حکیم مهر – محسن طاهرمیرزایی: «عنوان "دامپزشکی" نام اشتباهی است که برای رشته ما انتخاب شده است. چون در دنیا به رشته ما public health میگویند»؛ این را استاد بازنشسته دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران به حکیم مهر میگوید: «درست است که در فرانسه یا کالجهای آمریکایی از veterinary استفاده میکنند اما این کلمه باید همراه با public health باشد، چون دانشآموختگان در این رشته علاوه بر دروس پایه، اطلاعات جامعی از ایمیونولوژی، میکروب شناسی، ویروس شناسی، پارازیتولوژی (جلدی - داخلی) در انواع حیوانات کوچک و بزرگ و همچنین بیماریهای مشترک بین انسان و دام کسب کردهاند؛ ازاینرو، علاوه بر پرورش و تغذیه دام و طیور با روشهای نوین علمی و صنعتی جهت عرضه انواع مواد خوراکی و پوشاکی با منشاء حیوانی کاملا سالم و بهداشتی و همچنین تولید انواع سرم و واکسنهای دامی و انسانی خدمت بزرگی به پیشگیری از بیماریها و تأمین تندرستی آحاد مردم جامعه انجام میدهند.»
از نظر «دکتر کریم نیکپور طهرانی» اگر دامپزشکی به وزارت بهداشت منتقل شود، در آنجا بهتر میتواند در زمینههای بهداشتی به مملکت خدمت کند: «اگر این اتفاق بیفتد، هم دامپزشکان و هم پزشکان خدمت بهتری میکنند. من قصد ندارم به پزشکان توهین کنم اما آنها پزشکی بلدند و درباره سلامت تغذیهای، روشهای تغذیهای و رژیمهای غذایی اطلاعات کافی ندارند. دامپزشکان این اطلاعات را در مورد انواع حیوانات، انواع باکتریها، حشرهها، ویروسها و هر آنچه را که مرتبط با حیوانات است، دارند. بنابراین میارزد که ما برای همکاری هم که شده، با پزشکان دست به دست هم دهیم تا بتوانیم به مملکت خدمت بهتری ارائه کنیم.»
حکیم مهر: آقای دکتر، دوران کودکی را در کجا گذراندید؟
من در چهارراه گلوبندک تهران به دنیا آمدم و دوره دبستان را در همان منطقه و دوره دبیرستان را در دارالفنون به اتمام رساندم. از دانشگاه مونیخ آلمان در رشته پزشکی پذیرش داشتم و قرار بود که به برای ادامه تحصیل به آنجا بروم. حتی زبان آلمانی را به خوبی یاد گرفته بودم اما چون تکفرزند پسر بودم، این مهاجرت برای مادرم خیلی سخت بود. در نهایت ایشان مخالفت کردند چون تصور میکردند که من قرار است به دنیای دیگری بروم و اجازه رفتن ندادند. در رشته پزشکی کنکور دادم و چند صدم نمره کم آوردم. آن زمان کنکورها جدا بود و من در سال ۳۶ نفر بیست و هشتم کنکور دامپزشکی شدم.
حکیم مهر: آیا به دامپزشکی علاقهمند بودید؟
خیر، اتفاقا میلی نسبت به این رشته نداشتم.
حکیم مهر: چرا؟
متاسفانه آن زمان برای دامپزشک هیچگونه ارزش اجتماعی و علمی قائل نبودند. یادم هست یکی از همکلاسیهای من به خواستگاری یک دختر در منطقه ورامین رفته و پدر دختر گفته بود که من به گروهبان دختر ندادم، حالا به دامپزشک بدهم؟! آن زمان دامپزشکان را با بیطار که یک اصطلاح قدیمی برای این کار بود، مقایسه میکردند. لذا من هم از قبولی در دانشکده دامپزشکی خوشحال نبودم و به همین دلیل ۲ سال بعد تصمیم گرفتم که دوباره کنکور دهم و پزشکی بخوانم، اما همکلاسیها و دوستان من به خاطر رفاقت و اخلاص خاصی که نسبت به من داشتند، گفتند حالا که اینجا ماندی، این چندوقت را هم بگذران و دکتر که شدی، برو. خلاصه اینکه من در سال ۴۰ دامپزشک شدم و پایاننامهام را نوشتم. سپس از یکی از اساتید عزیزم که بخش گیاهشناسی و تغذیه دام و طیور را اداره میکرد، درخواست کردم که آنجا بمانم و عضو هیات علمی شوم. ایشان هم قبول کردند.
