حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: در روزگاری نهچندان دور که نام «دامپزشکی» برای بسیاری هنوز همارز با «واکسیناتوری» تلقی میشد، بهویژه در شهرهای کوچک و در میان زنان، انتخاب این رشته برای یک دختر جوان، جسارت و روحیهای متفاوت میطلبید.
«دکتر سحر چارهساز» فارغالتحصیل سال ۱۳۸۰ از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه، از جمله زنانی است که با وجود مواجهه با دیدگاههای جنسیتی و نگاههای تردیدآمیز، با عزم راسخ وارد این حوزه شد و امروز، پس از بیش از دو دهه فعالیت در زمینههای مختلف دامپزشکی، از مسئول فنی داروخانه و درمانگاه گرفته تا تأسیس شرکت پخش داروهای دامپزشکی، همچنان پرانرژی و مؤثر در حال فعالیت است.
انتخاب دامپزشکی برای دکتر چارهساز نه از سر علاقه اولیه، بلکه بیشتر نتیجه شرایط و تصمیمات خانواده بود؛ هرچند که در طول مسیر، این رشته به یکی از علاقهمندیهای واقعیاش بدل شد. او فعالیت حرفهای خود را در شهرستان شاهیندژ آغاز کرد؛ جایی که مطب داشت، واکسیناسیون انجام میداد و با مشکلات متعددی، از جمله کمبود امکانات و حضور در محیطهای مردانه، مواجه بود. در سال ۱۳۸۵ به ارومیه بازگشت و به مرور با ورود به حوزه پخش دارو، مسیر حرفهای خود را در بخش صنعت دامپزشکی ادامه داد. سال ۱۳۹۵ نقطه عطفی در مسیر کاری او بود؛ زمانی که شرکت پخش داروهای دامپزشکی خود را راهاندازی کرد و به عنوان مدیر، جایگاهی تثبیتشده و مؤثر یافت.
«دکتر چارهساز» در گفتوگو با حکیم مهر، بیپرده از سختیهای راه، محدودیتهای اجتماعی برای زنان دامپزشک، چالشهای کار میدانی، سفرهای کاری طولانی، تأثیر همسر دامپزشکاش در مسیر حرفهای و مشکلات ساختاری در صدور بیرویه پروانهها سخن گفته است. او همچنین با نگاهی مسئولانه، راهکارهایی برای بهبود وضعیت دامپزشکی کشور ارائه میدهد و تأکید میکند که اگر برای کاری قلباً تلاش شود، حتی سختترین مسیرها نیز به موفقیت ختم خواهد شد.
این مصاحبه، روایت زنی است که در مسیر پرپیچ و خم دامپزشکی، نهتنها از پا ننشست، بلکه راهی گشود تا برای دختران جوان علاقهمند به این حوزه، الگو و الهامبخش باشد.
حکیم مهر: لطفاً خودتان را بیشتر معرفی نموده و بفرمایید در حال حاضر در کدام شهر و در چه حوزهای از دامپزشکی مشغول به فعالیت هستید؟
من دکتر سحر چارهساز هستم، فارغالتحصیل سال ۱۳۸۰ از دانشکده دامپزشکی دانشگاه ارومیه. طی این سالها در حوزههای مختلفی از دامپزشکی فعالیت کردهام؛ از مسئولیت فنی داروخانه و اداره مطب و مرکز مایهکوبی گرفته تا مدیریت فروش در شرکتهای پخش داروهای دامپزشکی. اما از سال ۱۳۹۵ بهصورت مستقل فعالیت خود را آغاز کردم و شرکت پخش دارو، مواد ضدعفونیکننده و فرآوردههای بیولوژیک دامپزشکی را در شهرستان ارومیه تأسیس کردم. در حال حاضر مدیریت این شرکت را بر عهده دارم.
حکیم مهر: ورودی چه سالی از دانشگاه هستید؟
ورودی سال ۱۳۷۴ هستم.
حکیم مهر: چه شد که رشته دامپزشکی را انتخاب کردید؟ آیا از ابتدا به آن علاقه داشتید یا بهنوعی انتخابی ناخواسته بود؟
راستش را بخواهید، در ابتدا علاقهای به دامپزشکی نداشتم. آن زمان فضای رقابت علمی خیلی شدیدتر از امروز بود و بیشتر بچهها به فکر کنکور و ادامه تحصیل بودند. هدف اصلی من پزشکی بود، حتی پزشکی دانشگاه آزاد تبریز هم همان سال قبول شدم، اما شرایط خانوادگی و برخی مسائل دیگر باعث شد دامپزشکی را انتخاب کنم. البته نمیتوانم بگویم که کاملاً بیعلاقه بودم. در طول فعالیتهایی که در مطب و مرکز مایهکوبی داشتم، بهتدریج علاقهمند شدم.
