حکیم مهر: «دکتر ایمان
معماریان» مشاور دامپزشکی در امور گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت IUCN می گوید: مشکل اصلی ما در این
برهه دانش ناکافی چه در بدنه سازمان حفاظت محیطزیست چه در ادارات کل مرتبط با
سازمان محیطزیست است. فقدان آموزش و دانش کافی در عرصه مدیریت حیاتوحش معضل اول
امروز ماست که باید فکری به حال آن شود. تجهیزات مناسب را میتوان خیلی راحت فراهم
کرد که البته خیلی از این تجهیزات همین امروز هم در دسترس است و اگر که تجهیزاتی
در ادارات محیطزیست در دسترس نیست، ناشی از کمکاری سازمان محیطزیست است. نیازی
هم به بودجه خاصی نیست، اینکه گاهی برخی مدیران سازمان محیطزیست دلیل عدم مدیریت
و سوءمدیریت خود را فقدان بودجه مطرح میکنند، به راستی جای سوال دارد.
به گزارش حکیم مهر به نقل از روزنامه اعتماد، در روزهای اخیر
خبر تلف شدن یک خرس و یک پلنگ به همراه فیلمها و عکسهای متعددی که دست به دست
شد، بار دیگر زنگ خطر تعارضهای آشکار میان انسان و حیاتوحش را به صدا درآورد.
تا به امروز بارها به ضرورت و لزوم توجه ویژه به مساله
مدیریت تعارض با حیاتوحش اشاره شده و این درحالی است که با گذشت بیش از 50 سال از
تاسیس سازمان حفاظت محیطزیست، هنوز این مساله آنگونه که باید توسط تنها متولی
حفاظت از حیاتوحش جدی گرفته نمیشود.
نویسنده این گزارش از اسفند سال 1393 تا زمان تعطیلی مرکز
بازپروری حیاتوحش پارک پردیسان تهران به عنوان داوطلب در این مجموعه حضور داشته و
لذا بخشی از آنچه در ادامه میخوانید؛ سخنی پرتکرار است که متاسفانه جدی گرفته
نشده است. به هیچ حیوان حیات وحشی نباید به چشم یک سوژه خبری، یک کیس متفاوت
درمانی یا وسیله کسب شهرت نگاه کرد. همه آنها به نوبه خود سرمایههای ارزشمندی
هستند که با سوءمدیریت، تشخیصهای اشتباه، افراد غیرمتخصص، فقدان تجهیزات و نبود
حتی یک مرکز تخصصی بازپروری حیات وحش یا حتی یک تیم متخصص امداد و نجات پرپر میشوند
و بعد از چند روز از تیترهای اول خبری حذف و تا اتفاق بعدی فراموش میشوند.
به عنوان مثال ریکا، نام یک پلنگ ایرانی است که در سال 80 و در
حالی که تولهای کوچک و آسیبپذیر بود، توسط مردم محلی حاشیه پارک ملی پابند در
استان مازندران پیدا شد. این پلنگ نر از همان زمان که تولهای بیش نبود، دندانهای
نیش پایین را به دلایل نامعلومی از دست داد و به دلیل درد زیاد، چهاربار جراحی
بالای 8 ساعت را تحمل کرد. درست است که جراحی ریکا که حاصل همکاری یک تیم پزشکی
ایرانی بود، کسب جوایز بینالمللی را برای ایران به دنبال داشت اما داستان پلنگها،
کفتارها، یوزها، گرگها، خرسها و حتی عقابهای دیگری هست که حتی به اینجا و
رسیدگیهای تخصصی دامپزشکی هم ختم نشده. حیوانات بسیار زیادی طی این سالها آسیب
دیده و از چرخه طبیعت برای همیشه حذف شدهاند؛ اما از آنجایی که آمار رسمی از
انواع آسیبها و تلفات حیاتوحش در کشور در دست نیست، فقط موجهای خبری مانند پلنگ
قائمشهر و خرس اردبیل که البته تنها مشت نمونه خروار هستند را میتوان ملاک تعیین
ابعاد کوه یخی دانست که در حال آب شدن است.
