حکیم مهر: یکی از کارهایی که «دکتر علیاکبر محمدی»
در طول دوران دبیرستان انجام داد، فراگیری زبان انگلیسی بود، تا جایی که وقتی از گروه
سپاه صلح به ایران و به مدرسه او میآمدند، نقش مترجم را برای سایر دانش آموزان اجرا
میکرد. این مهم بعدها به علیاکبر کمک کرد که به دانشگاه لندن برود و تبدیل به یکی
از مفاخر دامپزشکی ایران شود.
دکتر محمدی در سال ۴۶ وارد دانشکده دامپزشکی دانشگاه
تهران شده و در سال ۱۳۵۲
از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. از همان زمان فارغالتحصیلی
به دنبال اخذ تخصص بود اما وقوع انقلاب باعث شد که بهعنوان مدیرکل دامپزشکی کرمان
و بعد از مدتی، رئیس سازمان دامپزشکی کشور و همچنین ریاست صنایع شیر ایران انتخاب شود.
بعد از سالها فعالیت مدیریتی، سرانجام تصمیم به ادامه تحصیل گرفت. خودش میگوید:
«در سال ۶۵ از
صنایع شیر استعفا کردم و به لندن رفتم و در یوسیال کالج لندن (University College London) ادامه تحصیل دادم. البته
بورسیه من سه سال بود اما احساس کردم که چون دکترا در کشورهای اروپایی به صورت بایریسرچ
یعنی تحقیقات است و من هم سالها از این بحث دور بودم، با مستر (کارشناسی ارشد) شروع
کردم. در سال ۱۳۷۰
مستر و دکترا خواندم و برگشتم و برای دفاع، مجددا سه ماه به
لندن رفتم.»
دکتر محمدی پس از اخذ دکترا در سال ۷۰ در موسسه
رازی شروع به کار و در سال ۱۳۷۱
به عنوان رئیس موسسه رازی منصوب و در سال ۱۳۸۰ از مدیریت
موسسه استعفا کرد. خودش میگوید: «به آقای وزیر گفتم که در مدت ۹ سال
هرچه در توان داشتم پیاده کردم و حالا بهتر است که جوانها بیایند. همان زمان سازمان
بهداشت جهانی از من دعوت کرد که بهعنوان رئیس بخش تحقیقات واکسن به ژنو و سازمان بهداشت
جهانی بروم که پس از مشورت با بعضی مسئولین کشوری، پذیرفتم و به ژنو رفتم. البته در
ابتدا مشکلاتی وجود داشت و وزارتخانه خیلی موافق اینکه کشور را ترک کنم، نبود.»
حکیم مهر: آقای دکتر، متولد چه سالی و کجا هستید؟
بنده متولد ۱۴
آبان سال ۱۳۲۷
در شهر کرمان هستم.
حکیم مهر: دوران کودکی شما چطور گذشت؟
محله کودکی من منطقهای به نام میدان قلعه بود که پدرم جزء
اولین معلمهای شهر بودند و من هم به همان مدرسه میرفتم. مدتی بعد پدرم بهعنوان رئیس
اداره ثبت به شهرستان رفسنجان مامور شدند و به آنجا رفتیم و در ادامه برای اخذ مدرک
دیپلم به تهران آمدیم و من از دبیرستان هدف با معدل خوب دیپلم گرفتم. همان سال در کنکور
شرکت کردم. همزمان در طول تحصیل در دبیرستان، خیلی به ورزش فوتبال علاقه داشتم و نهایتا
به عضویت تیم فوتبال رفسنجان در آمده که در مسابقات استانی اول شدیم و برای شرکت در
مسابقات کشوری عازم تهران شدیم. این اولین بار بود که به تهران مسافرت میکردم. یک
روز از جلوی نردههای دانشگاه تهران عبور میکردم و وقتی که متوجه شدم اینجا دانشگاه
تهران است، با خودم گفتم من حتما باید وارد این دانشگاه شوم که به لطف خداوند دو سال
بعد این خواسته جامه عمل پوشید.
