حکیم مهر: «دکتر ایرج پوستی» متولد سال ۱۳۱۹ در تهران و ورودی سال ۱۳۴۶ دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران است. وی
در ابتدا رشته زمینشناسی را انتخاب کرده بود، اما به زودی متوجه عدم علاقهمندی خود
به این رشته شده و در سال ۴۶ وارد دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران شد.
دکتر پوستی بعد
از دوره عمومی دامپزشکی و چند سال بعد از فعالیت در دانشگاه تهران، به انگلستان رفت
و از دانشگاه بریستول انگلستان در رشته شیمی بافت PhD گرفت. در سال ۵۷ و در کوران انقلاب به ایران برگشت و در
دانشکده استخدام شد و فعالیت خود را ادامه داد. همزمان با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها،
از فرصت استفاده کرده و اقدام به جمعآوری تجهیزات برای دانشکده کرد و در کنار آن مقاله
نوشت. در نهایت سال ۷۳ به
مقام استادی نایل گشت و در سال ۷۹ بازنشسته شد.
خودش میگوید:
«اگر جوانان میخواهند به دانشکده دامپزشکی بیایند، اولین چیزی که به آن نیاز دارند،
علاقهمندی است. علاقه در موفقیت انسان شرط است. من یادم است که در سال اولی که به
سالن تشریح رفتیم، خیلی از بچهها اکراه داشتند که حیوان را لمس کنند. البته الان شرایط
خیلی فرق کرده و اکثر خانوادهها پت دارند و بالاخره بیشتر با حیوانات در تماس هستند.»
حکیم مهر: آقای
دکتر، متولد چه سالی و کجا هستید؟
بنده متولد سال
۱۳۱۹ در تهران هستم و در تهران هم بزرگ شدم.
حکیم مهر: دوران
کودکی و تحصیلات ابتدایی شما چطور گذشت؟
دوران کودکی من
مثل همه بچههای دیگر با بازی و سرگرمی گذشت و اتفاق خاصی نیفتاد. مقطع شش ساله ابتدایی
را در دبستان فرهنگ خواندم. چون زمان زیادی از آن دوران گذشته، جزئیات آن را به خاطر
ندارم.
حکیم مهر: آیا شاگرد
درسخوانی بودید؟
بله، معدلم همیشه
بالا بود. شش سال دبیرستان را هم در همان محله درس خواندم.
حکیم مهر: آزمون
کنکور چطور بود و چه شد که رشته دامپزشکی را انتخاب کردید؟
من در ابتدا در
رشته زمینشناسی قبول شدم و بعد با یکی دو نفر مشورت کردم و با پیشنهاد آنها به رشته
دامپزشکی آمدم. یکی از این افراد برادر یکی از همکلاسیهای من به نام دکتر ماجدی بود
که دامپزشک بود. آنها میگفتند که دامپزشکی به هر حال دکتراست، لذا دوباره کنکور دادم
و همان سال قبول شدم.
حکیم مهر: ورودی
چه سالی و کدام دانشگاه هستید؟
ابتدا در سال ۴۵ در رشته زمینشناسی قبول شدم و یک سال
در این رشته تحصیل کردم اما علاقهمند نبودم. سال ۴۶ دوباره کنکور دادم و این بار در رشته دامپزشکی
دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران قبول شدم. سال اول را در ساختمان قدیمی واقع در خیابان
کاخ یا فلسطین فعلی خواندیم و از سال دوم به محل دانشکده جدید که در مکان فعلی است،
آمدیم.
حکیم مهر: پس در
واقع از ابتدا علاقهای به رشته دامپزشکی نداشتید.
نه اینکه علاقه
نداشتم. اتفاقا از ابتدا زمینه آن را داشتم که به دامپزشکی بیایم. اما دلم نمیخواست
که کار کلینیکی انجام دهم، بلکه بیشتر به این دلیل آمدم که یک پایه برای تحصیلات عالیه
داشته باشم. بعد از دوره عمومی دامپزشکی و دو سه سال بعد از اینکه در دانشگاه تهران
کار کردم، به انگلستان رفتم و از دانشگاه بریستول انگلستان PhD گرفتم. در سال ۵۷ که تازه انقلاب شده بود، به ایران برگشتم
و در دانشکده استخدام شدم.