ایمان معماریان، مشاور دامپزشکی در امور گربهسانان اتحادیه
جهانی حفاظت IUCN نقاط
ضعف و کاستیهای محیط طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست را مرور میکند.
سند راهبردی خاک میخورد
دی ماه سال 1393 «مجید خرازیان مقدم»، مدیرکل دفتر تنوع زیستی
و حیاتوحش سازمان حفاظت محیطزیست با اعلام خبر تدوین «سند راهبردی امداد و نجات
حیاتوحش کشور» عنوان کرد که این سند به صورت پایلوت در 3 استان لرستان، گلستان و
تهران اجرایی میشود و در این 3 استان برنامههای آموزشی برای سمنهای زیست محیطی
و محیطبانها برگزار و به افراد آموزش داده میشود تا به منظور حفاظت از حیاتوحش
کشور در قالب اورژانس حیوانات، گروههای امداد و نجات کشور را تشکیل دهند. بعد از
گذشت قریب 8 سال از این خبر هنوز هیچکدام از این وعدهها محقق نشده است.
ایمان معماریان، در پاسخ به این سوال که چرا اقدامهای دفتر حیاتوحش سازمان حفاظت
محیطزیست تا به امروز به نتیجه ختم نشده، میگوید: «دلیل به نتیجه نرسیدن هیچکدام
از اقدامها تا به امروز برای خود من هم مورد سوال است چون دورههای مختلفی با
حضور متخصصین خارجی و حتی خود من برای بخشهای مختلف سازمان حفاظت محیطزیست
برگزار شده ولی به نظر میرسد که هیچکدام از اینها کارآمد نبوده چون یا افرادی که
در آن دورهها شرکت کردهاند، دیگر حضور ندارند یا آن برداشت از مطلب به شکل مناسب
انجام نشده و آموزشها کافی نبوده. سالهاست که دیگر نه آموزشی برای زندهگیری و
مقیدسازی حیاتوحش وجود دارد، نه تلاشی برای این مهم صورت میگیرد و نه حتی
کارشناسی است که بتواند این دورهها را برگزار کند. به هر حال همه بیعملیها دست
به دست هم داده که نتیجه مثبتی هم حاصل نشود.»
معماریان در پاسخ به اینکه چه عواملی دست به دست هم میدهد
تا اتفاقی مانند تلف شدن پلنگ قائمشهر و خرس اردبیل رقم بخورد، میگوید: «بخشی از
داستان مربوط به مردم و فرهنگ آنها در مواجهه با حیاتوحش است. آن چیز که مسلم است
این است که در این زمینه در کشور فرهنگسازی درستی صورت نگرفته و مردم آموزش صحیحی
هم برای مواجهه با چنین شرایطی دریافت نکردهاند. اما بخش دیگر عدم آموزش خود
مسوولان محیطزیست، کارشناسها، محیطبانها و سایر دستاندرکاران امور حیاتوحش
است. دانش این مساله و اینکه توسط چه کسی باید آموزش داده شود، یک پله سست دیگر
این کار است. در حال حاضر بدون هیچگونه تعارف، فردی که توان ارایه این قبیل آموزشها
را داشته باشد، در مجموعه سازمان حفاظت محیطزیست وجود ندارد. به این دلیل بر این
مساله تاکید دارم که برخی کارشناسان محیطزیست سازمان همواره عنوان میکنند که
پروتکلها هست ولی ناقص اجرا میشود. تاکید میکنم که حتی اگر پروتکلها هم باشد،
بدنه آموزشی سازمان حفاظت محیطزیست در بخش زندهگیری، مقیدسازی و هرگونه بازپروری
در حال حاضر به طور کامل فلج است.»
