کد خبر: ۸۴۳۵۸
تعداد نظرات: ۹ نظر
نگاه شما:

آزمون عملی؛ سراب کیفیت یا سنگربندی انحصار؟ نقدی بر پیشنهاد ریاست محترم انجمن کلینیسین‌های کرمان - دکتر مصطفی قلاوند

سپردن اختیار تأیید صلاحیت رقبای جدید (فارغ‌التحصیلان جوان) به دست رقبای قدیمی (اعضای صنف و کمیته)، بستری مساعد برای بروز پدیده تسخیر تنظیم‌‌گری فراهم می‌آورد ...

آزمون عملی؛ سراب کیفیت یا سنگربندی انحصار؟ نقدی بر پیشنهاد ریاست محترم انجمن کلینیسین‌های کرمان

دکتر مصطفی قلاوند

با عرض سلام و احترام خدمت همکار گرامی و دلسوز، جناب آقای دکتر شیخ ‌اکبری؛

ضمن تأیید و همراهی با دغدغه‌‌های به ‌حق و هوشمندانه‌ی جنابعالی در خصوص فشارهای کمرشکن معیشتی، بدعت ناعادلانه‌ی اخذ مالیات بر ارزش افزوده از خدمات درمانی که ریشه در تنزل دادن ماهیت درمان به تجارت دارد و همچنین چالش تعرفه‌ های دستوری که با واقعیات تورمی همخوانی ندارد، پیشنهاد مطروحه مبنی بر برگزاری آزمون عملی و ارزیابی مهارت پیش از صدور پروانه مستلزم آسیب‌‌شناسی حقوقی و واکاوی مبنایی از منظر حقوق عمومی، روان‌‌سنجی و اقتصاد سیاسی است. این پیشنهاد اگرچه در ظاهر با هدف ارتقای کیفیت مطرح می‌شود، اما در بطن خود می‌تواند به ابزاری خطرناک برای تثبیت انحصار و نقض حقوق مکتسبه تبدیل شود که در ادامه با نگاهی آسیب‌‌شناسانه به تشریح آن می‌پردازم.

نخستین و بنیادین‌ترین چالش، تقابل این پیشنهاد با جایگاه قانونی مدرک تحصیلی و صلاحیت ذاتی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. بر اساس قوانین جاری کشور، مرجع انحصاری تعیین صلاحیت علمی و آموزشی، وزارت علوم است و مدرک دکتری عمومی دامپزشکی (DVM)، سند رسمی و حاکمیتی تأیید صلاحیت حرفه‌ای فرد محسوب می‌شود. ایجاد یک فیلتر علمی و مهارتی مجدد توسط سازمان نظام دامپزشکی یا انجمن‌های صنفی، عملاً به معنای بی‌اعتبار دانستن مدرک رسمی دانشگاهی و خروج از حدود اختیارات قانونی است. اگر فارغ‌التحصیلان فاقد مهارت‌‌های لازم هستند، این نشان‌دهنده ناکارآمدی در نظام آموزش عالی و کوریکولوم‌‌های دانشگاهی است؛ راهکار این معضل، فشار بر مبادی آموزشی برای اصلاح روند تربیت دانشجو و نظارت بر آزمون‌های پیش‌‌درمانگاهی و بورد است، نه اینکه فارغ‌‌التحصیل را که قربانی این سیستم آموزشی است، پس از هفت سال تحصیل مجدداً پشت سد آزمونی جدید با معیارهای سلیقه‌‌ای نگه داریم. این رویکرد مصداق بارز مجازاتِ معلول به جای درمانِ علت است.