از همان ابتدا در شهرستان شاهیندژ که نزدیک میاندوآب است، همراه با همسرم که او هم دامپزشک هستند، کار را شروع کردیم. تا سال ۱۳۸۵ در آنجا فعالیت داشتم و سپس به ارومیه منتقل شدیم. با گذر زمان علاقهام بیشتر شد و اکنون هم خودم راضیام و هم همکارانم معتقدند که در کارم موفق بودهام.
حکیم مهر: فضای دانشکده دامپزشکی برایتان چگونه بود؟ آیا آن چیزی بود که انتظارش را داشتید؟
بله، فضای دانشکده بسیار خوب بود. همکلاسیها و دوستان بسیار خوبی داشتم، محیطی صمیمی و دلنشین بود. اساتید هم عالی بودند. بهطور کلی، خاطرات بسیار خوش و تجربههای ارزشمندی از دوران دانشجویی دارم.
حکیم مهر: بعد از قبولی در رشته دامپزشکی، واکنش خانواده و اطرافیان چگونه بود؟ آیا با این ذهنیت که این رشته مناسب خانمها نیست، مواجه شدید؟
بله، مخصوصاً بهدلیل اینکه در یک شهرستان کوچک زندگی میکردیم، این حرفها زیاد شنیده میشد. اما خوشبختانه خانوادهام، بهویژه بهخاطر اینکه شوهرخالهام «دکتر رحیم خدایی» از دامپزشکان قدیمی و از مدیران کل سابق دامپزشکی آذربایجان غربی بودند، آشنایی نسبی با این حوزه داشتند و مشکلی نداشتند. بیشتر این دیدگاههای منفی از سوی دوستان، آشنایان و اهالی محل بود.
هر وقت میگفتم دامپزشکی میخوانم، خیلیها میپرسیدند: «منظورتون دندانپزشکیه؟» و من باید توضیح میدادم که نه، دامپزشکی. آن زمان این رشته برای بسیاری ناشناخته بود. بهخصوص اینکه دکترای دامپزشکی در بین خانمها رایج نبود و خیلیها تصور میکردند که ما واکسیناتور هستیم یا کاردانی میخوانیم، نه دکترا. اما خوشبختانه این نگاهها امروز تا حد زیادی اصلاح شده است.
حکیم مهر: بعد از فارغالتحصیلی، اولین فعالیت حرفهای شما چه بود؟
اولین کاری که انجام دادم، مسئول فنی یکی از داروخانههای دامپزشکی در شهرستان شاهیندژ بودم. آن زمان سرمایهای نداشتم و تازه فارغالتحصیل شده بودم. پس از مدتی، خودم مرکز مایهکوبی و مطب راهاندازی کردم و تا دو سال همزمان مسئول فنی داروخانه بودم. از سال ۱۳۸۵ به ارومیه منتقل شدم و تا سال ۱۳۹۵ در شرکتهای پخش دارویی دامپزشکی بهعنوان مدیر فروش و مسئول فنی فعالیت داشتم. از سال ۱۳۹۵ هم شرکت پخش خودم را راهاندازی کردم که همچنان مدیریت آن را بر عهده دارم.
حکیم مهر: آیا در این سالها هیچگاه به فعالیت در حوزه درمان یا فیلدهای دام کوچک و بزرگ فکر کردید؟
در همان سالهایی که در شاهیندژ بودم، بله. آن زمان بیشتر در زمینه طیور و مرغداری فعالیت میکردم. حتی مرکز مایهکوبی من تخصصی در حوزه طیور بود. اما بعد از آمدن به ارومیه، وارد حوزه بیزینس و دارو شدم و به مرور تمرکزم بهطور کامل بر داروها قرار گرفت. اکنون هم بیشتر تخصص من در همین حوزه است و سالها تجربه در زمینه داروهای دامپزشکی دارم.
حکیم مهر: لطفاً کمی درباره سختیهای این شغل برایمان بگویید. بهویژه اینکه بانوان دامپزشک با چه محدودیتها و چالشهایی مواجه هستند؟ آیا لحظاتی بوده که از انتخاب این مسیر پشیمان شوید؟
بله، قطعاً بارها پیش آمده که خسته شوم یا با خودم بگویم ای کاش وارد این حوزه نمیشدم. فکر میکنم این حس، بین بسیاری از دامپزشکان، بهویژه بانوان، مشترک است. زمانی که در شاهیندژ مرکز مایهکوبی داشتم، با اینکه فعالیت من عمدتاً در حوزه طیور بود، اما مراجعهکنندگان دام بزرگ هم داشتند. دامها را پشت وانت میآوردند و من باید بالای وانت میرفتم؛ کار واقعاً سختی بود. یا مثلاً باید با خودرو به روستا میرفتم و برگشت با مشکلات زیادی همراه بود. همین سختیها باعث شد که بهمرور از بخش درمان فاصله بگیرم.
