حکیم مهر - نامه سرگشاده نوروزی مدیرمسئول حکیم مهر به جامعه بزرگ دامپزشکی کشور / بخش دوم
- حرمت چهرههای ماندگار باید به حد اعلی حفظ شود ولی نقد شرایط موجود هم یک وظیفه است
- دایره معرفی چهرههای ماندگار نباید تنگ باشد
- کارکرد چهرههای ماندگار تقدیر در همایشها نیست
- محقق خوب لزوماً مدرس خوبی هم هست؟
- در ملاک گزینش چهرههای ماندگار باید تجدید نظر نمود
- تهران لزوماً مهد چهرههای ماندگار نیست
- دانشکدههای غیر تهران گویی هیچ کارکرد پژوهشی ندارند!
- بعضی از اساتید که مظهر علم و تعهد و اخلاق هستند مهجورانه از دسترس دانشجویان برای الگو قرار گرفتن دور میمانند
- تشکلها برای معرفی چهرههای ماندگار و نخبه دامپزشکی به میدان بیایند
- چهرههای ماندگار ستاد کشف و پرورش استعدادهای برتر تشکیل دهند
- اعطای لقب چهره ماندگار بهتر است به یک جوان با احتیاط صورت گیرد
- در بخش خصوصی و غیردانشگاهی هم میتوان به دنبال نخبگان و چهرههای ماندگار بود
- نقش چهرههای ماندگار در حل و فصل مسائل پیش روی دامپزشکی باید بیش از این عیان باشد
بسمه تعالی
بینندگان محترم حکیم مهر، همکاران ارجمند و گرانقدر و جامعه شریف دامپزشکی کشور
سلام علیکم
پس از بیان کلیات در بخش نخست نامه که پیش از این تقدیم شد، این بار به مصادیق وارد شده و کمی درباره کسانی سخن میگویم که نوشتن و گفتن درباره آنان دشوار است و باید حرمت این عزیزان را به حد اعلی حفظ نمود. البته وظیفه و مسئولیت، نوشتن و گفتن در این باب را قدری آسان میکند و امیدوارم چهرههای ماندگار محترم و ارزشمند این نوشتار را از سر دلسوزی تلقی فرموده و بر شاگرد کوچک خود خرده نگیرند.
نخست میخواهم دردی را بازگو کنم که شاید بغض خفته در گلوی برخی اعضای محترم هیأت علمی و حتی مجربین غیردانشگاهی در عرصه بالینی و بخش خصوصی هم باشد. اقدام ستاد چهرههای ماندگار در معرفی پیشکسوتان و حتی جوانان نمونه به جامعه در عرصههای مختلف به منظور الگو قرار گرفتن آنان در عرصه زندگی و تلاش برای موفقیت و خدمت به اسلام و ایران اسلامی عزیزمان قابل تقدیر است اما متأسفانه در سالیان اخیر معرفی چهرههای ماندگار در بخش دامپزشکی منحصر به شاخصهای محدودی شده و این دایره، توان شناخت توانمندی و ماندگاری افراد دیگر را به دلیل تنگ بودن ندارد.
افسوس ازدست دادن چهرههای ماندگار که تازهترین آن در سال 91 با درگذشت مرحوم استاد دکتر بابامخیر شدت یافت باید جامعه دامپزشکی را در این فکر فرو برد که در مدت زمان اندک معرفی این چهرههای ارزشمند از آنان چه استفادهای شده است؟ آیا چهرههای ماندگار کارکرد واقعی خود را داشتهاند یا تنها از آنان برای دعوت در یک همایش و اهدای لوح تقدیر استفاده شده است؟
متأسفانه موضوع محقق و چهرهماندگار پژوهش با مدرس نمونه و نویسنده مطرح خلط شده و اینجانب این موضوع را به شرط توفیق و حیات در بخشهای دیگر این نامه توضیح خواهم داد. به طور مثال آیا لزوماً چهره ماندگار عزیزی که صاحب یک پژوهش ارزشمند در حوزه میکروبیولوژی است یا مقالات متعددی در عرصه بالینی دارد مدرس خوبی هم هست و بالعکس؟ این را به فرصت آتی واگذار میکنم اما میخواهم به این نکته اشاره کنم که ملاک گزینش چهرههای ماندگار در عرصه دامپزشکی نباید تعداد مقالات و کتب ترجمه شده و حتی لزوماً و صرفاً رأی همکاران وی و معرفی از یک نهاد نظیر گروه دامپزشکی فرهنگستان علوم باشد. اگر چنین ملاکی تنها مبنا قرار گیرد این شائبه در میان دانشجویانی که مایل به الگو قراردادن چهره ماندگار هستند ایجاد میشود که یک گروه در یک دانشکده یا فرهنگستان دیگران را در دایره نقد عملکرد و ملاکهای کنونی چهرههای ماندگار وارد نمیکنند و این مسئله در دایره تنگ تهران محصور مانده و انگیزه را از استانهای دیگر میگیرد.
