امکانی که شرایط جهانی به دامپزشکی می دهد:
دامپزشکی، اهرم دیپلماسی سلامت جهانی
دکتر زهرا برادران سید
عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
در سالهای 98-1992 و پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، گزارشاتی توسط نهادهای اطلاعاتی-امنیتی غربی مبنی بر جذب متخصصین تولید سلاحهای کشتار جمعی شوروی سابق در کشورهایی چون عراق، ایران و کره شمالی وجود داشت. دولت کلینتون در سال 1999، 10 میلیارد دلار برای مقابله با تروریست شامل 1.4 میلیارد دلار جهت دفاع زیستی در برابر بیوتروریسم اختصاص داد و مرکز بیوتروریسم در CDC راه اندازی شد که در سال 2000 میلادی، قرارداد تولید 40 میلیون دوز واکسن آبله را با شرکت Acambis منعقد نمود و شرکت مذکور متعهد شد که به مدت 20 سال با جایگزین کردن ذخایر، آمادگی همیشگی داشته باشد. با این حال پس از رخداد 11 سپتامبر 2001 و ارسال نامههای آلوده به عامل سیاه زخم بود که پروپاگاندای رئیس جمهور بعدی، بوش پسر، موجب شد که توجه جهانی به تغییر رویه آمریکا جلب شود و متعاقبا به بهانه تولید سلاحهای بیولوژیک به عراق لشکرکشی شد. سلاحهای بیولوژیک ادعایی که هیچگاه وجودشان به اثبات نرسید، گفته میشد توسط سویه های اهدایی CDC که به منظور تهیه واکسن در اختیار عراق قرار گرفته بود، تولید شدند.
در طی یک سلسله اقدامات هدفمند، درحالیکه که پیش از این سهم بودجه سلامت ایالت متحده بسیار محدود و تنها به وزارت بهداشت و دفاع اختصاص داشت، حداقل 5 سازمان، وزارتخانه و نهاد جدید طی مدت 5 سال پس از 11 سپتامبر 2001، بیش از 28 میلیارد دلار در حوزه سلامت جذب کردند که در این بین بیشترین سهم به وزارت امنیت داخلی (Department of homeland security) اختصاص داشت که بیش از این اصلا وجود خارجی نداشت، وزارت کشاورزی و محیط زیست دو مقصد بعدی جذب بودجههای سلامت بودند.
***
مطلب فوق، بخش کوچکی از دومینوی سیاستهای زیستی است که از اواخر قرن گذشته آغاز شده و به وضوح موید الگوی سده حاضر است: «قرن 21، عصر بیولوژی»؛ اما سوال اصلی این است که چرا سیاستهای جهانی به ناگاه متمایل به سلامت شد و نقش دامپزشکی در این بین چه بوده است؟
تغییر الگوی رخداد بیماریهای نوپدید
الگوی رخداد بیماریهای نوپدید در نیمه دوم قرن بیستم تغییر چشمگیری داشت، به طوری که در دهه 90 میلادی در مقایسه با 40 سال قبل، 60.3 درصد از اپیدمیهای نوپدید، توسط پاتوژنهای زئونوز (Zoonosis ) و قابل انتقال بین انسان و دام ایجاد شده بودند. همچنین 71.8 درصد این بیماریهای زئونوز، عوامل بیماریزای با منشاء حیوانات حیات وحش بودند و سهم ناقلین و غذا (Vector-borne & Food-borne ) در انتقال بیماریهای زئونوز به مراتب بیش از سایرین بود. نمودار میله ای زیر، نشانگر نسبت بیماریهای نوپدید به تفکیک منشا انتقال و دهه است.
علت تغییر الگوی اپیدمیهای نوپدید را باید در تغییرات آب و هوا، تغییر سبک زندگی مردم، توسعه حریم شهرها به علت مهاجرت، نیاز و افزایش تمایل به پروتئین و به خصوص گوشت حیوانات حیات وحش، تغییر کاربری جنگل ها و مراتع و... جستجو کرد. با این حال، مهمترین نکته ای که با بررسی تبعات رخداد اپیدمیها مشخص می شود، تاثیر کاملا ویژه و اختصاصی آنها بر اقتصاد، هم چنین تجارت، صنعت و توریسم جهانی است.
برخلاف اپیدمیهای غیر زئونوز در جمعیت انسانی که بیشترین سهم خسارت آنها مربوط به هزینه های تشخیص، درمان و کنترل است، در بیماریهای زئونوز علاوه بر خسارت ناشی از مرگ و میر و هزینه های تشخیص، کنترل و درمان، با تحمیل هزینه به علت پرداخت خسارت در زمان ریشه کنی، افت تولید، کاهش مصرف تولیدات دامی به علت نگرانی مردم و خسارت اقتصادی مضاعف بر صنعت توریسم، حمل و نقل و تجارت جهانی مواجه هستیم.
