
حکیم مهر – محسن طاهرمیرزایی: «عنوان "دامپزشکی" نام اشتباهی است که برای رشته ما انتخاب شده است. چون در دنیا به رشته ما public health میگویند»؛ این را استاد بازنشسته دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران به حکیم مهر میگوید: «درست است که در فرانسه یا کالجهای آمریکایی از veterinary استفاده میکنند اما این کلمه باید همراه با public health باشد، چون دانشآموختگان در این رشته علاوه بر دروس پایه، اطلاعات جامعی از ایمیونولوژی، میکروب شناسی، ویروس شناسی، پارازیتولوژی (جلدی - داخلی) در انواع حیوانات کوچک و بزرگ و همچنین بیماریهای مشترک بین انسان و دام کسب کردهاند؛ ازاینرو، علاوه بر پرورش و تغذیه دام و طیور با روشهای نوین علمی و صنعتی جهت عرضه انواع مواد خوراکی و پوشاکی با منشاء حیوانی کاملا سالم و بهداشتی و همچنین تولید انواع سرم و واکسنهای دامی و انسانی خدمت بزرگی به پیشگیری از بیماریها و تأمین تندرستی آحاد مردم جامعه انجام میدهند.»
از نظر «دکتر کریم نیکپور طهرانی» اگر دامپزشکی به وزارت بهداشت منتقل شود، در آنجا بهتر میتواند در زمینههای بهداشتی به مملکت خدمت کند: «اگر این اتفاق بیفتد، هم دامپزشکان و هم پزشکان خدمت بهتری میکنند. من قصد ندارم به پزشکان توهین کنم اما آنها پزشکی بلدند و درباره سلامت تغذیهای، روشهای تغذیهای و رژیمهای غذایی اطلاعات کافی ندارند. دامپزشکان این اطلاعات را در مورد انواع حیوانات، انواع باکتریها، حشرهها، ویروسها و هر آنچه را که مرتبط با حیوانات است، دارند. بنابراین میارزد که ما برای همکاری هم که شده، با پزشکان دست به دست هم دهیم تا بتوانیم به مملکت خدمت بهتری ارائه کنیم.»
حکیم مهر: آقای دکتر، دوران کودکی را در کجا گذراندید؟
من در چهارراه گلوبندک تهران به دنیا آمدم و دوره دبستان را در همان منطقه و دوره دبیرستان را در دارالفنون به اتمام رساندم. از دانشگاه مونیخ آلمان در رشته پزشکی پذیرش داشتم و قرار بود که به برای ادامه تحصیل به آنجا بروم. حتی زبان آلمانی را به خوبی یاد گرفته بودم اما چون تکفرزند پسر بودم، این مهاجرت برای مادرم خیلی سخت بود. در نهایت ایشان مخالفت کردند چون تصور میکردند که من قرار است به دنیای دیگری بروم و اجازه رفتن ندادند. در رشته پزشکی کنکور دادم و چند صدم نمره کم آوردم. آن زمان کنکورها جدا بود و من در سال ۳۶ نفر بیست و هشتم کنکور دامپزشکی شدم.
حکیم مهر: آیا به دامپزشکی علاقهمند بودید؟
خیر، اتفاقا میلی نسبت به این رشته نداشتم.
حکیم مهر: چرا؟
متاسفانه آن زمان برای دامپزشک هیچگونه ارزش اجتماعی و علمی قائل نبودند. یادم هست یکی از همکلاسیهای من به خواستگاری یک دختر در منطقه ورامین رفته و پدر دختر گفته بود که من به گروهبان دختر ندادم، حالا به دامپزشک بدهم؟! آن زمان دامپزشکان را با بیطار که یک اصطلاح قدیمی برای این کار بود، مقایسه میکردند. لذا من هم از قبولی در دانشکده دامپزشکی خوشحال نبودم و به همین دلیل ۲ سال بعد تصمیم گرفتم که دوباره کنکور دهم و پزشکی بخوانم، اما همکلاسیها و دوستان من به خاطر رفاقت و اخلاص خاصی که نسبت به من داشتند، گفتند حالا که اینجا ماندی، این چندوقت را هم بگذران و دکتر که شدی، برو. خلاصه اینکه من در سال ۴۰ دامپزشک شدم و پایاننامهام را نوشتم. سپس از یکی از اساتید عزیزم که بخش گیاهشناسی و تغذیه دام و طیور را اداره میکرد، درخواست کردم که آنجا بمانم و عضو هیات علمی شوم. ایشان هم قبول کردند.
