حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: «با وضعیت کنونی خوزستان، اصلاً دامی باقی نمیماند که بخواهیم نگران آن باشیم»؛ این را «پروفسور محمد نوری» استاد پیشکسوت دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز به حکیم مهر میگوید: «ما فقط اسم اداره کشاورزی را داریم و چیزی به نام وزارت کشاورزی وجود ندارد و یک مشت دلال هستند که باید نام آن را وزارت دلالی گذاشت؛ روز به روز از جمعیت دامی ایران کم میشود و دامهای پویا را به کشتارگاهها میبرند و سر میبرند. سال گذشته بیشترین مفسدین را از وزارت کشاورزی دستگیر کردند. بنابراین آیا اینها اجازه میدهند که دامپروری پا بگیرد؟»
«پروفسور محمد نوری» در گفتوگو با حکیم مهر، ضمن گلایه از اینکه امروز در ایران افرادی سرکار هستند که اصلا نمیدانند دامپزشکی، دامپروری و بیماری چیست، تصریح میکند: «الان رئیس انستیتو رازی غیر دامپزشک است و خود آنهایی که آنجا هستند او را قبول ندارند. وقتی قبول ندارند کار از هم میپاشد. زمانی که انستیتو رازی ساخته شد، دکتر کاوه، دکتر رفیعی و دکتر رستگار آنجا را مدیریت میکردند اما امروز یک انسان شیمیست که اصلا ربط و سنخیتی با این شغل ندارد، سالهاست که مسئول است. فرد قبلی از این هم بدتر بود. انستیتوهای علمی باید به وسیله افراد علمی اداره شوند. فرض کنید الان به من بگویند وزیر نفت شو؛ من که بلد نیستم اما اگر قبول کردم همه چیز را خراب میکنم.»
حکیم مهر: آقای دکتر، وضعیت این روزهای خوزستان از نظر منابع آب چگونه است؟
ما در خوزستان به اندازه کافی آب داریم. من در سال ۱۳۵۴ در پایگاه وحدتی دزفول سرباز بودم، اما چون در شهر دزفول دامپزشک نبود، کارهای بیرون را هم انجام میدادم. آن زمان یک شرکت آمریکایی تحت عنوان هاوایی در شوش فعالیت میکرد که برنامه آن پرورش گاو گوشتی در خوزستان بود تا این استان را از نظر تولید گوشت، شبیه جایی مثل برزیل کنند. من عصرها به شوش میرفتم و به این گاوداری سر میزدم. ۳ نژاد برهمن، آمبوس و برانموس را آورده بودند. آقایی به نام پروفسور اریکسون که بازنشسته دانشگاه آریزونا بود نیز حضور داشت. او میگفت برنامه ما این است که خوزستان را تبدیل به قطب تولید غذای دام برای کل کشور و حتی منطقه بکنیم، کمااینکه وقتی اینجا یونجه میکاریم، ۱۴ مرتبه به عمل میآید.
همچنین قصد داشتند تعداد زیادی کارخانه خوراک دام راهاندازی کنند. حتی گاوچرانهایی را نیز با خود آورده بودند که گاوها را با طناب میگرفتند. این اتفاق از نظر اقتصادی یک تحول بزرگ بود. در حال حاضر برزیل ۱۰۰ میلیون نفر جمعیت و ۳۰۰ میلیون گاو دارد. آنها نیز یک برنامه شبیه به این داشتند. شرکتهای متعددی بودند که بعد از انقلاب از هم پاشیده و گاوها را به روستاییان بخشیدند و سیستم به هم ریخت. اما ایدههای آنها هنوز در فکر ما برای بعد از انقلاب بود. لذا در خوزستان آب به فراوانی وجود دارد و ما میتوانیم در این منطقه سویا، ذرت و... تولید کنیم.
حکیم مهر: چرا تولید نمیکنیم؟
متاسفانه دلالها اجازه نمیدهند که هیچ چیزی در این مملکت پا بگیرد. مثلا طرح جمعآوری ماهواره را در نظر بگیرید؛ بلافاصله دلالهایی که واردات دیش ماهواره انجام میدهند، حاضر شدند. اینجا هم همینطور است و دلال اجازه نمیدهد که سویا کاشته و ذرت و غذای دام تولید شود. ما در حال حاضر از اسپانیا یونجه وارد میکنیم. خوزستانی که چندین برابر اسپانیا میتواند یونجه تولید کند، امروز به این فلاکت وحشتناک افتاده است. متاسفانه آب را هدر میدهند و به جای اینکه در آن مواد استراتژیک بکارند، چیزی مثل هندوانه میکارند؛ در حالی که هر هندوانه ۵۰۰ لیتر آب نیاز دارد.
