
حکیم مهر: چند روز پیش پایگاه خبری «پیام ما» در گزارشی به قلم «علیرضا هاشمی» کارشناس حیاتوحش و «دکتر عابد کوهپایه» دامپزشک حیاتوحش، استفاده مخفیانه از دیکلوفناک توسط تعدادی از دامپزشکان کشور برای درمان تببرفکی دامها را به عنوان یکی از عوامل تهدیدکننده نسل پرندگان شکاری ایران عنوان کرد.
به گزارش حکیم مهر، در پی انتشار این مطلب، «دکتر حسین صالحی» دامپزشک و متخصص سلامت در بلایا و فوریتها، با ارسال یادداشتی به حکیم مهر، به این گزارش واکنش نشان داد.
متن گزارش پایگاه خبری «پیام ما» و یادداشت ذکتر حسین صالحی به شرح زیر است:
استفاده مخفیانه از دیکلوفناک برای درمان تببرفکی دامها، پرندگان شکاری ایران را تهدید میکند
فاجعه در کمین کرکسها
علیرضا هاشمی - کارشناس حیاتوحش
عابد کوهپایه - دامپزشک حیاتوخش
در اوج اپیدمی تببرفکی، برخی برای درمان دامها به استفاده از دیکلوفناکِ انسانی روی آوردهاند؛ دارویی که جمعیت کرکسهای هند را تا مرز نابودی برد و چنین تجربهای استفاده دامپزشکی از آن را از سالها پیش ممنوع کرده است. ورود دوباره دیکلوفناک به چرخه درمان دامها، در شرایطی است که بیشتر دامداریهای سنتی و نیمهسنتی کشور که در مناطق طبیعی و نزدیک به زیستگاهها قرار دارند، لاشهها را در طبیعت رها یا بهشکلی غیراستاندارد معدوم میکنند که در دسترس کرکسهاست. این وضع همه پرندگان شکاری ایران را در معرض خطر انقراض قرار داده است.
کرکسها پرندگانی بسیار مفید برای طبیعت هستند. سیستم گوارش خارقالعاده آنها قادر به هضم انواع میکروارگانیسمهاست. درحقیقت، کرکسها با خوردن لاشه حیوانات مانع پراکنش بسیاری از بیماریها در طبیعت میشوند. در سالهای اخیر بهعلت عواملی چون کمشدن طعمه، تخریب زیستگاهها، برقگرفتگی، برخورد با خطوط انتقال نیرو و مهمتر از همه مسمومیت، بهویژه با مصرف داروی دیکلوفناک در دامداریها، حیات این پرندگان مفید و ارزشمند در جهان به خطر افتاده است.
از دید اکولوژیک، ازدسترفتن یک گونه میتواند اثرات عمیق و جبرانناپذیری بر محیطزیست، حیاتوحش و نهایتاً سلامت عمومی و اقتصاد جامعه ایجاد کند. استفاده دامپزشکی از مشتقات دیکلوفناک بهعنوان داروی ضدالتهاب غیراسترویدی سبب کاهش شدید جمعیت گونههای کرکس شده و بسیاری از آنها را به پرتگاه انقراض نزدیک کرده است.
استفاده از دیکلوفناک بهعنوان داروی ضددرد در دامهای اهلی باعث شد این ماده بهطور ناخواسته هنگام تغذیه پرندگان لاشهخوار از لاشه دامهای درمانشده با این دارو وارد بدن آنها شود و به نارسایی کلیوی و مرگ در هزاران فرد از این گونههای ارزشمند بینجامد. درحقیقت، استفاده از این دارو در فارماکوپه دامپزشکی فاجعهای بسیار بزرگ برای سازمان جهانی دامپزشکی محسوب میشود؛ چراکه قبل از ورود این دارو به فارماکوپه رسمی دامپزشکی و استفاده گسترده از آن در درمان دامها اثرات سمی آن بر روی گونههای غیرهدف بهاندازه کافی ارزیابی نشده بود.