حکیم مهر: همه درخواستها به این سرعت پذیرفته میشد؟
سال قبل از درخواست من و زمان دکتر میمندینژاد به یک گردش علمی دسته جمعی دانشجویی برای دیدار از دانشکدههای دامپزشکی به اروپا رفته بودیم و در طول حدود ۶۰ روز اقامت، تمام کشورهای اروپا را به صورت توریستی و دانشجویی گشتیم. سرپرست ما در آن سفر همین آقای دکتر درویش بود که امیدوارم روحشان شاد باشد. من چون زبان آلمانی بلد بودم، بیشتر کارها را انجام میدادم و لذا مورد توجه دکتر درویش قرار گرفتم. به همین خاطر بعد از اینکه از ایشان درخواست هیات علمی کردم، با کمال میل پذیرفتند و در نتیجه من بهعنوان دستیار قراردادی عضو هیات علمی شدم.
بعد از چند سال که من زبان فرانسه را هم خوانده بودم، بین دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران و دانشکده دامپزشکی فرانسه یک همبستگی به وجود آمده بود که قرار شد کسی که فرانسه بلد است، به آنجا برود. لذا من را برای فرصت تحقیقاتی یکبار در مرحله استادیاری و یکبار هم در مرحله دانشیاری به آنجا اعزام کردند.
به همین شکل دانشکده دامپزشکی را با اعزام چندباره به فرانسه تا مرحله دانشیاری تمام کردم، مساله مربوط به استادی به هیات ممیزه هم رفت و در هر صورت طی شد که به انقلاب خورد. در نهایت در سال ۱۳۶۴ به میل خودم از دانشکده بازنشسته شدم و الان چند سالی هست که در یک شرکت که بزرگترین تولید کننده محصولات مرغداری در خاورمیانه است، بهعنوان مشاور علمی تغذیه مشغول به کار هستم. چند کتاب و مقاله درباره دام و طیور و یک کتاب در مورد دانستنیهای تخممرغ نوشتم.
حکیم مهر: یعنی شما تخصص خود را از کشور فرانسه گرفتید؟
خیر. آنچه من در فرانسه خواندم، دورههایی بود که یک بار در زمان استادیاری و یک بار در زمان دانشیاری دیدم. در واقع من الان دکتر دامپزشک عمومی هستم. اما یک دوره کامل تغذیه دام و طیور و همچنین یک دوره اولیه تخصصی احداث آزمایشگاه تغذیه دام و طیور را در دانشکده دامپزشکی لیون فرانسه خواندم. آن زمان در دانشکده دامپزشکی بخش آزمایشگاه راه نیفتاده بود. دکتر درویش گفتند شما که به فرانسه رفتوآمد داری، این بخش را افتتاح کن و من نیز کارهای مربوط به روشهای آزمایشی پروتئین، چربی، کلسیم، فسفر، انرژی و... را به همت و همکاری مرحوم دکتر هوشنگ ساعدی راهاندازی کردم که از آن زمان تا حالا کار میکند.
حکیم مهر: اشاره کردید که در دوران دانشجویی یک تور علمی تفریحی ۶۰ روزه به اروپا داشتید. فضای دانشجویی در زمان شما با امروز چه تفاوتهایی دارد؟
من بعد از بازنشستگی، سالها در دانشکدههای دامپزشکی دانشگاه آزاد تهران و کرج و شهرستانهای مختلف رفت و آمد و تدریس میکردم، تا اینکه ۸ سال پیش در همین رفت وآمدها دچار سانحه تصادف شدم و از آن روز دیگر به دانشکدهها نمیروم. آن زمان اساتید ما تحصیلکردههایی بودند که رضا شاه آنها را برای تحصیلات دامپزشکی به خارج فرستاده بود و واقعا باعث افتخار مملکت بودند. دکتر رفیعی، دکتر رستگار، دکتر میمندینژاد و... ازجمله کسانی بودند که ما به آنها افتخار میکردیم. حتی در فرانسه که بودم، هر زمان که دکتر رفیعی میخواستند به آنجا بیایند، از آنجا که رئیس انجمن بینالمللی بیماریهای مشترک انسان و دام در دنیا بودند، ما ایرانیها را برای استقبال ایشان به فرودگاه میبردند.
