یکی از ایدههایی که در سفر فرنگستان به ذهن ناصرالدینشاه خطور کرد و پس از بازگشت به ایران، درصدد عملی کردن آن برآمد، احداث باغ وحش بود.
به گزارش حکیم مهر به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، «ناصرالدینشاه»،
نخستین شاه ایران بود که به اروپا رفت و زرق و برق قاره سبز را دید. هر چند برخی
از مورخان معتقدند که این سفرها، با هدف آشنا کردن وی با پیشرفتهای اروپاییان و
سپس، وادار کردن شاه به واگذاری امتیازات به بیگانگان سازمان دهی شد، اما نباید
فراموش کرد که این سفرها، در ورود بسیاری از مظاهر تمدن جدید به کشور، نقش عمدهای
ایفا کرد؛ حتی اگر در ضرورت ورود برخی از این مظاهر تمدن، تردیدهای جدی وجود
داشته باشد!
یکی از ایدههایی که در سفر فرنگستان به ذهن ناصرالدینشاه
خطور کرد و پس از بازگشت به ایران، درصدد عملی کردن آن برآمد، احداث باغ وحش بود.
شاه ایران در سفر به اروپا از تعدادی باغ وحش بزرگ در پاریس و دیگر شهرهای بزرگ
این قاره بازدید کرد و از دیدن حیواناتمختلف و رنگارنگی که در کنار یکدیگر
نگهداری میشدند، به وجد آمد؛ این وجد همایونی! سببساز تأسیس نخستین باغوحش مدرن
ایران شد؛ باغوحشی که نام آن را «مجمعالوحوش ناصری» گذاشتند.
سابقه نگهداری حیوانات وحشی
پیش از آنکه ناصرالدینشاه به فکر تأسیس «مجمعالوحوش»
بیفتد، نگهداری و نمایش عمومی حیوانات وحشی، به عنوان یک شغل در جامعه ایران مطرح
بود؛ نمایش شیر ایرانی، خرسبازی، عنتری و امثال آن، نمونهای از این مشاغل محسوب
میشد؛ اما ناصرالدینشاه سودای دیگری در سر داشت.
او وقتی به تهران رسید، دستور داد که در باغ لالهزار، خارج
از حصار تهران، تعدادی حیوان زنده وحشی را نگهداری کنند تا او هر وقت دلش گرفت،
سری به آنها بزند و سرگرم شود! شیر، ببر و پلنگ «مجمع الوحوش» از داخل کشور تأمین
شد؛ اما به دست آوردن دیگر حیوانات کار سادهای نبود.
ناصرالدینشاه به برخی از وابستگان خاندان قاجار که در
هندوستان زندگی میکردند، نامه نوشت و خواستار ارسال حیواناتی مانند فیل، مارکبری
و ... شد. این درخواست مورد اجابت قرار گرفت و با زحمت فراوان، چند زنجیر فیل به
تهران فرستاده شد تا خاطر همایونی خشنود شود! مدتی بعد، به دلیل نزدیک بودن محل
باغوحش به شهر، ناصرالدینشاه تصمیم گرفت محل آن را تغییر دهد و به این ترتیب،
دوشانتپه به عنوان محل جدید باغوحش همایونی در نظر گرفته شد.
«دکتر فووریه»، طبیب شاه، در خاطرات خود
گزارش داده است که در مجمعالوحوش، علاوه بر حیواناتی مانند کفتار، گرگ و روباه،
«یک میمون و چهار شیر نر و ماده از کوههای شیراز، سه ببر از مازندران و یک یوز و
سه پلنگ از جاجرود و پنج خرس از دماوند» هم وجود داشت. البته گزارش معیرالممالک،
نوه ناصرالدینشاه، درباره تعداد حیوانات موجود در مجمعالوحوش ناصری، متفاوت است
و از تعداد زیاد و متنوع آنها حکایت دارد: «در باغ وحش شیر، ببر، پلنگ، خرس،
کفتار، بوزینه، میمون و... هستند. طاووسهای بسیاری نیز در باغ آزادانه به هر سو
میپریدند و بر جلوه آن دو چندان میافزودند.»
حیوان خودتی!
علاقه زیاد ناصرالدینشاه به حیوانات مجمعالوحوش، باعث میشد
که گاه و بیگاه، به بهانه بی توجهی به آن ها، بر کارکنان باغوحش سخت بگیرد و
اعصابشان را خُرد کند! در این بین، علاقه قبله عالم به شیرها، بیشتر از دیگر
حیوانات بود. یک بار که یکی از شیرها قصد وضعحمل داشت، ناصرالدینشاه چنان
درباره سلامت او ابراز نگرانی میکرد که با فرمان همایونی، تلگرافخانه امور خودش
را تعطیل کرد و متصل، به مخابره اخبار مربوط به سلامتی شیر ماده از دوشانتپه به
ناصرالدینشاه مشغول بود.
شاه قاجار، هر چند دقیقه یک بار، از مسئولان قصر جویای احوال
حیوانش میشد و آنها موظف بودند که پاسخ به روز شدهای را در اختیار وی بگذارند.
کار به جایی رسید که ناصرالدینشاه از حرفهای اطرافیان قانع نشد و خودش شخصاً به
تلگرافخانه رفت تا جویای سلامت شیرِ پا به ماهش شود! خبر مخابره شده از سوی مسئول
مجمعالوحوش این بود: «الحمدلله حال حیوان خوب است.» شاه با خواندن این خبر، به
سختی برآشفت و گفت: «شیر حیوان نیست؛ حیوان کسی است که او را حیوان خطاب میکند!»
آنگاه دستور داد که فوراً مسئول مجمعالوحوش را از کار
برکنار کنند و خود شخصاً، عازم دوشانتپه شد تا از سلامت شیر، خاطر جمع شود. علاقه
ناصرالدینشاه به شیرهایش آنقدر بود که حتی یک بار، وقتی یکی از آنها به کارگر
بیگناهی حمله و او را زخمی کرد، متولیان باغوحش جرئت نکردند موضوع را به شاه
اطلاع دهند، چون بیم آن میرفت که فرد زخمی شده، به دلیل عصبانی کردن شیر همایونی،
مورد غضب شاهانه قرار بگیرد و مسئولان امر هم به دلیل مراقبت نکردن صحیح، مؤاخذه و
تنبیه شوند.