حکیم مهر: کرسی علمی ترویجی «بررسی فقهی نجاست سگ و نگهداری آن در منزل» در مجتمع حوزوی الزهرا(س) سمنان برگزار شد.
به گزارش حکیم مهر به نقل از خبرگزاری حوزه، کرسی علمی ترویجی «بررسی فقهی نجاست سگ و نگهداری آن در منزل» در مجتمع حوزوی الزهرا(س) سمنان برگزار شد.
در این کرسی، خانم شکری، دبیر علمی جلسه مباحث مقدماتی، پیرامون موضوع کرسی بیان کرد، گفت: با توجه به اینکه نگهداری سگ در منزل و سگ گردانی از مسائلی است که افراد اجتماع با آن مواجهه اند، این نیاز احساس شد که نشستی در این زمینه برگزار شود.
همچنین سرکار خانم شجاعیان، به عنوان ناقد کرسی، سوالات خود را پیرامون این موضوع مطرح کرد که: آیا در قرآن به نجاست سگ تصریح شده است؟
حجت الاسلام والمسلمین رستمیان، در مقام استاد، اینگونه پاسخ داد: قرآن کریم در سه مورد از سگ سخن گفته است.
در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنین می فرماید: سگشان بر آستانه ی غار دو دستخود را دراز کرده بود.» «... وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ ...». در این آیه هیچ گونه اشاره ای به طهارت و نجاست سگ نشده است، نهایت استفاده ای که از این آیه می شود، این است که اصحاب کهف سگ نگهبانی را همراه داشتند.
سگ در دهانه غار، یعنی محلی غیر از محلّ استراحت اصحاب کهف آرمیده بود (بِالْوَصِیدِ). تنها نکته قابل توجه در اینجا، مساله همراه داشتن سگ است که که نگهداری سگ نگهبان اشکالی ندارد.
حجت الاسلام والمسلمین رستمیان در ادامه اشاره کرد: آیا حرام بودن گوشت سگ در قرآن ذکر شده است؟ آیا کسی در حرام بودن گوشت سگ شک دارد؟ اولاً: قرآن کریم در احکام فقهی معمولا به کلیات بسنده کرده است. به عبارتی دیگر قرآن همچون قانون اساسی است که فروع قوانین مدنی، حقوقی، جزائی و ... را در آن نمی توان یافت. ثانیاً: تبیین و تفسیر آن را به پیامبر اکرم(ص) و به دنبال آن، امامان معصوم سپرده است.
استاد ارائه دهنده کرسی افزود: برای به دست آوردن حکم شرعی، قرآن یکی از منابع استنباط احکام الهی می باشد، علاوه بر کتاب آسمانی ما، روایات معصومین(ع) یکی دیگر از منابع است که اگر حکمی در قرآن ذکر نشده بود باید به این روایات رجوع شود.
دربارۀ نجس بودن سگ و خوک روایاتی که از امامان(ع) به دست ما رسیده، دو گونه است. روایاتی که در آنها واژۀ نجس به صراحت آمده، و روایاتی که در آنها کلمۀ نجس به صراحت بیان نشده، بلکه از باب ملازمه، نجاست سگ و خوک فهمیده میشود.
در اینگونه روایات به تناسب پرسشهایی که از امام(ع) دربارۀ آب نیمخوردۀ سگ و یا برخورد خوک به لباس انسان شده، و جوابهایی که ائمه(ع) دادهاند، نجاست سگ و خوک استفاده میشود؛ یعنی از امام(علیه السّلام) سؤال شد، آیا با لباسی که خوک به آن برخورد کرد میشود نماز خواند، امام (علیه السّلام) فرمود: نه. از این جواب میفهمیم که خوک نجس است.
وی گفت: جواز نگه داری سگ را به دو قسم تقسیم کردند؛ یا منفعت عقلایی دارد، مانند شکار، نگهبانی، شناخت جرم و پیوند اعضا یا منفعت عقلایی ندارد. و با توجه به اینکه سگ نجس العین است و زنده و مرده آن نجس است؛ لذا در انجام هر کاری که نیاز به طهارت دارد، نباید فرد سگ را به همراه داشته باشد.
افرادی که تا بحال قرآن نخوندن و به دستورات همون قرآن عمل نمیکنن برای توجیه کار حرام خودشون به قرآن متوسل میشن در حالیکه قرآن و حدیث برای یک فرد مسلمان باید در کنار هم باشن
بی دینوها توقع دارن خدا در پونصد صفحه همه چیز رو گفته باشه
چرا باید به حرف های شما درباره ی وقایع نه پارسال بلکه هزار سال قبل گوش بدیم؟! تنها سند معتبر دینی، قرآن است و لاغیر. اگر خداوند سبحان سگ را نجس خطاب نمیکند، شما هم بیجا میکنید این حیوان را نجس بنامید. همین قرآنی که ناقص میدانی، از نجاست خوک، آب منی، خون، ادرار و.. به صراحت سخن گفته ولی به سگ رسیده کاغذ کم اورده؟!!
سگ از روزی نجس اعلام شد که دزدها را میگرفت. تازیانی که به غارت خانه های سرزمین های فتح شده میپرداختند را گاز می گرفت. وقتی شبانه وارد خانه ی یک ایرانی میشدند و سگ آن خانه بدون ترس به آن ها حمله میکرد و مجروحشان میکرد و بخاطر همان جراحت و عفونت بعدش میمردند، آن زمان نجس اعلامش کردند .....................