دومین و شاید نگران‌کننده‌‌ترین جنبه این پیشنهاد، مسئله تعارض منافع ساختاری در نهاد برگزارکننده و صادرکننده مجوز است. در حال حاضر، فرآیند صدور پروانه‌ها در ساختارهایی نظیر کمیته فنی ماده ۲ مدیریت می‌شود که ترکیب اعضای آن شامل نمایندگان نظام دامپزشکی و انجمن‌های صنفی غالباً از فعالان و ذینفعان کنونی بازار تشکیل شده است. در علم حقوق و اقتصاد سیاسی، اصلی وجود دارد که هیچ‌کس نباید در پرونده‌ای که خود در آن ذینفع است، قضاوت کند. سپردن اختیار تأیید صلاحیت رقبای جدید (فارغ‌التحصیلان جوان) به دست رقبای قدیمی (اعضای صنف و کمیته)، بستری مساعد برای بروز پدیده تسخیر تنظیم‌‌گری فراهم می‌آورد. در فقدان یک نهاد سنجش مستقل و بی‌طرف، چه تضمینی وجود دارد که این آزمون عملی به ابزاری برای کنترل ورودی بازار، حفاظت از سهم بازار پیشکسوتان و اعمال سلیقه‌های شخصی تحت پوشش سنجش مهارت تبدیل نشود؟؟؟ وقتی تنظیم‌گری بازار به خودِ ذینفعان بازار سپرده شود، نتیجه نهایی نه ارتقای کیفیت، بلکه محدودیت رقابت خواهد بود.

سومین چالش، بن‌‌بست فنی، اجرایی و هزینه‌‌ای برگزاری یک آزمون عملی استاندارد است. در ادبیات سنجش و اندازه‌گیری (Psychometrics)، آزمون‌های شفاهی و عملی معتبر نظیر KFP ، PMP،MMI و OSCE (آزمون بالینی ساختارمند عینی) نیازمند زیرساخت ‌های عظیم، بیماران استاندارد شده و سناریوهای دقیق هستند که هزینه برگزاری آن برای هر داوطلب در استانداردهای جهانی سرسام‌آور است (گاهی تا صدها دلار برای هر نفر). آیا در شرایطی که فارغ‌‌التحصیلان با بحران بیکاری دست ‌و پنجه نرم می‌کنند، قرار است هزینه میلیونی این آزمون نیز بر دوش آنان بار شود؟؟؟ از سوی دیگر، اگر آزمون بدون رعایت این استانداردها و صرفاً به صورت سلیقه‌ای یا شفاهی برگزار شود، ضریب پایایی آن به شدت افت کرده و نمره داوطلب بیش از آنکه تابع مهارت او باشد، تابع سخت‌گیری یا سهل‌گیری ممتحن خواهد بود. مطالعات متعدد نشان داده‌‌اند که ارزیابی‌های عملی انسانی دارای ضریب توافق پایین بین ارزیابان هستند و در نبود ساختار استاندارد، به شدت مستعد اعمال نظرات شخصی و پارتی‌‌بازی می‌‌شوند.

نکته چهارم، نگاهی به وضعیت فعلی و تبعیض‌‌های موجود در دستورالعمل سیاست‌ها و ضوابط تأسیس (ماده ۲) است که نشان می‌‌دهد دغدغه کیفیت، اولویت اصلی سیستم فعلی نیست. وقتی در جداول امتیازدهی فعلی، برای معیار غیرعلمی و تصادفی مانند بومی بودن تا ۱۵۰ امتیاز در نظر گرفته می‌شود، اما تفاوت امتیاز یک دامپزشک عمومی با یک متخصص دارای بورد تخصصی (PhD/DVSc) که سال‌ها رنج تحصیل را متحمل شده، بسیار ناچیز و گاهی کمتر از امتیاز بومی بودن است، این پیام مخابره می‌شود که سیستم برای جغرافیا و خاک ارزشی بیش از دانش و تخصص قائل است. حال چگونه می‌توان انتظار داشت که افزودن یک لایه آزمون عملی به چنین سیستم معیوب و تبعیض‌‌آمیزی، منجر به شایسته‌سالاری شود؟؟؟ این تنها لایه دیگری از دیوان سالاری را اضافه می‌کند که احتمالاً باز هم با معیارهای غیرکیفی و رانتی آلوده خواهد شد.

