانت از همین روش برای رسیدن به نتیجه مطلوب، البته نه به زبان طنز یا نغز بلکه، با طرح پرسشی به این شرح که "اگر امروز از شما سوال شود برخی از اقدامات حوزه فعالیت و تبلیغات شرکت خود را فهرست کنید، به چه مواردی اشاره خواهید کرد؟" موضوع مقاله را آغاز می کنیم.
اگر من جای شما بودم هماینک کاغذ و قلمی بر می داشتم یا چشمانم را می بستم و در ذهن یا کاغذ پاسخ سوال را می دادم؛ سپس به خواندن مقاله ادامه می دادم و با توجه به توضیحات این نوشتار، و مرور مجدد پاسخ ها، به داوری می نشستم که آیا اهداف و برنامه های شرکت یا حوزه فعالیتم نیاز به بازبینی دارد؟!
علی ایحال چرا خیلی از ما به موقع متوجه بعضی اتفاقات در دنیای تجارت و کسب و کار نمی شویم؟ اگر همین لحظه صاحب نظران حوزه برنامه ریزی و استراتژی این سوال را از نگارنده بپرسند که مهم ترین نگرانی شما در عصر حاضر چیست، قطعا پاسخ من بحران آب یا بحران محیط زیستی نخواهد بود! بلکه پاسخ من بحران نشناختن مفاهیم در عصر حاضر است.
برای اثبات این مهم چرا راه دور برویم و از جای دیگر و ناآشنا مثال بیاوریم؟ مگر همین مفهوم بومی سازی را به درستی می دانیم؟ اگر به درستی می دانستیم یا بدانیم، قطع به یقین سرنوشت بومی سازی ماهی تیلاپیا که دو دهه است شناخته شده ترین ماهی مصرفی کشور و بازار ایران است، دچار نمی شدیم که تمام دنیا تولید و مصرف آن را در دستور کار خود قرار داده اند ولی ما هنوز در مرحله موضع گیری و به زبان ساده تر، اندر خم یک کوچه ایم!
شاید ساده بودن مفهوم بومی سازی ما را به بیراهه می برد چرا که بومی سازی یعنی رصد نیاز جامعه و هدفگذاری برای رسیدن به این مهم. در بومی سازی قرار نیست چرخ ماشین را دوباره به گونه ای بسازیم که فقط قابل استفاده در ایران باشد بلکه مقصود این است اگر در مناطق برفی، یخبندان صعب العبور آمد و شد داریم متناسب با آن وضعیت لاستیک یا چرخ ماشین را انتخاب کنیم و بکار گیریم. یا این که اگر از مدیریت آب در کشاورزی سخن به میان می آید بر اساس شرایط جوی و محیطی خودمان نحوه آبیاری را انتخاب کنیم.
اینجاست که اگر بازار دو میلیارد نفری مسلمانان در پی محصولات حلال را شناسایی کرده بودیم، برای برآورده شدن این نیاز زودتر از کشورهای غیر مسلمان مانند استرالیا، برزیل، تایلند و... دست به کار می شدیم و ساز و کار آن را قبل از این که دیر شود، طراحی و اجرایی می کردیم.
اما نکته ای که در خصوص نشان حلال مطرح است، این که امروز محدوده اثرش تنها غذا یا محصولات خام با منشاء دامی نیست، بلکه براساس گزارش برخی بازدید کنندگان از نمایشگاه های محصولات حلال در خارج از کشور که نگارنده نیز بیش از یک دهه قبل شاهد بوده است، محدوده اثرش را نه تنها به عرصه تولید دیگر محصولات کشاورزی از قبیل انواع صیفی تسری بخشیده، بلکه حتی لوازم بهداشتی آرایشی را نیز توسط کشورهای غیر مسلمان فرا گرفته است.
با دقیق شدن در این نکته هاست که می توان به راز نهفته در خصوص رقابت از نگاه «ست گادن» آن نویسنده ساده نویس ولی پر مغز بیشتر توجه کرد که می گوید: "چه از رقابت خوشتان بیاید و چه رقابت را دوست نداشته باشید، نمیتوانید فراگیر بودن آن را انکار کنید . همیشه گزینههای دیگری، مشابه شما وجود دارد. پس اگر میخواهید به چیزی که آن را حق منصفانه خود میدانید برسید، لازم است برای دیگران علتی خلق کنید که بتوانند با تکیه بر آن، شما را در میان آنانی که مشابه شما هستند، انتخاب کنند."
که اگر به این نکته و مفهوم حیاتی در تجارت توجه نشود، چه بسا اهمیت برند، لیبل، نشان گذاری یا هر آنچه در بسته بندی یک محصول به ویژه محصلات خام با منشاء دامی موثر است، مورد توجه قرار نخواهد گرفت و گفته همان نویسنده مصداقی می شود که اگر ترجیح می دهید با چشم بسته زندگی کنید، نباید از اینکه برخی رویدادها به چشم تان نمی آید تعجب کنید! یکی از این رویدادها را می توان میزبانی تایلند در ماه آینده برای بر پایی نمایشگاه محصولات حلال به عنوان دومین صادر کننده این گونه محصولات در جهان دانست و این در حالیست که ما هنوز در پی آن هستیم بفهمیم که حک شدن این نشان روی محصولات مان چه فایده ای دارد!
حال کدام یک در پاسخ سئوال اول این نوشتار در اولویت هزینه های خود برند یا نشان های الصاق شده بر محصولات را قرار دادید؟ با توجه به اینکه به زعم اکثر متخصصین حوزه تجارت و بازاریابی اکثر ما ناخودآگاه، ارتباطی بین هزینه هر اقدام و ارزش آن اقدام برقرار میکنیم و به عبارتی، اگر برای کاری هزینه بیشتری کرده باشیم، احتمالاً آن را در بالای فهرست میآوریم؛ به همین استناد چون هنوز نشان ها در محاسبات مالی ما دارایی یا سرمایه به حساب نمی آید، می توان پیش داوری کرد که هیچکدام در پاسخ خود این مهم را قرار ندادید.
اما اگر قرار است در هر میدانی از جمله بازار جهانی دست به صادرات و واردات بزنیم، باید با مفاهیم آن حوزه مثل بومی سازی ارتباط بر قرار کنیم تا بر محیط آنچنان مسلط شویم که به جای ورود به میدان نفس گیر موضع گیری یا مجادله بر سر موضع خود، فضای تحلیل، نقد و بررسی را در جهت بهینه سازی آن مهیا سازیم و آنگاه است که بازار هفت میلیارد نفری را رصد می کنیم و برای اطمینان بخشیدن به مشتری بدنبال نشان هایی از قبیل نشان شناخته شده در سطح جهان مثل دامپزشکی خواهیم رفت و استقبال از آیین نامه هایی مثل آیین نامه ماده ۱۹ نظارت بر بهداشت عمومی را فرایندی از مراحل سرمایه گذاری مهم خود خواهیم دانست.
و صد البته تقویت هر چه بیشتر نشان دامپزشکی که وجود تاثیر گذار خود را از مزرعه تا سفره به جهان ثابت کرده است، به جای زمزمه های خطرناکی مبنی بر انتقال وظایف مهم و شناخته شده آن به دیگران قرار خواهیم داد.
و دو، دیگر لازم نخواهد بود به سراغ مضمون جمله ای مثل «جبران خلیل جبران» برویم که می گوید: "شاید این لطیفه به دل شما سنگین بیاید ... همه ما در ایجاد این طنز تلخ و حقیقت تلخ تر، سهیم و در خور ملامت هستیم!"