درد اصلی اینجاست که یک دانشکده که از قضا قدیمیترین دانشکده دامپزشکی هم هست کانون چهرههای ماندگار میشود – مانند آنچه اکنون رخ داده – و سایر دانشکدهها گویی اصلاً فعالیت مشخص و چشمگیری نداشتهاند و اساتید مستقر در آن دانشکدهها نه به دنبال پژوهش و تحقیق بودهاند و نه از شاخصهای ماندگاری برخوردارند! همین نکته به ظاهر ساده دانشجو را به چه فکری وامیدارد؟ دانشجویی که در دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، اهواز، مشهد و غیره تحصیل میکند با خود نمیاندیشد که سهم اساتید من در پژوهش چیست؟
حتی در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران نیز که تاکنون چند چهره ماندگار از خود به یادگار گذاشته افرادی بودند و هستند که شایسته کسب این عنوان میباشند ولی متأسفانه تاکنون به آنان توجه نشده و حتی شاگردی از مجموعه شاگردان یک استاد ممکن است به عنوان الگو به دانشجویان معرفی شود ولی استاد وی که مظهر اخلاق و تعهد و علم است مهجورانه از دسترس دانشجویان دور بماند!
البته اینجانب معتقد به منحصر دانستن چهرههای ماندگار به مراسم ملی چهرههای ماندگار تدارک دیده شده از سوی صدا و سیما – که بجای خود قابل تقدیر و شایسته است – نیستم و امیدوارم با تعیین و تدوین معیارهایی که حقیقتاً کاشف ماندگاری باشد در بخشهای گوناگون افرادی از سوی انجمنها و تشکلهای دامپزشکی که کم هم نیستند سالانه در مراسم روز ملی دامپزشکی معرفی شوند.
تکرار تقدیر از یک چهره ماندگار در مراسم مختلف و آن هم هر سال نه تنها اثر مثبتی ندارد بلکه شائبه به ته دیگ خوردن کفگیر کشف استعدادها و توانمندیهای ماندگار را به ذهن متبادر میکند. شائبهای که به هیچ وجه حقیقت ندارد و اگر مدیریت درستی بر سر کشف ماندگاری و نخبگی اعمال شود آنگاه چهرههای نخبه جدیدی چه بسا حتی با توانمندیهای بیشتر از پیشینیان به جامعه دامپزشکی کشورمان معرفی میشوند.
البته به این میزان هم نباید بسنده کرد بلکه تازه کار اصلی از لحظه معرفی چهرههای ماندگار یا نخبه آغاز میشود. نباید از توانمندی چهره ماندگار یا نخبه غفلت نمود. امری که اکنون به راحتی انجام میشود و با معرفی یک چهره ماندگار سریال تقدیرها شروع و مع الاسف هنگام درگذشت یک استاد گرانمایه موج تأثر و تأسف پایانبخش این سریال خواهد بود. آیا به واقع کارکرد چهره ماندگار این است؟
اینجانب معتقدم از توانمندی چهرههای ماندگار میتوان به نحو بسیار بهتری استفاده نمود. ایجاد یک بنیاد پژوهشی یا انجمن تحت عناوینی نظیر (باشگاه پژوهشگران دامپزشکی) – (انجمن کشف و پرورش استعدادهای برتر) و نظایر آن میتواند به سرپرستی و هدایت چهرههای ماندگار به شکل هیأت امنایی استعدادهای دانشجویی نخبه و برتر را شناسایی نماید و در زمینههای مختلف آنان را برای تبدیل شدن به یک چهره ماندگار هدایت کند. از لوازم تحقق این آرزو آن است که ما در زمینهها و گرایشهای مختلف دامپزشکی چهرههای ماندگار یا نخبه شناسایی و معرفی کنیم و حقیقتاً از آنان بخواهیم نقش و کارکرد واقعی خود را در رشد جامعه علمی کشورمان ایفا نمایند.
