نقدی بر مراسم گرامیداشت روز ملی دامپزشکی
مهندسی تعلیق و کاربرد آن در حرفه دامپزشکی
نویسنده: امضا محفوظ
بسیاری از کسانی که پا به این حرفه گذاشته اند، نه دلشان میخواهد در ساختمان های بلند مجلل زندگی کنند و نه دلشان می خواهد راکفلر دنیای ایرانیها باشند؛ آنها فقط می خواهند دامپزشک باشند و از دامپزشک بودن لذت می برند؛ درست همان چیزی که از آنها دریغ کرده ایم. به نظر میرسد سیستم مهندسی برای نابود کردن حرفه دامپزشکی طراحی شده که اسم رمزش معلق نگه داشتن توانمندان این حرفه و دور کردن آنها از مرزهای این کشور است که در بسیاری از موارد با چاشنی توهین و تخریب نیز همراه گشته است؛ البته این آپشن آخر سلیقه ای است و در سیستم طراحی شده بالا دیده نشده و چون بسیاری از دامپزشکان توانمند به این نسخه از سیستم عامل آخر آپدیت نشده اند، بنابراین در شبکه مهندسی طراحی شده به درستی عمل نمی کنند و مجبور به خروج از شبکه می گردند.
روز دامپزشکی دیگری آمد، برگزار شد و رفت و ما نیز بهسان سالهای قبل، کارنامه دیگری به سوابق عملکردی خود افزودیم ولی برنامه گرامیداشت حرفه دامپزشکی در سال 1398 نشانه هایی با خود به همراه داشت که قابل تامل است و می تواند مبنایی برای نقطه عطفی در این حرفه باشد. از همان ابتدا که عنوان شد این مراسم در ساعت 9 صبح و در سالن همایشهای وزارت جهاد برگزار شد، بی اختیار احساس تفاوت محسوسی به خواننده القا شد و رویدادهای رخ داده در این روز شک ما را به یقین تبدیل نمود؛ راستش را بخواهید اگر قرار بود در این مراسم فقط دولتی ها شرکت کنند و از اقصی نقاط شهر و کشور با امکانات دولتی در آن حضور بهم رسانند که انصافا بهترین زمان و مکان انتخاب گردیده است.
آیا حرفه دامپزشکی با واگذاریهایی که صورت گرفته و تلاشهای شبانه روزی دامپزشکان و شاغلان حرفه دامپزشکی در بخش خصوصی را می توان فقط متعلق به بخش دولتی دانست؟ حقیقتا نه تنها جواب این سوال منفی است بلکه دقیقا آنچه در حرفه دامپزشکی بخش دولتی صورت می گیرد، سنخیت بسیار کمتری با حرفه دامپزشکی دارد تا بخش خصوصی. اکنون به مدد برنامه ریزی ها برای بی برنامگی که توسط داعیه داران شعار کوچک سازی دولت در سازمان دامپزشکی و برخلاف خواست رئیس سازمان دامپزشکی کشور صورت می گیرد، سالهاست کارشناسان سازمان دامپزشکی نه تنها دخالتی در امر درمان، تشخیص و کنترل بیماریها ندارند بلکه حتی تحصیل علم در این زمینه برای افراد عادی آنها گناهی است نابخشودنی؛ این داعیهداران فراموش کردند همان سال اولی که شعار کوچک سازی دولت مطرح شد، متخصصین پی به اشتباه بودن شعار بردند و آن را با شعار «منطقی نمودن حجم دولت» جایگزین نمودند که مثال بارز آن حجم فربه کارمندی در وزارت جهاد و حجم نحیف کارشناسی در بخش دامپزشکی است.
در اوضاع و احوال اکنون حرفه دامپزشکی اخبار به مراتب سخیفتری به گوش می رسد و از جمله اعمال این تنگ نظری ها از بخش دولتی به بخش خصوصی هم رسیده است، به این معنا که عزیزان نورچشمی سهمیه دار که به ضرب و زور دگنک مجبور به گذراندن دوره تخصصی در دانشگاهها با هزینه دولت به منظور کسب مناصب بالاتر شده اند (در حالی که همین ادامه تحصیل برای کارکنان عادی ممنوع است)، در پی فعالان بخش خصوصی مشغول به تحصیل در دانشگاهها که با هزینه شخصی خودشان در پی کسب علم هستند می باشند تا نسبت به لغو پروانه آنان اقدام نمایند و در این میان در کلاسهای درس همشاگردیهای بخش خصوصی خود را تهدید هم می کنند و سرانجام ما ماندیم و حجم عظیمی از نفهمی که تفاوت «کسب علم با هزینه دولت» با «کسب علم با هزینه شخصی» چیست که آن یکی می تواند همزمان هم تحصیل کند و هم پست مدیر کلی و ریاست (نه فقط کارمند با حقوق و مزایای کامل) داشته باشد ولی این یکی که از جیب خود هزینه می کند، بایستی پروانه اش باطل شود.