حکیم مهر: همه درخواستها به این سرعت پذیرفته میشد؟
سال قبل از درخواست من و زمان دکتر میمندینژاد به یک گردش علمی دسته جمعی دانشجویی برای دیدار از دانشکدههای دامپزشکی به اروپا رفته بودیم و در طول حدود ۶۰ روز اقامت، تمام کشورهای اروپا را به صورت توریستی و دانشجویی گشتیم. سرپرست ما در آن سفر همین آقای دکتر درویش بود که امیدوارم روحشان شاد باشد. من چون زبان آلمانی بلد بودم، بیشتر کارها را انجام میدادم و لذا مورد توجه دکتر درویش قرار گرفتم. به همین خاطر بعد از اینکه از ایشان درخواست هیات علمی کردم، با کمال میل پذیرفتند و در نتیجه من بهعنوان دستیار قراردادی عضو هیات علمی شدم.
بعد از چند سال که من زبان فرانسه را هم خوانده بودم، بین دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران و دانشکده دامپزشکی فرانسه یک همبستگی به وجود آمده بود که قرار شد کسی که فرانسه بلد است، به آنجا برود. لذا من را برای فرصت تحقیقاتی یکبار در مرحله استادیاری و یکبار هم در مرحله دانشیاری به آنجا اعزام کردند.
به همین شکل دانشکده دامپزشکی را با اعزام چندباره به فرانسه تا مرحله دانشیاری تمام کردم، مساله مربوط به استادی به هیات ممیزه هم رفت و در هر صورت طی شد که به انقلاب خورد. در نهایت در سال ۱۳۶۴ به میل خودم از دانشکده بازنشسته شدم و الان چند سالی هست که در یک شرکت که بزرگترین تولید کننده محصولات مرغداری در خاورمیانه است، بهعنوان مشاور علمی تغذیه مشغول به کار هستم. چند کتاب و مقاله درباره دام و طیور و یک کتاب در مورد دانستنیهای تخممرغ نوشتم.
حکیم مهر: یعنی شما تخصص خود را از کشور فرانسه گرفتید؟
خیر. آنچه من در فرانسه خواندم، دورههایی بود که یک بار در زمان استادیاری و یک بار در زمان دانشیاری دیدم. در واقع من الان دکتر دامپزشک عمومی هستم. اما یک دوره کامل تغذیه دام و طیور و همچنین یک دوره اولیه تخصصی احداث آزمایشگاه تغذیه دام و طیور را در دانشکده دامپزشکی لیون فرانسه خواندم. آن زمان در دانشکده دامپزشکی بخش آزمایشگاه راه نیفتاده بود. دکتر درویش گفتند شما که به فرانسه رفتوآمد داری، این بخش را افتتاح کن و من نیز کارهای مربوط به روشهای آزمایشی پروتئین، چربی، کلسیم، فسفر، انرژی و... را به همت و همکاری مرحوم دکتر هوشنگ ساعدی راهاندازی کردم که از آن زمان تا حالا کار میکند.
حکیم مهر: اشاره کردید که در دوران دانشجویی یک تور علمی تفریحی ۶۰ روزه به اروپا داشتید. فضای دانشجویی در زمان شما با امروز چه تفاوتهایی دارد؟
من بعد از بازنشستگی، سالها در دانشکدههای دامپزشکی دانشگاه آزاد تهران و کرج و شهرستانهای مختلف رفت و آمد و تدریس میکردم، تا اینکه ۸ سال پیش در همین رفت وآمدها دچار سانحه تصادف شدم و از آن روز دیگر به دانشکدهها نمیروم. آن زمان اساتید ما تحصیلکردههایی بودند که رضا شاه آنها را برای تحصیلات دامپزشکی به خارج فرستاده بود و واقعا باعث افتخار مملکت بودند. دکتر رفیعی، دکتر رستگار، دکتر میمندینژاد و... ازجمله کسانی بودند که ما به آنها افتخار میکردیم. حتی در فرانسه که بودم، هر زمان که دکتر رفیعی میخواستند به آنجا بیایند، از آنجا که رئیس انجمن بینالمللی بیماریهای مشترک انسان و دام در دنیا بودند، ما ایرانیها را برای استقبال ایشان به فرودگاه میبردند.