اما درسهایی را که ما آن زمان میخواندیم خیلی متفاوت با دروسی بود که امروز سر کلاس تدریس میکنیم. درست است که ما ژنتیک میخواندیم، اما این واحد درسی در مورد تفاوتهای هسته هلوی گرد با هسته هلوی انجیری یا چگونگی نژاد مرغها بود. اما الان همکاران جوان ما خیلی بیشتر از آن چیزی که ما بلد بودیم، میدانند. لذا من خیلی نسبت به این رشته امیدوار هستم.
متاسفانه آن زمان کسی اقدام به تشویق رشته ما نمیکرد. دواب ارتش بود که یکسری دامپزشک در دانشکده افسری میگرفت که شبها در دانشکده افسری میخوابیدند و روزها به دانشکده میآمدند. زمانی که افسر میشدند، در امور دواب ارتش خدمت میکردند. بعضی هم در آزمایشگاه بیمارستانهای ارتش کار میکردند اما ما را کسی تشویق نمیکرد و من فقط در سال آخر کمی علاقه پیدا کردم به اینکه دامپزشک شدم. بعد هم که وارد هیات علمی شدم، همیشه سعی کردم مطالب جدید یاد بگیرم به قصد یاد دادن و نه به قصد اینکه فقط خودم یاد بگیرم. همین اخیرا برای دیدن دخترم یک سفر به کالیفرنیا رفتم و ۲ هفته آنجا بودم. در این مدت یک کتاب در مورد استرسها و رادیکالهای آزاد خواندم و نوشتم و تبدیل به یک جزوه کردم تا بتوانم به کارشناسانی که در رشته مرغداری با آنها کار میکنم، آموزش دهم.
من همواره سعی میکنم آنچه یاد گرفتم به همه یاد بدهم. ضمن اینکه در دوران گذشته یک جراحی قلب باز کردم و متاسفانه یک سرطان کولون هم گرفتم که با شیمیدرمانی با موفقیت پشت سر گذاشتم. ذاتا انسان امیدواری هستم و همیشه فکر میکنم که همه چیز در حال خوب شدن پیش میرود و تنها چیزی که آخر همه میمیرد، امید است.
حکیم مهر: همکلاسیهای شاخص شما در دوران دانشجویی چه کسانی بودند؟
خدا کند که همه آنها زنده باشند، دکتر نیاک و دکتر راک در بخش انگلشناسی بودند. دکتر تاجبخش که همه ایشان را میشناسند و باعث افتخار دوران تحصیلی ما بودند. ایشان کتاب تاریخ دامپزشکی را نوشتهاند و شخص بسیار دانشمندی در رشته میکروبیولوژی، ویروسشناسی و باکتریولوژی هستند و همچنین دکتر علی اسلامی، دکتر هوشنگ خاوری و دکتر تقیپور بازرگانی.
حکیم مهر: آیا خاطره جالبی از دوران تحصیل خود دارید؟
یک خاطره خیلی خوب من در زمان فارغالتحصیلی است. دکتر میمندینژاد مدیر دانشکده ما در عین حال که دامپزشک و تحصیلکرده فرانسه بودند، یک گریمور هم بودند و علاقه زیادی به گریم هنرمندان داشتند. علاوهبر آن در رشته موسیقی، ادبیات و شعر هم دستی بر آتش داشتند و کتابهای زیادی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... نوشته بودند که به شکل مجانی به مردم میدادند. من هم کمی موسیقی میدانستم و تعدادی از بچههای کلاس هم ساز میزدند. من هم آواز میخواندم و هم ساز سنتور میزدم. خلاصه جشن خاطرهانگیزی شد همراه با نمایشنامه از یک نمایشنامه نویس آمریکایی که ۴ جایزه پولیتزر و یک جایزه نوبل ادبیات گرفته است. بچهها این نمایشنامه را اجرا کردند و موسیقی آن هم ارکستر خوبی بود. من هم آواز خواندم و تبدیل به خاطره شیرینی شد.
حکیم مهر: از نظر شما مهمترین مشکلات آموزش دامپزشکی چیست؟
زیاد بودن دانشکدههای دامپزشکی.