مع‌‌الوصف، برون‌رفت از این چالش ساختاری، در گروِ انسداد مجاری ورود به حرفه و تقلیلِ راه‌حل به حذفِ صورت ‌مسئله نیست. پیشنهاد می‌شود انجمن‌‌های صنفی و سازمان نظام دامپزشکی به جای تمرکز بر محدودیت در صدور پروانه، انرژی خود را بر سه محور متمرکز کنند: نخست، مطالبه‌‌گری جدی از وزارت علوم برای کاهش ظرفیت پذیرش و ارتقای کیفیت آموزش عملی در دانشگاه‌‌ها؛ دوم، جایگزینی رویکرد مچ‌‌گیری در ورودی با تقویت نظارت پسینی و فعال‌‌سازی ظرفیت‌‌های مسکوت ‌مانده‌ی هیئت‌‌های بدوی انتظامی؛ تا غربالگری افراد، نه در یک آزمون مصنوعی، بلکه در بستر عملکرد واقعی و رسیدگی به تخلفات حرفه‌ای محقق گردد؛ و سوم، تمکین به قانون و مصوبات هیئت مقررات‌‌زدایی جهت تفکیک پروانه طبابت از تأسیس. این تفکیک اجازه می‌دهد دامپزشکان جوان بدون نیاز به سرمایه‌‌های میلیاردی برای تأسیس (که خود بزرگترین مانع ورود است)، به عنوان همکار در مراکز معتبر مشغول به کار شده و مهارت خود را در بستر واقعی و تحت نظر پیشکسوتان ارتقا دهند. اصرار بر مدل‌‌های کنترلی پیشین، تنها به تعمیق شکاف بین نسلی و هدررفت سرمایه‌های انسانی منجر خواهد شد.

 

انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۳
15
3
چرا بدون اگاهی فقط بر اساس نظر شخصی در چنین مورد مهمی اظهار نظر میکنین
ازمون در همه کشورهای پیشرفته وجود دارد و توسط خود افرادی که به قول شما نشل قبل هم هستند و هیچ مشکلی هم ندارند
پاسخ ها
مصطفی قلاوند
| United States of America |
۱۵:۴۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۴
دکتر، بحث بر سر آزمون داشتن یا نداشتن نیست. این ساده‌ سازیِ موضوع است. در هر الگوی جدی، سازوکار صلاحیت زیر یک نهاد مستقل می‌ایستد، نهادی بیرون از دانشگاه، بیرون از بازار، و جدا از کل زنجیره‌ آموزش، اجرا و نفع صنفی.
آزمون، ابزار کنترل استاندارد است؛ اینجا در حال تبدیل شدن به ابزار تصرف است.
وقتی سازمان دستورالعمل می‌نویسد، نظام پروانه می‌دهد، همان نظام داور هم می‌شود، و هر دو در همان بازار ذی‌ نفع‌ اند، نامش هم‌ترازی با مدلهای جهانی نیست. تضاد منافع است؛ و همین نکته، نقص حقوقی دستورالعمل را هم عیان می‌کند.

درخواستم این است که سطح اصطکاک‌ های داخل‌ صنفی کم شود تا انرژی به مباحث واقعاً کلیدی منتقل شود.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۵
چطور در الگوهای جهانی همان مرجعی که پروانه میدهد خودش هم نظارت دارد و ازمون هم میگیرد و اعضای بورد ازمون خود کلینیک دارند نمیشود تضاد منافع؟! اینجا میشود