در دورهای که مدیر فروش شرکتهای پخش دارویی بودم، با اینکه عنوان مدیریتی داشتم، اما همچنان باید خودم برای ویزیتهای میدانی به شهرستانها میرفتم. گاهی تا ده روز از خانه دور بودم، فرزند کوچک و همسرم تنها میماندند. باید داروها را معرفی میکردیم، به کلینیسینها سر میزدیم، مرغداریها را بررسی میکردیم. واقعاً سخت بود. اما در نهایت وقتی امروز به گذشته نگاه میکنم، میبینم که همه این زحمات بیثمر نبوده. حالا که نتیجه تلاشهایم را میبینم، خوشحالم. واقعیت این است که هیچ شغلی بیزحمت نیست، هر حرفهای سختیهای خودش را دارد.
حکیم مهر: فرمودید که همسرتان هم دامپزشک هستند. آیا این موضوع توانسته در مسیر کاری به شما کمک کند؟
بله، همسرم دامپزشک هستند، تخصصشان جراحی دامپزشکی است و عضو هیئت علمی دانشگاه ارومیهاند. واقعاً در تمام این سالها همراه من بودند و نقش پررنگی در موفقیتهایم داشتند. همیشه من را تشویق میکردند، بهویژه زمانی که میخواستم شرکت خودم را راهاندازی کنم، کاملاً پشتم بودند. در زمانهایی که به مأموریت میرفتم و از خانه دور بودم، ایشان خیلی خوب شرایط را درک میکردند و کمکحال من بودند.
حکیم مهر: اگر بخواهید پیشنهادی برای بهبود شرایط کاری دامپزشکان، بهویژه جوانها، ارائه دهید، چه میگویید؟
به نظر من باید شرایط ورود جوانها به بازار کار تسهیل شود، اما نه صرفاً از طریق صدور پروانه داروخانه، مطب یا مرکز مایهکوبی. الان من حدود هجده سال است که در حوزه پخش دارو فعالیت دارم و بهجرئت میگویم که ظرفیت استان ما بیشتر از این نیست. اما هر روز داروخانههایی تماس میگیرند که تازه پروانه گرفتهاند؛ در حالی که بازار کشش این تعداد را ندارد. درآمدها تقسیم شده و شرایط برای همه سختتر میشود.
جوانی که شش سال درس خوانده، وقتی تنها راه پیش رویش را گرفتن یک پروانه میبیند، با توجه به وضعیت اقتصادی، تورم و گرانی داروها، عملاً نمیتواند موفق شود. سرمایه لازم را ندارد و معمولاً با شکست مواجه میشود.
به نظر من، باید فرصتهای شغلی متنوعتری برای دامپزشکان جوان ایجاد شود؛ مثلاً در کارخانههای بستهبندی گوشت، تولید سوسیس و کالباس، یا کشتارگاهها. باید مسیرهای اشتغالزایی جدید و عملی برای آنها فراهم شود تا همه فقط به فکر داروخانه یا مطب نباشند.
حکیم مهر: چه توصیهای برای دختران جوانی دارید که به دامپزشکی علاقهمندند اما هنوز در انتخاب این رشته مردد هستند؟
من واقعاً خانمهای دامپزشک زیادی را میشناسم که الان در زمینههای بسیار موفقی مشغول به کار هستند؛ دوستان خودم، یا فرزندان همکارانم. برخی از آنها در بیمارستانهای دام کوچک فعالیت میکنند، برخی در زمینه پرندگان زینتی تخصص گرفتهاند. بهنظر من، با توجه به تجربه ۲۴ سالهای که در این صنف دارم، این حوزهها برای خانمها بسیار مناسبتر و ایدهآلتر هستند.
البته اگر خانمی روحیهای شبیه به آقایان داشته باشد یا بتواند راحت به فارمها و دامداریها برود، مشکلی نیست، اما باید واقعاً بپذیرد که این حوزهها سختیهای خاص خودشان را دارند. مثلاً کسی که میخواهد کلینیسین دام بزرگ باشد، باید بداند که این شغل عملاً شبانهروزی است.
ما زمانی که در شاهیندژ زندگی میکردیم، همسرم کار درمان انجام میداد. باور کنید بعضی وقتها ساعت دو نیمهشب مردم میآمدند و وقتی میدیدند در را باز نمیکنیم، با سنگ به شیشه میزدند که ما را بیدار کنند! منظورم این است که اگر کاری را پذیرفتید، باید با تمام وجود آن را انجام دهید. هیچ کاری را نمیشود نصفه و نیمه پیش برد.
حکیم مهر: و حرف پایانی؟
تشکر میکنم از شما و مجموعه محترم حکیم مهر. واقعاً زحمت میکشید و حضور رسانهایتان بسیار تأثیرگذار است. من حکیم مهر را از طریق تلگرام دنبال میکنم و همیشه از مطالب مفیدتان لذت میبرم. سلامت باشید.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
خیلی خوب است که بانوان دامپزشکی را معرفی می کنید.
اما نمی دونم چرا تنها به یک ناحیه آذربایجان توجه می کنید. در تمام نقاط کشور زنان و مردان دامپزشکی و با اراده بسیاری وجود دارند که می توانند برای جوانان الگو باشند.