این دامپزشک حیاتوحش میگوید: «دلایل ایجاد تعارض حیاتوحش
با انسان متعدد است که برخی از آنها مانند تکهتکه شدن زیستگاههای طبیعی توسط
انسان که منجر به کاهش قلمرو و کاهش طعمه میشود، قابل پیشگیری و اصلاح است. عدم
مدیریت پسماند و در دسترس بودن مواد غذایی داخل محیطهای زندگی انسانی که منجر به
وجود سگهای ولگرد هم میشود؛ از جمله موارد قابل اصلاح و پیشگیری هستند. اما برخی
تعارضها مانند سازگاری که فرضا گوشتخواران پیر برای نزدیک شدن به محیطهای انسانی
پیدا میکنند یا گوشتخواران نابالغی که به همین دلایل به محلهای سکونت انسانی جلب
میشوند؛ در برخی شرایط قابل پیشگیری و اصلاح نیستند. در این شرایط لزوم مدیریت
اورژانسی مدیریت تعارض انسان با حیاتوحش احساس میشود.»
سادهترین پروتکلها هم رعایت نشده
مشاور دامپزشکی در امور گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت،
معتقد است که هنوز مدرک مستندی دال بر اینکه پلنگ قائمشهر در اسارت نگهداری میشده،
به دست نیامده است: «با گذشت چندین روز از این اتفاق و علیرغم تاکیدهای مکرر مبنی
بر ارسال دستکم عکس از دندانها و بالشتکهای دست و پای حیوان هیچ مستندی به دست
نیامده که بتواند تایید کند حیوان چند سال دارد. محتویات معده حیوان باید بررسی میشد
که نشده، عکس از دندانها باید منتشر میشد که نشده و چندین و چند جای خالی بزرگ
هست که همواره بر آنها تاکید میشود که هیچوقت هم متاسفانه رعایت نمیشود. پلنگ
قائمشهر چه از طبیعت آمده باشد، چه حتی از اسارت فرقی در اصل ماجرا و اینکه مرگ
این حیوان ناشی از اشتباه مدیریت رفع تعارض بوده، ایجاد نخواهد کرد. فیلمهایی از
کالبدگشایی منتشر شده که به وضوح نشان میدهد هیچ اصولی رعایت نشده و متاسفانه حتی
به نظر نمیرسد فردی که در حال کالبدگشایی است، کوچکترین تخصصی در این زمینه
داشته باشد؛ ضمن اینکه انتشار فیلم کالبدگشایی هم به این شکل نشان دیگری از پروتکلهایی
است که از ابتدا تا انتها رعایت نشده.» معماریان نمره مدیریت تعارض را در دو مورد
اخیر صفر ارزیابی کرده و میگوید: «هیچ تردیدی در اینکه کار از ابتدا تا انتها
غیرموفق بوده، نیست. تمام گونههای در معرض خطر و ارزشمند ما با همین نحوه مدیریت
تعارض زیر تیغ هستند.»
آیا تجهیزات و امکانات خاصی باید تهیه شود؟
معماریان که سالها در زمینه دامپزشکی حیاتوحش مطالعه و
تحقیق کرده، باور دارد که برای مدیریت تعارض امکانات خارقالعادهای نیاز نیست:
«به نظر میرسد که مشکل اصلی ما در این برهه دانش ناکافی چه در بدنه سازمان حفاظت
محیطزیست چه در ادارات کل مرتبط با سازمان محیطزیست است. فقدان آموزش و دانش
کافی در عرصه مدیریت حیاتوحش معضل اول امروز ماست که باید فکری به حال آن شود.
تجهیزات مناسب را میتوان خیلی راحت فراهم کرد که البته خیلی از این تجهیزات همین
امروز هم در دسترس است و اگر که تجهیزاتی در ادارات محیطزیست در دسترس نیست، ناشی
از کمکاری سازمان محیطزیست است. نیازی هم به بودجه خاصی نیست، اینکه گاهی برخی
مدیران سازمان محیطزیست دلیل عدم مدیریت و سوءمدیریت خود را فقدان بودجه مطرح میکنند،
به راستی جای سوال دارد. دیر رسیدن بر سر صحنه، اینکه فرد نداند حتی چه کاری باید
انجام دهد و اشتباهات متعدد که باعث آسیب دیدن انسانها و حیوان وحشی شود؛ هیچکدام
نقطه قوت نیستند بنابراین مشکل بودجه و تجهیزات خاص نیست.» معماریان میگوید: «این
قبیل مسائل یک بار اتفاق نیفتاده بلکه بارها تکرار شده و وقتی هم که اتفاقاتی
مانند این میافتد، نباید فراموش شود. این موضوعی است که باید به هر حال فکری برای
آن کرد، چراکه دفعات بعد و بعدتر بسیاری هست که میتواند به همین شکل ما را زیر
سوال ببرد. باید به این مساله نهتنها فکر شود، بلکه باید جدیتر از قبل هم به آن
پرداخته شود. استفاده از تجربیات متخصصان بینالمللی یکی از راهکارها است اما مهمترین
مساله از دیدگاه من عزم و اراده سازمان محیطزیست برای تغییر در این نحوه مدیریت
حیاتوحش است.»