حکیم مهر: آن زمان فضای دانشکده چگونه بود و اساتید به نام
شما چه کسانی بودند؟
آن زمان هنوز اساتید قدیمی مثل مرحوم دکتر زند افشار، دکتر
میربابایی، دکتر شیمی و دکتر رفیعی از اساتید ما بودند. به هر صورت تعداد دانشجو و
تعداد انتخاب رشتهها خیلی کمتر و اینقدر متنوع نبود که بتوانیم رشتههای مختلف را
انتخاب کنیم. افراد منتخب، دانشگاه را با یک هدف مشخص و نه از روی الزام و اجبار انتخاب
میکردند. اینطور نبود که چند رشته بزنیم و منتظر بمانیم که یکی را قبول شویم، لذا
اتنخاب افراد بر اساس میل و یک فیلتر واقعی بود.
فضای دانشکده هم مثل همین الان بود با این تفاوت که الان تنوع
کارها، امکانات، دسترسی به اینترنت، کلاسهای مختلف و فضای مجازی بیشتر شده است که
آن زمان اینطور نبود؛ هر چه که بود یک کتاب بود و استاد و دانشجو. زمان ما دانشکده
دامپزشکی به چهار رشته دامپزشکی، دامپروری، بهداشت و میکروبیولوژی مواد غذایی و شیلات
تقسیم شد. من رشته بهداشت را انتخاب کردم چون علاقه زیادی به میکروبیولوژی داشتم و
بعدا هم همین رشته میکروبیولوژی را در دانشگاه لندن ادامه دادم. فضای دانشکده خیلی
خوب و صمیمی بود و ما چون از شهرستان آمده بودیم، تقریبا تمام وقتمان را در دانشکده
یا در زمین ورزش روبروی دانشکده میگذراندیم. معمولا هم خیلی دیروقت به کوی دانشگاه
که در آنجا یک اتاق داشتم، میرفتم.
اگر بخواهیم مقایسهای بکنیم، آن زمان خلوص و هدفمندی بیشتری
وجود داشت؛ البته به این معنا نیست که الان وجود ندارد. من احساس میکنم که تنوع کار
کمتر بود و همه در یک جهت به صورت هدفمند حرکت میکردند. از طرفی امتحانات خیلی سخت
بود، مثلا چیزی به نام چهارجوابی وجود نداشت و همه سوالات و همه امتحانات، حتی کنکور
به صورت تشریحی بود. امتحانهای عملی هم که جداگانه و مستقیما روی خود دام صورت میگرفت.
حکیم مهر: چه سالی
فارغالتحصیل شدید و بعد از آن چه کردید؟
در سال ۱۳۵۲ فارغالتحصیل شدم. آن زمان آموزش حین تحصیل
هم وجود داشت و ما میتوانستیم یک دوره ۶ ماهه
آموزش نظامی را در دو یا سه تابستان در لشکرک بگذرانیم. در نتیجه وقتی فارغالتحصیل
شدم، یک دوره دو ماهه را در کرج که یک مرکز آموزش ترویج بود، گذراندم. آن زمان اولین
دورهای بود که دکترها ستوانیک میشدند و قبل از ما ستواندو بودند، به طوری که معمولا با سال بالاییها
به مشکل میخوردیم. آنها میگفتند که شما ستوانیک شدید و ما ستواندو. همچنین اولین دورهای بود که دانشگاه
شش ساله شد و تا قبل از آن پنج ساله بود. در نتیجه فارغالتحصیلان قبل از ما، دو سال
زودتر از ما فارغالتحصیل شدند و ما اولین دورهای بودیم که دانشکده ما هم تخصصی و
هم شش ساله شد.
من در سپاه ترویج
خدمت میکردم و یک مدت در یزد بودم. آن زمان یزد هیچ کلینیکی نداشت. در مدتی که در
یزد بودم با ۳۲۰۰ تومان
پولی که توانستم از امور مالی بگیرم، به خیابان تخت طاووس تهران آمدم و پنج سری وسایل
و لوازم کلینیکی برای پنج شهرستان یزد گرفتم و برای اولین بار شهرستان یزد دارای لوازم
جراحی شد. وضعیت طوری بود که یک بار پستان یک بز پاره شده بود و از آن خون میرفت و
ما هیچ تجهیزاتی نداشتیم و با سوزن و نخ خیاطی آن را دوختیم و جراحی کردیم. بعد هم
خدمت را در کرمان ادامه دادم.
