حکیم مهر - آئین سنتی و کهن"گوسن برینگا"(گوسن بِرش) که در اعتقادات، آداب و سنن روستاییان کوه نشین ریشه دوانده است، هر سال در بخشی از مناطق کوهستانی و مراتع ییلاقی به ویژه روستاهایی که پیوندی ناگسستنی با دام و مرتع و دامداری دارند در اواخر شهریور ماه برپا می شود.
دامداران روستای کوهستانی ناتر که همنشین طبیعت و مرتع و جنگل اند در این آئین ماندگار ید طولایی داشته و با حضور در دامن طبیعت آن را پاس می دارند.
برینگا،جشنواره یی است از جشن برکت و شکرگذاری در دامان طبیعت ! طبیعتی که با آن عجین و مانوس گشته و هر سپید ه دم آن را به نظاره می نشینند ! "برینگا" جلوه گاهی است با شکوه از هم زیستی با طبیعت !همانند آخرین روز نوروز ! روز گلگشتی است برای دامداران و خانواده هایشان که ساعات مفرح و شادی را در دشت و دمن که به آن تعلق خاطر دارند به نظاره غروب آفتاب دل انگیز کوهستان بنشینند و طبیعتی که خزان را انتظار می کشد!
با پایان یافتن کار سخت و مشقت آور دامداری و نزدیک شدن به پاییز و کوچ آرام گرما و آغاز سرما؛ دامداران این مناطق دامها را پس از ماه ها حضورمتناوب و شبانه روزی درمراتع از چوپانان می ستانند ، و از این به بعد خود نگهداری از دامهایشان را به عهده می گیرند . این مراسم بدون آنکه تشریفات خاصی را در بر داشته باشد، در یک نقطه از قبل تعیین شده کنار رودخانه و چشمه برپا می شود و در روز موعود زن و مرد ، پیر و جوان همه در یک نقطه گرد هم می آمده و در این همایش پر شکوه شرکت می جویند.
یک روز قبل ، هر یک از دامداران دامهای خود را به طرف رودخانه گسیل داشته تا ضمن آنکه گرد و غبار از تن گوسفندان شسته می شود،چیدن پشم نیز به سهولت انجام گیرد .دامداران با چیدن سنگ در مسیر رود،حوضچه یی کوچک ساخته و دام هایشان را در آن برده و با گرفتن دست و پای آنان در این حوضچه دام هایشان را می شویند تا زلالی آب و جریان رود تن گوسفندان را از غبار، پاک نماید .
فردا، پس از طلوع آفتاب ، اهل خانه به طرف میعادگاه رفته و ضمن برافروختن آتش و تهیه و تدارک غذا ، در آوردگاه برینگا؛ پشمان رنگین چسبیده به پوستین گوسفندان برای بافتن و تافتن چیده می شود .
گوسفندان که روز قبل شسته و رُفته شده بودند یکی یکی دست و پا بسته تسلیم خواست مردان کارکشته و متبحر می شوند که با "دارت" - وسیله یی شبیه قیچی - اما کمی بزرگتر، پشم را از تن شان بدرآورده و برای اینکه با گوسفندان عریان شده دیگران مخلوط نشوند ، به نشانی ، رنگی نیز بر تنشان می زنند ! دامداران از رهگذر فروش پشم ها ضمن کسب در آمد ، صنایعی چون جوراب– شولا – نمد و ... می بافتند که این مصنوعات دسباف، دست رنج مردان و زنان شایسته روستایی ای بود که به مرور زمان با کهولت سن به بوته فراموشی سپرده شد و دیگر جای آن در خانه های روستاییان خالی مانده است.
در برینگا،زنان و دختران و کودکان نیز بی آنکه از بار این مسوولیت شانه خالی کنند ، همدوش و همراه و همگام با مردان سخت کوش با جمع آوری وسایل مورد نیاز پخت و پز را مهیا کرده و ضمن ذبح گوسفند در ضیافتی که اغلب از خویشاوندان نزدیک و درجه یک در آن میهمان می شوند ، روزی بیاد ماندنی را رقم می زنند . مراسم سنتی برینگا تا چیدن پشم آخرین گوسفندان ادامه داشته و با اتمام آن ، سفره پر برکت ناهار و حلقه زدن میزبانان و میهمانان به گرد هم با نشاط هرچه بیشتر، با شور و شعف بسیار رنگ و بویی دیگر به خود می گیرد. میهمانان نیز به رسم پاسداشت ، با آوردن هدیه دین خویش را به میزبانان ادا می کنند.
برینگا ، هر جا و هر نقطه و هر مکانی باشد به همین نام نامیده و خوانده می شود . برینگا، پایانی است برای آغازی دیگر! آغازی که با شروع خزنده و گزنده سرما در کوهستان تا بهاری دیگر و شروعی دوباره به خود رنگ خاطره می گیرد! برینگا ،به نظاره نشستن همزیستی و مشارکت است . برینگا، عریانگاه کوسفندان است.