حکیم مهر: فضای
دانشکده دامپزشکی در آن سالها چطور بود و چه تفاوتی با امروز داشت؟
تفاوتها که خیلی
زیاد بود. ما با بچهها خیلی صمیمی بودیم و روزهای تعطیل به کوه میرفتیم. خیلی از
آنها را در خاطر دارم و همیشه از آن دوران به نیکی یاد میکنم.
حکیم مهر: چه زمانی
به انگلستان رفتید؟
دوره عمومی دانشکده
دامپزشکی را که تمام کردم، مدتی در دانشکده فعالیت کردم. آن موقع دکتر علیخانی رئیس
دانشگاه تهران شدند و گفتند هر کس که قصد ادامه فعالیت در دانشگاه را دارد، باید تخصص
داشته باشد. لذا من استادیار شدم و بعد به دانشگاه بریستول انگلستان رفتم تا در آنجا
دوره PhD را بخوانم. بعد از این دوره به ایران برگشتم و فعالیتم در دانشگاه تهران
را ادامه دادم و یکی دو سال بعد دانشیار شدم.
حکیم مهر: چه مدت
در انگلستان بودید؟
حدود ۴ سال.
حکیم مهر: خدمت
سربازی را چه کردید؟
من از خدمت سربازی
معاف شدم. زمانی که دیپلم گرفتم آخرین دورهای بود که اعزامیهای سربازی را قرعهکشی
میکردند. یکی از دلایلی هم که باعث شد از رشته زمینشناسی به دامپزشکی بیایم، این
بود که همان سال از خدمت سربازی معاف شدم و به من گفتند که اگر تحصیل را ادامه دهی،
این معافی برای شما محاسبه نمیشود و باید به سربازی بروی. من هم رشته زمینشناسی را
رها کردم و دوباره کنکور دادم و به دامپزشکی آمدم.
حکیم مهر: آیا پدر و مادر یا اطرافیان
شما مخالفتی با انتخاب رشته دامپزشکی از سوی شما نداشتند؟
خیر. یک دایی داشتم که خیلی علاقهمند بود که من به رشته دامپزشکی
بیایم. به او گفتم که هم میتوانم در رشته زمینشناسی و هم دامپزشکی ادامه تحصیل دهم.
آن زمان هم چیز زیادی درباره دانشگاه و رشتههای زمینشناسی و دامپزشکی نمیدانستیم.
ایشان گفتند که به رشته دامپزشکی برو و من هم آمدم.
حکیم مهر: چه سالی ازدواج کردید؟
در سال ۴۹ ازدواج کردم.
حکیم مهر: آیا تنها به انگلستان رفتید؟
یک سال اول را چون همسرم در حال تحصیل بود، خودم به تنهایی رفتم.
ایشان هم یک سال بعد آمد.
حکیم مهر: چند فرزند دارید؟
سه فرزند؛ دو پسر و یک دختر.
حکیم مهر: فرزندان شما چه رشتهای خواندند؟
آیا هیچوقت آنها را تشویق کردید که دامپزشکی بخوانند؟
خیر. من بیشتر آنها را تشویق به خواندن پزشکی میکردم که دوست
نداشتند و چون رشته آنها ریاضی بود، به پزشکی نرفتند. یکی از آنها ماهیشناسی خواند.
یکی به دانشکده فنی دانشگاه تهران رفت و مهندس مالی شد، در ادامه فوق لیسانس دانشگاه
آزاد خواند و درنهایت دکترای امور مالی گرفت.
حکیم مهر: حال و هوای دامپزشکی در انگلستان
چطور بود و چه تفاوتی با ایران داشت؟
جایگاهی که در انگلستان برای رشته دامپزشکی قائل بودند، خیلی بیشتر از ایران بود. یادم هست همان سال اول که وارد آنجا شدم و تازه میخواستم که به دانشگاه بروم، دم در یک مطب دامپزشکی ایستادم و بعد به داخل رفتم که ببینیم چه خبر است. به کلینیسینی که در آنجا کار میکرد گفتم که در ایران دکترای دامپزشکی گرفتم و به اینجا آمدم که PhD بگیرم. گفت «رشته به این خوبی در ایران قبول شدی، همانجا میماندی و کار میکردی». گفتم من دلم میخواست که این رشته را در دانشگاه ادامه دهم و تدریس کنم. مردم آنجا خیلی علاقهمند بودند و به دامپزشک اهمیت میدادند.