این دارو که بهطور گسترده در نقش داروی ضددرد و ضدالتهاب در علم پزشکی (خصوصاً مصارف انسانی) استفاده میشود. در دهه ۱۹۹۰ در هند و پاکستان وارد فهرست داروهای دامپزشکی شد و بهطور گسترده برای درمان درد و التهاب در دامها به کار رفت. ازآنجاکه خطرات محیطزیستی آن پیش از تأیید برای مصرف دامپزشکی ارزیابی نشده بود، خطر سمیبودن آن برای گونههای حیاتوحش، بهویژه جمعیت پرندگان شکاری، ناشناخته بود.
این رخداد در اوایل سال ۲۰۰۰ بهشکل حیرتآوری اثرات خود را نشان داد، بهطوریکه جمعیت برخی گونهها بیش از ۹۰ درصد کاهش یافت و بهطور میانگین، جمعیت پرندگان شکاری و لاشهخوارانی که از این لاشهها تغذیه میکردند، بین ۹۱ تا ۹۸ درصد افت جمعیت را تجربه کردند. این رویداد، یکی از بزرگترین و فاجعهبارترین کاهشهای جمعیتی در میان گونههای پرندگان شکاری در تاریخ به شمار میآید و نمونه روشنی از پیامدهای پیشبینینشده معرفی یک محصول دارویی جدید برای یک اکوسیستم است که سبب نابودی هزاران هزار کرکس شد.
تأثیر اکولوژیک چنین حادثهای برای جوامع انسانی نیز ویرانگر بود. ناپدیدشدن کرکسها پیامدهای عمیق و گستردهای بر اکوسیستم داشت. با کاهش جمعیت کرکسها و دیگر پرندگان لاشهخوار، که توانایی بالایی در پاکسازی سریع لاشهها و نقشی کلیدی در جلوگیری از انتشار عوامل بیماریزا و محدود کردن منابع غذایی برای سایر حیوانات لاشهخوار، مخصوصاً سگهای ولگرد دارند، حفرهای بزرگ در چرخه زیستی ایجاد شد. این خلأ باعث شد منابع غذایی فراوانی برای جانوران دیگر، مانند سگهای ولگرد، افزایش یابد و رشد جمعیت آنها بهسرعت بالا رود. پیامدهای این تغییر، موجی از مشکلات محیطزیستی و بهداشتی زنجیرهوار را در پی داشت.
با کاهش جمعیت کرکسها و دیگر پرندگان لاشهخوار جمعیت سگهای بلاصاحب بهصورت باورنکردنی افزایش یافت. برخلاف کرکسها که بهلحاظ تکاملی برای مصرف لاشه سازگار شدهاند و قادرند بخش اعظم لاشهها را پاکسازی کنند، سگها توانایی محدودی در تجزیه بقایای پوست و استخوان دامهای مرده دارند. این امر باعث میشود باقیمانده لاشهها محیط مناسبی برای رشد و انتقال باکتریها و سایر پاتوژنها فراهم کنند. کاهش جمعیت کرکسها باعث شد بقایای آلوده لاشهها برای مدت طولانیتری در محیط باقی بماند و سبب تکثیر عوامل عفونی از جمله بیماریهای ویروسی و باکتریایی شود.
در کنار آن، افزایش قابلتوجه سگهای بلاصاحب در مناطق روستایی و حومه شهرها از دیگر پیامدهای این رویداد بود. در ادامه، بیماری هاری افزایش یافت و در ادامه سرایت این بیماری از سگها به دیگر جانوران و انسان، دردسرهای بیشماری برای جوامع انسانی به بار آورد که هزینههای غیرقابلتصوری برای دولت و مردم هند در بر داشت.
