ترسم
که به مقصد نرسی اعرابی:
نگاهی به احتمال شوک ناشی از واکسن تب
برفکی و تقاضای خسارت
دکتر وحید عطارد
آنچه مرا به نگارش این نوشته وامیدارد،
نگاهی است که نه از روی علم بلکه صرفاً برای سر باز زدن از مسئولیتی است که بر
عهده متولیان بهداشت دام است و از راه تصمیمات انحرافی سعی به انداختن گناه به
گردن تولیدکنندگان واکسن تب برفکی
این کشور و پرداخت خسارت توسط تولیدکنندگان دارد که به این
ترتیب گناه نکرده را به گردن گیرند. مگر کمی علمی فکر کردن و بر پایه دانش و
آگاهی تصمیم گرفتن چه لگدی به کسی میزند که حتی اجازه کمی جستجو را نیز در
سازوکار مجانی اینترنت به خود نمیدهیم
و موضوع را پیگیری نمیکنیم؟
این سوالی است که جوابش را نمییابم
… آخر تصمیمگیری
بر اساس اعتقادات شخصی و متعصبانه به بهانه حمایت مثلا از دامدار چرا باید دیگران
را مقصر جلوه داد؟ شکی نیست برای داشتن تولید مطلوب باکیفیت و افزایش تولید نیاز مبرمی
به حمایت از تولیدکننده و به خصوص
دامداران که نقش اساسی در زندگی مردم دارند، می باشد اما تولیدکننده فقط دامدار
نیست؛ واکسن ساز نیز نقش اساسی در تولید دارد. واکسنها با
جلوگیری از بیماری باعث بقای موجودات زنده و تکثیر آنها نمیشوند
و بدین ترتیب افزایش تولید را سبب میگردند. بگذارید موضوع را موشکافانه بررسی
کنیم.
ابتدا به سندی از سازمان جهانی بهداشت دام اشاره میکنم
که: تمامی اسناد مربوط به سلامت دام و یا تلفات و هر نوع سند مرتبطی با موضوعات
دامپزشکی میباید
به امضا و مهر مرجع صالح (competent authority) رسیده باشد. منظور از مرجع صالح، فردی است که دارای صلاحیت علمی
و سازمانی او ثابت شده است و دارای حق قانونی برای صدور گواهی و اسناد است که این
اسناد باید با شواهد و مستندات و دادههای علمی وفنی مطابقت نماید. بعه بارت
دیگر هر فردی چه در سمت دکتر دامپزشک و یا مسئول اداره و یا تکنسین دارای چنین
وجاهتی نخواهد بود. (Chapter 3.1 . Quality of competent authority).
مقصود از بیان این موضوع آن است که یادآوری شود برای تصمیم
در مورد هر موضوع مرتبط به سلامت دام، نیاز به معیارهای خاصی است که بتواند آن
موضوع را تایید یا رد نماید و صرفا تکمیل چند برگ فرم دلیل بر وجود و یا عدم
وجود فرایند سلامتی نخواهد بود.
بد نیست نگاهی اجمالی به موضوع بکنیم؛ آنچه که به نام شوک و
یا به عبارت دقیقتر
شوک آنافیلاکتیک ناشی از تزریق مادهای بیولوژیک به بدن دام خوانده میشود،
واکنشی است ایمنی و عبارت است از: واکنشی آلرژیک که با طوفان ایمنی همراه میگردد
و مقدار زیادی مواد التهابی را در خون رها میسازد
و میتواند
به فوریت منجر به مرگ شود. بعضا ممکن است علایم بالینی خاصی مشاهده نشود اما ترشحات
کف آلود از دهان و لرزش می تواند از علایم ظاهری آن باشد. معمولا متعاقب شوکهای
ناگهانی در صورت عدم درمان مناسب، دام ممکن است تلف گردد که در اینصورت
با انجام کالبدگشایی امکان تشخیص شوک آنافیلاکسی میسر است که به دلیل کاهش شدید
فشار خون نبض ضعیف می گردد و به دلیل عدم گردش خون، مقادیر زیادی مایع درون ریهها
جمع میشود
و تغییرات آماسی در دیواره نای و ورم اینترستیشیال ریهها
بخوبی مشخص است و علت اصلی مرگ به دلیل هیپوکسی و عدم تنفس خواهد بود. به دلیل
کاهش فشار خون و به دلیل ترشحات، مسدود شدن راههای
تنفسی اتفاق میافتد
و کاملا هویداست، در صورتیکه
امکان دیده شدن هیچ کدام از علایم وجود نداشته باشد، با نمونه گیری از نای و ریهها
برای آزمایشات آسیبی بافتی تشخیص قطعی امکانپذیر خواهد
بود.