اطاله کلام نمی دهم، چرا که این مقدمه را نوشتم تا کمی از واقعیت ها را با هم به اشتراک گذاشته باشیم؛ برگردیم به مراسم 14 مهر و مشکلات مشهودی که در برگزاری آن وجود داشت:
1. کج سلیقگی اول در تکرار شعار سال مشهود و نمایان بود همان که قریب به 5 سال است عوض نشده و این خود نشان از تمایل سازمان دامپزشکی به سکون دارد! راستش را بخواهید این شعار اولین بار در زمان دکتر مطلبی مورد استفاده قرار گرفت و از زمان پایان ریاست ایشان بر سازمان بیست سالی گذشته است؛ آیا ما توان اینکه شعاری همپای آن به فراخور نیاز روز تولید کنیم نداریم؟ این در حالی است که سازمان جهانی بهداشت دام با آنهمه گوناگونی فرهنگی و گستره جغرافیایی هر سال شعار و هدف جدیدی به منظور آگاه سازی کشورها تدارک می بیند و این نشان از زنده بودن سیستم است. راستش را بخواهید انتخاب شعار در سازمان دامپزشکی کشور امری بسیار دشوار است چرا که حتی به عنوان مثال رئیس دایره امور مالی سازمان هم می خواهد در مورد آن نظر بدهد، چرا که ایشان پول پرداخت میکنند!!! و این رویه می بایست اصلاح گردد.
2. ایراد دوم در برگزاری این مراسم انتخاب روز 13 مهر بجای 14 مهر بود؛ البته گفته می شود که معذوریت های بسیار زیادی برای این کار در میان بوده است از جمله یکی از آنها تلاقی روز تهران با روز ملی دامپزشکی بوده است که بعدتر با مصاحبه آقای هاشمی رئیس شورای شهر تهران این داستان علنی گردید. به راستی درک این مساله که گرامیداشت روز تاسیس یک شهر که از قضا تا قبل از ناصرالدین شاه وجود نداشته، چگونه می تواند تحت تاثیر گرامیداشت یک حرفه که قرنهاست در حال خدمت به مردم سرتاسر کشور است که به ناچار زعمای حرفه را تحت فشار قرار می دهند تا روز گرامیداشت را عوض کنند برای نویسنده غیر ممکن است. مراسم گرامیداشت حرفه دامپزشکی از دهه هفتاد بصورت مرتب در سطح ملی در حال برگزاری است، در حالیکه روز تهران مصوب سال 95 است، آنهم در سطح یک شهر و طرفه اینکه هیچ گاه برنامه ای هم برای گرامیداشت روز تهران از سوی شورای شهر دیده نشد ولی با این وجود مستمسکی شده است برای تخطئه گرامیداشت یک روز.
این کار بهسان آن داستانی است که فرشته ای بر چوپان پیری در بیابان نازل میشود تا آرزوهای او را برآورده کند و چوپان پیر پس از ساعتها تفکر به این نتیجه میرسد که آرزویی برای خود ندارد ولی از فرشته میخواهد گوسفندهای چوپان دیگری را که فرسنگها آنطرفتر از مشغول چرا هستند را نابود سازد!!!
3. ایراد سوم انتخاب ساعت و مکان برگزاری مراسم بود. به باور نویسنده کسی در میان برگزارکنندگان به این موضوع فکر نکرد که اگر مقرر است که مدعوین که از بخش های مختلف خصوصی، دانشگاهی، دولتی و ... هستند، در این مراسم شرکت کنند، چگونه می بایست هم وارد طرح ترافیک شوند و هم وارد محدوده زوج و فرد؟ حالا گیریم که وارد شدند، کجای محل برگزاری خودرویشان را پارک کنند تا در همایش شرکت کنند و از همه بدتر اینکه برای شرکت در یک مراسم مرتبط با حرفه، یک روز کاری خود را می بایست تعطیل کنند که چه چیزی به دست بیاورند؟ آنهم از ساعت 9 صبح تا 14؛ اینجاست که میگوییم برگزار کننده به نوعی تحت فشار بوده اند تا شرایط به گونه ای باشد که فقط مدعوین دولتی در آن حضور یابند، آنهم با اتوبوس و مینی بوس و این شایسته برگزاری مراسم گرامیداشت یک حرفه در سطح ملی نیست.
