
حکیم مهر: «کیارنگ علایی» را به عکسهایش، کلاسهای
عکاسیاش، داستانهایش، کتابهایش، داوری جشنوارههای عکس و... میشناسیم؛ اما او
حالا یکی از نجاتدهندگان اصلی گربههای نیازمند کمک در مشهد است.
به گزارش حکیم مهر به نقل از روزنامه قدس، عشق به گربهها و ضرورت
کمک به این حیوانات را در تکتک کلمات او میتوان دید که از عمق وجودش میآید و
این برایم شگفتانگیز بود.
به خاطر گربهها
خانهام را عوض کردم
۶ سال
قبل، پس از یک جراحی از بیمارستان به خانه منتقل شدم. یادم هست اصلاً حال خوبی
نداشتم؛ ظهر بود و دراز کشیده بودم. بین خواب و بیداری سروصدایی از پارکینگ خانه
شنیدم. بچه گربهای وارد پارکینگ شده بود و همسایهها جمع شده بودند تا آن را
بگیرند و به جای دیگری منتقل کنند. احتمالاً بچهگربه ترسیده بود و این سبب شده
بود بیشتر سر و صدا راه بیندازد. من بین خواب و بیداری همه این سر و صداها را میشنیدم
اما در آن لحظه نمیتوانستم پایین بروم. ماجرای من و گربهها از همان روز شروع شد
که اتفاقاً روز تولد من هم بود، برای همین در ذهنم مانده است. آن روز وقتی حالم
بهتر شد، متوجه شدم بچه گربه هنوز در پارکینگ است. سعی کردم به بچهگربه کمک کنم
چون هم جیغهای او را شنیده و هم بیپناهیاش را دیده بودم. نمیتوانستم بیتفاوت
از کنارش بگذرم.
روزهای بعد که
توانستم به دانشگاه بروم. هنگام تدریس، بچهگربه از ذهنم دور نمیشد، برای همین
بعد از پایان کلاس بهسرعت خودم را به خانه میرساندم. طوری شده بود که به محض باز
کردن در پارکینگ بچهگربه به سمت من میآمد. همان روزها متوجه شدم چشم بچهگربه بهشدت
عفونت کرده، چون در آن زمان هیچ اطلاعاتی درباره بیماریهای گربهها نداشتم، فکر
کردم بچهها با ساچمه به چشمش زدهاند. او را برای درمان بردم و این، اولین درمان
یک گربه توسط من بود. بعد از درمان، دوباره بچه گربه را به پارکینگ خانه
برگرداندم. در ماجرای کمک کردن به بچهگربه که اتفاقاً سیاه بود، متوجه تنهایی و
بیگناهی این موجودات شدم، چیزی که سبب شد از آن روز آنها بخشی مهمی از زندگی من
شوند.
این البته نگاه
من به گربهها بود و همسایهها خیلی از بودن گربه در مجتمع استقبال نکردند. بعداً
که رسیدگی من به گربههای نیازمند در آن آپارتمان بیشتر شد، برخوردها هم بدتر شد
تا آنجا که تصمیم گرفتم خانهام را عوض کنم تا بتوانم بدون مزاحمت به گربهها کمک
کنم. من رسیدگی مسئولانه در قبال گربهها را پیش گرفته بودم؛ یعنی برای آنها در
ظرف غذا میگذاشتم،عقیمسازی میکردم، واکسن میزدم و انگل تراپیشان میکردم و
بعد از رهاسازی نیز به آنها رسیدگی میکردم. حتی پدرم در پارکینگ حیاط غذارسانی
میکرد اما متأسفانه همسایهها نه تنها با این موضوع ارتباط نگرفتند، بلکه چند
باری هم تذکر جدی دادند به گربهها کمک نکنم. ترجیح دادم از آنجا بروم، چون احساس
کردم محیط نه برای گربهها امن است و نه برای خودم. یادم هست وقتی یکی از گربهها
بچههایش را در پارکینگ ما به دنیا آورده بود، همسایهها دنبال این بودند بچهها
را از مادرشان جدا و در پارک ملت رها کنند. پس از آن ماجراها، وضعیت خوبی نداشتم،
چون غذا دادن و رسیدگی به گربهها مثل انجام دادن یک کار خلاف برای من شده بود. شرایط
روحی بسیار بدی داشتم، همه تلاشم این بود دور از چشم همسایهها به گربهها کمک کنم
و این کار سادهای نبود؛ بهخصوص که آنها هم حساس شده بودند. خلاصه خانهام را
عوض کردم؛ هرچند هنوز هم به آن محله میروم تا به گربههای آنجا کمک کنم.