در آنزمان طبق ماده ۱۸ قانون سازمان دامپزشکی کشور، مدیریت کشتارگاه
ها به این سازمان واگذار شد. در همین راستا اینجانب پس از یک دوره ۳ ماهه کار آموزی در بهداری کشتارگاه تهران
به عنوان مدیر کشتارگاه کرمان به استخدام سازمان دامپزشکی در آمدم. در آنجا به اولین
مشکلی که برخورد کردیم این بود که دامداران و قصابها حاضر نبودند به علت هزینه زیاد لاشه
گاوهای آلوده به سل یا سیستیسرک را معدوم کنند. لذا بلافاصله یک صندوق
پرداخت غرامت به اینگونه افراد را با گرفتن ۵ ریال بابت هر لاشه و نگهداری در صندوق
تاسیس کردیم که آنها هم خیلی استقبال کردند. ضمنا با مسئولین یک سردخانه بزرگ مذاکره
و موافقت آنها را برای نگهداری لاشههای آلوده به سیسیتیسرک یا لارو کرم کدو گرفتیم. چون با انجماد
این لاشهها به مدت ۱۰ روز لارو کشته میشد و امکان انتقال بیماری
را به انسان نداشت و این موضوع را با گذاشتن چند تا از لاروها در صفرای ۳۰ درصد تست میکردیم. البته بعد لاشهها در صنایع گوشتی مورد استفاده قرار میگرفت.
حکیم مهر: دوره
تخصص را چگونه گذراندید؟
از همان زمان فارغالتحصیلی
به دنبال اخذ تخصص بودم اما به دوران انقلاب برخورد کردیم و من را بهعنوان مدیرکل
دامپزشکی کرمان و بعد از مدتی، رئیس سازمان دامپزشکی کشور انتخاب کردند. در دوران ریاست
بر سازمان دامپزشکی که در دوران اوج دفاع مقدس بود، طرح های متعددی ارائه کردیم مانند:
- تاسیس ۲۵۰ پست دامپزشکی در خانههای ترویج روستائی
که عمدتا بلااستفاده بودند.
- آموزش ۷۰۰ نفر واکسیناتور دامپزشکی از مناطق روستایی
و استقرار آنها در ابن پستها که تاثیر زیادی در رفع کمبود پرسنل
دامپزشکی در روستاها داشت.
- ارائه طرح پرداخت
حق محرومیت مطب به دامپزشکان که مخصوصاً در شهرستانهای دوردست و مناطق محروم امکان تاسیس
مطب نداشتند که خوشبختانه پس از دفاع در کمیسیونهای کشاورزی و بودجه، به تصویب مجلس رسید
و این درحالی بود که هنور پرداخت حق محرومیت از مطب پزشکان قانونی نشده بود.
- تهیه و ارائه طرح
استقلال دامپزشکی از ادارات کل کشاورزی که در کمیسیونها تصویب شد ولی در صحن علنی مجلس بهعلت
مخالفت شدید وزیر کشاورزی به تصویب نرسید که البته همین امر باعث ناراحتی و اختلاف
مسئولین وزارتخانه با اینجانب شد، اما خوشبختانه پایهای شد که بعدا در زمان رؤسای محترم بعدی
سازمان تصویب شد.
پس از بیش از دو
سال خدمت در مسئولیت سازمان به این نتیجه رسیدم که شاید نتوانم با یک عنوان دکترای
عمومی دامپزشکی به خوبی به وظائف خود عمل کنم. البته کسانی که به امور تجربی و کلینیک
ورود میکردند، شاید این نیاز را احساس نمیکردند اما در مدیریت کلان کشوری، نیاز بیشتری
به اطلاعات، آموزش و وسعت علمی بود، تا جایی که مواردی را که در آنها نقص داشتم، کاملا
متوجه میشدم. لذا همان زمانی که در سازمان دامپزشکی بودم و در اواخر خدمت، در بورسیه
عمومی وزارت علوم در رشته میکروبیولوژی شرکت کردم و برای تحصیل دکتر یا PhD در کالج UCL دانشگاه لندن بورسیه شدم
و در سال ۶۵ به
انگلستان عزیمت کردم.
البته بعد از خروج
از سازمان دامپزشکی، حدود یک سال فرصت داشتم که به پیشنهاد وزیر کشاورزی، مسئولیت کارخانهجات
شیر پاستوریزه و صنایع شیر را به عهده گرفتم. آن زمان درگیر جنگ بودیم و کمبود شیر
وجود داشت. من حدود یک سال و نیم در سازمان صنایع شیر ایران خدمت کرده و با همکاری
مدیران متخصص سازمان، طرح تاسیس مراکز جمعآوری شیر را اجرا کردیم چون واقعا احساس
میکردیم که در کشور کمبود شیر وجود ندارد، بلکه کمبود جمعآوری شیر داریم و شیر به
مراکز و کارخانجات هدایت نمیشود و مجبور هستیم ۴۰ هزار تن شیر خشک وارد و ریکامبین کنیم
و تحویل مردم دهیم. با تاسیس ۲۵۰۰ واحد از این مراکز، توانستیم مقدار زیادی
شیر جمعآوری کنیم و به کارخانجات برسانیم.