تحقیقات اخیر درباره پیامدهای اجتماعی ناشی از فروپاشی گونههای پرندگان لاشهخوار نشان میدهد کاهش جمعیت کرکسها بهطور غیرمستقیم باعث مرگ سالیانه بیش از صدهزار انسان در شبهجزیره هند شد. متعاقب آن، افزایش جمعیت سگهای بلاصاحب و شیوع بیماری هاری، بیش از ۶۹ میلیارد دلار خسارت اقتصادی، بهدلیل مرگومیر زودرس در انسانها و کاهش جمعیت دامی این کشور، به بار آورد.
درنهایت، تمامی این عوامل منجر به افزایش فشارهای بینالمللی بر هند، نپال و پاکستان برای ممنوعیت استفاده از دیکلوفناک در بخش دامپزشکی شد. در سال ۲۰۰۶ استفاده دامپزشکی از این دارو توسط دولتهای این سه کشور ممنوع شد و برنامههای حفاظتی، پرورش در اسارت و معرفی مجدد کرکسها به زیستگاه برای نجات جمعیت باقیمانده کرکسها آغاز شد. اگرچه برخی شواهد حاکی از بهبود جمعیت کرکسها در شبهجزیره هند است، اما با توجه به نرخ پایین تولیدمثل این پرندگان، مسیر احیای اکولوژیکی این گونهها بسیار طولانی است و جمعیت آنها همچنان در معرض تهدیدات جدی قرار دارد.
ایران در زمستان سال ۱۳۹۳ به الحاقیه حفاظت از پرندگان شکاری کنوانسیون حفاظت گونههای مهاجر (CMS) پیوست و بهعنوان پنجاهویکمین عضو این پیمان به جامعه جهانی معرفی شد. در ادامه، در سال ۱۳۹۴ طی مکاتبات دفتر حیاتوحش سازمان محیطزیست با سازمان دامپزشکی، کشور ایران بهعنوان یکی از پیشگامان منطقه، ممنوعیت واردات، تولید و مصرف داروی دیکلوفناک برای مصارف دامپزشکی را اعلام کرد که تحسین بسیاری مراجع بینالمللی را بهدنبال داشت. درحقیقت، این موفقیت همکاری چندجانبهای میان بخش غیردولتی ایران، سازمانهای دولتی و نهادهای حفاظت بینالمللی به شمار میرفت که در نوع خود کمنظیر بود.
اما متأسفانه خبر میرسد با شروع اپیدمی جدید تببرفکی در جمعیت دامی کشور در سال جاری، بهرغم وجود ممنوعیت استفاده از داروی دیکلوفناک در تمامی امور درمانی دامپزشکی، تعدادی از دامپزشکان فعال در این حوزه برای درمان دامهای بیمار از فرم انسانی این دارو (شیاف و فرم تزریقی) استفاده میکنند. این درحالیاست که در اکثر دامداریهای نیمهسنتی و سنتی کشور، ساختار مناسبی برای دفن بهداشتی لاشهها و یا امعا و احشای آنها وجود ندارد. بسیاری از این دامداریها در مناطق طبیعی و نزدیک به زیستگاه کرکسها و دیگر پرندگان شکاری ایران واقع شدهاند. درنتیجه ممکن است بسیاری از لاشهها در طبیعت رها شوند یا بهصورت غیراستاندارد معدوم شوند و بهگونهای در دسترس کرکسها و سایر گونههای پرندگان شکاری قرار گیرند.
باید توجه داشت کشتار غیراصولی و خارج از کشتارگاهها کماکان در برخی نقاط کشور بهدلایل مختلف دیده میشود و باقیمانده داروی دیکلوفناک موجود در این لاشهها و یا امعا و احشای دامهای ذبحشده یا حتی تلفشده، میتواند خطرات جدی و کشندهای برای جمعیت کرکسهای ایران بههمراه داشته باشد و کابوس انقراض کرکسها و عواقب بعدی آن را برایمان بازآفرینی کند.
