
حکیم مهر: یکی از بانوان دامپزشک کلینیسین دامهای بزرگ در نظری ذیل یکی از گفتوگوهای حکیم مهر در پاسخ به کامنتی که نوشته بود «دامپزشک خانم شجاع و نترس اونی هست که در فیلد گاوداری یا مراکز بیمارستان دامپزشکی کار کنه»، با معرفی خود با عنوان «خانمم، دامپزشکم، کلینیسین دام بزرگم، فقط خستهام»، نوشت:
«با عرض سلام. من هستم. کارم هم خوبه. اما الان حدود ۱۰۰ مراجعهکننده دارم که بدهیشون رو رو حساب اینکه خانم هستم، هنوز ندادن. وقتی روی زمین جراحی مثلا فتق انجام میدم، کمرم تا یک هفته درد میکنه. میدونم میز هست، اما تو خونههای روستای که نمیتونم میز ببرم.
تا حالا چندین بار نزدیک بود تصادف کنم و به رحمت خدا برم. اون هم با پراید. ته زورم بعد چند سال شده یه پراید و کمی سرمایه. درآمد هست، بله، اما من خودم رو دارم نابود میکنم. اگه تو هر شغل دیگهای اینطوری شبانهروزی وقت میگذاشتم، درآمد راحتتر و بیشتری حتما داشتم. من از تلقیح انجام میدم تا جراحی شیردان تا سمچینی. یعنی یه جورایی هر نوع فعالیتی تو دامپزشکی دارم. اما دارم نابود میشم. کمرم به شدت درد میکنه. اما خستهام، خسته. دلم میخواد یه نفر پیدا بشه یک هفته از بچههام نگهداری کنه و من گوشی رو خاموش نکنم و روی گوشی یه همکارت دایورت کنم (به اینجاش میگم طمع، نمیخوام مشتریها بپرند) و بگیرم فقط بخوابم.
یه کم اعتراف میکنم دامپزشکی فقط به درد افراد مجرد میخوره. یعنی تا مجردی بجنگ و پول در بیار. بعدش اگه خانم باشی، مثل من درگیر بچه و خانوادهها میشی و شغل شلوغتر هم میشه. اما اگه قبل از ورود به کار بالینی دام بزرگ خانم باشی و ازدواج نکنی، حقیقتا خیلی از دوستانم که قبل کار ازدواج نکردن با اینکه زیباتر از من بودن هنوز مجرد هستند. من دو تا از ناراحتیهام از حرفهام مجرد بودن همکاران خانمام هست و کمر درد خودم. آها، سومیاش هم همیشه همه میگن یه بار دیگه کنکور بده، حیفه تو با این تلاش و استعداد دامپزشک شدی. همیشه موقع ثبتنام کنکور همه بهم یادآوریاش میکنن.»
قبلا هم نوشته بودم در پستی دیگر
سلام خانوم دکتر. حرفتون کاملا درست هست ولی بدهی های ما هم نمیدن برا همین دیگه باید قبلش علی الحساب بگید واریز کنه وگرنه نصف شب بری سر کیس بعد که کارت تمام شد در خونه رو ببندن پولتم ندن هرچیم در بزنی درو باز نکنن نمیشه
منم خستم خیلی خسته.درسته عاشقم عاشق دامپزشکی ,عاشق دام بزرگ،اما این عشق کافی نیست.کارکلینیکی دام بزرگ رو ب خانمها توصیه نمیکنم نه بخاطر اینکه داز پسش برنیان اتفاقا برعکس ک خیلی موفق ترهستن.بلکه بر سبب خستگی های بی اندازه،ب سبب اینکه ما زنیم و نقش همسری،مادری و خانه داری هم داریم و وقتی برسی خونه ن چایی هست ن غذایی. تازه باید شروع کنی با تمام خستگیات.تو یک قهرمانی ولی نه مدالی داری نه تشویقی.بعد یک مدت کم کم سعی میکنن با حمایت افراد جدید زیرپای توروخالی کنن و بگن شما جایگزین خواهی شد.بعد۱۰سال ک فرسوده شدی.فقط ی قهرمان خسته ای ک ن تنها ازت قدرانی نمیشه بلکه به جای یک زن شاد و زیبا،یک زن خسته هستی ک پوسست خشک شده که یادت رفته چطوری لباس بپوشی چطوری به خووت برسی چوری شاد باشی.اونوقت تو یک همسر و مادر خسته هستی ک شاید بهت انتقاد هم بشه. اینجا سال ب سال روز دامپزشک رو، ب تو ک خاص هستی تبریک نمیگن. بانوهای نمونه شهرت همیشه قالی بافها و حصیرباف ها هستن.
