«ایران هفت» نوشت:
یکی از اولین چیزهایی که از همان سنین کودکی آموزش میبینیم، البته معمولا بعد از رنگها و فصلها و اسم حیوانات، غذای حیوانات و چیزهایی است که میخورند یا بهتر است بگویم چه می خوردند. ما، از همان سالها و کمی بعد از آن یعنی سالهای مدرسه غذاهای محبوب حیوانات را یاد گرفتیم. یعنی از همان روزها یاد گرفتیم که گربه باید موش شکار کند، موش دانه و گردو و بادام بخورد، پرندهها و مرغ و خروس و کلاغ، یا به باقی مانده میوهها نوک بزنند و یا دنبال دانه بگردند و همان طور که از درس حسنی یاد گرفتیم، علف غذای گوسفندها و بزها و گاوهای طویله است.
اما حالا انگار همه چیز عوض شده؛ حالا، با توسعه شهرنشینی، گاو و گوسفند و مرغ و خروس جایشان را به سگها و گربههای فانتزی خانگی در برخی از خانهها دادهاند. حیوانات خانگی گران قیمت و البته با پکهای بستهبندی غذاهای مخصوص هر کدام. غذاهایی گران قیمت از سالاد و دسر گرفته تا خوراکهای مخصوص که بسته به سن و نژاد هر کدام از این حیوانات خانگی تجویز میشود. تازه این به غیر از شکلات و خوراکیهای تشویقی است که به عنوان جایزه به این حیوانات عزیز داده میشود. یعنی در واقع همه غذاهای آنها بر اساس فرمولهای مخصوص تهیه شده است، فرمولهایی که فاصله زیادی از آن چیزی که از دوران مدرسه یاد گرفته بودیم تاکنون ندارد.
اما این حکایت تمام حیوانات شهر نیست. یعنی در واقع هستند حیوانات بخت برگشته و البته بیخانمانی که هیچ کدام از این امکانات را ندارند و باید درست مثل اجدادشان و بر اساس قانون زندگی خودشان برای خودشان غذایی دست و پا کنند. غذایی که در این سالها یک چرخش 360 درجه را تجربه کرده. نه مثل گذشتهها و آن طور که ما فکر میکنیم است و نه مثل این حیوانات خانگی عزیز، با بستهبندی غذایی مخصوص، بلکه غذایی است عملآمده به شیوهای جدید و شبیه هیچ وقت.
مرغ سوخاری یا موش خاکستری؟
حیوانات شهری در این سالها تغییر خوراک عجیبی را تجربه کردهاند. شاید همه ما بدون استثنا گربههایی را دیده باشیم که مقابل سطل زباله رستورانها و فست فودها مشغول زیر و رو کردن زبالهها هستند و در کمال ناباوری یا قطعهای ساندویچ یا پیتزا را برمیدارند و در گوشهای به آرامی به دندان میکشند! یعنی درست برخلاف آنچه تصور میکردیم و البته کارتونهای دوران کودکیمان، دیگر از تام و جری خبری نیست آن هم در شرایطی که تا چشم کار میکند شهر ما هم تام دارد و هم جری!
میگویند این موضوع کمی نگران کننده شده است. البته نه خود تغییر این عادات غذایی، بلکه به دندان گرفتن خوراکیهایی که گاهی حتی خوردن مداومش برای خود ما هم مضر و پر حاشیه است چه برسد به این حیوانات شهری بیچاره! حالا زیاد میبینیم کلاغهایی را که انگار هر چیزی را به منقار میگیرند بجز دانه و حشرات و کرم خاکی یا حتی صابون. کلاغهایی که چیپس، پفک، ماکارونی، ساندویچ نیمه خورده و در کل، پسماندهای خشک و تر را نوک میزنند و میخورند. گربهها هم وضعیتی چندان بهتر از کلاغها ندارند؛ نه موش شکار میکنند و نه پرندههای کوچک. این بیچارهها هم به گشت و گذار در این زبالهها کفایت کردهاند. از پوست هندوانه گرفته تا قورمه سبزی و کتلت نیم خورده هرچه در لابهلای زبالهها گیرشان بیاید میخورند، آن هم یک خوردن آرام و بی سر و صدا و دیگر مثل آن خوی حیات وحشیشان نه خبری از شکار است و نه به دندان کشیدن .... خلاصه که این ماجرا یعنی ماجرای غذای واقعی حیوانات شهر ما این روزها حسابی فرق کرده. اما معلوم نیست چرا در شرایطی که ما این تعداد باورنکردنی موش و گربه و سوسک و پرنده و کبوتر و کلاغ و ... داریم، هیچ کدام غذای واقعی آن دیگری نمیشود؟
حیوانات شهری، اما شرطی