در ایران یادم است سال اول که به دانشکده دامپزشکی آمدم، یکی
از دوستان من که جای دیگری قبول شده بود و من را دید، گفت چرا رفتی دانشکده دامپزشکی؟
گفتم خب اینجا قبول شدم. معمولا هم همینطور است و انسان نمیتواند به شکل صد در صد
آنجایی را که مدنظر دارد، برود و درس بخواند، بلکه به شانس و امکانات هم ارتباط دارد
و اینکه گاهی مجبور هستی که بروی. البته من که علاقهمند بودم چون از قبل با همان برادر
دوستم رفت و آمد داشتم و تعاریف زیادی از رشته دامپزشکی از او شنیده بودم که من را
علاقهمند کرده بود.
حکیم مهر: رشته تخصصی شما در انگلستان
چه بود؟
شیمی بافت.
حکیم مهر: بعد از بازگشت به ایران چه
کردید؟
سال ۵۷ که انقلاب شد به ایران و به دانشکده آمدم و بعد به انقلاب
فرهنگی خوردیم و به مدت دو سال دانشگاه تعطیل شد. در آن دو سال من برای دانشکده تجهیزات
مربوط به رشته خودم را جمعآوری میکردم و کارهای مقاله انجام میدادم تا اینکه دانشکده
باز شد و مقالات خود را ارائه کردم و بعد از دو سال تدریس، دانشیار و در سال ۷۳ استاد
شدم.
حکیم مهر: چه سالی بازنشسته شدید؟
در سال ۷۹ بازنشسته شدم.
حکیم مهر: بعد از بازنشستگی چه کردید؟
بعد از بازنشستگی به دانشگاه آزاد رفتم و رشته دکترای دامپزشکی
را در آنجا درس میدادم تا زمانی که کرونا شروع شد. بعد از آن دیگر نرفتم و در منزل
ماندم. الان هم حدود سه سال است که زیاد از منزل بیرون نمیروم.
حکیم مهر: برای جوانان علاقهمند به رشته
دامپزشکی چه توصیهای دارید؟
اگر میخواهند به دانشکده دامپزشکی بیایند، اولین چیزی که به
آن نیاز دارند، علاقهمندی است. علاقه در موفقیت انسان شرط است. من یادم است که در
سال اولی که به سالن تشریح رفتیم، خیلی از بچهها اکراه داشتند که حیوان را لمس کنند.
البته الان شرایط خیلی فرق کرده و اکثر خانوادهها پت دارند و بالاخره بیشتر با حیوانات
در تماس هستند.
حکیم مهر: آیا خاطرهای از این سالها
دارید؟
خاطره بد که ندارم. البته خاطره خوب آنچنانی هم ندارم، اما به
هر حال حضور با علاقه من در دانشگاه از بهترین خاطراتم است. آن زمان کسی خودرو نداشت
و من یادم است که صبح زود از خواب بیدار و سوار اتوبوسهای خطی میشدم که تا میدان
انقلاب یا میدان ۲۴ اسفند قدیم بیشتر نمیرفتند. از آنجا به بعد هم پیاده تا دانشکده
میرفتیم. یک روز دیرم شده بود و با مرحوم دکتر میربابایی کلاس داشتم. از همان میدان
انقلاب فعلی با سرعت زیاد در جاده خاکی میدویدم، چون آن زمان هنوز آسفالت نشده بود.
تا به در سالن تشریح رسیدم، دکتر میربابایی رفت داخل و در را هم پشت سرش بست. وقتی
خودش میآمد، دیگر کسی را راه نمیداد. من آن روز از صبح تا ظهر در دانشکده و محوطه
حیاط قدم زدم و این اتفاق، آتشی بر پشت دستم بود که دیگر دیر به دانشکده نیایم. این
یکی از خاطرات من بود و مابقی خاطرات چیزی جز درس و مشق و... نبود.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار
ما قرار دادید.
گفتوگو از: محسن طاهرمیرزایی
دبیر بخش پیشکسوتان دامپزشکی: دکتر محمدکاظم کوهی