
NEVER EVENT
دکتر مرتضی راعی
شاید تنها دستاورد قابل توجه همایش روز جهانی هاری نقل قول رئیس محترم سازمان دامپزشکی کشور بود که «باید بپذیریم در کنترل هاری شکست خوردهایم!»
این بیماری از بیماریهایی است که به علت مرگ دلخراشش نباید اتفاق بیفتد. حیوانگزیدگی نیم میلیون نفری و آمار تلفات انسانی ۲۴ نفره در سال گذشته و ایضا ثبت ۱۵۳ مورد هاری در بین گاوها نگرانکننده است.
روستائیان همان ولینعمتانی که حالا نام دهک یک تا سه گرفتهاند، نسبت به شهرنشینان تلفات بیشتری داشتهاند (۱۹ نفر از ۲۴ نفر). این در حالی است که اطلاعرسانی و آموزش این بیماری جایگاه مناسبی ندارد. از ۲۴ نفر تلف شده، ۱۶ نفر دیر اقدام به واکسیناسیون کردهاند. هزینه واکسیناسیون انسانی (۷۰۰ الی ۸۰۰ میلیون دز) تا ۱.۵ همت رسیده است. از کوردیناتور خبری نیست! (کوردیناتور، کارگردانی است که پشت صحنه ایستاده و اطمینان حاصل میکند که همه چیز به درستی پیش میرود). لذا بعضی ساز خود را مینوازند و بعضی خود را به خواب زدهاند و البته عدهای نیز دلسوزند.
چه باید کرد؟
ابتدا باید دید آیا با نگاه NEVER EVENT به بیماری هاری نگاه میکنیم یا نه؟ اگر بخواهیم تلفات هاری و هزینههای آن کاهش یابد، وجود دبیرخانه کوردیناتوری از نهاد ریاست جمهوری برای هماهنگی وزارت بهداشت، وزارت کشور، سازمان محیط زیست، سازمان دامپزشکی یا پاستور... حیاتی است.
تالیف کتاب نقشه راه جامع ملی کنترل بیماری هاری با هدف به صفر رساندن تلفات انسانی تا سال ۲۰۳۰ گام اول میباشد. اجرای پایلوت این طرح در استانهای با شیوع بالا شروع مناسبی برای ارزیابی نقشه راه میباشد.
استفاده از تجربیات کشورهای پیشرفته و کمکهای مالی سازمانهای بینالمللی میتواند شتابدهنده این حرکت باشد.
ارزیابی واکسنهای هاری دامی و انسانی تولید داخل و وارداتی از نظر پتنسی و افیکیسی و همچنین تحقیق، پژوهش و سرمایهگذاری برای تولید یا واردات واکسن خوراکی بهرهوری این حرکت را بالا میبرد.
کنترل واقعی جمعیت سگ و گربه پرسهزن طبق قانون توسط وزارت کشور (شهرداریها) به دور از بروکراسی موجود اجتنابناپذیر است.
بد نیست صحبتهای دکتر عطارد عزیز را با لهجه شیرین شیرازی پیش خود مرور کنیم: «مهم نیست که کدام روش درست است و کدام غلط؛ موضوع این است که هیچ روشی به پایان خود نمیرسد. بعد از هر هیاهویی یکی دو هفتهای تنور داغ است و بهبه چهچهها جاری و سپس سردی سوزناکی بر استخوانها مینشیند و باز هم همان آش و همان کاسه. بیماری کار خودش را میکند و همگی بیتفاوت به آنچه میگذرد.»
نهایتا داستان مرگ دو پسر بچه در اثر نزدن واکسن آبله در تهران ۱۳۰ سال پیش و گریه امیر کبیر را فراموش نکنیم میرزا آقا خان نوری امیر را خطاب کرد: «شما برای دو بچه رعیت گریه میکنید؟» امیر گفت: «تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم» میرزا آقاخان آهسته گفت: «ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند.» امیر با صدایی رسا گفت: «مسئول جهلشان نیز ما هستیم!»
حل مشکل هاری مانند حل مشکل ترافیک آسان است. اروپا و آمریکا هاری را نه با واکسن زدن و عقیم کردن حیوانات ولگرد از بین بردند که با حذف کامل سگ و گربه های ولگرد موفق شدند. قوانین سفت و سختی که هر حیوان ولگرد بلافاصله یوتانایز می شود. حیوان را نگه نمی دارند که سال بعد 10 تا شود و بعد که زیاد شد بگویند، کشتار رخ می دهد. اگر یکبار برای همیشه سیاست نه به حیوان ولگرد اجرا شود، هم هاری از بین می رود و هم سالیانه میلیونها حیوان بیگناه ناشی از رشد نجومی تلف نمی شدند. واکسن و عقیم سازی باید بر سگ ها و گربه های صاحبدار متمرکز بشه که با وضع قانون توسط خود صاحبانشان انجام بشود. اون آدمهایی که نسخه انجمن خیره سگ و گربه دوستان انگلیس - ایکم که هیچ کشور اروپایی آن را قبول ندارد - را برای ایران می خواهند پیاده کنند در خوشبینانه ترین حالت سود جویانی هستند که از نا آگاهی مسئولین سو استفاده می کنند. این نسخه سالها در ترکیه اجرا شد و ناموفق بود و مجلس و دولت ترکیه سیاست پاکسازی شهرها از سگ ها را بعد میلیاردها خسارت و جان باختن کودکان بسیار بکار بستند. فرق انسان باسواد و حیوان این است که از علم و تجربه استفاده می کند. ولی حیوان به شکل غریزه عمل کرده و همه چیز را تجربه می کند. دوروبر همه ما پر کسانی است که مورد حمله سگ قرار گرفته اند. زخمی های سگها از زخمی های تصادفات رانندگی هم بیشتر است. مشکل سگها فقط هاری نیست که با واکسن زدن به آنها - کاری غیر ممکن - حل شود. سگها دهها مشکل برای سلامت عمومی دارند که حضور آنها در بین محیط زندگی نوعی عقب گرد تمدنی است. مشکل سگها و هاری نه خود سگها و نه ویروس های است، مشکل مافیای سگ است که در بالاترین سطوح تصمیم گیری کشور نفوذ کرده است. شواهد جدی هم وجود دارد که این با ارسال پولهای هنگفت از خارج نوعی بیوتروریسم در حال اجراست که زخمی شدن نیم میلیون انسان بهترین نشانه آن است. کیست که نداند این سیاست توسط کدام کشور از این خسارت هنگفت به مردم خوشحال می شود.