|
چطور فهمیدین خانم ها در این عرصه خیلی!! موفق تر هستند؟؟؟
کار درمانی دام بزرگ برابر است با زحمت و سختی فوق العاده در قبال درآمد تحقیرآمیز و بخور و نمیر.
بسیار صادقانه و درست بود.ضمن سپاس از خانم دکتر بابت بیان حقایق کار با حیوانات مزرعه ای. بنده هم در این رشته، دچار فتق دیسک L4 و L5 ستون مهره ام شدم. دامداران برای تشخیص بیماری ارزش قائل نیستند و فقط برای دارو پول می دهند. خیلی از دامداران دنبال سوء استفاده از دامپزشک دام بزرگ برای ندادن حق ویزیت هستند. همیشه آخر کار موقع حساب کتاب دستمزد، باید با دامدار جر و بحث کنی تا به حقت برسی و... (گاهی هم در کیس های شبانه، پس از اتمام کار دامدار نیرنگ بازانه، شماره کارت بانکیت رو می گیره مدعی پرداخت در فردا صبح اول وقت است که این فردا صبح هم هیچگاه برای دامدار، نمی آد). حتی برای اینکه اجر و مزد کارت رو بیاره پایین، با سفسطه اسم یه کاردان یا یه دامپزشک عمومی بازنشسته رو میاره که فلانی از شما کمتر دستمزد می گیره و شما به عنوان متخصص داخلی دام بزرگ، دزد هستی و گران می گیری، در جر و بحث پس از درمان، افزون بر افزایش کورتیزول خون شما، تضعیف سیستم عصبی تان و بی حرمتی دامدار به شما، احتمال برخورد فیزیکی پسران دامدار هم، با شما وجود خواهد داشت. همچنین به اقتضای شغل و فعالیت شبانه روزی، غذای مناسب هم نمی تونی بخوری. بنده این مسائل رو در سه استان تجربه کردم و نه یک استان! کلاً کار فارمی دام بزرگ، دامپزشک رو هم فرسوده می کنه و هم لحظات خوشی عمر رو ازت می گیره و به دلیل رژیم غذایی نامتعادل، باعث بیماری در دراز مدت می شه و در یک کلام، باعث مرگ زودرس در دامپزشکان دام بزرگ می شه! البته شاید بپرسید به عنوان متخصص داخلی دام بزرگ، چرا هیات علمی نشدید؟ که باید عرض کنم رفتم مصاحبه هیئت علمی، ولی به دلیل روابط خاص دیگران و نداشتن بند پ خودم ، موفق به جذب هیئت علمی نشدم و بنده بر این اساس و درنهایت، در آزمون استخدامی سازمان دامپزشکی شرکت کردم، الان کار دولتی دارم و چون حقوق بخش دولتی برای معیشت متاهلی، ناکافی است. یه کار جنبی غیر دامپزشکی هم انجام می دم تا خرج زندگی متاهلی، دربیاد. الانم که کارمند دولتم، وقتی می رم خرید اقلام قسطی، نمی گم دکتر دامپزشکم، چون انتظار مالی یه دکتر متخصص رو از من دارند و می گم: کارمند دولت هستم و نکته مهم اینکه فتق دیسک کمر، علی رغم درمان های پرهزینه، همچنان به عنوان هدیه رشته دامپزشکی و تخصص داخلی دام های بزرگ، تا پایان عمر با من خواهد بود.