حکیم مهر: با این توصیفات و در نظر گرفتن وضعیت کنونی خوزستان، بیآبی چه تاثیری روی بیماریهای دامی دارد؟
با این وضعیت اصلا دامی باقی نمیماند. ۴۰ سال پیش تعداد گاومیشهای اینجا مثالزدنی بود. الان بزرگترین کشور دنیا از نظر گاومیشداری ایتالیاست و سود زیادی از این بابت میبرند، اما ما هیچ چیز نداریم. ما فقط اسم اداره کشاورزی را داریم. بنده الان پس از پایان یک وبینار ۶ ساعته با شما صحبت میکنم. همه افراد حاضر در وبینار همین عقیده را داشتند که چیزی به نام وزارت کشاورزی وجود ندارد و یک مشت دلال هستند که باید نام آن را وزارت دلالی گذاشت. امروز دامی باقی نمانده که نگران آن باشیم. روز به روز از جمعیت دامی ایران کم میشود. دامهای پویا را به کشتارگاهها میبرند و سر می برند.
حکیم مهر: ارزیابی شما از وضعیت بیماریهایی مثل تب برفکی که به صورت بومی در میآیند، چیست؟ آیا در مبارزه با آنها موفق بودهایم؟
ما از زمان قاجاریه تا الان این بیماریها را داشتیم. البته با ورود انستیتو رازی، بخشی از این بیماریها مثل طاعون گاوی از بین رفت. بنده خودم در دوران دانشجویی ۴ واگیری طاعون گاوی دیدم که گاوداریها را با خودروهای ارتش تخلیه میکردند. انستیتو رازی با واکسنسازی خیلی مجهزی که داشت، توانست طاعون گاوی را نه فقط در ایران، بلکه در پاکستان و عراق هم با واکسیناسیون مجانی ریشهکن کند تا ایران عاری شود. واکسن تب برفکی را نیز میساخت و در زمان شیوع بیماری، بلافاصله علیه آن سوش یک واکسن تولید میکرد و به بازار میداد. اما متاسفانه انستیتو را از بین بردند و امروز دیگر واکسنسازی وجود ندارد، بلکه یک مشت دلال انواع واکسن را از خارج وارد میکنند. بیماریها سر جای خود برگشتند و یکسری هم مثل لمپیاسکین به آنها اضافه شدند. من آمریکا و انگلیس بودم؛ آنجا سالها درس خواندیم و دیدیم. امروز در ایران افرادی سرکار هستند که اصلا نمیدانند دامپزشکی، دامپروری و بیماری چیست، اما سر کار هستند و همیشه هم هستند.
حکیم مهر: پس علت اینکه نتوانستیم در کنترل بیماریها موفق باشیم، عدم توانایی واکسیناسیون بوده است؟
ریشهکنی بیماری نیازمند برنامه است. یک سال در انگلیس بیماری تب مالت بیداد میکرد. یک برنامه ریختند و آن را ریشهکن کردند. سال ۸۱ که من آنجا درس میخواندم، وزیر کشاورزی انگلیس در تلویزیون یک لیوان شیر از گاو دوشید و خورد و گفت بروسلا تمام شد. اینجا اما از این کارها نمیکنند. به خاطر اینکه واکسن و دارو را وارد کنند، بیماری را ریشهکن نمیکنند. اگر اجازه میدادند که انستیتو رازی پابرجا باقی بماند، همه این بیماریها در حال ریشهکنی بود. انستیتو رازی جایی بود که هر رئیس جمهوری از خارج وارد میشد، او را به آنجا میبردند و نشان میدادند.
حکیم مهر: مگر الان فعالیت نمیکند؟
خودتان ببینید. اگر فعالیت میکرد که ما الان درگیر این همه کمبود واکسن نبودیم. خیلی از تلفات ما به علت نبود واکسن است. واکسنسازها رها کردند و رفتند. الان رئیس انستیتو رازی غیردامپزشک است و خود آنهایی که آنجا هستند او را قبول ندارند. وقتی قبول ندارند کار از هم میپاشد. زمانی که انستیتو رازی ساخته شد، دکتر کاوه، دکتر رفیعی و دکتر رستگار آنجا را مدیریت میکردند اما امروز یک انسان شیمیست که اصلا ربط و سنخیتی با این شغل ندارد، سالهاست که مسئول است. فرد قبلی از این هم بدتر بود. انستیتوهای علمی باید به وسیله افراد علمی اداره شوند. فرض کنید الان به من بگویند وزیر نفت شو؛ من که بلد نیستم اما اگر قبول کردم همه چیز را خراب میکنم.