«دکتر پیام محبی»، دامپزشک و رئیس بیمارستان دامپزشکی تهران در گفت و گو با «ایران هفت» درباره این تغییر اکوسیستمی میگوید: «حیوانها به صورت ذاتی شرطی میشوند و در طول زندگی برای تداوم بقا به صورت غریزی همان روال معمول هر شهر یا منطقه را ادامه میدهند. شاید این سؤال پیش بیاید که گربههای تهرانی چرا به خوردن زبالههای شهری عادت کردهاند. در واقع زبالههای تهرانیها بسیار غنی است و سرشار از مواد پروتئینی. گربهها هم مواد پروتئینی خیلی دوست دارند. اما این به آن معنا نیست که ذائقه حیوانات تغییر کرده چون اصلا حیوانات ذائقه ندارند بلکه به مرور زمان و در طول عمرشان بسته به شرایطی که وجود دارد، شرطی میشوند. خب شاید این سوال پیش بیاید که چرا مثل گذشته همه حیوانات همان غذاهایی را که مرسوم بوده نمیخورند مثلا گربهها دیگر موش شکار نمیکنند یا پرندهها حیوانات و حشرههای ریزتر را نمیخورند و در عوض ما زیاد میبینیم کلاغهایی که پفک یا حتی پسماند فست فود میخورند. در واقع در پاسخ به این سوال باید گفت که این حیوانات در اکوسیستم دیگری بزرگ میشوند و نه اکوسیستم طبیعی که باید در آن باشند. بنابراین چندان عجیب نیست که غذاهای نرمال و طبیعی آنها هم در این اکوسیستم جدید تغییر کند.»
این دامپزشک در ادامه تصریح میکند: «مثلا این روزها ما، مخصوصا در روستاهای شمال زیاد میبینیم روباههایی که از زبالههای روستا تغذیه میکنند در حالی که شاید این طور تصور شود که یک روباه هنوز هم باید مانند گذشتهها فقط مرغ و خروس شکار کند. خب تمام اینها متاثر از تغییر اکوسیستم است. یا مثلا باز هم در همان حوالی شمال، گرازها داخل زبالهها را میگردند. در واقع این حیوانات چارهای ندارند بجز اینکه به در دسترسترین غذاهای ممکن برای خوردن اکتفا کنند. اما درمجموع نمیتوان گفت این موضوع یعنی تغییر عادات غذایی میتواند مفید باشد یا مضر؛ چون بیان این موضوع تنها در صورتی امکان دارد که ما بتوانیم در روند طول عمر این حیوانات تغییر مشاهده کنیم در حالی که اندازهگیری طول عمر حیوانات شهری ممکن نیست.»
او درباره دلایل این تغییرات که به نظر میرسد چندان هم منطقی نیست، میگوید: «خب شاید این موضوع مطرح باشد که چرا گربههای تهرانی دیگر مثل گذشتهها موش شکار نمیکنند؟ دلیل آن خیلی واضح است؛ برای اینکه دیگر موشی در تهران وجود ندارد. این موشهایی که ما در جویها و گوشه خیابانها میبینیم، یک نوع موش صحرایی است که زور زیادی دارند و اصلا یک جورهایی حریف گربهها میشوند و این طور نیست که گربهها بتوانند از آنها به عنوان غذا استفاده کنند. خب زمانی که آشغالهای مرغ آن هم فراوان در دسترس آنها قرار دارد، چرا باید دنبال موشهای شهر بیفتند؟ اما میتوان بخشی از این تغییر عادات غذایی را به دلیل انباشت بیشتر زبالههای شهری عنوان کرد. نحوه استفاده از مواد غذایی در نوع بشر در گذشته و زمانهای قدیم بسیار بهتر از زمان حال بود. در واقع صرفه جویی اجداد ما بسیار منطقیتر بوده. الان ما روزانه دور ریز غذایی زیادی داریم در حالی که قبلا مواد غذایی فقط به اندازه نیاز مصرف میشده. حتی همین پکیجهای مواد غذایی و ظروف یک بار مصرفی که به وفور مورد استفاده قرار میگیرد، آسیب جدی برای طبیعت محسوب میشود. شاید یادتان باشد که تا 15 سال پیش در اکثر خانهها یک جعبه شیشه نوشابه وجود داشت. شیشههایی که تحویل میدادیم و در ازای آن شیشههای پر نوشابه میگرفتیم. حالا آن جعبهها و شیشههای نوشابه تبدیل شده به بطریهای پلاستیکی دور انداختنی. در حالی که در کشورهای صنعتی خیلی پیشرفته دوباره رجوع کردهاند به شیشه و لیوانهای کاغذی یا حتی پاکتهای کاغذی به جای کیسههای پلاستیکی برای خرید. مثلا آن زمانها خیلی از مغازهدارها کار جالبی میکردند و از بچهها میخواستند که پاکتهای خرید مازاد در خانهها را جمع کنند و با هزینه کمتری دوباره به مغازه دارها بفروشند. خب به این ترتیب هم بچهها از همان سنین پایین با کار اقتصادی آشنا میشدند و هم سیکل بازیافت کاغذ ادامه مییافت و دور ریز به اندازه زیادی بالا نمیرفت.»