اصل ماجرا عدم سوگیری سیاسی است. این سازمانها خدمات بهداشتی را بدون توجه به جنسیت نژاد قوم قبیله مذهب و تفکرات سیاسی ارائه میدهند و این مطلب بسیار حائز اهمیت است.
اول اینکه اشاره کردید که این بیماری تقریبا مختص سه تا دهک پایینه و بیماری فقراست و یکی از دلایل بی توجهی، علاوه بر عدم آگاهی، این است که سواره از حال پیاده خبر ندارد. اعیان نشین ها که عموما با خودروی شخصی رفت و آمد میکنند معتقدند که سگها نباید محدود شوند، غافل از اینکه آن کشاورز که در حاشیه شهر، پیاده به مزرعه میرود، آن کودک که در مناطق روستایی پیاده به مدرسه میرود و ... ممکن است جانش به خطر بیفتد.
دوم کمکهای مالی سازمانهای بین المللی:
خیلی از کشورها با کمک سازمانهای بینالمللی توانستند هاری را کنترل کنند، هم از نظر تامین نیروی متخصص برای عقیم سازی همزمان سگها و هم از نظر مالی. دقیقا سیاست یعنی اینکه از دانش و کمکهای مالی آنها با هر اعتقاد و طرز فکری، برای بهبود و ارتقای شرایط بهداشتی کشورمان استفاده کنیم
سازمانهای بین المللی در قبال وجود برنامه عملیاتی مورد تائید و یک هماهنگ کننده که نسبت به ارائه گزارشهای صحیح اقدام نماید، هزینه می کنند. وقتی که برنامه های مصوب سلیقه ای اجرا می شوند و یا گزارش دهی تابع نظرات سلیقه ای مدیریتی می شوند نباید انتظار مشارکت علمی و مالی از این سازمانها را داشت.
خب قدم اول که سخت ترین قسمت بود را رییس سازمان برداشتند انهم قبول شکست بود. وقتی ما قبول کردیم که در کشور یکدست نیستیم و موضوع هاری و سگهای ولگرد دو قطبی شده (حامیان و مخالفان) لازمه که یک شخص ثالث وارد شود. چه کسی بهتر از سازمان بهداشت جهانی حیوانات با سالها تجربه در آسیا و آفریقا ؟ البته در سال ۲۰۱۶ تمام سازمان های جهانی دخیل WHO, FAO, WAHO,OIE و ... برای کنترل هاری در جهان هم پیمان شدند.
اگر ما بدون سوگیری سیاسی و با تمرکز بر وظایف سازمانی، طبق برنامه سازمان جهانی جلو برویم احتمالا خودشان تمام امکانات (راه اندازی سیستم شناسنامه دیجیتالی و میکروچیپ برای کنترل جمعیت سگها و جلوگیری از رهاسازی و ..)، ابزار (مثلا ماده بیهوشی، لوازم جراحی و نخ بخیه) و نیروی متخصص پشتیبان را در اختیار پروژه میگذارند و تا انتهای پروژه نظارت دارند. درسته روش کار ممکنه متفاوت باشه اما مهم استمرار و هماهنگی آن در تمام کشور است بخصوص در مورد عقیم سازی.
فرض کنید ما یک طرح پایلوت در تهران و البرز انجام بدیم. نباید قدرت حامیان سگهای ولگرد را دستکم گرفت. مطمین باشید جمعیت سگهای ولگرد یهو از تهران خالی میشه میره به استانهای مجاور و همین اتفاق و جابجایی مرتب تکرار میشود و نهایت ما میمونیم و حوضمان.
حتی اگر طرح پایلوت در تهران موفقیت آمیز باشد ممکن است در گیلان باتوجه به مناطق جنگلی، صعب العبور و شرایط اقلیمی و حیات وحش متفاوت جواب ندهد. پس عقل سلیم میگه باید با سازمانهای جهانی هماهنگ بود و از تجربیاتشان استفاده کرد تا زمان و هزینه اضافی تلف نکنیم
اگر قرار است حتی طرحی مستقل و بدون پشتیبانی آن سازمانها اجرا شود، باید حداقل مورد تایید سازمان جهانی باشد و یک طرح هماهنگ کشوری باشد.
همکاری با سازمان جهانی یک مزیت دیگری هم که دارد این است که میتوانیم با کاربرد و نحوه استفاده درست از واکسن خوراکی هم آموزش ببینیم. اینکه آیا استفاده از این روش با توجه به شرایط اقلیمی و نوع حیات وحش ما و عدم تلفات گسترده با عامل هاری در جمعیت حیات وحش ضرورت دارد و اگر بله پیشنهادشان برای چه گونه هدف و در کدام مناطق است؟
مسلما اگر خودمان بخواهیم آزمون و خطا کنیم زمانبر و هزینه بر خواهد بود و ممکن است صدمات جبران ناپذیری به محیط زیست وارد کنیم