چگونه می شود باحکیم مهرمصاحبه کرد بنده خیلی دوس دارم حرفایی ک سالها تو دلم مونده رو اینجا بگم.ممنون میشم نحوه انتخاب این مصاحبه رو توضیح بدین
|
ایمیل ، تلفن اون قسمت تماس با ما پایین صفحه
حکیم مهر لطفا با کلینیسین های دام بزرگ. آقا هم. مصاحبه تهیه کنید. چون این خانم های دامپزشک تو دانشگاه ها ب علت فراقت وقت خیلی درس میخوندند و نمره بالا میگرفتن والان ک وارد بازار کار شدن انتظار دارن پشتی در پشتشون قرار بگیرد ن عزیزم رشته دامپزشکی را خودتون بعد از رشته پزشکی انتخاب کردید پزشکی قبول نشدید گفتید بریم دکتر بشم چ فرقی میکنه دامپزشک یا پزشک باشی راهی ک خودتان انتخاب کردید
والا پزشکی هم پزشک ها از روی علاقه انتخاب نکردند برای درآمد بیشتر هست وگرنه خیلی از این دامپزشکان با علاقه با وجودی که می توانستند پزشکی قبول شوند با علاقه این رشته رو انتخاب کردند حالا بماند که به خاطر فرهنگ پایین جامعه هست که فکر می کنند پزشکی بهتر هست حال آن که دامپزشکان سهم اساسی در پیشگیری از بیماری ها دارند
|
شما پزشکی که تشخیص دادین پزشکا برای چی پزشکی انتخاب میکنن؟
الان که دارم این پیامو میدم رو تخت فیزیوتراپی دراز کشیدم اینم از برکت تخصص داخلی دام بزرگ و کار تو گاوداری صنعتی تو ی استان محروم با ۳۷ سال سن
شما بانوی گرامی لازم است یکبار دیگر به دبیرستان برگردید و آیین نگارش زبان فارسی را بیاموزید، سپس امتحان کنکور بدهید و در صورت پذیرش ، در یکی از دانشکده های دامپزشکی ادامه تحصیل دهید .بعد از آن تخصص بگیرید و به کار مشغول شوید . اما لازم است حتما آیین نگارش زبان فارسی را آموزش ببینید.
بعد هم مگر کسی نگفته بود دام بزرگ یعنی زندگی روی لبهی تیغ؟ اینجا خبری از کفشهای براق و میزهای شیک نیست، بلکه قرار است با جادههای خاکی، لگدهای غیرمنتظره و بیماریهای عجیب و غریب زندگی کنیم. ما که خودمان میدانستیم به استقبال چه کابوسی میرویم، پس حالا که وسطش گیر افتادهایم، چارهای جز تحمل نداریم.
اما بیا منطقی نگاه کنیم. اصلاً چرا یک خانم باید کلینیسین دام بزرگ شود؟ مگر نمیشد یک داروخانهی نقلی باز کرد و فقط نگران تاریخ انقضای داروها بود؟ یا مسئول فنی شد و تنها دغدغهاش امضای روزانهی چند برگه؟ یا اصلاً برود ادارهی دامپزشکی، جایی که اگر خیلی خسته شد، از پشت میز چند دقیقهای به افق خیره شود؟
به نظر من بهترین کار برای یک خانم دامپزشک استخدام در اداره دولتی است. واقعیت این است که در ادارات دامپزشکی، سختترین چالش ممکن این است که یک روز به خاطر سرما تعطیل شوید، یک روز به خاطر گرما، یک روز به خاطر قطعی برق و روز دیگر به خاطر کمبود گاز! گذشته از این، همیشه هم چند دامپزشک بخش خصوصی نگونبخت پیدا میشوند که بتوانید .....ها و خستگیهایتان را سرشان خالی کنید.
حالا اگر هنوز هم به فکر ادامهی این شغل هستید، فقط یک نصیحت: گوشیتان را خاموش کنید، دو روز به هیچ پیام و تماسی جواب ندهید، ببینید چقدر آرامش دارید! شاید هم وقتش شده که یک بار دیگر کنکور بدهید، چون به قول اطرافیان: "حیفه تو دامپزشک شدی!" ?