حکیم مهر: این مشکل چه راهکاری دارد؟
جوانان ما معمولا چون فاقد شغل هستند، سعی میکنند خود را با تحصیل سرگرم کنند. بعد از تحصیل نیز به اندازه کافی شغل برای این دامپزشکان جدید مهیا نیست. اگرچه در هر جایی که کاری در مورد فراوردههای دام و طیور انجام میشود، سازمان دامپزشکی در حد توان برای دانشآموختگان فرصت شغلی ایجاد کرده، اما عملا در حال حاضر با یک تراکم دانشآموخته مواجه هستیم.
در نمایشگاهها یا سمینارها که دانشجویان خودم را میبینم، خیلی خوشحال میشوم که اینقدر درسخوان و علاقهمند هستند و مشاغل خوبی دارند. اما یکی از مشکلاتی که من با آن مواجه هستم این است که مثلا شرکتی که در آن کار میکنم، احتیاج به نیروهای جدید دارد اما بعد از اعلام نیاز، اولا دامپزشک بومی نداریم و ثانیا زمانی هم که داریم، با آنها مصاحبه علمی میکنیم و میبینیم آنچه که فکر میکنیم، یاد نگرفتهاند.
مشکل دیگر این است که دامپزشکی نام اشتباهی است. چون در دنیا به رشته ما public health میگویند. درست است که در فرانسه یا کالجهای آمریکایی از veterinary استفاده میکنند اما این کلمه باید همراه با public health باشد. چون دانش آموختگان دراین رشته علاوه بر دروس پایه، اطلاعات جامعی از ایمیونولوژی، میکروب شناسی، ویروس شناسی، پارازیتولوژی (جلدی-داخلی) در انواع حیوانات کوچک و بزرگ و همچنین بیماریهای مشترک بین انسان و دام کسب کردهاند، ازاین رو علاوه بر پرورش و تغذیه دام و طیور با روشهای نوین علمی و صنعتی جهت عرضه انواع مواد خوراکی و پوشاکی با منشاء حیوانی کاملا سالم و بهداشتی و همچنین تولید انواع سرم و واکسنهای دامی و انسانی خدمت بزرگی به پیشگیری از بیماریها و تأمین تندرستی آحاد مردم جامعه انجام می دهند. تمام فرآوردههایی که انسان مصرف میکند، به غیر از گیاهان حیوانی است. از چرم کفش گرفته تا مسواک و خمیردندان و خوراکی و گوشت و هرچه که فکر آن را میکنیم باید به صورت سالم و بهداشتی تحویل جامعه دهیم و مردم این را نمیدانند. آنها هنوز به اهمیت کار ما واقف نشدند، بنابراین فکر میکنم که در رشتههای مختلف باید روی دامپزشکی کار کنیم.
حکیم مهر: نظر شما درخصوص الحاق آموزش دامپزشکی به وزارت بهداشت چیست؟
فکر میکنم که اگر دامپزشکی به وزارت بهداشت منتقل شود در آنجا بهتر میتواند در زمینههای بهداشتی به مملکت خدمت کند. اگر این اتفاق بیفتد، هم دامپزشکان و هم پزشکان خدمت بهتری میکنند. من قصد ندارم به پزشکان توهین کنم اما آنها پزشکی بلدند و درباره سلامت تغذیهای، روشهای تغذیهای و رژیمهای غذایی اطلاعات کافی ندارند. دامپزشکان این اطلاعات را درمورد انواع حیوانات، انواع باکتریها، حشرهها، ویروسها و هر آنچه را که مرتبط با حیوانات است، دارند. بنابراین میارزد که ما برای همکاری هم که شده، با پزشکان دست به دست هم دهیم تا بتوانیم به مملکت خدمت بهتری ارائه کنیم.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
اسم رشته دامپزشکی، افکار عمومی جامعه را به سمت سوق میدهد که کار ما فقط درمان دام است. در حالیکه درمان دام یک بخش از کار دامپزشک است و قسمت بهداشت عمومی فراموش می شود، در مورد پزشکی کمی متفاوت است و علاوه بر درمان، توصیه های بهداشتی را از عملکردهای پزشکان می دانند. بهداشت عمومی هم که یک رشته کاملاً مستقل در وزارت بهداشت است و... چه باید کرد؟
|
شاید دامپزشک ترجمه درستی نباشد و تنها حیطه حیوانات مزرعه را پررنگ میکند، اما تشخیص و درمان حیوانات اصلی ترین وطیفه یک دامپزشک است. رشته های مشابه و مرتبط با امور بهداشتی وجود دارد اما هیچ کس جز دامپزشک صلاحیت این را ندارد ندارد که به تشخیص و درمان حیوانات بپردازد.