آیا نباید هر چهره ماندگار و نخبه بتواند حداقل یک چهره نخبه را به عنوان دستپرورده خود به جامعه تحویل دهد؟ مگر نه اینکه زکات علم نشر آن است؟ آیا باید از تبدیل شدن دانشجویانی با استعدادهای برتر و توانمندیهای فوقالعاده به چهره ماندگار هراس داشت؟ به همین میزان بسنده میکنم و در آینده اگر عمری بود زوایایی از مصادیق اجرایی و عملیاتی این پروژه پیشنهادی را شرح خواهم داد. امیدوارم چهرههای محترم ماندگار و مسئولین به این پیشنهاد توجه فرمایند.
سه نکته دیگر هم باید در انتهای این بخش از نامه خود اشاره نمایم و مابقی را در مصادیق دیگر به بخشهای بعدی که به تدریج تقدیم خواهم شد واگذار نمایم.
نخست آنکه یک جوان میتواند با دریافت نشان استعداد برتر، نخبه (در سطوح مقدماتی، متوسط و عالی) مدارجی را پله پله با انگیزه طی کند و مانند یک فرد نظامی که به تدریج به درجات بالا دست مییابد با پله پله پیمودن این مسیر به چهره ماندگاری مبدل شود که دیگران بتوانند مسیر طی شده را روی نقشه زندگی او مشاهده و از آن پیروی و الگوبرداری کنند. اگر فردی در سنین جوانی به یکباره به چهره ماندگار تبدیل شود و خدای نکرده مراتب پیشگفته را طی نکرده باشد انگیزهای برای فتح قلل نخواهد داشت و حتی به دلیل جوانی بیم آن میرود که اسیر هوای نفس و غرور هم بگردد. امید که در این نکته تأمل کنند آنان که مخاطب این نوشتار هستند.
نکته دوم آنکه هر چند دانشگاه مکانی ارزشمند و استاد هم انسانی قابل احترام است اما لزوماً نخبگی و ماندگاری منحصر در استادی دانشگاه نیست. چه بسا یک دامپزشک در بخش خصوصی مسیری پیموده باشد که یا زمینه ماندگاری یک محصول را در حرفه دامپزشکی رقم زده یا خود خدمتی ماندگار با تلاشی خستگیناپذیر در مدیریت یا اجرا داشته باشد. آیا نباید او را هم نخبه و ماندگار دانست؟ کمی تأمل در این امر زوایای جالبی به رویمان از تلاش و پیشرفت میگشاید.
نکته سوم و پایانی که بسیار مهم است آنکه حل و فصل بسیاری از مسائل و تدوین بسیاری از سرفصلها و رفع مشکلات آموزشی و اجرایی دامپزشکی باید سری به جمع نخبگان و ماندگاران حرفه دامپزشکی بزند. انتظار آن است که بزرگان و چهرههای ماندگار از سکوت خود بکاهند و در مسائل مختلف اجرایی و آموزشی دامپزشکی نقش هدایتی خود را بیش از پیش ایفا نمایند.
در پایان از اساتید و پیشکسوتان و بزرگان حرفه دامپزشکی که حق زیادی به گردن جامعه دامپزشکی کشورمان دارند به سبب نقد برخی رویهها در این بخش از نامه پوزش میخواهم و امیدوارم آنچه از دل برآمد بر دل نیز به فضل الهی بنشیند. ان شاء الله در بخش بعدی نامه به شرط توفیق و حیات به مصادیق دیگری از مسائل و مشکلات حرفه و جامعه شریف دامپزشکی کشورمان خواهم پرداخت.
دکتر محمد لطفیزاده / مدیرمسئول حکیم مهر
خبر مرتبط :
در رابطه با نامه سرگشاده حضرتعالی در رابطه با موضوع چهره های ماندگار خواهشمند است توجه فرمایید که گروه دامپزشکی فرهنگستان علوم خود متشکل از اساتید مجرب و پیشکسوت از اکثر دانشکده های دامپزشکی کشور است. از طرف دیگر با توجه به قدمت دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران و وجود اساتید گرانقدر در آن دانشکده که عموم اساتید سایر دانشکده ها (از جمله اینجانب) در دوره عمومی یا تخصصی مستقیم یا غیر مستقیم شاگرد آنان بوده اند انتخاب آن عزیزان دور از انصاف نیست. ضمن اینکه تمام اساتید انتخاب شده تا کنون الگویی نمونه برای همه اساتید کشور بوده اند. انتخاب بعضا اساتید محترم جوان تر نیز علاوه بر سابقه علمی ایشان، به خدمات علمی و پژوهشی و نیز تصویب و تدوین اسناد راهببردی و ماندگار علمی و فرهنگی در سطح کلان کشور برمیگردد که خود نیز آبرویی برای جامعه دامپزشکی می باشد.
با تشکر