در خانه جدید
خوشبختانه مشکلات خانه قبلی را ندارم. همسایههای من در خانه جدیدم واکنش منفی به
کارم نشان نمیدهند. گاهی از سر کنجکاوی درباره گربهها سؤالاتی میپرسند، آن هم
به واسطه اینکه میبینند مثلاً گربهای را برای عقیمسازی یا درمان به دامپزشکی میبرم.
وقتی انسانی حیوان بیماری را میبیند قاعدتاً اولین سؤال این است این بیماری برای
انسان خطرناک نیست؟ برای همین همسایههای من هم سؤالاتی از این دست میپرسند اما
وقتی برای آنها توضیح میدهم، ماجرا خیلی فرق میکند و واکنش آنها مثبت میشود.
وقتی همسایه من میبیند در دهان گربه دارو میریزم یا هنگام درمان، گربه را لمس میکنم
سبب میشود با اطمینان بیشتری به گربهها نزدیک شود و میداند حتی اگر گربهها
نزدیک محیط زندگی آنها باشند، خطری آنها را تهدید نمیکند.
حالا فقط گربهها
را میبینم
وقتی به اولین
بچه گربه کمک کردم اصلاً فکر نمیکردم چه مسیری را شروع کردهام و قرار است به چه
تعداد گربه کمک کنم. روزهای اول حتی نمیتوانستم به گربهها دست بزنم و حتی دوست
نداشتم این کار را انجام دهم. یکی از شاگردانم اطلاعاتی درباره گربهها داشت و
میانهاش با آنها خوب بود، برای همین از او کمک میگرفتم. حتی برای گرفتن و بردن
همان بچهگربه اولی که ماجرایش را تعریف کردم هم از شاگردم کمک گرفتم. یعنی تا این
اندازه با گربهها بیگانه بودم ولی وقتی در جریان کمک به گربهها قرار گرفتم،
متوجه شدم این حیوانات تا چه اندازه افسانهای هستند. به این نکته رسیدم که
انتزاعیتر از گربه موجودی را نمیشناسم. حتی دایناسورها هم با آن همه رمز و رازی
که درباره آنها وجود دارد و ما تلاش میکنیم با خلق تصاویری از آنها به آنچه
بودهاند برسیم، به اندازه گربهها انتزاعی و شگفت نیستند. مردم گربه را به ملوسی،
حیلهگری و چیزهایی از این دست میشناسند و به نظرم این برمیگردد به خلقت انتزاعی
این موجود شگفت. گربه بیشتر حرفهایش را با دمش میزند، میداند چگونه با انسان
ارتباط برقرار کند و خلاصه از هوش بسیار بالایی برخوردار است. برای مراقبت از خودش
هم برنامههای زیادی دارد،
چیزی که در دیگر
حیوانات کم دیدهام یا به این شکل عیان ندیدهام. زیباییهای گربهها دل من را
ربود تا آنجا که وقتی در خیابان قدم میزنم هیچ زیبایی به اندازه زیبایی گربههای
خیابانی نمیتواند توجه من را به خودش جلب کند. قبلاً وقتی در خیابان قدم میزدم،
کتابفروشیها یکی از عناصر دلربا برای من بودند و سبب توقف من میشدند.
معماری از دیگر
عناصر جذاب برای من بود، برای همین معمولاً در شهر از معماریهای مورد نظرم عکاسی
میکردم و به کلاسهایم میبردم. همه حواس من به مسائل آموزشی و کلاسهایم بود اما
با ورود گربهها به زندگیام، فقط گربهها را میبینم. قبلاً وقتی در خیابانی راه
میرفتم نگاهم به بالا یا اطراف بود اما پس از ورود گربهها به زندگیام، وقتی در
خیابان قدم میزنم، نگاهم به کف خیابان است تا اگر گربهای به مشکل برخورده به او
کمک کنم.
به خاطر گربهها
سفر نمیروم
من از دیگران برای درمان گربهها کمک نمیگیرم چون در این زمینه فرهنگسازی لازم
انجام نشده است. وقتی در اینگونه کارها از دیگران کمک میگیرید، با این شک همراه
است که نکند موضوع، بهانهای برای پول گرفتن از دیگران است!