کجای دنیا به دامپزشکی میگن public health? اونوقت به بهداشت محیط چی میگن؟ تو کل دنیا یا وترینار میگن تو انگلیسی فرانسه آلمانی ترکی استانبولی و پرتغالی و اسپانیایی و غیره یا مثل عربها و ترکی آذربایجان بیطار میگن
|
این وصله شما به دامپزشکی نمیچسبد! مثلا دندانپزشک را در کشورهای دیگر dentist میگویند و ترجمه ی لغوی آن میشود "دندانی" ولی در ایران لفظ پزشکی را به آن چسبانده اند.
|
از سخنان جناب دکتر فخیم چنین بر می آید که زبان مادری ایشان "ترکی آذربایجانی" باشد .......................
|
در مورد دندانپزشک هم همان ایراد هستش چون فقط دندان را درمان نمیکنن بلکه لثه هم درمان میکنن در مورد انتخاب ۱۴ مهر هم مثلا وقت فروختن حیوانات چه ربطی به دامپزشکی دارد
|
دکتر فخیم عزیز شما دچار سو تفاهم در باره ی لغات فارسی و مناسبت های ملی هستید. البته از بابت مورد اول ایرادی نیست چون خود بنده حتی ۵ لغت ترکی بلد نیستم ولی اعتماد به نفس اینگونه محکم نظر دادن بر سر واژگان زبانی غیر از فارسی (ترکی، انگلیسی، عربی و..) را ندارم اگرچه نمره ی ۷ ایلتس را دارم.
|
.................. شما تازه کلاس ادبیات باز کردید؟
خیر آقای دکتر، دامپزشکی با رشته سلامت عمومی فرق دارد. Public health یا سلامت عمومی رشته است زیر مجموعه پزشکی که در ارتباط با اپیدمیولوژی، کنترل بیماریها، بهداشت، مدیریت جامعه و غیره می باشد که هدف آن جامعه انسانی است. در عوض رشته دامپزشکی مشخصأ علم پیشگیری و درمان بیماریهای دامی و کنترل و و مدیریت دامهاست که در این بین بیماریهای زئونوز نیز هست ولی این بخش کوچکیاز کار رشته بهداشت عمومی است. پس کسی دامپزشک را نمی توان به عنوان یک مدیر سلامت جامعه انسانی برگزید ولی به عنوان مشاور بله حق نظر دادن در مثرد زئونوزها را دارد
|
حرف های شما فقط در ایران پذیرا دارد، وگرنه با یک سرچ ساده متولی بهداشت عمومی یا همان public health را از دامپزشکان می یابید. اصلا هدف از رشته ی دامپزشکی بهداشت جامعه است (طبق تعریف بالاترین مرجع بینالمللی دامپزشکی oie)
سپاس شما تنها استاد واقعی هستید که من در طول زندگی دیدم شما استاد اخلاق و مرام و معرفت هستید خیلی ها تدریس داشتن ولی بنظر من شما تنها استاد دامپزشکی هستید که من دیدم ارزوی سلامتی و تندرستی دارم
"هر زمان که دکتر رفیعی میخواستند به آنجا بیایند، از آنجا که رئیس انجمن بینالمللی بیماریهای مشترک انسان و دام در دنیا بودند، ما ایرانیها را برای استقبال ایشان به فرودگاه میبردند".
فروش مدرک دامپزشکی قطع شود و پذیرش ها منطقی گردد ۹۹٪ مشکلات دامپزشکی حل میشود .
عنوان دامپزشکی فقط نشان دهنده ی درمان گاو و گوسفند است!
این جمله طلاست «« چون جوانان ما فاقد شغل هستند، با درس خواندن سر خودشان را گرم میکنند»». این جمله دقیقأ صحیح است
نام دامپزشکی در افکار عمومی و بین مسئولین به درمان چهارپایان محدود میشود.