واقع بین باشین دیگه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۳
0
11
درود بر شرف شما
مگه اون موقعی که این عزیزان وارد بازار کار شدن ازشون آزمون گرفته شده؟!
راه حل اساسی کاهش ظرفیت دانشگاه ها
و برخورد با درمانگران غیر مجاز
و ادغام دانشکده های ... و تغییر تعداد زیادی از دانشکده های دامپزشکی به پژوهشکده است
نه چنین ظلم آشکاری در حق فارغ التحصیلان جدید
ای کاش منافع جمعی همیشه بر منافع شخصی ارجحیت میدادیم
تا از اثرات مثبتش همه بهره مند بشیم
پاسخ ها
مصطفی قلاوند
| United States of America |
۱۵:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۴
چارچوب صلاحیت اگر قرار است شکل بگیرد، باید روی کل بدنه‌ فعال دامپزشکی سنجیده شود، نه فقط ورودی‌ های جدید.
اجرای پایلوت رندوم در چند استان، روی افرادی که همین‌ الان در میدان کار می‌کنند، برای اعتبارسنجی مدل ضروری است.
این یعنی رویکرد نسل‌محور نیست؛ سیستم‌محور است.
اول باید مطمئن شد روش سنجش در محیط واقعی کار قابل اتکا است، سپس به‌ صورت تدریجی قابل تعمیم به کل نیروها خواهد بود. در حال حاضر Cost event موضوع بالاست و هسته مستقل وجود خارجی ندارد و قانون مادر هم اجازه نمی دهد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۴
0
3
اگر کسی کاربلد نباشه نمیتونه کار کنه و سرمایه و عمر خودش را هدر داده
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۵
0
0
به شرط انکه نظارت درست باشد وگرنه کار میکند فقط برای دیگران مشکل میسازد مانند بسیار کسانی که رانندگی بلد نیستند و به لطف اموزشگاه گواهینانه گرفتند و دردسر ساز هستند
همکار دردمند متخصص داخلی دام بزرگ
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۶
0
1
ضمن سپاس از همکار دانشمند جناب آقای دکتر قلاوند، در مورد تفکیک پروانه طبابت از تاسیس که در چهار سطر آخر مقاله بدرستی بیان فرمودید باید عرض کنم این مهم همینک در قالب "پروانه اشتغال به امور درمانی تمام وقت/نیمه وقت غیرموسس" در سامانه ساندا نظام دامپزشکی وجود دارد؛ به سخن دیگر همکاران جوان با تجربه که سرمایه کافی برای تاسیس درمانگاه یا بیمارستان ندارند، می توانند در یکی از این مراکز با موافقت کتبی موسس مرکز (دامپزشک پیشکسوت) در آن مرکز به صورت غیرموسس، پروانه اشتغال به امور درمانی(طبابت) داشته باشند؛ ولی مشکل اینجاست که متاسفانه برخی دامپزشکان، در حوزه دام بزرگ، کار در این حوزه را فاقد نیاز به اخذ پروانه می دانند و پروانه اشتغال به امور درمانی غیرموسس هم نمی گیرند و دامپزشکان حوزه حیوانات خانگی هم به صورت غیررسمی و بدون اخذ پروانه اشتغال به امور درمانی غیرموسس، در درمانگاه های عمومی یا تخصصی حیوانات خانگی، فعالیت می کنند(اگر به مراکز درمانی حیوانات خانگی در عصرها، سری بزنید، این مهم را در خواهید یافت) و یا برخی از همکاران هم متاسفانه با پت شاپ ها، وارد مذاکرات درمانی پشت پرده شده اند.(با کمال احترام به کلیه دامپزشکان و همکاران عزیز قانون مدار)
نکته دوم اینکه "کلنیسین به معنای واقعی" کم شده و اغلب همکاران دامپزشک به جای طبابت به تجارت (واکسن فروشی، دلالی دان و جوجه، فروش ملزومات حیوانات خانگی) روی آورده اند که علت آن دو چیز است؛ ۱- ضعف علمی- آموزشی در دوران دانشجویی چه عمومی و چه تخصصی به دلیل ضعف دانشگاه ها در برگزاری کلاس های عملی ۲-جبر اقتصادی امروز.
نکته آخر اینکه دامپزشکی، فقط عکس گرفتن با ژست، در کنار حیوان خانگی یا اسب، نیست!
همچنین امکان اخذ پروانه "مجتمع دامپزشکی" به جای بیمارستان در جاهایی که تاسیس بیمارستان توجیه ندارد، به صورت دو بخشی؛ (درمانگاه+ داروخانه یا درمانگاه + آزمایشگاه) به صورت مشارکتی بین دامپزشکان جوان وجود دارد.
راهکار؛ ۱-اصلاح شیوه نظارت اداره تشخیص و درمان ادارات کل استان ها بر مراکز درمانی در راستای جلب مشارکت حداکثری همکاران برای اخذ پروانه به جای فعالیت بدون پروانه.
۲-کاهش هزینه ها برای "تمدید" پروانه توسط نظام دامپزشکی در سامانه ساندا و متناسب سازی هزینه های تمدید پروانه با هر شهر و استان.
۳-در مورد همکاران رادیولوژیست؛ اخذ پروانه اشتغال به امور تشخیصی در یک مرکز درمانی اصلی با اجازه فعالیت فرعی در چند کلینیک در سطح استانی (با توجه به تعداد کم متخصصین رادیولوژی نسبت به مراکز درمانی)
۴-برخورد موثر با درمانگران غیرمجاز با ارسال مستندات محکم و حین کار فرد متخلف به ادارات کل و صدور رای های بازدارنده و نه نمایشی توسط هیئت بدوی شورای نظام دامپزشکی بدون اعمال نفوذ.
۵-افزایش کیفیت کلاس های بازآموزی همکاران به صورت حضوری و عملی با تعریف سرفصل ها و خارج شدن کلاس های بازآموزی از حالت مجازی و تئوریک، در راستای دانش افزایی حقیقی همکاران و نه فقط پرکردن امتیاز برای اخذ پروانه.
۶-محدود کردن پذیرش دانشکده های مادر، حذف دانشکده های بی کیفیت و تبدیل آن به پژوهشکده که در فرمایش ارزنده جنابعالی وجود داشت و از شرح آن می گذرم.
پاسخ ها
مصطفی قلاوند
| United States of America |
۰۲:۲۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۹
با درود و احترام خدمت همکار گرامی و سپاس از دغدغه‌مندی شما