چیز دیگری
که وجود دارد و من را اذیت میکند، قضاوتهایی است که میبینیم. تا امروز فعالیتهایم
را خیلی کم منعکس کردهام، یک دلیل آن هم همین قضاوتهایی است که وجود دارد. آدمهایی
هستند که مثلاً برای تولد خودشان چند شب جشن میگیرند و تصاویر آن را هم در شبکههای
اجتماعی به اشتراک میگذارند. قاعدتاً هزینه زیادی میکنند اما همین آدمها وقتی
میبینند یک نفر به گربههای بیپناه کمک و آنها را درمان میکند، میگویند: «چرا
برای بچههای خیابانی هزینه نمیکنی؟» انگار همه مشکلات دنیا در مقابل گربهها
قرار میگیرند و گربهها نباید دیده شوند. نظر من این است انسان میتواند مطالبهگر
باشد، اما گربهها این توانایی را ندارند و اگر کسی کشف نکند یک گربه چه مشکلی
دارد، در مواقع بسیار با همان درد و رنج زندگی میکند و شاید از دنیا برود. نکته
مهمتر اینکه وقتی گربهای دردی دارد، خودش را پنهان میکند؛ او با این کار میخواهد
از خودش مراقبت کند تا شکار نشود و آسیبی نبیند. گاهی متوجه گربهای شدهام که
مشکلی دارد. وقتی برای کمک رفتهام، راحت پیدایش نکردم. با پرسوجو از افراد محله
و یا پاکبانها توانستم او را در مخفیگاهش پیدا کنم به همان دلیلی که گفتم.
در بعضی از
کشورهای اروپایی که اتفاقاً کشورهای کوچکی هم هستند بیش از هزار انجمن مستقل حمایت
از حیوانات وجود دارد؛ این جدا از انجمنهای دولتی است که به حیوانات کمک میکنند.
حالا ما در ایران چند انجمن حمایت از حیوانات داریم که فعالیت تأثیرگذار و مداوم
داشته باشند؟ گاهی که نتوانستم گربه آسیبدیدهای را پیدا کنم یا برخی گربهها که
نیازمند رسیدگی هستند اگر در شبی غایب بودند، آن شب خوابم نبرده است. در کنار این
دلنگرانیها پیامهایی که از بعضی افراد در فضای مجازی دریافت میکنم غمی میشود
بر این غمها، برای همین خیلی فعالیتهایم را بازگو نمیکنم.
کمک و حمایت از
گربهها برای من بخش مهمی از زندگی است. سلوک شخصی من است، ممکن است روزی از چیزها
و کارهایی که الان انجام میدهم برگردم اما مطمئن هستم از کمک به گربهها بر خواهم
گشت. من برای خودم کمتر هزینه میکنم، لباس کمتری میگیرم، سفرهایی که دعوت میشوم
نمیروم و یا خیلی به ندرت میروم، کارگاههایی را که دعوت میشوم رد میکنم، چون
کلی گربه در شهر هر شب منتظر من هستند که به کمک نیاز دارند.
چند عمل سخت برای
نجات «جویی»
وقتی در دانشگاه
فردوس تدریس میکردم، یکی از روزها خانم دانشجوی ناشناسی به من پیام داد ماشینی به
گربهای زده و گربه الان در حیاط دانشگاه است. من آن روز جای دیگری مشغول تدریس
بودم و فقط توانستم با پیامک به او بگویم گربه را به کلینیکی که آدرسش را فرستادم
برساند. وقتی پس از کلاس، خودم را بهسرعت به کلینیک رساندم، متوجه شدم گربه تصادف
نکرده بلکه دچار بیماری کلسیویروس شده که یکی از بیماریهای مهم قسمت فوقانی
دستگاه تنفسی و بیماری محوطه دهانی در گربه است و مثل جذام موجب خورده شدن اندامهای
صورت گربه شده است. اسم گربه را گذاشتیم «جویی».