سیاست جهان واحد، سلامت واحد
درحقیقت، سهم 60 درصدی پاتوژنهای چند میزبانه در ایجاد عفونتهای جمعیت انسانی، 75 درصدی بیماریهای نوپدید که منشاء حیوانی دارند، 80 درصدی عوامل مسبب بیوتروریسم که زئونوز هستند، همینطور سهم 50 درصدی مصرف آنتی بیوتیکها توسط جمعیت دامی و بالتبع افزایش مقاومت میکروبی، باعث شد در زمان مطرح شدن مفهوم سلامت واحد/ سلامت یکپارچه/یک سلامت (One health)، اقبال و توجه جهانی معطوف به این ساختار شود.
هماکنون 15 سال پس از ایجاد علامت تجاری «یک جهان، یک سلامت» (One world, One healthTM ) توسط دکتر ویلیام کارش (William Karesh ) که در آن زمان دامپزشک مسئول انجمن حفاظت حیات وحش (Wildlife Conservation Society ) بود، سلامت واحد با حمایت اولیه مالی و سیاسی راکفلر و در ادامه سازمانهای بین المللی چون OIE ، FAO ، WHO ، UN ، World Bank ، به یک حرکت جهان شمول با ابتکار عمل کشورهای توسعه یافته تبدیل شده که نقش آن را از یک موضوع بین رشته ای به حاکمیت سلامت جهانی (Global health governance) تبدیل کرده است.
ایجاد مفاهیم دیگر چون سلامت سیاره (Planetary health )، زمین آینده و سلامت آینده (Future earth & future health) اگرچه در اسم متفاوت اند، اما در فحوای کلام همه بر یک سیاست واحد دلالت دارند و توسط همان حلقه اصلی و اولیه خالق «جهان واحد، سلامت واحد» پایه گذاری شدند تا مخاطبین از طیفهای مختلف را به اجماع جهانی برسانند.
عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت
اما چه بسا نکته اصلی که در بسیاری از کشورهای جهان که فعالانه جذب سیاستهای «جهان واحد، سلامت واحد» شدند، مغفول مانده، عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت (Social determinants of health) و ارتباط متقابل آنها با سیاست است. مشابه آنچه در کشورهای آسیای شرق و جنوب شرق، آمریکای جنوبی و آفریقا به دنبال بروز اپیدمی ها رخ داد و یا تجربه مشابه چند ماه اخیر در ایران که افزایش قیمت تخم مرغ و یا وضعیت آب آشامیدنی بهانه بروز ناآرامیهای اجتماعی شده است.
نکته اساسی اینجا است، سلامت مرکز تمام سیاستهای دنیا و در حقیقت سلامت جهانی همان نظم نوین جهانی (Global health, the new world order) است و به علت رهیافت سیستمی، هر مداخله ای که در حوزه سلامت انسان، دام، محیط زیست و امنیت و ایمنی آب و غذا انجام شود، می تواند دولتها را از مسند قدرت به زیر کشیده و تبعات جهان شمول داشته باشد.
تصویر زیر به طور شماتیک مجموعه عواملی را که تغییر در آنها سلامت انسان، دام و محیط زیست را تحت شعاع قرار میدهد (و بالعکس)، نشان می دهد. همان طور که پیشتر عنوان شد، ساختار «یک جهان، یک سلامت»، یک نظام (System) است و هر مداخله ای در حوزه سلامت انسان، دام و محیط زیست صورت پذیرد، بازخورد آن در تمام مناسبات و ثبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی جوامع مشاهده خواهد شد.
اطلاعات، ضامن قدرت و سرمایه
هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد، اینکه جنگ انرژی جای خود را به جنگ سلامت می دهد، بی دلیل نیست. نظم نوین جهانی مبتنی بر سلامت، به دنبال تضمین مالکیت همان پول و قدرتی است که سالها در قلب جهان، خاورمیانه به دنبال آن بود با این تفاوت که اینبار تمام کشورهای دنیا می توانند منبع درآمد باشند. در این زمینه برای اولین بار سرمایه داری خلاق (Creative capitalism ) توسط بیل گیتس در اجلاس مجمع جهانی اقتصاد داووس در سال 2008 مطرح شد که اقدامات بشردوستانه از جمله تولید واکسن و دارو را در بستر تامین منافع مالی مشارکت دولتی و خصوصی (Public-private partnerships )، پایدار و ممکن می دانست. ائتلاف نوآوری برای آمادگی در برابر اپیدمیها (Coalition for Epidemic Preparedness Innovations, CEPI ) که در داووس 2017 پایه گذاری شد، یک نمونه مشارکت دولتی و خصوصی است که هدف آن از بین بردن اپیدمیها با سرعت بخشیدن به توسعه واکسنهاست، با این تفاوت که گردش مالی سرمایه گذاری بخش خصوصی ضامن حضور بنیادهایی مانند Bill & Melinda Gates ،Rockefeller و Wellcome Trust خواهد بود.