مدیریت نکردن صحیح سگهای ولگرد و بدون صاحب در کنار نبود شفافیت نهادهای متولی در کنترل حضور این حیوانات در عرصههای طبیعی، نگرانی ایجادشده را دوچندان میکند. بیاطلاعی بسیار دامپزشکان از علت ممنوعیت استفاده از داروی دیکلوفناک در کنار سودجویی برخی فرصتطلبان را نیز میتوان به فهرست نگرانیها در مورد فاجعهای قریبالوقوع افزود. با توجه به در دسترس بودن داروهای ضدالتهاب و ضددرد غیراستروئیدی کمخطرتر با کارایی بیشتر یا مشابه از جمله ملوکسیکام و تولفانامیکاسید با کاربرد دامپزشکی، استفاده از داروهایی انسانی همچون دیکلوفناک بههیچعنوان قابلتوجیه نیست. متولیان امر باید با نظارت بیشتر بر چرخه دارویی، امکان استفاده از این داروها را برای دامپرورها غیرممکن کنند یا حتیالمقدور به حداقل برسانند.
متأسفانه بهنظر میرسد در کشاکش ناملایمات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و محیطزیستی در حال ازدستدادن اندک فرصتهای باقیمانده برای نجات بخش بزرگی از تنوعزیستی کشورمان هستیم.
نسلهای فردا عملکرد امروز ما را به قضاوت خواهند نشست؛ باشد که شرمنده نباشیم.
پاسخی به یادداشت «استفاده مخفیانه از دیکلوفناک برای درمان تببرفکی دامها، پرندگان شکاری ایران را تهدید میکند»
دکتر حسین صالحی
دامپزشک و متخصص سلامت در بلایا و فوریتها
انتشار هشدار درباره آسیبهای زیستمحیطی ناشی از مصرف دیکلوفناک اهمیت دارد، اما طرح موضوع باید بر پایه دادههای واقعی، اپیدمیولوژی دامپزشکی و الگوی مصرف دارویی در ایران باشد. نسبت دادن «مصرف گسترده دیکلوفناک انسانی برای درمان تب برفکی» به دامپزشکان کشور، فاقد پشتوانه علمی و آماری است و بیش از آنکه اطلاعرسانی باشد، بازتولید ترس رسانهای است.
در ایران، دیکلوفناک به عنوان داروی دامپزشکی سالهاست ممنوع است و در پروتکلهای درمانی تببرفکی هیچ جایگاهی ندارد. درمان FMD، صرفاً علامتی است و توصیهها شامل NSAIDهای دامپزشکی با پروفایل ایمنی مناسب مانند ملوکسیکام، فلونیکسین مگلومین و تولفنومیک اسید است. این موارد در بازار دامپزشکی بهطور گسترده در دسترس هستند و استفاده از دیکلوفناک، اگر هم رخ دهد، موردی، خارج از پروتکل و اغلب ناشی از کمبود دسترسی یا خطای دامدار است، نه سیاست درمانی دامپزشکان.
مقایسه وضعیت ایران با فاجعه هند نیز علمی نیست. بحران نابودی کرکسهای هندوستان در دهه 1990 حاصل مجموعهای از شرایط اکولوژیک خاص بود:
۱. مصرف سیستماتیک و صنعتی دیکلوفناک در دامپزشکی
۲. نبود سیستم مدیریت لاشه و رهاسازی گسترده دامهای تلفشده
۳. تراکم جمعیتی بالای لاشهخواران و اتکای گونههای غالب کرکس به Dumping sites شهری
۴. عدم آگاهی پیشینی نسبت به فارماکوکینتیک و فارماکوداینامیک دیکلوفناک در گونههای لاشهخوار
هیچیک از این پارامترها در ساختار دامپزشکی ایران به شکل مشابه وجود ندارد. صرفاً نقل داستان هند، بدون تحلیل زمینهای، یک خطای کلاسیک انتقال ریسک (Risk Transference) است.
مسئله اصلی، مصرف یک دارو نیست؛ بلکه مدیریت لاشه است.