حدود ۶ کارخانه در شهرستانهای مختلف راهاندازی
کردیم و خوشبختانه اینها تبدیل به منابعی برای جمعآوری شیر و ارسال آن به کارخانهجات
شد. چند سال بعد که از لندن برگشتم، مدیر عامل شرکت صنایع شیر که از همکاران خودم بود،
گفت آن قدر شیر وارد کارخانهجات میشود که میخواهیم از آن جلوگیری کنیم. من خواهش
کردم که حتی اگر خدای نکرده شیر را در چاه بریزند اما دامدار را برنگردانند و ارتباط
با دامداران را قطع نکنند. این شد که در کنار آن، پروژههای تولید پنیر و خامه و صادرات
آن راهاندازی شد.
حکیم مهر: دوران
دانشگاه لندن، چطور گذشت؟
در سال ۶۵ از صنایع شیر استعفا کردم و به لندن رفتم
و در یوسیال کالج لندن ادامه تحصیل دادم. البته بورسیه من سه سال بود اما احساس کردم
که چون دکترا در کشورهای اروپایی به صورت بایریسرچ یعنی تحقیقات است و من هم سالها
از این بحث دور بودم، با مستر (کارشناسی ارشد) شروع کردم. آنها گفتند که بورس تو تمدید
نمیشود و همان سه سال است و من پذیرفتم و همان یک سال را مستر میکروبیولوژی عمومی
و پزشکی خواندم که خوشبختانه آن را در یک سال با موفقیت گذراندم و به PhD انتقال دادم. علاقه PhD من روی مقاومتهای آنتیبیوتیکی
در میکروارگانیسمها چه در پزشکی و چه دامپزشکی بود. تز
من با استفاده از ۷۰۰ منبع
حدود ۴۵۰ صفحه شد که به گفته استادم بزرگترین رساله
دکترای دانشگاه لندن بود، چون معمولا ابن رساله ها بیش ۳۰۰ صفحه نمیشد. آن زمان هم دسترسی به منابع
این قدر راحت نبود. اینترنت نبود و باید روز یکشنبه که کسی سر کار نمیرفت، به دانشگاه
لندن میرفتیم و کوهی از ژورنالها را در میآوردیم و ورق میزدیم و منابع و رفرانسها
را پیدا و تز را تنظیم میکردیم. خوشبختانه پس از سه و نیم ساعت دفاع و سوالات متعدد
هیئت ژوری، با درجه عالی تصویب شد.
حکیم مهر: چه سالی
تخصص شما تمام شد و به ایران بازگشتید؟
در سال ۱۳۷۰ مستر و دکترا خواندم و برگشتم و برای دفاع،
مجددا سه ماه به لندن رفتم. چون وقتی تز و رساله را تحویل دادم، یک فرصت به من دادند
که چند ماه بعد، دوباره برگردم. من بلافاصله برگشتم و در موسسه رازی به عنوان کارشناس
در بخش تولید دیفتری، کزاز و سیاه سرفه که مورد علاقه من بود، شروع به کار کردم. دوباره
برای دفاع به انگلستان رفتم که همانطور که گفتم، خوشبختانه با رتبه و درجه خیلی خوب
دفاع کردم و تز من را پذیرفتند و دکترا یا PhD توسط رئیس دانشگاه لندن
به من داده شد. در همان سال ۷۰ در موسسه شروع به کار کردم و سعی کردم
در همان حوزه کاری خودم و بحث استفاده از بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک در تولید واکسنها
فعالیت کنم. سال بعد از من خواستند که مدیریت موسسه رازی را به عهده بگیرم. من به آقای
وزیر میگفتم که علت تخصص من این بود که در آزمایشگاه کار کنم و نمیخواهم پشت میز
بنشینم. ایشان در پاسخ میگفت در آزمایشگاه هم کار کن. به خاطر همین سعی میکردم روپوش را از تنم جدا نکنم که همه
بدانند من یک آزمایشگاهچی هستم و نه صرفاً یک مدیر.
