کد خبر: ۲۳۷۲۹

«کاوه فیض اللهی» در پارسینه نوشت:

دو هفته پیش با دوستان مهمان سری به «بزرگ‌ترین بازار الگویی ماهی فروشان رشت» زدیم (من تصوری از معنای این نام ندارم، اما احتمالا باید چیزی در این مایه‌ها باشد که بقیه ایرانی‌ها باید بیایند از رشتی‌ها ماهی فروختن یاد بگیرند، یا هیچ کس این همه ماهی برای فروش ندارد یا ...) بی‌موقع بود و بازار خالی از ماهی. با مشاهده چند ماهی فرصت را غنیمت شمردم و توضیح دادم که کپور چینی‌اند (فیتوفاگ، بیگ‌هد و آمور) هرچند به نام‌های مشتری‌پسندی همچون سفید پرورشی، آزاد پرورشی فروخته می‌شوند.

 یک کپور دریایی هم بود که گونه‌ای آسیب‌پذیر است. فروشنده با عجله خود را به من رساند و ضمن تشکر دنباله رشته سخن را به دست گرفت و گفت این کپور در گذشته تعریفی نداشت، تا اینکه پروفسور سمیعی آن را اصلاح کرد، بلکه از نو اختراع کرد و اکنون این ماهی به مثابه دارویی است که از آب گرفته می‌شود.

 خودم را به نشنیدن زدم و محل فاجعه را ترک کردم. دوستانم به رسم ادب ماندند و با لبخندی بر لب گوش دادند که پروفسور سمیعی چگونه در تمام ارکان زندگی گیلانی‌ها نفوذ کرده و با وجود تخصصی که در جراحی اعصاب دارد از اصلاح و پرورش کپور نیز دریغ نکرده است.

دکتر محمود حسابی خوش‌شانس و بلکه دارای عزت نفس بود که تا زمان حیاتش در برابر این عطش جامعه ایرانی مقاومت کرد. عطش خوردن دانه‌درشت‌ها و بالا آوردن گندابی از افسانه‌های سخیف و اراجیف که چهره‌ها را از بخش اندیشه‌ورز جامعه می‌گیرد، مخدوش می‌کند و تحویل عوام می‌دهد تا با آن خلاء‌هایشان را پر کنند. دکتر مجید سمیعی اینقدر خوش‌شانس نبود و شاید خودش هم افسانه‌های عامیانه را محمل مناسب‌تری برای آینده نامش در فرهنگ فارسی می‌دید تا یاد و ذهن اندیشه‌ورزانی فرتوت که توان سرپا نگه داشتن خودشان را نیز به زور دارند چه رسد به زنده نگه داشتن یاد بزرگان. افسوس سمیعی که ایرانیان او را در دوران حیاتش «حسابی» کردند.

 

 

نظر شما
ادامه