وقتی با سواد پدر و مادر که جز هیات علمی هستند و با رتبه نجومی که می باس به زور در غیر انتفاعی بروند وارد دانشگاه آزاد رشته دام پزشکی می شوند می خواهید مازاد نباشه مسلمه که ............ وارد این رشته شدند که اون افرادی که روزانه ملی قبول شدند فردا روز استخدام نمی شوند شاید دوباره یدک کش پدران و مادران شوند وباز به جای آنها بروند چون خوش شانس ترین افراد هستند چرا چون بدون زحمت ید کش رشته پزشکی شدند با سواد مادروپدرش کاش پرونده های ۶ سال دانشگاه آزاد وسنجش بررسی بشه حداقل مدرک کارشناسی بدهند نه دکترا تخصصی واقعا ....
|
در مصاحبه ی استخدامی سازمان دامپزشکی به فارغالتحصيلان دانشگاه های دولتی ۱۵ نمره ی اضافی تعلق گرفته بود. یعنی یک دانشگاه آزادی با نمره ی کتبی مشابه و نمره ی مصاحبه ی علمی بالاتر باز هم نمیتوانست قبول شود مگر این که از نظر علمی خیلی نمره بالاتری داشته باشد. خدارو شکر در مورد بنده این گونه بود و علی رغم این تبعیض مضحک، باز هم من و تعداد قابل توجهی، از دانشگاه آزاد قبول شدند.
به جای این القاب و عناوین به فکر آموزش دانشجوهای این رشته باشید که بی سواد تحویل جامعه ندید
مدیران عاقل ........ قصد دارند طرح هر دام یه دامپزشک رو اجرا کنن و آخرش هم مثل پت و مت با هم دست بدن
تا زمانی که یک دامدار وزیر ویا نماینده مجلس و یا رئیس جمهور نشود و مسئولین فقط از دام و طیور ، مرغ و ران گوسفند و کباب ششلیک اماده را روی سفره بشناسند و خبری از بیماری های دام و طیور و اقداماتی که لازم است توسط افرادی جهت کنترل بیماری ها انجام شود تا این محصولات سالم در سفره انها حضر شود نداشته باشند دامزشک و دامپزشکی همچنان مظلوم و گمنام خواهد ماند اگر یک وزیر گاوداری و یا مرغداری داشت ان روز از این نظر خیال دامپزشکان راحت باشد
تو که می گی دکتر فخیمی،خودتو به عنوان دامپزشک معرفی می کنی ولی معلومه نه دکتری و نه دامپزشکی فقط یه ........ای هستی که ......... می کنی
|
آقای محترم من یک دکتر دامپزشکم و بکارم هم افتخار میکنم ولی بین مردم و دولت به اندازه یک پزشک ارج و قرب ندارم از یک سو از طرف دیگر وقتی میگیم دامپزشک یعنی درمانگر دام پس این وسط بهداشت مواد خام دامی مثلاً کجا میره ؟ روز ۱۴ مهر دکتر تاجبخش که در یه منطقه ایی از ایران گاوان و خران خود را میفروختن چه ربطی به دامپزشکی داره در عوض روز تولد ابوعلی سینا که هم پزشک بودن هم دامپزشک بهتر نبود؟
ادم لذت میبره از نظرات .دو نفر کلاس ادبیات ترکی و فارسی راه انداختن ! یکی از اون ور یهو میاد میگه اون یکی اصلا دامپزشک نیست! خدایا شکرت مثل نشریه گل اقا شده
|
من از نقطه نظرات حضرتعالی فیض بردم.
دامپزشکان فعلی نقش همان گروهبان ورامین در مقابل سرداران سپاه (( پزشکان وزارت بهداشت )) را بازی می کنند . خیلی دامپزشکی را جدی گرفته اید . توان سازمان دامپزشکی و وزارت جهاد همین بود که در این ۴۴ سال بود.آزموده را آزمودن خطاست.
اسم اشتباه بودن یا نبودنش تعیین کننده سرنوشت یا اتفاق نیست،این فقط می تونه بی کفایتی مسئولین و مجلس و دولت رو اثبات کنه.اگه اینها هم مثل ترکیه یا کشورهای دیگر حمایت می کردند الان وضع دامپزشک به این فلاکت نمی رسید .............
و البته میدانم چه کسانی این نظر را مطرح میکنند. کسانی که میدانند با مطالبه ی چیزی محال، عملا وضع موجود ادامه خواهد یافت و همچنان میزهای خود در جهاد را حفظ میکنند.