4. مساله چهارم محتوی مراسم برگزار شده بود؛ سخنرانی پشت سخنرانی و حرفهایی که اگر افراد معمولی اجازه می یافتند، چه بسا به حقایق بسیار جالب توجه تری اشاره می نمودند. با نگاهی گذرا به مطالب ارائه شده توسط سخنرانان بجز مسئولین حرفه دامپزشکی به این اصل پی می بریم که افرادی همچون عیسی کلانتری و نیره پیروزبخت و وزیر بهداشت آمده بودند تا مطالبات و توقعات خود از حرفه دامپزشکی را مطرح کنند و این عمل آنان مشابه مامور مالیاتی است که بر درآمد نداشته مفلوکی مالیات می بندد و همچون داروغه ناتینگهام سال به سال برای گرفتن خراج رأس ساعت مقرر در روز ملی دامپزشکی حاضر می شود و کسی در این میان از آقای وزیر بهداشت نپرسید که این بودجه ناچیز دامپزشکی چه حجمی از تعداد مبتلایان به بیماریهای واگیر مشترک را کاهش داده و یا چه حجم عظیمی از دستاوردهای حرفه دامپزشکی به علت نبودن تریبون در اختیار این حرفه به عنوان دستاورد وزارت بهداشت قلمداد شده و صدای مظلومیت این حرفه هم به جایی نرسیده است.
یا کسی از خانم دکتر پیروزبخت نپرسید خسارتی که در بحبوحه واردات ذرت های آلوده که به مدد پروتکل های استاندارد تدوین شده ایشان به بودجه کشور وارد شده، چگونه می بایست توجیه گردد که اکنون پس از سالها و استفاده از دامپزشکان گمنام در تدوین این دستورالعمل ها، به فکر این افتاده اند که دستگاه رسمی وجود دارد که از قضا در وظایفش دخالت نموده اند و از وی طلبکارند که بیایید دستورالعمل های جدید بنویسیم و این سخن اینگونه می بایست ترجمه گردد که باقیمانده قوانین و مقررات دامپزشکی را نیز به حول و قوه الهی در آینده نزدیک نابود می سازیم تا سازمان استاندارد توانمندتری در حوزه محصولات خام دامی داشته باشیم.
تمامی سخنرانان را که کنار بگذاریم، در فرمایشات آقای مهندس عیسی کلانتری نکته هایی ضخیم تر از درخت سکوئیا وجود داشت که برای شنوندگانش جالب می نمود؛ ایشان از رئیس سازمان دامپزشکی کشور و دبیر منطقه ای OIE خواستند تا در ارتباط با دنیای دامپزشکی جهان فعال باشند و این فرد همان کسی است که هر شش ماه یک بار در یک اجلاس مهم بین المللی حضور یافته و حضور وی در رسانه ها انعکاس یافته ولی معاون محترم رئیس جمهور احتمالا فقط رسانه های خارجی را مطالعه می فرمایند که معمولا با واقعیات کشور منطبق نیست. ایشان در فراز دیگری از سخنانشان دامنه قوانین و اختیارات دامپزشکی کشور را گسترش دادند و شخصا مسئولیت تمامی دامهای اهلی و وحشی کشور و بیماریهای مشترک میان انسان و دام را نیز بر عهده این سازمان گذاشتند و هیچ اشاره ای بر این واقعیت ننمودند که اگر چنین است، به عنوان معاون رئیس جمهور و برای تحقق این اعتقادشان فکری برای گرفتن سهم اعتبارات کنترل این موارد که به وزارت بهداشت و سازمان محیط زیست پرداخت می شود برای سازمان دامپزشکی بنمایند، چرا که نمی شود بودجه مسائل به این مهمی به دیگران پرداخت شود ولی مسئولیت آن را از سازمان دامپزشکی بخواهند.
حقیقتا در زمینه به روز رسانی دانش و علم از محل ارتباطات بین المللی فقط به همین نکته اشاره کنیم که بسیاری از امور علمی برای انجام فقط نیازمند دیتای داخلی است که هنوز که هنوز است سازمان محیط زیست از ارائه یک بانک اطلاعاتی مشترک به بهره برداران طفره می رود، در حالیکه سالهاست از بانک های اطلاعاتی به اشتراک گذاری شده توسط سازمان دامپزشکی کشور بهره برداری می نماید، چه در اینصورت به نظر می رسد علاوه بر برخی کشورها که ایران را تحریم نموده اند، سازمان محیط زیست هم سازمان دامپزشکی را تحریم نموده است؛ ارتباطات بین المللی بماند.