اگرچه نکات فنی و اجرایی که فرمودید صحیح است، اما در تحلیل حقوقیِ مفهوم تفکیک پروانه طبابت از تأسیس یک تمایز ظریف اما بنیادین وجود دارد که نباید از آن غافل شد. آنچه جنابعالی به عنوان پروانه غیرموسس اشاره فرمودید، در ماهیت خود نوعی اشتغال وابسته و قائم به وجود یک موسس دیگر است، حال آنکه هدف از تفکیک پروانه طبابت از مطب که در آیین‌نامه‌های بالادستی دهه ۷۰ نیز ریشه دارد ، به رسمیت شناختن حق اشتغال مستقل دامپزشک در قالب یک دفتر کار شخصی است تا فرد بتواند بدون نیاز به سرمایه‌گذاری میلیاردی برای تأسیس درمانگاه یا بیمارستان و بدون الزام به رابطه کارمندی، صرفاً بر مبنای صلاحیت علمی خود فعالیت کند.
از سوی دیگر در بحث ریشه‌یابی بازار غیررسمی، این پدیده معلول است نه علت؛ چرا که وقتی استانداردهای فیزیکی و مالی برای ورود قانونی به حرفه را چنان بالا می‌بریم که از توان اکثریت خارج است و گزینه دفتر کار مستقل را هم حذف می‌کنیم، عملاً نیروی متخصص را به سمت بازار خاکستری هُل داده‌ایم. مضاف بر این، دلخوش کردن به راهکارهایی نظیر موافقت موسس پیشکسوت، در عمل به معنای سپردن شریان حیاتی اشتغال نسل جدید به منافع نسل قبل است که پتانسیل ایجاد تعارض منافع و انحصار را دارد ؛ در حالی که راهکار پایدار، بازگشت به اصول حقوقی است که در آن صلاحیت علمی برای اشتغال کافی باشد.
نکته بسیار مهم دیگری که شاید در محاسبات دلسوزانه مغفول مانده، پارادوکس هزینه سربار و بحث تعهدات کارفرمایی است. مطابق جدول شماره ۷ دستورالعمل فعلی (ردیف ۱۰) ، همکار جوان برای کسب امتیاز باید دوره بازآموزی بگذراند، اما از منظر قانون کار، حضور این فرد فارغ‌التحصیل در مرکز، مشمول پرداخت حق بیمه و حقوق پایه توسط موسس می‌شود. پرسش اینجاست که آیا موسسین حاضرند برای آموزش یک رقیب بالقوه، ماهیانه هزینه بیمه و مالیات بپردازند؟ پاسخ بازار منفی است و نتیجه این می‌شود که موسس یا از پذیرش همکار جوان سر باز می‌زند و یا رابطه‌ای غیرقانونی شکل می‌گیرد؛ لذا تنها راه‌حل واقعی، باز کردن مسیر اشتغال مستقل یا همان دفتر کار است تا همکار جوان، خویش‌فرما باشد نه سربارِ همکار دیگر.

با تجدید احترام
نظر شما
ادامه