در مدت خدمت در
موسسه، به لطف خداوند موفق به اجرای طرحهای مختلفی شدیم. یکی از مشکلاتی که در ابتدا
بهخوبی دیده میشد، کمبود یا فقدان نیروی تخصصی جوان بود که با مشورت و موافقت پیشکسوتان
موسسه و اخذ بودجه لازم موفق شدیم با برگزاری امتحان و مصاحبه بیش از ۱۵۰ نیروی متخصص و با انرژی جذب کنیم که در
بخشهای مختلف موسسه و زیر نظر پیشکسوتان ارزشمند موسسه کار کنند، بهطوری
که پس از چند سال که نیروهای قدیمی بازنشسته شدند، هیچ کمبود و خلائی ایجاد نشد و نیروهای
جوان جایگزین آنها شدند.
در همین مدت با
تلاش این همکاران تولیدات موسسه از حدود ۹۰۰ میلین دوز به ۲۸۰۰ میلیون دوز رسید و چند واکسن جدید مانند
نیوکاسل روغنی، آنفلوآنزای طیور، بروسلوز تخفیف حدت یافته و همچنین سویه واکسینال جدید
واکسن اوریون تولید و در سطح جهانی تبت شد.
همزمان بهعلت تحریمهای
تحمیلی جهت تامین تجهیزات و مواد مورد نیاز موسسه، در جلسات کنوانسیون خلع سلاح میکروبی
در سازمان ملل در ژنو شرکت که بعدا بهعنوان معاون رئیس و مسئول مذاکرات یکی از کمیتههای
مهم کنوانسیون انتخاب شدم که بهمدت ۱۰ سال ادامه پیدا کرد که جزئیات آن از حوصله
ابن بحث خارج است که شاید انشاءالله جداگانه به آن پرداخته شود.
ضمنا تاسیس دو دوره
کارشناسی ارشد میکروبشناسی و ویروسشناسی در موسسه رازی هم از اقدامات دیگر بود که
در حقیقت موسسه تبدیل به یک موسسه آموزشی و پژوهشی شد.
در این مدت و بهخاطر
خدماتی که انجام شد، جوایز و تفدیرنامههای متعددی به اینجانب عطا شد که مهمترین آنها
عبارتند از:
۰۱ مدال طلا و لوح تقدیر بشر دوستی از سوی
اتحادیه بینالمللی بشردوستان که در سارایوو، بوسنی هرزگوین به اینجانب اهدا شد.
۰۲ لوح تقدیر جشنواره شهید رجایی که توسط
ریاست محترم جمهوری بخاطر تلاش در افزایش تولیدات داخلی و کاهش واردات داده شد.
۳.
تقدیر ریاست محترم
جمهور و همچنین وزیر جهاد سازندگی بهعنوان مدیر پژوهشی نمونه.
۰۴ تقدیرنامه معاون دبیر کل و رئیس کنوانسیون
میکروبی برای خدمات ده ساله در روند مذاکرات کنوانسیون.
۰۵ تفدیرنامه وزیر محترم بهداشت جهت تامین
کامل واکسن مورد نیاز فلج اطفال برای برنامه ریشهکنی این بیماری.
۰۶ تقدیرنامه وزیر محترم خارجه جهت خدمات
در مدیریت مذاکرات خلع سلاح میکروبی در سازمان ملل.
البته در این مدت
مسئولیتهای علمی دیگری هم داشتم، منجمله:
- رئیس جامعه دامپزشکی
ایران بهمدت ۵
سال
- عضو هیئت موسس
و رئیس انجمن بیوتکنولوژی ایران
- عضو موسس و نایب
رئیس انجمن میکروبشناسی ایران
- رئیس و عضو بورد
میکروبشناسی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
- عضو گروه دامپزشکی
و کمیته اخلاق پزشکی شورای پژوهشهای علمی کشور
- عضو کمیته کشوری
مبارزه با سل کشور
- عضو کمیته دامپزشکی
شورای انقلاب فرهنگی
- و عضو هیئت تحریریه
تعدادی از مجلات پزشکی و دامپزشکی کشور.
حکیم مهر: چه سالی
ازدواج کردید؟
سال ۱۳۵۴ و بلافاصله بعد از پایان خدمت نظام ازدواج
کردم.
حکیم مهر: چند فرزند
دارید؟
سه فرزند دارم.