همچنین تمرکز Global Risk Forum, One Health Summit که در سه دوره در داووس تشکیل شد، به طور ویژه بررسی ریسکهای سلامت واحد بر اقتصاد جهانی بود و کمک کرد تا تصویر درست تری از نقش اپیدمیهای بازپدید، نوپدید و زئونوز در بروز ناآرامی های اجتماعی ترسیم شود. به این ترتیب همان طور که در گزارش سالانه Global Risks Reports مجمع جهانی اقتصاد مشاهده می شود، سهم عوامل اصلی موثر بر سلامت واحد در ثبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جوامع، به مراتب بیش از بیماریهای غیرواگیر و یا حتی انرژی است. لحظه ای درنگ و مقایسه با شرایط حاکم در ایران، همین طور سهم وزارت بهداشت از بودجه و تمرکز آن بر بیماریهای غیرواگیر ضروری است.
برابر گزارش سازمان جهانی بهداشت، رشد اقتصاد سلامت طی سالهای 2000 تا 2015 یعنی دقیقا دوره 15 ساله اول اهداف توسعه هزاره (Millennium Development Goals )، معادل 4 درصد و از اقتصاد جهانی که 2.8 درصد بود، بیشتر است. در سال 2015، جهان 7.3 تریلیون دلار برای سلامت خرج کرده است که معادل 10 درصد GDP جهانی است. به بیان ساده تر، اگر سلامت، یک کشور بود، اقتصاد سلامت در مقام سوم بزرگترین اقتصاد جهان، پس از آمریکا و چین قرار می گرفت؛ شاید به این خاطر است که بانک جهانی سه ویژه نامه درباره One Health و اقتصاد آن، منتشر کرده است.
اما سوالی که مطرح می شود این است که همانند سیاستهایی که سالها در خاورمیانه دنبال شده است، ابزار اصلی که بتواند ضامن استقرار و بقای قدرت در تمام کشورهای دنیا باشد تا گردش مالی سلامت حفظ شود، چیست؟
اطلاعات ضامن قدرت و قدرت ضامن سرمایه است. در سال 1851 میلادی، زمانی که خبری از مجمع جهانی یا سازمان جهانی بهداشت (1948) و قطعا قوانین بین المللی سلامت (2005) نبود، به دنبال اپیدمی های وبا، طاعون و تب زرد، کنفرانسی با عنوان International Sanitary برگزار شد که تداوم 14 دوره از آن تا سال 1938، در نهایت به شکل گیری سازمان جهانی بهداشت ختم شد. هدف کنفرانسهای بین المللی مذکور، قانون گذاری و اجبار کشورها به گزارش وضعیت بیماریهای واگیر و همکاری در کنترل آنها بود. در حقیقت دنیای آن روز همان دغدغه هایی را داشت که دنیای سال 2005 و 2014 داشت. اگرچه قوانین بین المللی سلامت که بعدها در سال 2005 بازبینی و تصویب شد و کشورها را ملزم به استقرار نظام تشخیص زودهنگام و گزارش بیماریهای گزارش کردنی نموده بود، در عمل تا پیش از سال 2015 هیچ یک از کشورهای جهان دلیلی برای پذیرش بازرسی خارجی جهت بررسی امکانات در برخورد با اپیدمی ها و استقرار نظام مراقبت سلامت واحد (One Health Surveillance System ) نداشتند، اما این اتفاق در نهایت با پرچم داری آمریکا افتاد . دستورالعمل امنیت سلامت جهانی (Global Health Security Agenda ) که در سال 2014 با ابتکار عمل صددرصدی آمریکا شکل گرفت، باعث شد، برنامه ارزیابی خارجی مشترک (Joint External Evaluation, JEE ) با چراغ سبز سازمان جهانی بهداشت بتواند بیش از 40 کشور را در زمانی کمتر از سه سال برای ارزیابی خارجی زیرساختهای حوزه سلامت واحد همراه کند، آنچه در قریب به دو قرن اتفاق نیفتاده بود.