اما درسهایی را که ما آن زمان میخواندیم خیلی متفاوت با دروسی بود که امروز سر کلاس تدریس میکنیم. درست است که ما ژنتیک میخواندیم، اما این واحد درسی در مورد تفاوتهای هسته هلوی گرد با هسته هلوی انجیری یا چگونگی نژاد مرغها بود. اما الان همکاران جوان ما خیلی بیشتر از آن چیزی که ما بلد بودیم، میدانند. لذا من خیلی نسبت به این رشته امیدوار هستم.
متاسفانه آن زمان کسی اقدام به تشویق رشته ما نمیکرد. دواب ارتش بود که یکسری دامپزشک در دانشکده افسری میگرفت که شبها در دانشکده افسری میخوابیدند و روزها به دانشکده میآمدند. زمانی که افسر میشدند، در امور دواب ارتش خدمت میکردند. بعضی هم در آزمایشگاه بیمارستانهای ارتش کار میکردند اما ما را کسی تشویق نمیکرد و من فقط در سال آخر کمی علاقه پیدا کردم به اینکه دامپزشک شدم. بعد هم که وارد هیات علمی شدم، همیشه سعی کردم مطالب جدید یاد بگیرم به قصد یاد دادن و نه به قصد اینکه فقط خودم یاد بگیرم. همین اخیرا برای دیدن دخترم یک سفر به کالیفرنیا رفتم و ۲ هفته آنجا بودم. در این مدت یک کتاب در مورد استرسها و رادیکالهای آزاد خواندم و نوشتم و تبدیل به یک جزوه کردم تا بتوانم به کارشناسانی که در رشته مرغداری با آنها کار میکنم، آموزش دهم.
من همواره سعی میکنم آنچه یاد گرفتم به همه یاد بدهم. ضمن اینکه در دوران گذشته یک جراحی قلب باز کردم و متاسفانه یک سرطان کولون هم گرفتم که با شیمیدرمانی با موفقیت پشت سر گذاشتم. ذاتا انسان امیدواری هستم و همیشه فکر میکنم که همه چیز در حال خوب شدن پیش میرود و تنها چیزی که آخر همه میمیرد، امید است.
حکیم مهر: همکلاسیهای شاخص شما در دوران دانشجویی چه کسانی بودند؟
خدا کند که همه آنها زنده باشند، دکتر نیاک و دکتر راک در بخش انگلشناسی بودند. دکتر تاجبخش که همه ایشان را میشناسند و باعث افتخار دوران تحصیلی ما بودند. ایشان کتاب تاریخ دامپزشکی را نوشتهاند و شخص بسیار دانشمندی در رشته میکروبیولوژی، ویروسشناسی و باکتریولوژی هستند و همچنین دکتر علی اسلامی، دکتر هوشنگ خاوری و دکتر تقیپور بازرگانی.
حکیم مهر: آیا خاطره جالبی از دوران تحصیل خود دارید؟
یک خاطره خیلی خوب من در زمان فارغالتحصیلی است. دکتر میمندینژاد مدیر دانشکده ما در عین حال که دامپزشک و تحصیلکرده فرانسه بودند، یک گریمور هم بودند و علاقه زیادی به گریم هنرمندان داشتند. علاوهبر آن در رشته موسیقی، ادبیات و شعر هم دستی بر آتش داشتند و کتابهای زیادی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... نوشته بودند که به شکل مجانی به مردم میدادند. من هم کمی موسیقی میدانستم و تعدادی از بچههای کلاس هم ساز میزدند. من هم آواز میخواندم و هم ساز سنتور میزدم. خلاصه جشن خاطرهانگیزی شد همراه با نمایشنامه از یک نمایشنامه نویس آمریکایی که ۴ جایزه پولیتزر و یک جایزه نوبل ادبیات گرفته است. بچهها این نمایشنامه را اجرا کردند و موسیقی آن هم ارکستر خوبی بود. من هم آواز خواندم و تبدیل به خاطره شیرینی شد.