بخشی از فک گربه
از بین رفته بود و حتی به گردن او هم زده بود. خیلی از مداوای گربه ناامید بودیم
چون وضعیت بسیار بدی داشت و به سختی نفس میکشید. خوشبختانه «دکتر محسن جعفری» در
چند نوبت عمل، گربه را نجات داد. جویی حدود ۶ ماه در کلینیک تحت درمان ماند و خلاصه
آقای دکتر با هوش و ذکاوت بالایی که داشتند فک او را بازسازی کردند، سوراخی در کام
او وجود داشت که آن را هم پروتز کردیم تا آنجا که امروز میتواند خودش غذا بخورد.
پس از انجام این درمانها و عقیمسازی جویی، خانمی در کرمان قبول کرد سرپرستیاش
را بر عهده بگیرد و جویی را به کرمان اعزام کردم.
۱۰۰
گربه را درمان کردهام
مدام کلاسها و
ساعتهای تدریسم را بیشتر میکنم تا با حقوقی که میگیرم بتوانم به گربههای آسیبدیده
بیشتری کمک کنم. بیشتر از ۶۰
تا ۷۰
درصد درآمد من صرف درمان گربهها میشود. همین حالا که با همدیگر صحبت میکنیم،
چیزی حدود ۳۰ میلیون
تومان به کلینیکهای مشهد به خاطر درمان گربههای آسیبدیده بدهکارم و ممنون
دوستان دامپزشکم در کلینیک امید هستم که از روی سخاوت و بلندنظری در این زمینه با
من همکاری میکنند.
خیلی از گربهها
برای درمان بیش از ۶
ماه در کلینیک ماندهاند تا دوره درمانشان کامل شود. فکر کنید فقط هزینه نگهداری
آنها در پانسیون در ۶ماه
چه مبلغی میشود؟ این جدا از هزینه درمان و داروی آنهاست. هم باید برای آنها
غذای تر ببرم، هم از نظر روحی به آنها رسیدگی کنم. مثلاً همین الان دو ماه است
گربه نابینایی را تحت درمان دارم که هر روز به دیدنش میروم و نیم ساعت راهش میبرم
تا دچار افسردگی نشود و درمانش نتیجهبخش باشد. مدتهاست به دنبال سرپرستی امین
برایش هستم که به اینگونه شانس زنده ماندن به او بدهیم. مثلاً گربه تکپایی داشتم
که پس از درمان به خانمی در کانادا واگذار کردم یا گربهای که ترومای مغزی داشت و
در اثر گیر کردن بین درب برقی خانهای، دستش را هم از دست داده بود بهطور کامل
درمان و به خانمی در مشهد واگذار شد. مواردی داشتیم که یک گربه تا سه یا چهار نوبت تحت عمل جراحی قرار گرفته است.
در ۶سال گذشته به بیش از ۱۰۰گربه کمک درمانی کردهام. وقتی بفهمم
گربهای دچار مشکل است نمیتوانم بیتفاوت از کنارش بگذرم و درمانش میکنم. بعضی
از موارد را خودم انجام میدهم؛ مثلاً وقتی مشخص شد گربهای باید مرتب آنتیبیوتیک
مصرف کند، پیدایش میکنم و دارویش را میدهم که کار بسیار سختی است، چون این کار
باید سر ساعت انجام شود و از طرفی گربه هم یک جا ساکن نیست که منتظر من باشد. آنتیبیوتیک
چون مزه خوبی ندارد باید با غذا مخلوط و به این شکل به گربه خورانده شود یا
با سرنگ در دهان گربه ریخته شود که این هم آسان نیست.
چند
نکته
اگر انسان حیوان
را درک کند، زندگیاش بهطور کلی دگرگون میشود. فکر میکنم شاید با ۱۰ سال مطالعه به این درک نرسیم که با
یکی دو سال زندگی با حیوانات به آن میرسیم. حیوان را که درک کنیم، نگاه ما به
زندگی عوض و پنجرههای ارزشمندی رو به ما باز میشود.
- ما انسانها
چه در داخل و چه خارج از شهرها عرصه را برای زندگی دیگر موجودات خیلی تنگ کردهایم.
همه چیز آنها را بلعیدهایم و زیستگاهشان را تغییر دادهایم.
- حضور گربهها
یعنی انسان حواست باشد زمین فقط متعلق به تو نیست. برای من اجازه زندگی کردن به
گربهها بسیار مهم است. انسان بهراحتی میتواند مهاجرت کند و از جایی به جای
دیگری برود اما گربه در یک شعاع ۲۰۰متری
میماند و فکر میکند کل دنیا همان محدوده است.