به زودی خواهند گفت: سه نفر بودند، چهارمین آنان سگشان بود. و می گویند: پنج نفر بودند، و ششمین آنان سگشان بود، در حالی که [این اظهار نظرهای بی دلیل] تیر به تاریکی انداختن است. و میگویند: هفت نفر بودند، هشتمین آنان سگشان بود. بگو: پروردگارم به شماره آنان آگاه تر است، جز اندکی کسی شماره آنان را نمی داند. پس درباره آنان بحث و مجادله مکن مگر بحث و مجادله ای ظاهر، و در مورد آنان از هیچ کس نظر مخواه. (۲۲)
اگر قدرت خدا نا محدود است در یک صفحه هم میتواند به امثال تو بفهماند که سگ نجس نیست چه رسد به پانصد صفحه پس حتما در ۵۰۰صفحه فرموده که سگ نجس نیست و تو ...... نفهمیده ای
اونایی هم که عمداً مغلطه و سفسطه میکنن خدا از دلشون با خبره. والله علیم خبیر
ببینید اینکه سگ با وفاست و اگه اهلی ش باشه خیلی منفعت ها داره قابل انکار نیست و بر هیچکس پوشیده نیست. اما....
شما یا مسلمانی یا نه.....
اگه مسلمانی هم یا مجتهدی یا مقلد یک مجتهد
اگه مقلدی پس بیخودی مغلطه نکن و تو کاری که تخصص نداری دخالت نکن. مگه وقتی میری پیش دکتر توی دارو نوشتنش فضولی میکنی؟ تو فقط دردهات رو بیان میکنی. به درمان و روشش کاری نداری.
اگه مجتهدی هم قضیه ش جداست.
اما اگه مقلدی که هستی پس بدون
یه فرد مجتهد بر اساس ۴ اصل احکام رو استخراج میکنه
قرآن
سنت(روایات)
عقل
اجماع عقلاء
قرآن نماز رو واجب میدونه ولی رکعات و سجده ها و اذکار رو نگفته. بقیه ش از طریق ۳ مورد دیگه تعیین میشه.
پس نمیشه گفت که چون توی قرآن نیومده پس قابل قبول نیست. تازه خود قرآن رو هم هزاران جور میشه تفسیر کرد.
اون داعشی وحشی هم قرآن میخونه و سر می بُرّه. وهابی هم قرآن میخونه. شافعی هم قرآن میخونه. شیعه هم قرآن میخونه.اما تفسیرش مهمه. یه نفر خودش تفسیر میکنه ولی یه نفر تفسیر واقعی ش رو از امام میپرسه. پس تفسیر مهمه.
کار مجتهد هم تشخیص راست و دروغ روایاته. پس علم رجال و درایه و تاریخ و اصول و منطق و کلام و .... هزار تا چیز دیگه که مجتهد عمر خودش رو میذاره تا بخونه برای چیه؟؟؟
پس همینجوری روی هوا حرف نزنیم.
حالا نگاه کنید کدومش انسانی تر و عقلانی تره؟؟
کسی بیش از حد مجاز به مرده ی انسان یا سگ نزدیک شود باید تشریفات غسل با شاش گاو را انجام دهد که بسیار طولانی است. بارها و بارها باید توسط موبدی اجرا گردد. (دانشنامه ایران باستان، ج ۴، ص ۱۹۱۳ ـ ۱۹۱۴)
فرگرد هفتم وندیداد
«ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن! آیا کسی که مردار سگ یا آدمی را خورده باشد، میتواند دیگرباره پاک شود؟»
اهورهمزدا پاسخ داد: «ای زرتشتِ اَشَوَن! نه! نمیتواند! لانهی او آلونکی میشود. زندگی او از هم دریده میشود. چشمان روشن او از چشمخانه بیرون میآید. دروج «نسو» بر او فرومیآفتد و پیکرش را تا بنِ ناخنها بهسختی میگیرد و از آن پس تا ابد ناپاک میماند.»
رفتار امام حسین با غذا دهنده به سگ
چون امام حسین(ع) به نزدیکى بوستانش رسید، غلامش به نام صافی را دید که نشسته و نان مى خورَد. به او نگریست و پشتِ درخت خرمایى پنهان شد تا او را نبیند. غلام، هر گِرده نانى که برمى داشت، نیمى از آن را براى سگ مى انداخت و نیم دیگر را مى خورد.
امام(ع) از کار غلام، شگفت زده شد. چون [غلام] غذایش را خورد، حضرت برخاست و فرمود: اى صافى!
غلام، ترسان برخاست و گفت: اى سَرور من و سَرور مؤمنان! شما را ندیدم. مرا ببخش.
حسین(ع) فرمود: اى صافى! تو مرا حلال کن که بدون اجازه ات وارد بوستانت شده ام.
حسین(ع) فرمود: تو را دیدم که نیمى از گِرده نان را براى سگ مى اندازى و نیم دیگر را مى خورى. معناى آن چه بود؟
غلام گفت: اى سَرور من! هنگامى که نان مى خوردم، این سگ به من نگاه مى کرد و من، از نگاهش به من، خجالت مى کشیدم و این، سگِ توست که بوستانت را از دشمنان، حراست مى کند. من، بنده توام و این، سگِ توست. پس روزى ات را با هم خوردیم.
حسین(ع) گریست و فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم و دو هزار دینار به تو مى بخشم.
غلام گفت: اگر چه آزادم کردى؛ امّا کارهاى بوستانت را انجام مى دهم.
حسین(ع) فرمود: بوستان و هر چه را در آن است، به تو بخشیدم.
غلام گفت: اگر بوستانت را به من بخشیدى، من هم آن را براى یاران و پیروانت وقف کردم.
مقتل الحسین(ع)، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۵۳
اینم بخونید
http://www.raherasti.ir/15548/%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%b2%d8%b1%d8%aa%d8%b4%d8%aa-%d9%88-%d8%b2%d8%b1%d8%aa%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ad%d8%af%db%8c%d8%ab%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85/