حکیم مهر: فرزندان
شما چه میکنند؟ آیا هیچگاه آنها را تشویق نکردید که دامپزشکی بخوانند؟
شاید مشکلات و کار
شبانهروزی من را میدیدند که به سراغ دامپزشکی نرفتند. من دو پسر و یک دختر دارم که
دو فرزند پسرم دانشجوهای ممتاز دانشگاه شریف با رتبههای دو رقمی بودند. یکی از پسرانم
مخابرات یا تلهکامیونیکیشن خواند که الان هم مسئولیت مهمی در یکی از شرکتهای فرانسوی
دارد. پسر دومم در دانشگاه شریف، رشته الکترونیک خواند و الان هم با مجموعهای از فارغالتحصیلان
دانشگاه شریف کار میکند. دخترم هم مهندسی کامیپوتر از ایران و ماستر از دانشگاه لوزان
گرفت و الان در یکی از بانکهای آنجا مسئولیت مهمی بهعهده دارد.
حکیم مهر: چه سالی
بازنشسته شدید و بعد از آن چه کردید؟
بنده یک مقدار دیر
بازنشسته شدم، چون میبایست از دو جا بازنشسته میشدم. در سال ۱۳۸۱ و بعد از ۹ سال مدیریت موسسه رازی، استعفا کردم و
به آقای وزیر گفتم که در مدت ۹ سال
هرچه در توان داشتم پیاده کردم و حالا بهتر است که جوانها بیایند. همان زمان سازمان
بهداشت جهانی از من دعوت کرد که بهعنوان رئیس بخش تحقیقات واکسن به ژنو و سازمان بهداشت
جهانی بروم که با موافقت دوستان، رفتم. البته در ابتدا مشکلاتی وجود داشت و وزارتخانه
خیلی موافق اینکه کشور را ترک کنم، نبود. اما توجیه من این بود که در ایران افراد زیادی
هستند که میتوانند کار کنند اما یک چنین موقعیتی، خیلی کمتر به یک ایرانی داده میشود
که بلافاصله دعوت کنند و پست مدیریتی بدهند.
در نهایت از وزارت
جهاد کشاورزی به وزارت خارجه مامور شدم. چون طبق قانون تمام کارشناسانی که از وزارتخانههای
دیگر به موسسات بینالمللی دعوت میشوند، باید به وزارت خارجه مامور و از آن طریق مهمان
شوند. ماموریت من بدون حقوق بود، چون در سازمان بهداشت جهانی برای من حقوق تعیین کرده
بودند. در این مدت، هم عضو هیات علمی موسسه رازی بودم و هم در سازمان بهداشت جهانی
پست مدیریت داشتم چون اعضای هیات علمی، محدودیت خدمت تا سن ۶۵ سالگی را نداشتند. سرانجام در سال ۹۴ و بعد از ۴۰ سال خدمت از موسسه رازی بازنشسته شدم و
بعد از آن، از سازمان بهداشت جهانی هم بازنشسته شدم.
در مدت خدمت در
سازمان جهانی بهداشت بیشتر سعیم این بود که امکانات و آموزشهای لازم را بهسمت ایران
و متخصصین جوان ایرانی هدایت کنم که در این مدت با بودجه سازمان جهانی بهداشت، بیش
از ۱۰۰ نفر از کارشناسان موسسات تحقیقاتی و آموزشی
ایران از جمله موسسه رازی در دوره های آموزشی داخل یا خارج از کشور آموزش دادم.
در این مدت متوجه
شدم که سازمان بهداشت جهانی دستورالعملها و گایدلاینهای مختلفی در زمینه مقابله و
کنترل بیماریها، مدیریت تولید واکسن و کیفیت واکسن صادر میکند. زمانی که کشورهای
عضو برای پیادهسازی این دستورالعملها درخواست کمک میکردند، میگفتند که ما این وظیفه
را نداریم و باید از بخشهای دیگر استفاده کنید. لذا پس از بازنشستگی، با نظر سازمان
بهداشت جهانی و همچنین مسئولین محترم ایران، مجموعهای را متشکل از اساتید و کارشناسان
خبره بینالمللی که هر کدام بالای ۲۰ تا ۳۰ سال تجربه کاری در حوزههای مختلف بهداشت
و سلامت و همچنین تولید دارو و واکسن داشتند، تحت عنوان «مشاوران بینالمللی امنیت
و سلامت» تاسیس کردم که فضای خالی بین سازمان بهداشت جهانی و کشورهای عضو مخصوصا کشورهای
در حال توسعه را پوشش داده و در واقع سه کار انجام دهد؛ وظیفه نخست، ارائه مشاوره به
مراکز تولید واکسن یا جاهای مختلفی که مشکلات بهداشتی و سلامتی دارند. وظیفه دوم مدیریت
پروژه و سوم آموزش.