آن چیزی که در دستورالعمل امنیت سلامت جهانی دنبال می شود، همان برنامه های PREDICT ، IDENTIFY ، RESPOND و PREVENT آژانس توسعه آمریکا است که در مناطقی از جهان که پیش از این منشا بروز پندمی ها بودند (Hot Spots )، در راستای اهداف توسعه هزاره (2015-2000) اجرا شده بود و با شروع دوره جدید اهداف توسعه پایدار (The Sustainable Development Goals) یا همان سند 2030، به سایر مناطق بالاخص خاورمیانه و شمال آفریقا گسترش یافته است، با این تفاوت که در مقایسه با گذشته، بودجه های اختصاص یافته مستقیما توسط وزارت دفاع آمریکا تامین می شوند.
دیپلماسی عمومی و سلامت
اینکه چرا این اتفاق میافتد که کشورهای جهان، اجازه می دهند یک کشور دیگر، متولی قانون گذاری بهداشت جهانی شود را باید در همان مثال پاراگراف اول مطلب حاضر یافت.
پایه گذاری نظم نوین جهانی بر محور سلامت، باعث شد تا سیاست چماق و هویج (Carrot and stick ) نیز سلامت محور باشد. دیپلماسی عمومی (Public diplomacy ) سالها به عنوان قدرت نرم (Soft power )، در کنار اقدامات نظامی و اقتصادی (Hard power )، ابزار کنترل کشورهای کمتر توسعه یافته توسط ابرقدرت ها بوده است.
دیپلماسی علمی و سلامت (Science & health diplomacy ) و دیپلماسی واکسن (Vaccine diplomacy ) به عنوان قدرتهای هوشمند (Smart power ) قرن بیست و یکم اند که بسیاری از معادلات جهانی را تغییر داده اند. به این خاطر دامپزشکی در قرن حاضر تبدیل به اهرم قدرتمند دیپلماسی سلامت جهانی و قدرت هوشمند شده است. در قدرت هوشمند مقوله ای تحت عنوان حاکمیت قانون (The Rule of Law ) مطرح است که به دنبال ایجاد ساختاری است که UN ، WHO ، OIE و FAO را به عنوان ابزار قدرت هوشمند ابرقدرت ها، مسئول قانون گذاری برای مقابله با تهدیدات امنیت و صلح، تغییرات آب و هوایی، سلامت جهانی و اقدامات بشردوستانه می نماید. ابتکار عمل قدرت هوشمند بر خلاف قدرت نرم در دست ایالت متحده و انگلیس است و با وجود گستردگی طیف اثر آن، تمرکز اصلی بر کشورهایی چون ایران، چین و اسلام گراها (Islamists) است. چه بسا به این خاطر است که اوباما برای دیپلماسی واکسن، فرستاده ویژه علمی خاورمیانه و شمال آفریقا تعیین نمود و سمینارها و مطالب بسیاری درباره نحوه همکاری با ایران و کشورهای خاورمیانه از طریق دیپلماسی واکسن و سلامت وجود دارد.
با این حال در کنار عنصر هویج که بیشتر تا پیش از روی کار آمدن ترامپ دنبال میشد، در حال حاضر تمرکز اصلی روی سیاست چماق و دستورالعمل امنیت سلامت جهانی است که به مشابه سرمایه گذاری بیل کلینتون در سال 1999، در دوره دموکراتها شکل گرفته است.
نتیجه گیری
به طور خلاصه، آنچه به شدت در مناسبات جهانی و سیاستگذاری بین المللی ایران مغفول مانده است، نقش سلامت در نظم نوین جهانی و اقتصاد است. وزنه این سلامت، بیماریهای با منشاء دامی است و بازیگران اصلی آن، دامپزشکان اند. به نظر میرسد ما دامپزشکان باید آستین همت بالا زده و در دیپلماسی جهانی مشارکت فعال داشته باشیم، ولی این مهم به جز با سیاستگذاری شورای عالی امنیت ملی محقق نمی گردد. باید ساز و کاری اندیشید که نهادهای دامپزشکی کشور، بر اساس رفرانسهای متقن، این مهم را به سمع و نظر تصمیم گیران و سیاستگذاران کشوری و لشکری برسانند.
پی نوشت: این مطلب در قالب سخنرانی پیش از این در پنل "آسیب شناسی وضعیت دامپزشکی و نقش دامپزشکان در سلامت و توسعه" بیستمین کنگره دامپزشکی ایران ارائه شده است و به پیشنهاد نشریه نسخه دامپزشکی، جهت بازنشر در اختیار نشریه قرار گرفته است.
نویسنده هیچگونه تعارض منافعی ندارد.
منبع: نسخه دامپزشکی