تقریبا اکثریت این عزیزان به زعم بنده دچار خطای تفکر کلیشه ای هستند و از این تله فکری، به دلیل اینکه اکثرا تحلیل ها در سیستم دامپزشکی به نحوی بصورت سنتی و با ماهیتی القایی هستند، بدر آمدن از این تله فکری شاید بدون درک ماهیت آن، مقداری سخت باشد.
چون می بینم تعداد کثیری از اساتید و نیز مدیران سازمان، به واقع با انواع دستاویزها و توجیهات ضعیف مدام از مواجهه با چنین موضوعی طفره می روند و بعضا اندیشه محافظه کارانه غالب شده و ریسک گریزی جای تدبیر و تدبر را می گیرد و به نظر می رسد دارند از ترس مرگ خود را دار می زنند و عطای هرگونه تحول و تغییری را به لقایش می بخشند و از آن بالکل اجتناب می کنند. البته گروهی هم مدام دنبال دلیل تراشی و مصداق تراشی برای این استدلالی که ریشه اش در واقع اگر خوب واکاوی کنند در تحلیل های خودشان نیست بلکه در القای عقاید همکاران مورد وثوق و معتبر از دید این عزیزان ریشه اش را می توان یافت. برای تلنگر به این عزیزان فقط شاید بشود گفت که:
همه ما اگر در مورد ریشه اصلی و هسته اولیه تفکر ترس از الحاق به وزارت بهداشت در ذهنمان منصفانه و بخوبی کنکاش کنیم در می یابیم که بیشترین منشاء موضوع، یکی مقاومت بدلیل ندانستن مزایای چنین رخدادی و نیز نا آشنایی با تشکیلات قدرتمند وزارت بهداشت و فواید گسترده الحاق به آن از نظر ابعاد مختلف و وسیع آن است، احساس ضعف در مقابل سیستم و تشکیلات قوی وزارت بهداشت (مدیران)، دوم احساس ترس از انگ عقب ماندگی ساختارها و ویترین شدن برخی نواقص و نیز مجبور شدن به اجرای استراتژی های کلان وزارت بهداشت در حوزه اپیزوتیولوژی و به تبع آن مجبور بودن به پاسخگویی دقیقتر در حوزه بهداشت و پیشگیری بیماری های دام و بیماری های مشترک، ترس از ناشناخته ها و مقاومت در برابر هرگونه تغییر و تحول، نگرانی از واکنش در برابر برخی مدیران مافوق (به ویژه "بنظرم" در مدیریت دوره قبلی سازمان که حتی دربرابر درخواست به حق نیروهای سازمان در خصوص تسری هم مقاومت می کرد بیشتر مشهود بود)، و مهمتر از همه تاثیر نظرات همکاران دارای جایگاه مدیریتی بالاتر و یا سابقه بیشتر (نوعی تاثیر القایی دیدگاه های گروه های مرجع در این حوزه شغلی از قبیل اساتید مرجع، مدیران رده های مرجع، محققین ارشد، پیش کسوتان و ...) است.
لطفا بیاییم و فقط یک بار با وجدان خودمان صادق باشیم. قطعا در میابیم که اکثر ما هیچگونه تحقیق مختصری هم حتی در این باره نکرده ایم و بعضا یا در تله القای نظرات گروه های مرجع افتاده ایم و یا اگر هم استدلالاتی داریم مواردی از تجربیات شنیداری و مباحثی مصداقی و قیاس پنداری است و یا ترس از قدم نهادن به سرزمین تحول و ناشناخته ها با رویکرد مدیران احتمالا مطالبه گرتر نسبت به حوزه دامپزشکی.
خوشحال میشم اگر بزرگواران و صاحب نظران نظرات خودشان را بیان بفرمایند تا بنده هم بتوانم بر استواری دیدگاه ژرفا و غنای نظرات خود افزوده و در رفع خطاهایم نیز بکوشم.
یا حق
بفرمایید،همین امروز دامپزشکی را به وزارت بهداشت الحاق بفرمایید.جامعه دامپزشکی از شما تشکر می کند.
بدون تردید ،ما بریم زیر نظر کمیته امداد از وزارت دلالی بهتره است،وزارت درمان بماند.