در این راستا خوشبختانه
موفق شدیم بیش از ۷۰ دوره
آموزشی برگزار کنیم که من ۲۰ دوره آن را در ایران و برای انستیتو رازی
و پاستور، وزارت بهداشت، دانشگاههای علوم پزشکی و بخشهای مختلف برگزار کردم. بعد
از برگزاری این دوره در تهران، دانشگاههای علوم پزشکی خواستند که آنها هم دورههای
آموزشی مدیریت و ریسک کار با عوامل میکروبی و همچنین بحثهای ایمنی زیستی، امنیت زیستی،
کنترل کیفی واکسنها و داروها را برگزار کنند.
یکی از دورههای
مهمی که با همکاری سازمان بهداشت جهانی در حال برگزاری آن در ژنو هستیم و پزشکان، پرستاران
و متخصصین بیمارستانها در آن حضور پیدا میکنند، پیشگیری و کنترل عفونتهای بیمارستانی
مخصوصا در دوران کروناست که خیلی مورد استقبال واقع شده است. در حقیقت ما نام آن را
«تور پزشکی» گذاشتیم چون پزشکان و متخصصین به ژنو میآیند و در عین حال که این دوره
را میبینند، یک مدرک بینالمللی از سازمان بهداشت جهانی میگیرند و از جاذبه های توریستی
سوئیس هم استفاده میکنند. در این رابطه سفارت سوئیس هم در این زمینه همکاری لازم را
با ما دارد.
اینها کارهایی
است که بنده بعد از دوران بازنشستگی مشغول انجام آن هستم. البته همزمان با حکم ریاست
محترم فرهنگستان پزشکی، عضو کارگروه بهداشت و امور بینالملل و گروه تغذیه و بهداشت
هم هستم. همچنین مشاور و عضو هیات تحریریه چند مجله و همچنین داور موسسات انتشاراتی
مختلف مانند نیچر و الزویر برای ارزیابی مقالات نیز هستم.
همچنین در سازمان
جهانی بهداشت مسئولیتهای دیگری به شرح زیر بهعهده داشتم:
- مسئول برنامه ایمنی
و امنیت زیستی
- عضو شورای اخلاق
پزشکی سازمان
- نمابنده سازمان
در کنوانسیون میکروبی سازمان ملل
- نماینده سازمان
در کارگروههای آنفلوآنزا، سل، فلج اطفال و بیماریهای گرمسیری
- مدیر پروژه مدیریت
بحرانهای سلامت با اعتبار ۳ میلیون
دلار از اتحادیه اروپا
- دریافت تقدیرنامه
از مدیرکل سازمان جهانی بهداشت جهت خدمات فوق
حکیم مهر: بهعنوان
حرف آخر...
احساس میکنم که
لازم است جوانان ما وسعت فکر و دید خود را بیشتر کنند. من همیشه به فرزندان خود میگویم
که اگر جهان علم این قدر وسیع است، چرا ما سهمی از آن نداشته باشیم و فقط در یک فضای
محدود شهر و کشور بمانیم. البته در عین حال که باید با هدفمندی به کشور خود خدمت کنیم،
اما از آنها تجربه، امکانات و جایگاهی را در سطح بینالمللی به دست آوریم، کمااینکه
از آن سکو و جایگاه بینالمللی، خیلی بهتر میتوانیم به کشور و مردم خود خدمت کنیم.
بنده چه زمانی که در سازمان بهداشت جهانی بودم و چه الان که در قالب گروه مشاورین امنیت
و سلامت سوئیس فعالیت میکنم، عمده کارهای خود را منطبقبر نیازمندیهای ایران و شرکتهای
ایرانی انجام میدهم. در چند سال گذشته جهت انتقال تکنولوژی چندین واکسن مثل واکسن
پنجگانه، واکسن هپاتیت و... با شرکتهای مختلف بهعنوان مشاور یا مدیر پروژه همکاری
داشتم. همچنین کارشناسان بینالمللی که عضو تیم ما هستند را دعوت میکنم که برای انتفال
تجربیات و آموزش نیروهای جوان و طالب علم به ایران بیایند. بههرصورت نهایت آرزوی اینجانب
سربلندی، سعادت و خوشبختی ایران و ایرانیست.
