کسی حمایتش نمیکند، به جایی وصل نیست، نه به دنبال دردسر است و نه سودای شهرت دارد، اما وجدانش قبول نمیکند خودش با شکم سیری بخوابد و حیوانات گرسنه بمانند و برای کمک به حیوانات بیپناه 45 کیلومتر راه را از پایگاه هوایی تبریز تا روستای گلوجه در اسپیران، طی میکند.
به گزارش حکیم مهر به نقل ازایسنا، بانوی وانت سوار چند روز از هفته را پس از جمع آوری غذا برای کمک به حیوانات، در مسیری که ۱۹ سال است طی میکند، به راه میافتد و حیوانات مثل اینکه شرطی شده باشند، با دیدن وانت سفید رنگ «خانم یوسفی» به سمت ماشین میدوند تا روزی خودشان را از دست مادر معنویشان بگیرند.
با پیشرفت جوامع و در معرض خطر قرار گرفتن عواطف و کاهش آن، هنوز هم کسانی مثل حامیان حیوانات هستند که سختیهای زیادی را در این راه متحمل شده و فعل انسانیت را دوباره صرف کرده و افکار جهانی را به خودشان جلب میکنند.
خانم یوسفی، بانوی تبریزی هم یکی از افرادی است که کار رسیدگی به حیوانات را ابتدا با خودروی شخصی شروع کرده و سپس پیکان وانتی را در سال ۸۹ مختص حیوانات خریداری کرده است.
یوسفی به ایسنا میگوید: سال ۸۰ و اوایل ازدواجم بود، گاهی اوقات به قهوهخانهای در روستای گوللجه برای صرف چای و گردش میرفتیم، صاحب قهوهخانه یک سگ گرگی داشت، ما هر بار شاهد گرسنگی او بودیم، با همسرم تصمیم گرفتیم برای آن سگ غذا ببریم و این اولین باری بود که ما برای یک حیوان غذا بردیم و بعدها این کار را تا به الان برعهده گرفتیم.
او که الان به تنهایی کار غذا دادن به حیوانات را انجام میدهد، با تشریح برخی سختیهای این کار، ادامه میدهد: اگر قرار بر این باشد که من غذاهای مورد نیاز حیوانات را بخرم، باید مبلغی حدود ۱۵ میلیون تومان را صرف این کار کنم، در حالی که هیچ شهروندی چنین توانایی را ندارد؛ جمع آوری غذا در سرمای زمستان از جاهایی مثل بیمارستان و ساندویچیها تا رسیدن به مقصد، هفت ساعت طول میکشد و تحمل سرما در طول این مدت بسیار دشوار است؛ وقتهایی پیش آمده که تا یک و نیم متر در برف فرو رفتهام.
او میگویدکه هفتهی گذشته ۱۲۰ هزار تومان در یک روز صرف خرید نان خشک کرده است و میافزاید: اغلب خانمها برای تامین غذای حیوانات به من کمک میکنند، بعضی از آنها هم هزینهی نذرواتشان را برای تهیهی غذا میدهند؛ هنوز هم یکی از کشتارگاههای معروف غذای رایگان در اختیارم میگذارد، در سال ۸۳ حدود یک میلیون تومان صرف خرید کلهی مرغ کرده بودم، میدانید که این مبلغ در آن زمان، مبلغ بزرگی بود؛ غذاها را از کشتارگاهها، ساندویچیها، بیمارستانها، ماهیفروشیها تهیه میکنم ، مقداری هم نان خشک از خانمها میخرم، اما کافی نیست چون تعداد حیوانات این مسیر زیاد است.
یوسفی میگوید: شاید اگر بگویم موقع رسیدن به محل، کلاغها زودتر از سگها پیدایشان میشود، باور نکنید، در مسیر برگشت هم روباهها سر راه سبز میشوند و سعی میکنم مقداری غذا هم برای آنها نگه دارم، اما انجام همهی اینها به تنهایی خیلی سخت است.
یوسفی که بر خلاف اغلب خانمها ترسی از حیوانات ندارد، در این خصوص میافزاید: بارها مورد حملهی حیوانات قرار گرفتهام و تا مرز عمل جراحی هم پیش رفتهام، اما نمیترسم و از ماشین پیاده شده و همزمان به ۴۰ سگ غذا میدهم، حیوانات معمولا به کسی که بهشان کمک کند، حمله نمیکنند، مگر اینکه فرد زمانی که حیوانات با هم در حال جدال کردن هستند، به آنها نزدیک شود.