دلایل ایجاد شوک آنلافیلاکتیک ناشی از تزریق واکسن تب برفکی
متعدد هستند
به شرح زیر:
1- عدم تولید علمی واکسن
2- عدم رعایت زنجیره سرد در
حین حمل و نقل و عدم ذخیره مطلوب واکسن
3- عدم تحمل دام به دلیل شرایط
نگهداری ضعیف دام
4- انجام واکسیناسیون بیکیفیت
5- درمان قبل از واکسیناسیون
دام با بعضی داروهای سیستماتیک
6- استفاده از هیدروکسی متیل سلولوز و ترکیبات
آن در جیره غذایی دامها
برای اثبات اینکه کدامیک از موارد فوق علت اصلی شوک بودهاند،
لازم است تک تک موارد بالا مورد مطالعه قرار گیرد تا مشخص شود کدامیک مسئول ایجاد
شوک بوده و سایر موارد رد شوند.
حال باید توجه کرد که اعلام شوک ناشی از هر کدام از موارد
بالا چقدر میتواند
پر زحمت و با سختیهای
زیادی همراه باشد.
از طرف دیگر بعضا مشاهده میشود
که با تلف شدن دامی بعد از تزریق واکسن تب برفکی، فورا چند فرم دستی در مواردی هم
ناقص تکمیل میشود
و از سازنده واکسن تقاضای غرامت میگردد.
در این مورد چند نکته ضروری است یادآوری گردد:
1- تشخیص اینکه شوک حادث شده
است، در ید توانایی همه کس نیست و شخص باید دارای صلاحیت علمی تشخیص را داشته
باشد.
2- تشخیص باید همراه با مستندات علمی و آزمایشگاهی
باشد.
3- مستندات علمی عبارتند از تکمیل فرمها،
همراه با اعلام نشانههای
بالینی و کالبدگشایی منطبق با شوک، تصویر واضح از ضایعات پاتولوژیک، چگونگی تغذیه
دام، وضعیت بهداشتی و سلامتی دامداری و دامها،
سابقه دریافت درمان و یا واکسیناسیونهای قبلی، انجام واکسیناسیون طبق
استاندارهای علمی از انجا که واکسیناسیون اقدامی بیولوژیک و علمی است و نیازمند
دقت لازم است (عدم تزریق در رگ، تزریق بهداشتی، عدمتزریق در عقدههای لنفاوی،
تزریق در محل مناسب و...) و در صورت نیاز برداشت نمونههای آزمایشگاهی
برای تایید تشخیص.
4- درمان شوک بسیار ساده است و در قریب به اکثر
موارد اگر درمان صحیح انجام شود، دام تلف نخواهد شد مگر آنکه تلف شدن ناشی از شوک
نباشد (منظور از درمان صحیح استفاده از اپینفرین
«آدرنالین» در وهله نخست و در صورت نیاز به ادامه درمان استفاده از کورتون و آنتیهیستامین
خواهد بود). عدم درمان صحیح نتیجهبخش
نخواهد بود.