تا زمانی که لاشه دامهای بیمار، سقطها و بقایای کشتار به شکل غیر بهداشتی دفن یا رها میشوند، حتی NSAIDهای بیخطر نیز میتوانند وارد زنجیره اکولوژیک شوند. این چالش مربوط به دامدار، شهرداری، مدیریت پسماند، محیطزیست و نظام حکمرانی است، نه متخصص دامپزشکی.
انتظار از دامپزشک، حل مشکلات ساختاری کشور نیست.
تا وقتی در بسیاری مناطق روستایی، دام تلف شده به سادهترین شکل در طبیعت رها میشود یا کشتار غیرمجاز خارج از کشتارگاه انجام میشود، مسئولیت سیستم پسماند را نباید با انگشت اشاره به پزشک دامپزشک تقلیل داد.
در مورد «سودجویی دامپزشکان» نیز باید دقت کرد:
دیکلوفناک داروی ارزان، کوتاهاثر و از نظر بالینی برای دام پرهزینه و غیرکارآمد است. هیچ دامپزشک آگاه و حرفهای حاضر نیست از دارویی استفاده کند که حتی برای کنترل درد در FMD مزیتی نسبت به داروی مجاز ندارد. اتهامزنی بدون مستندات، توهین به حرفهای است که در خط مقدم کنترل بحرانهای دامی قرار دارد.
پیشگیری واقعی نه با ترس رسانهای، بلکه با سیاست علمی محقق میشود:
- آموزش دامداران درباره NSAIDهای جایگزین
- الزام به دفن استاندارد لاشه
- نظارت بر فروش داروهای انسانی به مصرفکننده غیرهدف
- مدیریت سگهای ولگرد با رویکرد سلامت واحد (One Health)
- سیستم پایش دارویی در مناطق روستایی
سادهترین کار، مقصرسازی دامپزشک است؛ اما کماثرترین.
تا زمانی که زنجیره مدیریت لاشه و دارو اصلاح نشود، قصه دیکلوفناک را میتوان با هر داروی دیگری دوباره نوشت.
آفرین به آقای دکتر صالحی فهیم،
خدا رو شکر با انتشار این خبر اونهایی هم که این را نمیدونستند مطلع شدند و ازین به بعد از دیکلوفناک استفاده میکنند.
الان گاو و روزی مردم مهمتره یا کرکس ها؟!!!
با سلام و احترام خدمت جناب دکتر صالحی
|
دکتر قلاوند بزرگوار ممنون از توجه و حسن نظر شما به نکات خوبی اشاره کردین و بسیار آموختم از شما ولیکن نکته ای که باعث شد من به این واکنش گزارش نشان دهم تقلیل موضوع بسیطی اینچنینی به دامپزشکان بود و چنین نتایجی را نمی شود صرفا در گزارش های ژورنالی به آن پرداخت و نیازمند کار علمی دقیق است و قاعدتا معتقدم همچنان بدون شواهد قابل تعمیم نیست به نظر نگارنده با دیدن شواهد و رخداد در هند میتوانست به یک هشدار بسنده نماید
متوجه شدم دیگه کرکس نمونده فردا بقیه هم استفاده میکنند
من تا آنجا که اطلاع دارم بعد از دوره دکترای عمومی 6 سال برای دامپزشک حیات وحش باید تحصیل نمود. آیا چنین فردی با این خصوصیات در ایران هست؟.
متاسفانه انتشتار اینگونه اخبار خودش باعث ترغیب برخی دامداران به مصرف این دارو خواهد شد.
بعضا من علاقه مند هستم با ضرب المثلهای فارسی پاسخی داده باشم که گفته اند :
اونایی که میگن گاو و گوسفند مهمترین یا کرکس معلومه هیچی نمیدونی اگه کرکسها نباشن بیماری وبا و. همه گیر میشه اونوقت گاو و گوسفند هم نمیمونه امیدوارم به نظر کارشناسان آگاه اهمیت داده بشه
عاقبتش هم میشه دادستان حکم میده میگه بیرون شهر برید
مشکل خودمون درست میکنیم دادستان که از چیزی خبر نداره