حکیم مهر: از نظر شما مهمترین مشکلات آموزش دامپزشکی چیست؟
زیاد بودن دانشکدههای دامپزشکی.
حکیم مهر: این مشکل چه راهکاری دارد؟
جوانان ما معمولا چون فاقد شغل هستند، سعی میکنند خود را با تحصیل سرگرم کنند. بعد از تحصیل نیز به اندازه کافی شغل برای این دامپزشکان جدید مهیا نیست. اگرچه در هر جایی که کاری در مورد فراوردههای دام و طیور انجام میشود، سازمان دامپزشکی در حد توان برای دانشآموختگان فرصت شغلی ایجاد کرده، اما عملا در حال حاضر با یک تراکم دانشآموخته مواجه هستیم.
در نمایشگاهها یا سمینارها که دانشجویان خودم را میبینم، خیلی خوشحال میشوم که اینقدر درسخوان و علاقهمند هستند و مشاغل خوبی دارند. اما یکی از مشکلاتی که من با آن مواجه هستم این است که مثلا شرکتی که در آن کار میکنم، احتیاج به نیروهای جدید دارد اما بعد از اعلام نیاز، اولا دامپزشک بومی نداریم و ثانیا زمانی هم که داریم، با آنها مصاحبه علمی میکنیم و میبینیم آنچه که فکر میکنیم، یاد نگرفتهاند.
مشکل دیگر این است که دامپزشکی نام اشتباهی است. چون در دنیا به رشته ما public health میگویند. درست است که در فرانسه یا کالجهای آمریکایی از veterinary استفاده میکنند اما این کلمه باید همراه با public health باشد. چون دانش آموختگان دراین رشته علاوه بر دروس پایه، اطلاعات جامعی از ایمیونولوژی، میکروب شناسی، ویروس شناسی، پارازیتولوژی (جلدی-داخلی) در انواع حیوانات کوچک و بزرگ و همچنین بیماریهای مشترک بین انسان و دام کسب کردهاند، ازاین رو علاوه بر پرورش و تغذیه دام و طیور با روشهای نوین علمی و صنعتی جهت عرضه انواع مواد خوراکی و پوشاکی با منشاء حیوانی کاملا سالم و بهداشتی و همچنین تولید انواع سرم و واکسنهای دامی و انسانی خدمت بزرگی به پیشگیری از بیماریها و تأمین تندرستی آحاد مردم جامعه انجام می دهند. تمام فرآوردههایی که انسان مصرف میکند، به غیر از گیاهان حیوانی است. از چرم کفش گرفته تا مسواک و خمیردندان و خوراکی و گوشت و هرچه که فکر آن را میکنیم باید به صورت سالم و بهداشتی تحویل جامعه دهیم و مردم این را نمیدانند. آنها هنوز به اهمیت کار ما واقف نشدند، بنابراین فکر میکنم که در رشتههای مختلف باید روی دامپزشکی کار کنیم.
حکیم مهر: نظر شما درخصوص الحاق آموزش دامپزشکی به وزارت بهداشت چیست؟
فکر میکنم که اگر دامپزشکی به وزارت بهداشت منتقل شود در آنجا بهتر میتواند در زمینههای بهداشتی به مملکت خدمت کند. اگر این اتفاق بیفتد، هم دامپزشکان و هم پزشکان خدمت بهتری میکنند. من قصد ندارم به پزشکان توهین کنم اما آنها پزشکی بلدند و درباره سلامت تغذیهای، روشهای تغذیهای و رژیمهای غذایی اطلاعات کافی ندارند. دامپزشکان این اطلاعات را درمورد انواع حیوانات، انواع باکتریها، حشرهها، ویروسها و هر آنچه را که مرتبط با حیوانات است، دارند. بنابراین میارزد که ما برای همکاری هم که شده، با پزشکان دست به دست هم دهیم تا بتوانیم به مملکت خدمت بهتری ارائه کنیم.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
و البته میدانم چه کسانی این نظر را مطرح میکنند. کسانی که میدانند با مطالبه ی چیزی محال، عملا وضع موجود ادامه خواهد یافت و همچنان میزهای خود در جهاد را حفظ میکنند.
