حال و روز
کلینیسینهای دامپزشکی:
رنجی که
می بریم
دکتر رشید
پورمهدی چلیکدانی
کلینیسین
بخش خصوصی، استان خراسان جنوبی
مطمئنم همه خوانندگان محترم
حکیم مهر با شغل دامپزشکی آشنا هستند، ولی بیایید بار دیگر به معنی آن در لغتنامه
دهخدا نگاهی بیاندازیم: «دامپزشک . [پ ِ زِ] (اِ مرکب) بیطار. (از لغات مصوب فرهنگستان).
ستورپزشک (در پهلوی). آنکه چهارپایان بیمار اهلی را درمان کند.»
در بسیاری از لغتنامهها،
تعریف دامپزشکی تعریف «شغل دامپزشکی» است و نه «مدرک دکترای دامپزشکی» و آن هم معادل
همان تعریف «کلینیسین» است. یعنی فقط کلینیسینها هستند که به شغل دامپزشکی مشغولند.
پس مدرک دکترای دامپزشکی یک چیز است و شغل دامپزشکی چیز دیگری. گمان نشود که اینجانب
خدای ناکرده مسئولین فنی و کارمندان ادارهجاتی همانند سازمان دامپزشکی، جهاد، محیط
زیست و غیره که دارای مدرک دکترای دامپزشکی هستند را کمتر از همکاران کلینیسینم فرض
کردهام؛ لیکن اگر از جنبه عنوان شغلی بنگریم، دامپزشک یعنی کلینیسین.
اما امروزه اهمیت کلینیسینهای
دامپزشکی در ایران در همین حد لغوی باقی مانده است و حتی در سیاستهای همکارانمان
(یا شاید بهتر باشد بگوییم هم مدرکانمان) در سازمان دامپزشکی و نظام دامپزشکی، کوچکترین
توجهی به کلینیسینها نمیشود، چه برسد به جهاد کشاورزی، هیات دولت و یا نمایندگان
مجلس.
مراسم روز دامپزشکی در خراسان
جنوبی بود که در بخش تقدیر از فعالان حوزه دامپزشکی در بخش دولتی و خصوصی، از همه تقدیر
شد، به جز کلینیسینها که انگار همچین گروهی وجود خارجی ندارند. البته یکی از دستهبندیها
«مرکز مایه کوبی نمونه» بود که در بعضی موارد با کلینیسینها همپوشانی دارد، اما تعریف
مسئول فنی مرکز مایهکوبی کجا و کلینیسین کجا. در تجلیل از برترین های بخش کشاورزی
خراسان جنوبی که توسط جهاد کشاورزی برگزار شد نیز همه گروهها بودند و حتی در بین دامداران
نمونه شترمرغدار و گوسفند دار نمونه بود، ولی کلینیسین نمونه خیر.
از وضعیت در سایر استانها
بی اطلاعم، ولی مشهود است که در سیاستگذاریهای کلی، «کلینیسین» جایی ندارد، چرا که
اگر جایی میداشت تعرفههای خدمات درمانی دامپزشکی سال 96 را به تمسخر در هفته انتهایی
سال اعلام نمیکردند. تعرفه سال 97 هم که اعلام نشد، مگر این که در شاهکاری دیگر بعد
از تعطیلات نوروز 98 اعلام شود.
کار بالینی سخت است، زمانگیر
است، حادثه آفرین است و پرخطرترین و سختترین حرفه در حوزه دامپزشکی است. ما کلینیسینها
خواب نداریم، خوراک نداریم، برای دامهای بزرگ در هر وضعیت آب و هوایی در جادههای
خاکی به دور دست ترین مناطق میرویم و برای دامهای کوچک وقت و بیوقت به کلینیک باز
میگردیم و تعطیلی برایمان معنی ندارد. از آن طرف بیمارانمان هم گاز می گیرند، چنگ
می گیرند، لگد می زنند، شاخ می زنند و هر چند وقت یکبار هم بیماریشان را به ما منتقل
میکنند و حتی ما را درگیر بیماریهای صعب العلاج و یا روانه دیار باقی میکنند. ما
هم برای اینکه سختیمان چند برابر شود و پوستمان کلفتتر؛ بیمه نداریم، اگر هم داشته
باشیم از جیب میدهیم، حتی در آن صورت نیز نه بیمه بیکاری داریم و نه استعلاجی.
این را از تجارب کاری خودم
میگویم که اگر مسئول فنی کارخانه خوراک دام سرما بخورد و در خانه استراحت کند، از
بیمه حقوق مدت استراحت را هم میگیرد، مرخصی با حقوق هم دارد، عیدی هم دارد، بیکار
هم که شود بیمه بیکاری میگیرد؛ اما اگر کلینیسین تب مالت بگیرد، باید برود هزینههای
درمانیاش را آزاد پرداخت کند و بدون درآمد دوره نقاهت را استراحت کند و اگر زنده ماند
به سر کار برگردد، اگر زنده نماند هم که...
باید چارهای اندیشید و اگر
بنا به گفتن رنجها باشد سخن بسیار است. اما ما کلینیسینها عادت کردهایم که نگوییم.
اصلا ما کلینیسینها 99 درصد روزهای سال را وقت نداریم که بیاییم بنشینیم و با کسی
در مورد مشکلاتمان صحبت کنیم. در پایان بگویم که از بلاهایی که بیمارانمان سرمان می
آورند گلهای نیست، بیمارانمان نمیفهمند؛ اما از سیاستگذارانمان در هر ارگانی که هستند
انتظار بیش از این است...
نوروز همگی
پیروز