حکیم مهر: از نظر شما بزرگترین مشکل بیماریهای نشخوارکنندگان بزرگ و کوچک در کشور چیست؟
ما اگر میخواهیم کار مفیدی انجام دهیم، ابتدا باید این شکل پراکنده دام سروسامان بگیرد. در حال حاضر بیشترین دام تولیدی ما عشایری هستند. یعنی مدام به این طرف و آن طرف میروند و بیماری را پخش میکنند. ابتدا باید اینها را کنترل و دامپروریها را به صورت سیستم بسته در بیاوریم، نه به صورت عشایری. امروز گاوداریها و سیستمهای بسته ما با مشکلات عدیدهای روبرو هستند. یک مشکل آنها غذاست. سیستم سنتی را باید در این ۵۰ سال سروسامان میدادند که ندادند. الان کجای دنیا که خواهان یک دامپروری مدرن است، عشایر آزادانه به این طرف و آن طرف میروند و بیماریها را از این منطقه به آن منطقه میبرند؟ بله، صد سال پیش در آمریکا و اروپا به این شکل بود حالا دیگر جمعآوری شده و آنها را اسکان و سروسامان دادند. در کشور هند وقتی عشایر را جمع کردند، ایستگاههای دامپروری ایجاد و به آنها غذا هم دادند.
اولین مساله ای که دامدار و دامپروری در ایران با آن درگیر هستند، مساله غذای دام است، چون تعداد زیادی دلال در این عرصه فعالیت دارند. چند وقت پیش که به شیراز رفته بودم، مرغدارها به استانداری رفته و اعتراض میکردند و شعار مرگ بر فلانی سرمیدادند که سیستم مرغداری ایران را به صفر رساند و الان به سراغ گاوداری رفته است.
برای مبارزه با بیماری باید یک برنامه وجود داشته باشد. مثلا بگویند در ۲۰ سال آینده میخواهیم بروسلا یا تب برفکی را ریشهکن کنیم. اما ما برنامهریزی نداریم. یک روز میبینید واکسن نیست و مانند سال گذشته، دامدار میرفت و از ترکیه واکسن میخرید و میآورد. در صورتی که انستیتو رازی در سال ۱۳۵۰، به تمام دنیا واکسن تب برفکی صادر میکرد. چه شد که اینطور شد؟ امروز واکسن PPR نیست. واکسن هم که باشد باید برنامهریزی کنند و بگویند در ۱۰ سال آینده میخواهیم فلان بیماری را ریشهکن کنیم. همانطور که برای طاعون برنامهریزی و آن را ریشهکن کردند. متاسفانه هیچ برنامهریزی خاصی وجود ندارد و بیماریها سر جای خود هستند.
ما ۱۰۰ سال پیش تب برفکی را داشتیم و الان هم داریم. در آمریکا ۱۰۰ سال پیش تب برفکی بود و الان نیست. در انگلیس ۱۰۰ سال پیش بروسلا بود و الان نیست. چراکه برنامهریزی کردند و آن را از بین بردند. ما تا برنامهریزی نکنیم همه بیماریها هستند. چون میخواهند واکسن بفروشند و دلال بازی کنند، برنامهریزی خاصی برای این کار نمیکنند.
حکیم مهر: چه کسی باید این برنامهریزی را بکند؟
وزارت کشاورزی. اما ملاحظه کردید که سال گذشته بیشترین مفسدین را از آنجا دستگیر کردند. بنابراین آیا اینها اجازه میدهند که دامپروری پا بگیرد؟ گندم آلوده وارد کردند. فردی که وارد کرده هنوز هم ادامه میدهد. به خاطر ورود جوی الوده گاوها وضعیت خطرناکی دارند، برای من از تهران فیلم فرستادند و زمانی که میپرسم چرا قطع نمیکنید؟ میگویند نیست و باید مصرف کنیم. فساد به شدت بالاست و با این وضعیت نمیتوان انتظار داشت که یک بیماری کنترل شود. وقتی اراده بر این است که بیماری باشد تا واکسن آن وارد شود، نمیتوان گفت برای این بیماری چه کاری میخواهید انجام دهید؟ الان همه ماها تقریبا ساکت شدیم، چون هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم.
در کشورهای دیگر این بیماریها دیگر نیست و فقط اسلاید آن را نشان میدهند. مثلا من که در انگلیس درس میخواندم، اسلاید بیماری شاربن را نشان میدادند اما امروز در ایران این بیماریها هستند. اگر هم واکسن میزنیم، واکسن بیهدف میزنیم. یک سال میزنیم و یک سال نمیزنیم. اولین مساله این است که باید واکسنسازی در این مملکت به طور قاطع درست شود. دست افراد تحصیلکرده بیفتد که واکسنها را بسازند و به موقع به دامدار برسانند و آنوقت برنامهریزی کنند. الان اگر بخواهیم برای تب مالت برنامهریزی کنیم، ۵۰ سال دیگر نتیجه میدهد.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.