نگاه شما:
نقدی بر عدم استفاده از دامپزشكان به عنوان مدير ناظر بهداشتی جايگاه های عرضه دام زنده
کشور ایران علاوه بر آداب و رسوم سنتی مختص به خود پس از گرویدن مردمانش به دین اسلام، آداب و سنن آن جامعه را نیز به فرهنگ غنی خویش اضافه نمود. همچنین بودند مردمانی که دست به تلفیق سنت های جوامع زدند و بدایعی نیز در این میان خلق گردید که سالیان سال است در جامعه ایرانی علاوه بر اینکه مبانی دینی داشته تبدیل به فرهنگ و عرف گردیده، عید سعید قربان یکی از فرائض دینی جامعه ایران و کشورهای مسلمان است که دیرگاهی است از لحاظ بهداشتی مورد مداقه دامپزشکان قرار گرفته است تا بتوانند در حد ممکن مقوله بهداشت و سلامت جامعه را صیانت نمایند.
نزدیک به دو دهه است که ابتدا دامپزشکانی از تهران بر لزوم نظارت بهداشتی بر نذورات مردم تاکید نمودند و بدون چشمداشت مالی اقدام به پیاده سازی طرح نظارت بهداشتی نذورات عید قربان نمودند؛ البته این بدین معنی نیست که سابق بر این دامپزشکان در زمان عید قربان به کمک مردم نمی شتافتند، بلکه این اولین حرکت سازمان یافته و منسجم استانی برای یک فریضه مذهبی در راستای صیانت از بهداشت عمومی جامعه در پایتخت بود. حرکت چشم گیر و مقبول بود و روز به روز گسترش یافت؛ کپی برداری هایی در شهرستان های استان تهران و سپس در سایر استان ها و سایر مراسمات و اعیاد مذهبی و ملی صورت گرفت و روز به روز جامعه بیشتر به خدمات مهم و شاخص دامپزشکی در زمینه بهداشت عمومی جامعه پی برد.
فراز و نشیب های بسیار زیادی بر این طرح و طرح های مشابه آن وارد گردید که به فراخور مدیریت های مختلف، این فراز و نشیب ها متفاوت بود؛ از تجاری شدن و به دنبال منافع بودن برخی دستگاه های دولتی دیگر تا اعلامیه های چوبداران و رمه داران و همچنین اظهار نظرهای بهداشتی نادرست سایر فعالان حوزه بهداشت و درمان؛ ولی آنچه در این میان ثابت بوده است، نقش محوری دامپزشکان در این حرکت بهداشتی برای جامعه است که متاسفانه ما از روی بی خبری فکر می کردیم جایگزینی برای آن وجود ندارد و چه غافل بوده ایم که چنین تصور می کردیم.
چند سطر آتی را با من همراه باشید و برای از دست نرفتن سر رشته سخن، مشکلات موجود در این طرح را تیتر وار بیان می کنم:
1- کدام شیر پاک نخورده ای گفته که تعداد دامپزشکان زیاد است و بایستی علاوه بر اینکه دانشکده جدید ایجاد نشود، درب برخی از دانشکده های فعلی را نیز تخته کرد؟! اصولاً باید درب آن دانشگاهی را که توان تامین نیروی مورد نیاز جامعه در شرایط فعلی را ندارد، گل گرفت! تامین دامپزشک برای طرح نظارت های بهداشتی در عید قربان چنان دشوار است که حتی برای سر اکیپ های دامپزشکی نیز دامپزشک نداریم! نگاهی به لیست اکیپ های دامپزشکی بیاندازید، متوجه عرایض بنده خواهید شد.
حالا گذشته از طنزی که بیان شد، سر اکیپ ها می بایست از میان دامپزشکانی (بله، منحصراً دامپزشکان) انتخاب شوند که حداقل سابقه نزدیک به ده سال در اجرای این طرح را داشته باشند یا از میان همکاران دامپزشکی بخش خصوصی و دولتی باشند که در حال حاضر در کشتارگاه های دام مشغول انجام وظیفه می باشند، چه در غیر این صورت، دوباره تکرار خواهد شد صحنه های فجیعی که یک دامدار سر اکیپ، دامپزشکان را مجبور می کرد در فضای باز لباس خود را تعویض کنند و شأن دامپزشکانی را که هدفشان خدمت به جامعه بود را لکه دار می نمود.
2- بدون شک شهرداری تهران در برپایی جایگاه های عرضه دام هدف و سود تجاری را دنبال می کند و دغدغه بهداشتی ندارد، چرا که اصولا بهداشت عمومی جامعه در حیطه بیماری های مشترک جزء وظایف این نهاد شهری نیست و جاهایی هم که موظف بوده بودجه شهری را در این خصوص هزینه نماید، به اهداف از پیش تعیین شده نائل نگردیده یا اینکه اهداف مکسوبه در برابر هزینه صورت گرفته ناچیز بوده است.
سازمان دامپزشکی کشور و سازمان نظام دامپزشکی می بایست ضمن داشتن گوشه چشمی به انجام این روال تجاری، مطالبات بهداشت عمومی جامعه را در اجرای این طرح ها از نهادهایی مثل شهرداری و استانداری و ... طلب کنند و در اصل نقش مدعی العموم را ایفا نمایند، نه اینکه خود را به عنوان قطعه خادم بی عنایت در نظر بگیرند که بر حسب عادت فعلی را با کم و کاستی های ویژه خود به انجام می رساند.