- خیلی از گربههایی
که دچار تصادف میشوند و از نظر رانندههایی که به آنها زدهاند، زندگی آنها
تمام شده اگر در همان ساعت اولیه و لحظات ابتدایی تصادف به آنها رسیدگی شود، زنده
میمانند.
با «کیارنگ علایی»
بیشتر آشنا شوید:
• دارای گواهینامه
درجه یک هنری (معادل دکترا) در رشته عکاسی، شورای ارزشیابی هنرمندان کشور، وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی
•
عضو هیات علمی و مدیر گروه کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه اقبال لاهوری مشهد، ۱۳۹۸ تاکنون
•
مدرس مدعو به اولین مسترکلاس عکاسی، کالج شگرد (استارتاپ آموزشی دانشگاه صنعتی شریف)،
۱۴۰۰
•
عضو دائمی هیات داوران موندیال آرت فرانسه، ۲۰۲۱
•
مدرس مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته ارتباط تصویری، دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۸۶ تاکنون
• مدیر آموزش موسسه آزاد سینمایی و سمعی،بصریِ موج نو، ۱۳۷۸

درود بر شما
بیچاره کلینیکهایی که شما بهشون مراجعه میکنید.
|
بیچاره ما و کلینیک هایی که بخاطر نبود مسئولیت پذیری در ارگان های متولی و نبود حمایت دولتی از حیوانات شهری یا باید شرمنده روی افرادی مثل ایشون بشیم یا از ترس گرسنه موندن و پاس نشدن چک و عقب افتادن اجاره نتونیم به رسالتمون عمل کنیم
|
بیچاره خودتی که بعنوان ناشناس و با پرچم یک کشور بیگانه متن مینویسی ! درود بر شما بزرگوار و بسیار خوشحال هستم که مشهد همیشه معدن انسان های بزرگ و برجسته بوده است که خیلی ها حسادت این اعمال خداپسندانه را میکنند موفق باشید بزرگوار
|
بیچاره توویی که بویی از انسانیت نبردی
چقدر عالی و زیبا،دورود بر شما،گربه ها بدون شک از با احساس ترین و زیباترین مخلوقات خداوند هستند،گربه ها همشهری های کوچک ما هستند در داخل شهرها،باید مواظبش باشیم،هر کس که با گربه ها ارتباط میگیره و کمکشون میکنه قطعا دیدش نسبت به زندگی و حیوانات و حیات وحش تغییر میکنه،بدونید شما پاسخ این اعمال خود را به بهترین نحو ممکن در این دنیا میبینید.
حتما اثرات این کار خوب درزندگیت دیده خواهد شد . دم شما گرم
مرفه بی درد
|
سی میلیون بدهکاری به این کلینیک و اون کلینیک داره، جای زندگیشو بخاطر گربه ها عوض کرده، بعد از نظر شما مرفه بی درده؟
|
طوری که مشخصه کامل مطالب رو نخوندید،با توضیحات و صحبتهای ایشون چطور مرفه بی درد هستن،تعریف شما از مرفه بی درد چیست!؟
|
ناشناس ۰۰:۲۸
|
شما حرف نزنی. نمیگن لالی.
|
چون به حیوانات کمک میکنه و جونشون و نجات میده مرفه بیدرده.اگر حیوانات رو میکشت خوب بود.اونموقع چه اسمی براش میذاشتین؟
آدمیزاده طرفه معجونی است
|
جناب علایی عزیز شما فرشته نجاتی هستید برای این مخلوقات زیبای خداوند.
درود بر شرف و غیرت شما واقعا چرا ما انسانها درک نمی کنیم که زمین فقط برای ما خلق نشده است؟ چرا حق و حقوق همسایه های نجیب و مظلوم خود را رعایت نمی کنیم چرا همه چیزرا برای خودمان می خواهیم؟ فرهنک ما ایرانی ها که وجود گربه را در خانه برکت می دانستند چه شده؟ بازهم به این انسان شریف و مهربان آقای علایی خداقوت و دست مریزاد می گویم. انشاالله دعای خیر این مخلوقات بی زبان خداوند پشت و پناهتان باشد.
