حکیم مهر - یادداشت دکتر پیام محبی ، دامپزشک و رئیس بیمارستان دامپزشکی تهران در روزنامه شرق با عنوان "دامپزشکی و جایگاه تعریف نشده"
دامپزشکی امروز ایران با معضلات زیادی دست و پنجه نرم میکند. مغفول ماندن جایگاه این سازمان در حوزه بهداشتی - درمانی کشور، مدیریت جزیرهای و موازیکاری شاکله این مشکلات است. ادعای بیجایی نیست اگر اذعان کنیم در حال حاضر بخشی از وظایف این سازمان به اشتباه به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی محول شده است. در واقع بخشی از بودجههای مربوط به فعالیتهای حوزه دامپزشکی کشور به وزارت بهداشت تزریق میشود اما خود سازمان دامپزشکی زیرمجموعه وزارت جهاد کشاورزی تعریف شده است. نمونه مشخص آن هم حوزه بیماریهای مشترک دام و انسان است که به اشتباه به وزارت بهداشت محول شده است. چون بیماری مشترک تا زمانی که حیوانات را مبتلا میکند و آنها ناقل بیماری به انسان هستند نامش بیماری مشترک است و زمانی که وارد انسان شد نامش دیگر بیماری انسانی است، نه حیوانی و معاونت درمان وزارت بهداشت باید به آن رسیدگی کند. اما تا قبل از اینکه گستره شیوع بیماری به انسانها منتقل شود از وظایف دامپزشکی است که به آن رسیدگی کند و با ارائه راهکارهای مختلف باعث کنترل بیماری در حیوانات شود تا جلوی شیوع نوع انسانی آن تا حد ممکن گرفته شود. یعنی در این دوره (زمانی که حیوان عامل و ناقل بیماری است) وزارت بهداشت به عنوان متولی امر بهداشت انسانی امکان کنترل آن را ندارد چون تخصص و علم آن در این وزارتخانه موجود نیست. الآن با اقبالی که نسبت به نگهداری حیوانات خانگی در بین خانوادهها به وجود آمده آنهم بصورت یک نیاز نه صرفاً بعنوان یک تفنن، همچنین تأثیر آن در بهداشت روان خانوادهها میتوان گفت بهداشت خانوادهها کاملاً با بهداشت دام گره خورده است. از سویی ما در روستاها هم شاهد تماس مدام افراد با دام هستیم که همه اینها ورود جدی و مستمر بخش دامپزشکی را به حوزه کنترل بیماریهای مشترک دام و انسان ضروری و حتی غیرقابل اجتناب میکند. از این بحث میخواهم این نتیجه را بگیرم که پس بودجه بخش بیماریهای مشترک دام و انسان هم باید در سازمان دامپزشکی مصرف شود نه وزارت بهداشت!
من با یک مثال قضیه را روشنتر میکنم. در همان زمانی که {بحث} آنفلوآنزای مرغی بسیار شایع شده بود برای من جالب بود که وزارت بهداشت متولی قضیه شده بود. وزارت بهداشت سخنگو بود. وزارت بهداشت بود که بودجهها را دریافت میکرد و اصلاً نقش سازمان دامپزشکی به شدت کمرنگ شده بود. در حالی که ما داشتیم میگفتیم آنفلوآنزای مرغی! یعنی مرکز انتقال بیماری پرندگان بودند و جالب است بدانیم حتی یک مورد هم در جهان گزارش نشد که ناقل بیماری انسان باشد یعنی از انسانی به انسان دیگر منتقل شود. هر چه مورد بیماری گزارش شده بود ناقلش پرندگان بودند. در زمینه تداخل کاری بین وزارت بهداشت و سازمان دامپزشکی به موارد دیگری هم میشود اشاره کرد از جمله اینکه تولیدات فرآوردههای خام دامی از زمان تولید (کشتارگاه) تا زمانی که در مرغداری یا قصابی به دست مصرفکننده برسد باید توسط سازمان دامپزشکی