3- مکان یابی مراکز عرضه بهداشتی دام چنان دقیق و بدون نقص صورت گرفته است که اگر احیاناً کنه هایی که بیماری تب کریمه کنگو را در این فصل گرم سال با خود حمل می کنند، با این دام ها به تهران حمل گردد، به راحتی می توان ادعا نمود که یک حمله تروریستی بیولوژیک بدون دردسر و زحمت صورت خواهد پذیرفت و جمع نمودن تبعات این واقعه بهداشتی برای جامعه نه در بعد مالی و نه در بعد اجتماعی به سادگی صورت نخواهد پذیرفت.
یکی از اصول این مکان یابی، برپایی این مراکز عرضه در کنار میادین تره بار شهرداری تهران است، مثل جایگاه ازگل، یا در شیرخوارگاه هایی مرکز شهر و در میان جمعیت کودکان، مثل شیرخوارگاه آمنه در شمال تهران و یا مرکز عرضه شمال غرب تهران درست در کنار قنات زنده که خونابه و ضایعات آن را آلوده خواهد نمود و کسی به این موضوع توجه نکرده است که فقط در استان تهران تعداد کشتارگاه هایی که توان ارائه این خدمت را دارند، دو رقمی است. فقط کافیست تا مردم از بیماری همچون تب خونریزی دهنده کریمه کنگو واهمه داشته باشند تا خود به خود اصول بهداشتی را رعایت کنند و این عدم تمایل به رعایت اصول بهداشتی ناشی از ناآگاهی نسبت به موضوع از سوی جامعه است.
4- خاموشی سازمان دامپزشکی کشور و شبکه های استانی در خصوص ارائه اطلاعات به مردم از طریق رسانه های دیداری و شنیداری چند روز قبل از برگزاری فریضه عید قربان و یا توزیع بروشورهای که حاوی اطلاعات معضلات بهداشتی روز موجود در جامعه از نظر دامپزشکی باشد، از دیگر معضلات موجود در حال حاضر می باشد و نوشداروی پس از مرگ سهراب نیز که از دیرباز در کشور ما سابقه دارد؛ به این معنی که چند مصاحبه با کت و شلوار در میان سیل جمعیتی که برای انجام فریضه دینی شان آمده اند نهایت تلاش برای اطلاع رسانی به جامعه خواهد شد و ما می مانیم و جامعه ای که به علت عدم دریافت اطلاعات مورد نیاز در زمان مناسب صدمه بهداشتی می بیند و بعد مجبور می شویم دکتر گویا را بیاوریم که بگوید بیماری های مشترک در وضعیت مناسبی است و مردم نگران نباشند و ما همچنان نگران نخواهیم بود چون دکتر گویای دامپزشکی، گویا نبود.
5- عدم وجود "رفرانس منوال" مورد نیاز همکاران دامپزشک دخیل در اجرای طرح؛ الان که این بند را نگارش می کنم تصور می کنم که جواب عزیزان چه می تواند باشد: کتاب "دستورالعمل اجرایی سازمان دامپزشکی در خصوص بیماریهای دامی"، ولی یک بار عزیزان را به مطالعه آن و مداقه دعوت می کنم؛ حتی یک جمله، بله حتی یک جمله در خصوص نحوه عملکرد در طرح های بهداشتی همچون عید قربان، عید نوروز، عاشورا و تاسوعا و غیره در این کتاب وجود ندارد! حتی نوشته نشده اگر احیاناً در زمان اجرای این طرح دامپزشک با لاشه شاربنی یا سلی مواجه شد چگونه باید عمل کند و تکلیف جایگاه و قربانگاه چیست؟ تکلیف دامپزشک یا کارشناسی که در معرض آلودگی قرار گرفته چیست؟ و از همه مهمتر تکلیف مردم حاضر در آن جایگاه چیست؟ اگر بند یک را اکنون جلوی چشم بیاورید، می توانید درک کنید که چرا تاکید داریم که سراکیپ حتماً دامپزشک باشد و در این زمینه سابقه لازم را داشته باشد و آموزش های لازم را دیده باشد، نه اینکه تکنیسین بازنشسته سابق سازمان باشد که اکنون دامدار است و نقش کاتالیزور را برای فروش دام های استان خود بازی می کند!
6- عدم مشخص بودن منبع تامین دام ها در مراکز عرضه؛ قدر مسلم نمی توان ادعا نمود که کیفیت گوشت و همچنین ترکیب لاشه دام های سراسر ایران یکسان است. به لحاظ چهار فصل بودن کشور و همچنین وجود انواع اقلیم ها در کشور، کیفیت گوشت و ترکیب لاشه های موجود در این مراکز عرضه متفاوت است و این حق خریدار است که بداند دامی که انتخاب می کند از کدام نقطه کشور تامین گردیده است.
این اطلاعات در درجه اول باید به دامپزشکان مستقر در جایگاهها و سراکیپ (البته از نوع دامپزشک) می بایست ارائه گردد تا دامپزشک بتواند پیش بینی از آنچه ممکن است با آن روبرو گردد، داشته باشد. به عنوان مثال دام های مناطق خاصی از ایران بیماری های انگلی فراوان دارند و یا دام های برخی مناطق دیگر ایران بیماری های عفونی بیشتری دارند و ...
شاید این موارد در حال حاضر مهمترین مواردی بود که توانستیم با دانش محدود خود به آنها اشاره داشته باشیم، ولی اگر بخش دولتی این اجازه را به خبرنگاران نشریه های تخصصی دامپزشکی جهت حضور در مراکز عرضه و جایگاهها اعطا نماید، شاید بتوان گزارش های دقیق تری را ارئه نمود که بدون شک هم کمک کننده بخش دولتی خواهد بود و هم یاریگر دامپزشکان مجری طرح و هم آگاهی دهنده به جامعه که بتواند سطح بالاتری از بهداشت را برای آنها فراهم آورد.