برخلاف تصور، پلنگها حیواناتی هستند که خود را با زندگی در
حاشیه قلمروهای انسانی به خوبی وفق دادهاند اما نزدیکی انسان به قلمرو آنها لزوما
بدون دردسر نخواهد بود. تحقیقات نشان میدهد حتی در مناطقی که تمرکز جوامع انسانی
زیاد است، حمله پلنگها به انسان و حتی دامهای اهلی را میتوان با مدیریت صحیح به
حداقل کاهش داد. حسننیت و البته اعتماد مردم به مسوولان محیطزیست در این زمینه
یک نقطه قوت اساسی محسوب میشود، چراکه تعارض میان انسان و حیاتوحش موضوع جدیدی
نیست و انسان از هزاران سال پیش تا به امروز با حیاتوحش در تعارض بوده. تعارض
حیاتوحش با انسان گاه خسارتهای بسیار زیادی را به مردم محلی وارد میکند و لذا
اگر مدیریت صحیح صورت نگیرد، میتواند یک آسیب بسیار جدی نه تنها برای حیاتوحش
بلکه برای مال و دارایی و حتی جان مردم بیگناه باشد، بنابراین کوتاهی و قصور در
مدیریت تعارض حیاتوحش اگر تا امروز توجیه شده، نباید از این به بعد اینگونه
باشد. گناه تلف شدن حیوانات وحشی را نباید تنها بر دوش مردمی گذاشت که از اهمیت
حفاظت آنها آگاه نیستند، چراکه ما کارشناسان محیطزیست هم در این زمینه موثر عمل
نکردهایم. آگاهسازی و دخیل کردن مردم در حفاظت از حیاتوحش، شکلگیری کارهای
تیمی در مدیریت تعارض، ایجاد مکانیسم عکسالعمل صحیح در شرایط اضطراری، نحوه
مدیریت جمعیتی که در پیرامون هر حادثه شکل میگیرد، مدیریت حیوان وحشی (زندهگیری
و استفاده از تجهیزات)، چگونگی رهاسازی یا تغییر محل حیوان به زیستگاه دیگر، پایش
مستمر حیواناتی که در جاهای دیگر رهاسازی میشوند، کمک به جوامع بومی در حفاظت از
دامها و داراییهایشان در برابر حیاتوحش، جمعآوری اطلاعات صحیح از حیوانات
وحشی که به صورت مکرر برای دامدارها تولید زحمت میکنند، چگونگی برخورد با حیوانات
وحشی که دردسرساز میشوند و رعایت پروتکلها در هر مواجهه با حیوان وحشی مسائلی
هستند که شاید به زبان صحبت درباره آنها راحت باشد اما تعهد و پایبندی را طلب میکنند.
اگر خواهان حفاظت از حیاتوحش هستیم، هیچگاه نباید از یاد ببریم که این مساله
تنها یک بعد ندارد. خوشبختانه محققان ایرانی تا به امروز تحقیقات ارزشمند زیادی
انجام دادهاند اما مرور اقدامات گذشته و قبول نقاط ضعف توسط سازمان محیطزیست به
عنوان متولی حفاظت از حیاتوحش در برهه کنونی است که میتواند مسیر ما را در
مدیریت صحیح تعارض با حیاتوحش هموار کند.