حکیم مهر: ممنون
از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
گفتوگو از: محسن طاهرمیرزایی
دبیر بخش پیشکسوتان دامپزشکی:
دکتر محمدکاظم کوهی
بود همانگونه استحضار دارید این ژورنال لیست کامل مقالاتی را که در آن آن هفته در ارتباط با حیات چاپ میشد بهمراه اسم و ادرس نویسنده در اختیار شما قرار میداد و با مکاتبه با نویسنده شما در ظرف چند روز به مقاله مورد نظر میرسیدید و بدین ترتیب کمترین وقت از شما گرفته میشد. موفقیت و سلامتی شما را خواهانم.
من هم برای شما متاسفم که پاسخ یک عقیده را با این کلمات بی ادبانه پاسخ دادید.بنده به چه چیزی باید حسادت کنم به پست و مقام ها؟ .................. این حسادت داره؟. ما چون در یک سیستم دمکراتیکی زندگی نمیکنیم لهذا ترجیحا ناشناس صحبت کردن شاید از امنیت بیشتری برخوردار باشد.ایکاش شما میگفتید کدام صحبت من اشتباه بود و بجای اینکه این الفاظ را که معمولا ناشی از عصبانیت از حقانیت صحبت بنده است را بکار ببرید آنرانقد میکردید............................ در آن سال ........ فقط به افراد خاص وآنهم نه مثل قبل از انقلاب براساس قابلیتهای علمی بورس تحصیلی میدادند.در آنزمان تمام اساتید را اخراج یا باز نشست نموده بودند. همین امر چه در دانشگاه ها و موسسات علمی باعث شد با یک نزول علمی شدید روبرو شویم. به انستیتو رازی نگاه کنید زمانیکه با مدیریت میرشمی، کاوه ورفیعی اداره میشد ما صادرات واکسن داشتیم ویکی از کشور های خریدار واکسن ما ترکیه بود. خوب بیش از 40 سال گذشته بجای اینکه کار مدیران را نقد کنیم و علت اینهمه عقب گرد را ببینیم ............. بر اساس منافع شخصی از افراد دفاع میکنیم. تا ما این آموزش را نه بینیم که منافع ملی بر منافع شخصی باید ارجح باشد وتا انتقاد را نپذیریم چنین روزگاری داریم. آیران زمانی سر بلند است که به همه فرصت مساوی داده شود.
ما فقط و فقط به عمر و فرصت های تباه شده این کشور حسادت میکنیم همین
اشاره داشتید به نحوه گزینش هیات علمی توسط ایشان. خوب برادره من تاریخ رو بخون حتی انیشتین و خیلی از دانشمندان همدر دوران جنگ جهانی و جنگ سرد به همین دلایل از کشورشون خارج شدن . شما از کشوری که گرفتار یک انقلاب شده و بعد گرفتار ۸ سال جنگبوده انتظار داری مثل لندن امن و آرام پس از جنگ سرد عمل کنه ؟این چه جور مقایسه جهت داری هست؟ تاریخ بخون اقا . حسد فقط روحت رو پوسیده میکنه
حالا بیا به من بگو گزینش هیات علمی ................. منجر به ارئقاء سیستم علمی کشور شد یا اضمحلالش نیازی نیست آسمان و ریسمان بهم ببافید نتیجه را نگاه کنید در موسسه رازی و دانشگاه تا درک کنید چقدر گزینش ها درست بوده و خودتان را پس نقاب انگ حسادت چسباندن به دیگران مخفی نکنید
ما در مورد آینده مبهم صحبت نمی کنیم که نتیجه اش معلوم نباشد در موررد نتایج کاری صحبتی میکنیم که انجام شده و محل انتقاد است نه حسادت
. فرصتهات سوخت و عقب موندی در حالی که بقیه رفتن بالا ! و آنقدر با جزئیات مسیر پیشرفت بقیه رو رصد کردی و سالها توی ذهن خودت توجیه و اشکال تراشی و حسادت کردی که الان عملا دوتا قاره اروپا و آسیا و البته یک کشور ۸۵ میلیونی و سیستم مدیریت مملکت رو مقصر میدونی اما یک کلام جلوی آینه به خودت نمیگی من باید بیشتر تلاش میکردم.به همین سادگی!
.......................