شاه بیت فرمایشات معاون محترم ریاست جمهوری این جمله ایشان بود که فرمودند: «دامپزشکی با کمال قدرت سیاستگذاری و توان علمی باید متمرکز شود چرا که در موارد زیادی در محیط زیست شاهد بودیم که گرفتاریهای زیادی در این باره بوجود آمده است». در اینکه ایشان به درستی تشخیص داده اند که آموزش دامپزشکی و فعالیت میدانی آن باید در یک حوزه مدیریتی قرار بگیرند سخنی نیست ولی اینکه مشکلات متعدد محیط زیست را ناشی از این موضوع بدانند، نوعی فرار رو به جلو به حساب می آید که از فردی با این سابقه مدیریتی بعید است چنین سخنی گفته شود، چرا که ایجاد دپارتمان کلینیک ویژه حیات وحش حداقل در استانهای معین و بکارگیری دامپزشکان در این حوزه نه تنها کار سختی نیست، بلکه جزء وظایف کاری ایشان است که از آن غفلت گردیده است و امید است تا در آینده به این مهم عنایت ویژه داشته باشند.
در انتها اینکه اگر آمار مستندی از بیماریهای دامی منتشر گردد، آن هنگام است که میتوان توجیه شد که به دلیل سهل انگاری محیط زیست، حوزه دامپزشکی و بهداشت چه هزینه سنگینی را متحمل می شوند و اینجا درست همان مکانی است که باید از ایشان پرسید برای جلوگیری از گسترش و شیوع بیماریهای مشترک محیط زیست که یکی از سه حلقه مشترک با بهداشت و دامپزشکی است، چه برنامه ای داشته، دارد و تا کنون چه میزان به آن عمل نموده؟ که پاسخ سوال ما از قبل معلوم است!
5. مساله پنجم در خصوص برگزاری این همایش، نحوه تعامل وزیر جهاد کشاورزی با مراسم برگزار شده بود. حضور وزیر جهاد کشاورزی یک ساعت پس از حضور وزیر بهداشت و در انتهای مراسم در حالی که برای رفاه حال ایشان مراسم در ساختمان وزارت خانه برگزار شد، توهین بزرگی به جامعه دامپزشکی کشور بود که هیچ گاه از اذهان خارج نخواهد شد. زمان خواهد گذشت و حرفه دامپزشکی محمود حجتی را همردیف موحدی ساوجی به خاطر خواهد آورد؛ همان کسی که جایگاه دامپزشک را در طویله می دانست!!! اگر بی پرده بخواهیم سخن برانیم، جناب آقای مهندس حجتی دست آهنینی که به سوی دامپزشکی دراز نموده اند، در لفافه مخملی قرار داده اند و طرفه اینکه نوع مخمل را برخی از ردیف اول نشینان همان مراسم که از دامپزشکان هستند به ایشان دیکته می نمایند.
6. مساله ششم و مهمترین مساله این مراسم این بود که در میان اینهمه هیاهو برای هیچ، کسی جرأت نکرد مشکلات اصلی این حرفه را بگوید و راه حل مطالبه کند؛ مشکلاتی همچون نبود اعتبارات، دخالت های غیرتخصصی در امور دامپزشکی، پروتکل های خلق الساعه منفعت محور برای بازنشستگان آینده، استقلال مالی مسئولین فنی و بهداشتی دامپزشکی در بخش خصوصی، دستورالعمل ها و وظایف قانونی که از سوی دستگاههای غیر مرتبط برای ایجاد درآمد برای آنها از بدنه دامپزشکی جدا می شود، دستورالعمل ها و وظایف قانونی که کسی برای آنها بودجه نمیدهد ولی در مورد آنها بدنه دامپزشکی مواخذه می شود، حجم عظیم فارغ التحصیلانی که دانشگاهی که آنها را تولید می کند نیز توان جابجایی امور آنها را ندارد و ...
در انتها و قبل از ختم مطلب باید عنوان کنیم که ما فقط دامپزشک هستیم و از قضا دامپزشکانی متعصب نسبت به حرفه خویش و تمامی محذوریت های رئیس سازمان دامپزشکی در این خصوص را درک میکنیم و روی سخن با کسانی است که تصور میکنند میتوانند از تکههای بدن این حرفه آبرویی برای خویش تدارک ببینند و بهرهمند شوند؛ تمام سخن ما با این عزیزان این است که اجازه دهند تا این حرفه مستقل و بالنده بماند چرا که جز خدمت برای این مرز و بوم حاصل دیگری نداشته است، چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی و نشیب و فراز برای این حرفه بسیار زیاد بوده است ولی اصل ثابت تضمین بقاست که منوط به سودجویان نیست.