زندگی مشترک زیر سقف یک شهر
معلوم نیست اسمش را چه میشود گذاشت اما این تقریباً حکایت بیشتر شهرهای دنیاست و فقط مختص تهران نیست. همه جا حیوانات خیابانی مختص به خود را دارد. حیواناتی که بدون هیچ جا و مکان خاصی در شهر جولان میدهند اما بر خلاف اینجا که کمر به کشتن و عقیم کردن این حیوانات بر میدارند آنجا با راهکارهای نوین سعی در کنترل و تسلط بر جمعیت این جانداران دارند. کسی عدد دقیقش را نمیداند اما شاید تهران هم بالای چند میلیون گربه و موش داشته باشد. حیواناتی که از بخت بد سر از این شهر در آوردهاند. شهری که در آن حالا دیگر چیز زیادی برای خوردن نصیبشان نمیشود مگر سمهای کشنده یا پسماند خشک و تر زبالهها.
«محمدهادی حیدرزاده»، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان تهران هم چندی پیش در این خصوص گفته بود که گربههای شهر به اندازهای است که اگر بخواهیم با آنها برخورد کنیم باید کل کارهای شهرداری را تعطیل کنیم و گربه بگیریم. بجز «گربه گیری» این مقام مسئول، چندی پیش نیز درباره خوراک لذیذ گربهها اظهار نظر کرده بود. وی درباره تغییر ذائقه و رفتار موشها پس از تغییر در خوراک آنها، توضیح داده بود که تغییر تغذیه موشها سبب تغییر بیولوژیک و رفتار موشها شده است. پیش از این موشهای تهرانی پنیر و گردو میخوردند ولی حالا هات داگ و ضایعات همبرگر میخورند که این موضوع سبب اضافه وزن و تغییر رفتاری آنها شده است. موشها، هات داگ میخورند، چاق و جسور و مهاجم میشوند. گربهها، موشهای چاق را میخورند و زاد و ولد میکنند. ظاهراً شهرداری طرحی برای مهار گربهها ندارد و البته طرحهای قبلی هم بیفایده بوده است. برای همین، گربهها، از در و دیوار تهران بالا میروند. مردم به شهرداری اعتراض میکنند چرا موش و گربه، شهر را فراگرفته و شهرداری به مردم معترض میشود که خوارکیهای خود را در جویها نریزند، بهداشت را رعایت کنند و غذای مفت و مسلم در اختیار موشها و گربهها نگذارند.
این چرخه، پایان ندارد. مسئولان شهرداری میگویند در تهران شبکه فاضلاب وجود ندارد و ضایعات و زباله وارد جویها میشود. جویها سر پوشیده نیست و به همین دلیل، مردم بسیاری زبالههای خود را درون آن میریزند. برخی مراکز توزیع غذا از مقصران اصلی ریختن پسماندهای خوراکی در جویهای سرباز هستند و نتیجه این رفتارها، تشکیل کانونهای گسترده در تهران برای رشد و تغذیه موش و گربه شده است. در این میان، شهرداری نیز با رها کردن چند ماهه امور جانوران موذی، عملا به این جوندگان، فرصت طلایی رشد و تولیدمثل را داد، البته این فرصت با تعیین ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری، به اتمام رسید و ستاد محیط زیست، عهده دار کنترل جمعیت موشها شد. با این وجود، ستاد محیط زیست شهرداری میگوید هنوز برای گربهها، برنامهای ندارد و این حیوانات، همچنان در کوچهها، جولان خواهند داد.