تقریبا اکثریت این عزیزان به زعم بنده دچار خطای تفکر کلیشه ای هستند و از این تله فکری، به دلیل اینکه اکثرا تحلیل ها در سیستم دامپزشکی به نحوی بصورت سنتی و با ماهیتی القایی هستند، بدر آمدن از این تله فکری شاید بدون درک ماهیت آن، مقداری سخت باشد.
چون می بینم تعداد کثیری از اساتید و نیز مدیران سازمان، به واقع با انواع دستاویزها و توجیهات ضعیف مدام از مواجهه با چنین موضوعی طفره می روند و بعضا اندیشه محافظه کارانه غالب شده و ریسک گریزی جای تدبیر و تدبر را می گیرد و به نظر می رسد دارند از ترس مرگ خود را دار می زنند و عطای هرگونه تحول و تغییری را به لقایش می بخشند و از آن بالکل اجتناب می کنند. البته گروهی هم مدام دنبال دلیل تراشی و مصداق تراشی برای این استدلالی که ریشه اش در واقع اگر خوب واکاوی کنند در تحلیل های خودشان نیست بلکه در القای عقاید همکاران مورد وثوق و معتبر از دید این عزیزان ریشه اش را می توان یافت. برای تلنگر به این عزیزان فقط شاید بشود گفت که:
همه ما اگر در مورد ریشه اصلی و هسته اولیه تفکر ترس از الحاق به وزارت بهداشت در ذهنمان منصفانه و بخوبی کنکاش کنیم در می یابیم که بیشترین منشاء موضوع، یکی مقاومت بدلیل ندانستن مزایای چنین رخدادی و نیز نا آشنایی با تشکیلات قدرتمند وزارت بهداشت و فواید گسترده الحاق به آن از نظر ابعاد مختلف و وسیع آن است، احساس ضعف در مقابل سیستم و تشکیلات قوی وزارت بهداشت (مدیران)، دوم احساس ترس از انگ عقب ماندگی ساختارها و ویترین شدن برخی نواقص و نیز مجبور شدن به اجرای استراتژی های کلان وزارت بهداشت در حوزه اپیزوتیولوژی و به تبع آن مجبور بودن به پاسخگویی دقیقتر در حوزه بهداشت و پیشگیری بیماری های دام و بیماری های مشترک، ترس از ناشناخته ها و مقاومت در برابر هرگونه تغییر و تحول، نگرانی از واکنش در برابر برخی مدیران مافوق (به ویژه "بنظرم" در مدیریت دوره قبلی سازمان که حتی دربرابر درخواست به حق نیروهای سازمان در خصوص تسری هم مقاومت می کرد بیشتر مشهود بود)، و مهمتر از همه تاثیر نظرات همکاران دارای جایگاه مدیریتی بالاتر و یا سابقه بیشتر (نوعی تاثیر القایی دیدگاه های گروه های مرجع در این حوزه شغلی از قبیل اساتید مرجع، مدیران رده های مرجع، محققین ارشد، پیش کسوتان و ...) است.
لطفا بیاییم و فقط یک بار با وجدان خودمان صادق باشیم. قطعا در میابیم که اکثر ما هیچگونه تحقیق مختصری هم حتی در این باره نکرده ایم و بعضا یا در تله القای نظرات گروه های مرجع افتاده ایم و یا اگر هم استدلالاتی داریم مواردی از تجربیات شنیداری و مباحثی مصداقی و قیاس پنداری است و یا ترس از قدم نهادن به سرزمین تحول و ناشناخته ها با رویکرد مدیران احتمالا مطالبه گرتر نسبت به حوزه دامپزشکی.
خوشحال میشم اگر بزرگواران و صاحب نظران نظرات خودشان را بیان بفرمایند تا بنده هم بتوانم بر استواری دیدگاه ژرفا و غنای نظرات خود افزوده و در رفع خطاهایم نیز بکوشم.
یا حق
بفرمایید،همین امروز دامپزشکی را به وزارت بهداشت الحاق بفرمایید.جامعه دامپزشکی از شما تشکر می کند.
بدون تردید ،ما بریم زیر نظر کمیته امداد از وزارت دلالی بهتره است،وزارت درمان بماند.