کنترل شود در حالی که عملاً در سازمان دامپزشکی برای کنترل مرغفروشیها یا قصابیها نیرو و بودجه کافی وجود ندارد. چون به نظر من قسمت زیادی از بودجه مربوط به کنترل بهداشتی را بخش نظارت و کنترل وزارت بهداشت بلعیده است. یعنی در واقع آن اندازه که بخش کنترل و نظارت در حوزه وزارت بهداشت مورد توجه هست و دیده میشود در حوزه دامپزشکی نیست. نکتهای که میخواهم از پیش کشیدن این بحث به آن برسم این است که بعلت همین سهلانگاری یا بعبارتی مغفول بودن جایگاه دامپزشکی در چارچوب درمانی کشور، کم کم این سازمان در جذب بودجه و به تبع آن در استخدام نیروی انسانی متخصص دچار مشکل شده است. میبینیم که نتیجه همه اینها ضعیف شدن بخش نظارت در سازمان دامپزشکی کشور و در نهایت به خطر افتادن بهداشت کشور است. اعتقاد من این است که ساختارهای مرتبط با حوزه دام و دامپزشکی در کشور ما به اشتباه تعریف شده و در این حوزه ما دچار نوعی مدیریت جزیرهای یا حتی موازیکاری هستیم. به این علت میگویم ما با مدیریت جزیرهای در این بخش مواجه هستیم که بعنوان نمونه آموزش دامپزشکی برعهده وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است اما خود سازمان دامپزشکی زیرمجموعه وزارت جهاد است و از سویی نیروهایش را گاه حتی وزارت بهداشت بهرهبرداری میکند در حالی که بخش بهداشتی کشور از آموزش تا درمان و اجرا زیر نظر یک وزارتخانه قرار دارد و برای همین نیازهای خودش را بخوبی میشناسد و متناسب با آن آموزش میدهد و جذب میکند، اتفاقی که متأسفانه در حوزه دامپزشکی اصلاً نمیافتد. چون وزارت جهاد کشاورزی و علوم،تحقیقات و فناوری دو نها با دو ساختار متفاوت هستند که هیچ سنخیتی با هم ندارند. نتیجه آن هم این میشود که ایران در زمینه فارغالتحصیلان رشته دامپزشکی در جهان در رده نخست قرار میگیرد در حالی که فرصت شغلی متناسب با آن اصلاً در داخل وجود ندارد چون ما در زمینه تولید محصولات دامی و کشاورزی اصلاً جزء کشورهای تراز اول نیستیم که به همین میزان متخصص نیاز داشته باشیم. ظاهراً هیچگاه این سؤال مطرح نبوده که در این شرایط آیا میتوانیم بازار کار برای این همه دانشجویی که سالانه از دانشکدههای دامپزشکی فارغالتحصیل میشوند ایجاد کنیم یا خیر؟!
من فکر میکنم در این زمینه ما با تعداد فارغالتحصیل نه چندان کمی روبهرو هستیم که بعلت نبود فرصت کاری سرخورده شده و مجبورند در زمینههای غیرمرتبط با رشته تحصیلی خود کار کنند و از این جهت میگویم موازیکاری در این حوزه وجود دارد که بعنوان نمونه سرفصل برخی دروس و آزمایشگاههای دامپزشکی به عینه در وزارت بهداشت وجود دارد. به اعتقاد من اگر همین مسأله یعنی موازیکاری و مدیریت جزیرهای را بتوان در بخش دامپزشکی کشور حل کرد خودش دستاورد خیلی خوبی است که در آینده نتایج آن را خواهیم دید. از نگاه من سازمان دامپزشکی به علت همین مسائل در شرایط کنونی به نوعی روزمرگی رسیده و اصلاً امکان برنامهریزی برای 10 یا 20 سال آیندهاش را ندارد. در واقع دامپزشکی همین قدر که بتواند مشکلات روز خود را حل کند حتماً خواهد گفت تا فردا و سال دیگر از این ستون به آن ستون فرج است...