خدا خیرت بده، جای شکی نیست که تمام مراحل زندگیت موفق خواهی بود، روایت از پیامبر(ص) داریم که داشتن گربه در محیط زندگی مایه خیر و برکت است،
درود بر شرف و غیرت شما مرد بزرگ
بسیار کار عالی انجام می دهند سپاس
با سلام به اقای علایی مهربان و دوستانی که اظهارنظر مثبت نمودند و اما مسئله،،، جناب علایی من هم به درد مثبت و عشق گربه ها مبتلا شدم حدودا پنج سالی است که یک گربه ماده سیاه بنام مامی (گربه های سیاه هم مهربانترند و هم وفادارتر ضمن بچه گربه های سیاه رنگ هم زرنگترند و هم باهوشتر) که در گوشه ای از حیاط منزلمان در زیر یک کمد اسقاطی زایمان کرده بود اوایلش پرخاشگری میکرد به مرور زمان که بهشون آب و غذا میدادم و بچه هایش دیگر در حیاط منزل بازیگوشی میکردند و بهم انس و الفت پیداکردند مامی هم خودمانی شد خلاصه به همین نشون چونکه در باغچه حیاطمان دو درخت مشرف به دیوار خیابان و مشرف بپشت بام بود تردد گربه های محل شروع شد که نگو و نپرس، امسال تواما مامی و دخترش میشل و نوه اش تامی موذی باردار شدند که چـونکه دیگر حیاط گنجایش نداشت فقط مامی ماند و کمدش و اون دوتا را بردم جایی سرسبز شرکت نفت نزدیک رودخانه کارون که چند تا رستوران هم وجود دارد رها نمودم که خیالم از بابت جا و مکان و تغذیه شان راحت است اما در هفته یکروز تعطیل هم شخصا غذای خشک مورد علاقشان را عصری میبرم که جمع میشوند و دیدار تازه، جناب علایی بنده جانباز جنگ تحمیلی ام که مورد اصابت موج انفجار هم یکی از مجروحیتهایم میباشد والله قسم از روزی که با گربه ها اخت شدم از شر دارو و درمان راحت شدم وقتی بهشون آب و غذا میدم انقدر احساس خوشی و لذت میکنم تمام خستگیم برطرف میشود، البته چندتایی گربه هم در خیابان اصلی محله مان است که کلا گربه هایش شبها که بیرون میرم با صدای شنیدن عصایم مثل توربوجت پیشم حاضر و تقاضای سهمیه غذا میکنند کلا از ساعت 11شب الی 1شب در خیابان مشغول رسیدگی بگربه ها هستم و نیمی هم از حقوقم را خرج تغذیه و دوا و دارو و درمانشان بعضا در کلینیک دامپزشکی میکنم که اصلا محسوب نمیکنم مثل شما از خریدهای خودم میزنم و خرجشان میکنم ضمنا. مطلبی خواندم که افرادی که با سگها وگربه ها درارتباط بودند 80 درصدکمتر از دیگران به کرونا ویروس مبتلا شدند نمونه اش خودم که اصلا واکسن نزدم طی دو سال و هرگز هم دراین چند سال بیمار نشدم بگذریم که اولین حامی حیوانات حضرت نوح نبی الله و پیامبران و پیامبر اکرم بودند که گربه ای بنام معزه در خانه پیامبر گواه است و حدیثهایش، امام علی. ع. در نهج البلاغه چقدر سفارش حق و حقوق حیوانات را نموده، امام صادق فرموده در هر خانه گربه باشد که جزو اهلبیت آن خانه است،، خلاصه اگرهرانسانی از هر دین و آیینی بتواند با یک حیوان اهلی و بومی ارتباط برقرار کند انسانیتش شکفته میشود، محبت بحیوانات زبان بسته باعث خشنودی خداست، ووووووو ضمنا پیشنهاد میکنم هر بازنشسته ای اگر بتواند یک گربه را سرپرستی کند عمرش طولانی میشود،،، و داشتن گربه مثبت است البته بنده امکانات را در حیاط منزلمان فراهم نمودم جهت سرما و گرمایشان،،، خداوند بشما و همه حامیان مهربان حیوانات نظر لطف میکند و باعث طول عمر و صحت و سلامتی و شادابی و نشاط میشود والسلام جانباز جنگ تحمیلی،،، چ چ
