حکیم مهر: مردی در اقدامی جنونآمیز گربههای محل را به طرز هولناکی میکشت. او با شکایت اهالی محل به دام مأموران کلانتری افتاد اما در کمتر از یک هفته با سپردن وثیقه آزاد شد.
به گزارش حکیم مهر به نقل از همشهری، چند وقت قبل ساکنان کوچهای در خیابان جمهوری و حوالی میدان بهارستان چشمشان به اجساد دو گربه افتاد که آثار جراحت روی بدنشان نشان میداد که توسط فردی کشته شدهاند. ماجرا مشکوک بود چرا که شبهای قبل هم اهالی محل جسد چند گربه دیگر را پیدا کرده که کشته شده بودند. هنوز مشخص نبود که ماجرا از چه قرار است تا اینکه چند شب قبل یکی از اهالی محل که کنار پنجره بود چشمش به صحنه هولناکی افتاد. مردی آشنا به نام قادر که در همان محل زندگی میکرد گربهای را شکنجه کرده و در حال خفه کردن او بود.مرد با دیدن این صحنه فریاد زد و قادر وقتی دید همسایه او را در حال کشتن گربه دیده پا به فرار گذاشت.
اما این پایان ماجرا نبود، چرا که یکی دیگر از ساکنان محل، ساعاتی بعد قادر را دید که گربه دیگری را گیر انداخته و درون کیسه گذاشته و آن را به جعبه تقسیم برق میکوبید که همین اقدام هولناک او باعث کشته شدن گربه شد. این شاهد عینی، به همشهری میگوید: متأسفانه مدتی است که در محله ما جرایم زیادی رخ میدهد. بهدلیل اینکه کوچه بنبست است و عدمگشت پلیس هم در این محله باعث شده که آنجا پاتوق خلافکاران شود. به همین دلیل وقتی متوجه شدیم که فردی در محله، گربهها را میکشد، به یاد پرونده بیجه افتادیم که پیش از قتل سریالی پسربچهها، اقدام به کشتن گربهها و سگها میکرد و به وحشت افتادیم و تصمیم گرفتیم هر طوری شده قاتل گربهها را پیدا کنیم.
مرد کینه جو
دیگر برای اهالی محل محرز شده بود فردی که گربهها را میکشد، قادر نام دارد و از اهالی محل است. اقدام او خطرناک بود و افرادی که در آن محل زندگی میکردند بهشدت ترسیده بودند. آنها راهی کلانتری 109 بهارستان شدند و شکایتی علیه قادر مطرح کردند. با تشکیل پروندهای در این خصوص مأموران راهی محل شدند و قادر را بازداشت کردند. او مردی حدودا 30ساله است که در بازجوییها به کشتن گربهها اقرار کرد و انگیزهاش را کینه عنوان کرد. او گفت از گربهها کینه دارد و قصدش از کشتن آنها انتقام بوده است.
وی گفت: من دختری خردسال دارم که حدود 3 یا 4 ماه پیش او را همراه خود به گردش بردم. هنگام بازگشت به خانه بودیم که دخترم چشمش به یک گربه افتاد. محله ما گربههای زیادی دارد و دخترم سرگرم بازی با یکی از آنها شد. ناگهان گربه دیگری به سمت دخترم پرید و بهصورتش چنگ انداخت. دخترم بهشدت ترسید و صورتش خون آلود شد. این اتفاق باعث شد که دخترم دچار ترس و آسیب روحی شود. من هم از آن روز به بعد کینه عجیبی از گربهها به دل گرفتم و تصمیم گرفتم از آنها انتقام بگیرم.
وی ادامه داد: وقتی هوا رو به تاریکی میرفت، اغلب در نیمههای شب یا بامداد، به سراغ گربهها میرفتم و آنها را میکشتم یا خفهشان میکردم یا با برق آنها را میکشتم و یا جگر مسموم به گربهها میخوراندم. اما تعداد دقیق گربههایی را که کشتم بهخاطر ندارم.
این مرد پس از اقرار به کشتن گربهها بازداشت و پروندهاش به دادسرای محل فرستاده شد. اما در کمتر از یک هفته موفق شد وثیقهای تهیه کند و از زندان آزاد شود.
حادثه مشابه
این تنها پرونده عجیب و تلخی نیست که در پلیس پایتخت تشکیل شده است. در حادثهای مشابه حدود یک سال قبل مرد جوان دیگری به اتهام کشتن گربهها در مرکز تهران بازداشت شد و پروندهاش نیز در یکی از دادسراهای تهران تحت رسیدگی قرار گرفت.
عجیبتر این بود که متهم که فارغ التحصیل مقطع دکتری بود، انگیزهاش از کشتن گربهها را شکستن طلسم زندگیاش عنوان کرد. ماجرا از این قرار بود که در آن زمان نگهبان یکی از پارکهای تهران جسد چند گربه را در پارک پیدا کرد. او بهدنبال قاتل گربهها بود تا اینکه یک شب که مردی مشکوک وارد پارک شد وی را زیرنظر گرفت. او دید که مرد مشکوک گربهای را گرفته و در حال کشتن اوست.
همین کافی بود تا به پلیس زنگ بزند و موضوع را گزارش کند. طولی نکشید که مأموران در محل حاضر شدند و مرد جوان را هنگام کشتن گربه دستگیر کردند. او که حدود 28سال سن داشت چارهای جز اقرار به کشتن گربهها ندید. در ادامه مشخص شد که او فارغالتحصیل مقطع دکتری است اما هنوز معلوم نبود که انگیزهاش از کشتن گربهها چیست.
این متهم در بازجوییها گفت: من عاشق حیوانات بهخصوص گربهها بودم. معمولا هر وقت گربهای را در خیابان میدیدم که احساس میکردم گرسنه است و نیاز به کمک دارد، آن را به خانهام میبردم. به آنها رسیدگی میکردم و حتی گربهها را نزد دامپزشک هم میبردم. خرج زیادی برای کمک به گربههای بیمار و خیابانی میکردم با وجود اینکه همسرم همیشه بهانه میگرفت و چون از گربهها میترسید همیشه با من درگیر میشد که چرا گربهها را به خانه میآوری. تا اینکه اتفاقی در زندگیام افتاد که همهچیز را دگرگون کرد.
وی ادامه داد:حدود یک سال قبل هرچه داشتم مانند خانه و ماشینم را فروختم و در بورس سرمایهگذاری کردم. به این امید که مدتی بعد به سود کلانی میرسم و زندگیام متحول میشود. اما تصورم اشتباه بود و از بخت بد من بورس سقوط کرد و تمام سرمایهام را از دست دادم. این اتفاق شوک بزرگی در زندگیام بود. یک روز که بهشدت ناراحت و افسرده بودم همسرم به سراغم آمد و باز بهانه هایش شروع شد. میگفت هیچ وقت به حرفهایش در زندگی اهمیت ندادم به همین دلیل در این وضعیت گرفتار شدهام. او مخالف سرمایهگذاری در بورس بود و میگفت نه به حرفهایش درخصوص اینکه همه سرمایهام را در بورس نگذارم گوش کردهام و نه اینکه به گربهها رسیدگی نکنم.
جرقهای در ذهنم روشن شد و با خود تصور کردم شاید گربهها مرا طلسم کردند که زندگیام با وجود تلاشی که کردهام به نقطه صفر رسیده است. این شد که تصمیم گرفتم برای شکستن طلسم، گربهها را بکشم. فکر میکردم با این کار مشکلات زندگیام حل میشود اما دستگیر شدم.
این مرد جوان به پزشکی قانونی معرفی شد و پروندهاش در حال رسیدگی است.