از همه اینها که بگذریم و فرض را بر این بگذاریم که شوک به دلیل
تزریق واکسن تب برفکی بوده است. نخست این سؤال مطرح میشود
که کدامیک از داروها و مواد بیولوژیک هستند که در صورت استفاده خطر شوک در آنها
صفر است و آیا به دلیل خطر شوک در معدودی انگشتشمار،
آیا استفاده از واکسن منتفی است و اینکه واکسنی که مورد استفاده قرار میگیرد
مورد تایید مرجع استفاده کننده که همانا سازمان بهداشتی است قرار دارد که در غیر
اینصورت
استفاده نمیگردید
و اگر مشکلی هم ایجاد شود، بر عهده سازمان تاییدکننده است که جوبگوی آن باشد که
این مهم در تبصره 2 ماده 11 بند (ز) آیین نامه اجرایی قانون سازمان دامپزشکی کشور
به صراحت آورده شده است.
واکسیناسیون اقدامی است بهداشتی در جهت پیشگیری و کنترل از
بیماریها
و مشخصا میتواند
به دلایلی که آورده شد و خارج از توان و دسترسی افراد است، می تواند منجر به شوک
گردد که این تعداد در مقیاس استفاده میلیونی از واکسن بسیار بسیار معدود و قابل
توجه نیست و اگر هم نیاز به توجهی داشته باشد، مسئولیت آن مستقیما متوجه دستگاه
استفاده کننده خواهد بود. نگاهی به استفاده از واکسن کرونا که اخیرا توجه تمامی
آحاد اجتماع جهانی را به خود جلب نمود موید شوک و تلفات انسانی ناشی از تزریق
واکسن می باشد و در این ارتباط نه شرکتهای
سازنده را مجبور به پرداخت خسارت نمودند و نه کسی مقصر آن قلمداد شد که حمایت از
سلامت عموم در درجه نخست اهمیت قرار دارد.
خدایش بیامرزد «الکساندر فلمینگ» کاشف آنتیبیوتیک
پنیسیلین
را که جان بسیاری از انسانها
را از مرگ حتمی نجات داد و تحویل شگرفی در علم پزشکی ایجاد نمود و بر طول عمر
انسانها
افزود و از مرگ موالید جلوگیری کرد، البته شوک ناشی از تزریق پنیسیلین
متاسفانه جان تعدادی را نیز گرفته است. باید هزاران بار خداوند را البته شکر نمود
که فلمینگ در کشور عزیزمان این کشف را نکرد وگرنه به دلیل شوک ناشی از تزریق، دهها
بار به مرگ محکوم میشد
و خسارات فراوانی را نیز باید میپرداخت؛
و این است حکایت تفکر و اندیشه غیرعلمی صاحبان بهداشت انسان و دام.
و چرا عنوان «ترسم که به مقصد نرسی اعرابی» انتخاب شده است،
بیانگر آن است که این روش برخورد با بیماری و تولیدکنندگان، قطعا به کنترل و ریشه
کنی بیماری نخواهد رسید و باعث دلسردی تولیدکنندگان خواهد شد و نهایتا موضوع
بیماری در مناقشه بین تولیدکنندگان و دامداران و سازمان بهداشتی همچنان ادامه
خواهد یافت. راه اصولی و برخورد با چنین مواردی در صورت وقوع اگر مقرر به عدم
توجه به یافته های علمی باشد و صرفا ادعا گردد که هیچکس
قادر به تایید آن نخواهد بود و صرفا کمک به دامدار مدنظر است، همچنان که در قبل هم
وجود داشت استفاده از صندوق کمک به خسارتدیدگان
است که باعث اعتماد دامداران و همگان به تولیدکنندگان و سازمان بهداشتی تاییدکننده
ماده بیولوژیک خواهد شد. والسلام
مقاله خوبی بود و حقیر استفاده کردم لیکن سئوالی که ذهنم را مشغول کرده این است که آیا موضع علم و دانش می تواند تابعی از سمت ، پست و وضعیت اشتغال باشد ؟؟؟
چرا زمانی که در سیستم دولتی هستیم از موضع علمی و کارشناسی همه چیز را به گردن بخش خصوصی می اندازیم ؟؟؟!!! و زمانی که در بخش خصوصی فعلیت می کنیم باز از موضع علمی همه چیز را به گردن بخش دولتی می نهیم ؟؟؟!!!
یک جای کار ایراد دارد دوست عزیزم!!!!!!