حکیم مهر - دکتر پیام محبی نایب رئیس هیأت مدیره جامعه دامپزشکان ایران در روزنامه شرق نوشت :
" در خبرها شنیدیم که در منطقه «دنا» با گلوله به تن دو نفر از محیطبانان خدوم کشورمان زخم زدند... اما اگرچه در این مورد زخمها منجر به مرگ نشد و تلفات جانی نداشتیم ولی در گذشته چندین بار شنیده بودیم که محیطبانان زیادی در درگیری به دلیل حفظ محیطزیست و انجام وظیفه خطیری که داشتند توسط شکارچیان غیرمجاز کشته شدند و البته متاسفانه آمارهایی هم از تعداد محیطبانهایی که در انتظار اجرای حکم قصاص به علت وظیفهای که انجام دادند و از محیطزیست کشور حفاظت کردند در دست است. آماری که آدمی در مواجهه با آن دچار دوگانگی میشود. شاید این دوگانگی نیاز به توضیحاتی داشته باشد. توضیحاتی از جنس مسایل روانشناختی و اقتصادی. در نظر بگیرید از یک طرف به کسی یک اسلحه جنگی میدهیم و میگوییم از محیطزیست دفاع کن و این در حالی است که این شخص حتی از خودش هم نمیتواند با آن وسیله دفاع کند. از طرف دیگر نیز وی را در حین انجام وظیفهاش تنها میگذاریم و پشتش را خالی میکنیم و با دستان خالی میخواهیم از چیزی در مقابل یک مشت جنایتکار حیوانات دفاع کند و حتی اگر در این میان کار به درگیری بکشد و احیانا تیری شلیک بشود حتما بدترین احکام چون قصاص درخصوص وی صادر میکنیم. در نظر هم داشته باشید که قطعا افرادی که به شکار میروند و افرادی که محیطبان هستند حتما از نظر تمکن مالی و وضعیت اقتصادی با هم فرق میکنند؛ به این معنا که ممکن است وقتی یک شکارچی که از سر دلسیری و تفریح به شکارکردن میآید زمان درگیری ابایی از استفاده از اسلحهاش و حتی شلیک نداشته باشد چون پشتوانه مالیاش این اطمینانخاطر را به او میدهد که در صورت بروز مشکل و گرفتارشدن میتواند هزینه قصاص را بهراحتی بپردازد. این در حالی است که محیطبانان ما با حقوقهای بسیار پایینی که دریافت میکنند، در موقعیت مشابه به این اندازه نتوانند از حق خودشان دفاع کنند. یعنی از نظر اقتصادی این دو گروه که مقابل هم قرار گرفتند اصلا در یک سطح نیستند و این خندهدار است که محیطبان بخواهد در این کشور برای حفظ محیطزیست و استفاده از اسلحهای که خودمان به دستشان دادیم، حکم قصاص بگیرند. بعد از بحث مهم توان اقتصادی درخصوص تفاوتهای روانی این دو گروه نیز بحثهایی وجود دارد. نهادهای تصمیمگیر باید راجع به روحیه محیطبانان و شکارچیان عنایت لازم را داشته باشند و آن اینکه افرادی که محیطبان هستند کارشان حفظ محیطزیست است ولی شکارچیان کارشان شکارکردن است یعنی اینها دارند چیزی به محیطزیست اضافه میکنند و گروه مقابل دارند چیزی از محیطزیست کم میکنند و قطعا بدانید اگر ما بخواهیم قضاوتی بکنیم حداقل در کلان از نظر بعد روانشناختی قطعا استفاده از اسلحه در افراد محیطبان با احتیاط بیشتری صورت میگیرد تا کسانی که شکارچی هستند یعنی به لحاظ روحی این افراد خلقوخوی استفاده از اسلحهشان بالاتر است. واقعا شاید مراجع قضایی ما باید به این نکته دقت داشته باشند که لزوما استفاده از اسلحه دال بر خلقوخوی وحشیگری نیست و قطعا در صدور همچنین احکامی قضات محترم باید به مسایل روانی جریان هم دقت داشته باشند. شاید تمام مساله من نیز رسیدن به این نقطه بود که بگویم پیشامد چند روز گذشته یعنی زخمیشدن دو محیطبان خیلی راحت میتوانست جور دیگری رقم بخورد و این دوتا محیطبان شهید شده باشند و الان خبرها جور دیگری تنظیم میشد؛ اما جای شکر آن باقی است که هنوز این دو محیطبان زندهاند و میتوانند از محیطزیست کشورمان دفاع کنند. شاید قرار بوده که این تنها تلنگری باشد برای مردم، جامعه و مدیریت کلان جامعه که بیشتر حقوق محیطبانان را رعایت کنند و پشتوانه محکمتری برایشان به وجود بیاورند. لزوم حمایت از این حامیان و حافظان محیطزیست بیشتر از پیش باید در جامعه و نهادهای مسوول احساس شود. در واقع بهزعم من با ایشان باید به مثابه یک ضابط قضایی برخورد شود. همانطور که اگر پلیس در درگیری مسلحانه اسلحه، بکشد و حتی اگر کسی کشته شود بعید است وی را به دادگاه بکشانند. بسیاری از محیطبانان ما اکنون به دلیل اینکه در درگیری مسلحانه از اسلحهشان استفاده کردهاند، در زندان به سر میبرند. به نظر من تمام این مسایل به ناتوانی سازمان محیطزیست برمیگردد. این سازمان با نام حفاظت از محیطزیست به آن وسعت فعالیت میکند اما حتی توان حفاظت از محیطبانان خودش را ندارد و چنانچه به نظر میرسد برای رفع چنین مشکلاتی، نوعی بازنگری کلی در ساختار و در مدیریت کلان محیطزیست باید هرچه زودتر اتفاق بیفتد. توجه داشته باشید که محیطزیست حتی حیاط خلوت خانه ما را نیز شامل میشود؛ نباشد آنگونه که مرگ برای همسایه باشد زیرا مشکلات محیطزیست دیگر ما و همسایه نمیشناسد و میتواند گریبان من، شما و فرزندانمان را نیز بگیرد."