واقعا یک انسان کامل و یک فرشته معنوی احسنت و آفرین به ایشان و درود بر پدرو مادری که اورا تربیت کردهاند...فقط یک سوال از خواننده محترم این متن دارم؟آیا تاکنون از ............ شنیدهاید که بگوید...مواظب حیوانات باشید به حیوانات دور و بر خود ترحم نمایید...منکه ۷۰ سالمه نشنیدهام...انسانهایی مثل این فرشتهاند ایکاش کشورمان ...... چنین دلسوز داشت دیگر هیچ غمی نداشتیم...آفرین بر قلبهای مهربان آفرین بر فرشتگانی به ظاهر انسان❤❤❤❤❤
خدا خیرت بده اقای علایی عزیز امیدوارم که همیشه سالم و تندرست باشی که بتونی بیشتر به این موجودات مطلوم کمک کنی من هم مثل شما حامی این موجودات مظلوم هستم و در زندگیم خیرو برکتشو دیدم و حتی ضربه ای که از اسیب زدن به این حیوانات به یکی از همسایگانم واردشد واقعا به چشم دیدم و مطمعنم که ازار حیوانات بی جواب نمیمونه امیدوارم همه انسانها با مهربانی با حیوانات زبون بسته برخورد کنن
بسیار عالی،شما از بندگان خوب خدایید که اینگونه حامی این مخلوقات بی دفاع و بی نظیر شده اید،انشاءالله خدا اجرتون بده،آمین
در مملکتی که جان آدمها هیچگونه ارزشی ندارد از خودرو تا هوای آلوده و غذای تراریخته و غیره و ذلک
خدا رو شکر که هنوز انسان به معنی واقعی کلمه رو میبینیم امیدوارم فرهنگ حیوان دوستی بیشتر و بیشتر شود //درود بر شما
سلام .شب خوش اقای علایی . منم مادر دوتا بچه هستم و مستاجر یک گربه ی حمایتی خونه دارم که با وجود دستم خیلی تنگه و اصرار اطرافیان برای رها کردن این گربه وبا این شرایط سخت زندگی رازی نشدم رهاش کنم که چندتا گربه ی دیگه رو هم توی کوچه ی خودمون غذا میدم و خیلی لذت بخشه بهشون غذا بدی و در حین خوردن غذا با صداهای خاص خودشون ازت تشکر می کنند
زندگی من هم دقیقا مثل آقای اعلایی هست متاسفانه کسی آدم هایی مثل ما و آقای اعلایی را درک نمیکنند به ما میگویند دیوانه ولی من به این دیوانگی می بالم منتظر پاداش از طرف خداوند هم نیستم فقط از روی انسانیت به این گربه ها کمک میکنم در این دنیا تنها چیزی که حال من را خوب میکند نگاه کردن به گربه ها در حال غذا خوردن است مخصوصا زمانی که شما می شوند و خودشان را می کشند انگار که کل دنیا را به من میدهند .همین و بس.
هزاران درود بر شما امیدوارم افراد دلسوزی مثل شما در جامعه رو ب فزونی باشن البته ما هم خانوادگی همیشه ب گربه هایی ک آسیب میبینن کمک میکنیم ولی خیلی حرف های چرت از اطرافیان میشنویم و فقط سکوت.....
آقای علایی بزرگوار چقدر خوشحال شدم ازبودن انسان خوش قلب و باوجدان و حیوان دوستی مثل شما در کشورم ، نزدیک به سی و پنج ساله با گربه ها سرو کار دارم و بهشون کمک میکنم از غذا دادن تا درمان و نگهداریشون در منزل ، کل منزل و حقوق و وقتم در اختیارشونه و تا قبل از خوندن این مطلب فکر میکردم که گربه دوست تر از خودم پیدا نمیکنم ! ولی فقط میتونم بگم در برابر اینهمه احساس مسئولیت و مهربانی و شرافت شما سر تعظیم فرود میارم ، از صمیم قلبم براتون آرزوی موفقیت میکنم ، شهر محل زندگیم از مشهد خیلی دوره و اگر نزدیک بودم قطعا در حد توان در این راه بهتون کمک میکردم
سلام برتوای بزرگ مرد زندگی منم دقیقا عین شما شده با وجودی که اطرافیان مسخرم میکنن ولی منم به گربه های محل غذا رسانی میکنم باوجودیکه دستم تنگه ولی دریغ نمیکنم الانتوحیاط خونم 11گربه دارن رفت و آمد میکنن شاید باور نکنید صبحها صدام میزنن جوری شده که بچه ها وهمسرم هم نگاهشون به حیوانات خیلی مهربانتر شده
فقط ی فرشته می تونه اینقدر مهربون و دلسوز باشه ای کاش تهران بودین بیشتر باهاتون اشنا میشدم.