این حامی حیوانات، علاوه بر غذا دادن، درمان حیوانات را هم از سال ۸۵ بر عهده گرفته است و با مشورت دامپزشک و با هزینهی شخصیاش، حیوانات بلاصاحب را در برابر بیماریهایی مانند بیماری پوستی، واکسینه میکند؛ این کارها را از دکتر شبستری و دکتر کفاشیان یاد گرفته و الان هم دکتر مهپیکر به او در درمان حیوانات کمک میکند، یوسفی برای تزریق یک واکسن به یک سگ ۳۰ کیلومتر راه را طی کرده است، روند درمان یک حیوان سه الی هفت روز طول میکشد.
یوسفی میگوید: احساسات حیوانات بسیار عمیق است، من از صدای حیوانات متوجه میشوم که حیوان آب میخواهد یا غذا و یا اینکه نیاز به محبت دارد، احساس ناشی از رابطهی من با حیوانات قابل وصف نیست، حتی خرها هم وقتی وارد روستای گلزار میشوم، سر و صدا میکنند که سهم ما یادت نرود، الاغها باید جو بخورند، متاسفانه به دادن علف خشک به الاغها اکتفا میکنند و حیوانات اذیت میشوند؛ افراد زیادی نذر کردهاند و نذرشان قبول شده و غذایشان توسط من به حیوانات رسیده است.
او بیان میکند: غذا دادن و رسیدگی به حیوانات سبب باز ماندن از خانهداری نشده، دو سال تمام برای گرفتن پنج هکتار جا برای نگهداری از این حیوانات دویدم، اما با این وجود هرگز از انجام وظایف خانهداریام سرباز نزدم.
یوسفی معتقد است: برخی میگویند برای جلوگیری از ازدیاد حیوانات و کنترل جمعیت آنها از دادن غذا به حیوانات خودداری کنید، معتقد هستم چنین حرفی در عصر کنونی غیرمنطقی است و نه من و نه شهروندانم چنین حرفی را نمیپذیریم، عقیم کردن حیوانات ماده به خصوص در روستاها چارهی کار است، نه دعوت از مردم برای غذا ندادن به حیوانات، بیشتر حیوانات در روستاها تربیت میشوند و اهالی به دردبخورها را برداشته و حیواناتی را که چندان به درد روستاییان نمیخورد را رها میکنند؛ آیا این حرف که حیوانات را گرسنه نگه داریم تا نسلشان منقرض شود، حرف درستی است؟، چنین برخوردی ممکن است منجر به خشونت شود، حیوان گرسنه حمله میکند، اما اگر حیوانی ببیند که شهروندان به آنها کمک کرده و غذا میدهد به آنها حمله نمیکند.
او میگوید: ماموران شهرداری در سال ۸۵ یک سگ را در رشدیه تبریز جلوی چشمانم کشتند و از همان موقع بود که با جدیت بیشتری در حوزه حمایت از حیوانات ورود کردم؛ با خانم پور ایرانی، از حامیالن حقوق حیوانات هم در سال ۸۷ آشنا شدم به دنبال فعالیتهای من بود که آن زمینها را برای احداث پناهگاه پردیس اختصاص دادند و فنس کشی آنجا را هم من انجام داده بودم، اما بعدها مسیرمان با خانم پورایرانی جدا شد، تمامی مسئولان من را با نام نجمی میشناسند، جلسات بسیاری با ارگانهای دولتی، خیران و سمنها برگزار و تاکید شده است که با یک پناهگاه نمیشود و باید در چهار نقطه شهر پناهگاه حیوانات احداث کرد.
او میافزاید: حیوانات در تابستان به کوهها پناه میبرند، در یکی از سالها غذای مورد نیاز حیوانات را در یکی از کوههای تبریز جمع کرده بودیم که حتی ذره ای از آن به پایین سرازیر نشد، چرا که حیوانات تمامی آن را خورده بودند؛ اگر بخواهیم میتوانیم کارهای زیادی برای حمایت از حیوانات انجام دهیم.
او خاطرنشان میکند: تنها یک قاشق کم غذا خوردن باعث میشود حیوانات گرسنه نمانند، خانمهایی که پسماند غذا دارند، آن را داخل کیسه فریزر ریخته و چند متر با فاصله از سطل زباله رها کنند تا در دسترس حیوانات قرار بگیرد و زبالهگردها اقدام به جمعآوری آن و سپس فروش آن نکنند، شهروندان و علاقهمندان میتوانند پسماندهای غذا، کمکها و به خصوص نان خشکهایشان را برای کمک به حیوانات به دست ما برسانند، تهیه غذا برای این تعداد از حیوانات به ویژه در فصل سرما بسیار سخت است.
یوسفی در خاتمه میگوید: ۱۹ سال قبل غذا دادن به حیوانات کار عجیبی به شمار میآمد و حرفهای زیادی مبنی بر کمک از خارج از کشور زده میشد، اما الان فضا بسیار باز شده، دوست دارم روزی که این دنیا را ترک میکنم، خیالم راحت باشد که حیوانات تنها و گرسنه نخواهند ماند.