منم چندتا گربه دارم تو حیاط ببری خانم و نوه و نتیجه هاش و تو هفته چند بار گربه های محل را غذا رسانی میکنم چند بار هم خدا توفیق درمان گربه ها و بستری کردن یا جراحیشون در کلینیک را داشتم...خدا به شما آجر بدهد،شما فرشته ای هستید در کالبد انسان که از طرف حضرت دوست مامور به یاری رساندن به مظلوم ترین موجودات خدایید،ما را به دعا کاش فراموش نکنید،در ضمن رابطه با حیوانات درمان بسیاری از بیماری هاست غافل نشوند دوستان
سلام بر انسان شریف علایی
سلام سپاس از شما که فرهنگ حیوان دوستی را به نوع و شیوه خودتان اموزش میدهید. بنده هم ۱۰ سال هست که تیمار و غذارسانی انجام میدم و ۲۵ گربه در آپارتمانم نگه داری میکنم.
آقای علایی عزیز من بخاطر چند سال خرید غذا برای گربه های خیابانی ب خودم میبالیدم اما بعد خوندن کار شما از خودم خجالت کشیدم ،واقعا بین ما انسان ها هم فرشته وجود داره، شما بی نظیرید
سلام و درود جناب آقای علایی.بنده هم چند سالی میشه ک گربه های حمایتی نگه میدارم و غذارسانی میکنم .حتی منزل آپارتمانی ام را با خانه ویلایی برای راحتی گربه هام عوض کردم .بنظر من اینکار فقط عشق میخاد وگرنه روزی این بچه ها میرسه حتی برکت به زندگیم اضافه شده .م هیچوقت اینقدر راضی و خوشحال نبودم .دم همه حامیان حیوانات گرم
خدا امثال آقای علایی را زیاد کند.وخدا عزت وبرکت بدهد.
احسنت، سلام و درود بر شما انسان پاک نژاد
خداوند به شما توفیق روز افزون عنایت فرماید... حیوانات زبان بسته وسیله ای برای آزمایش انسانیت ما هستند به انها کمک کنید چون هیچ راهی برای بیان درد و رنج خود ندارند و شما باید با توجه قلبی به درک درستی از وضعیت سخت آنها برسید
حیوان ها،دوست داشتنی ومهرشون بی ریاست .بیش با انسانهایی بادرک وفهم ،حیوان دوستی
خداوند عشق است . عشق به موجودات دیگر نشان از وجود دوستی خدا در انسان است . کسانی که حواسشان به موجودات نیست و حقشان را ادا نمیکنند از زیانکاران هستند مرحمت خدا به انسانهای کمک کننده به موجودات میرسد .خداوند عاشقان را دوست دارد .
لطفا سگها و گربه های بی سرپرست رو عقیم کنید ،ما که امکانات برای نگهداری نداریم ،یا از سرما می میرند یا با ماشین تصادف میکنند دلمون کباب میشه
افرین خدا خیر به شما دهد
بادرود .منم همچین مشکلی دارم توی کوچه ما ۱۱ تا گربه هست که من هروز بهشون غذا میدم اما متاسفانه همسایه ها خیلی اذیتم می کنن وهم گربه هارو یکی از گربه ها هرموقع مریض میشه میاد پشت در خونمون طبقه پنجم .الان تصمیم گرفتم ازاین محله بلند بشم اما دلم نمیاد گربه هارو رها کنم .شما پارکی می شناسید که غذارسانی می کنن برای گربه ها ممنون میشم جواب بدید
بسیار عالی خدا خیرتان بدهد
درود بر شما. این به بنده ثابت شده . گربه ها قادر به دیدن چیزهایی هستند که ما انسانها نمیتونیم ببینیم. بعضی ها میگن چشم سومشون باز هست. و اینکه بارها تجربه کردم وقتی حالم خوب نیست یا دردی در بدنم دارم کنار گربه ها میرم حالم بهتر میشه. هرکی هرچی میخواد بگه شما کارت درسته. به کاری که میکنید افتخار کنید.