هاری و سگهای بیسرپرست و رضا دوغی!
دکتر پدرام فرهادیان
رزیدنت جراحی دامپزشکی و مدرس دانشگاه
این روزها دربارهی بیماری هاری و حیوانگزیدگی و سگهای بیسرپرست زیاد گفتیم و بسیار هم شنیدیم. همین گفتهها و شنیدهها ناخواسته مرا برد به روزهای نوجوانی و رضا دوغی، بچهمحل آنروزهایم. بعد از اینهمه سال، هنوز هم نمیدانم فامیلی رضا چه بود؛ بندهی خدا را هر کسی به نامی صدا میکرد: «رضا شلغم»، «رضا مرزه»، «رضا تاکسی» و… اما در این بین به «رضا دوغی» بیشتر شهیر بود. چند باری شنیده بودم که با خودش زمزمه میکرد: «خدایا، کی میشه به منم بگن آقا رضا»
حالا چرا شده بود رضا دوغی؟ رضا به شدت شل بود و لقلقو… قدش کوتاه بود و یه شکم کوچولو ولی شبیه طالبی داشت، گرد و سفت! موهای سرش ریخته بود و معطل مونده بود بین کچلی و موداری! حالا حتما میپرسید: هاری و سگ و گزیدگی و… چه ربطی به رضا دوغی دارد؟
میدانید، من گاهی فکر میکنم دامپزشکی مثال رضا دوغی است. در نامش بلاتکلیف مانده و رفتار و اعمالش هم بسیار شل و لقلقو است. خواهش میکنم بدون اینکه گارد بگیرید، به تمام روزهایی که در این حرفه مشغول هستید نیمنگاهی بیاندازید. آیا صدایش را نمیشنوید: «کی میشه به منم بگن،آقا…!»؛ مثال آن بندهی خدایی که درب یخچالش را باز کرد و زمزمه کرد: «خب،چی بردارم؟» و یخچال لب به سخن گشود که: «چی برداری؟ بهبه… چی تو ما میذاری که الان برداری؟!…»
ما چه چیزی را کاشتیم که اکنون میخواهیم برداشت کنیم؟ ما چه آموزشهایی از این حرفه را به جامعه دادهایم که حال میخواهیم مردم بدانند باید با سگهای بیسرپرست چه کنند؟ کجای قصه و از طریق کدام رسانه بهطور مستمر و علمی از مضرات حیوانات بیسرپرست جامعه را روشن کردیم؟ در قالب کدامین طرح ملی رفتارشناسی و نحوه مواجه با خطرات احتمالی در طبیعت و کوچه و خیابان را به فرزندان و والدین آموختیم؟
دوستان عزیزم، بدیهی است که میوهی درخت سیب، سیب است نه موز یا انبه یا حتی توتفرنگی! اینکه هاری یک بیماری خطرناک ویروسی است و ژنوماش هم از نوعِ رِنادار (RNA) هاست درست؛ اینکه این بیماری زئونوز است و مشترک بین انسان و حیوان، اینهم درست؛ اینکه خطر مرگ دارد و کشنده است هم درست. اصلا آیا موضوعات علمی با دقت و حدت به بدنهی جامعه کمک میکند؟ آیا تنها بیماری کشنده و خطرناک زئونوز همین هاری است؟ اصلا مگر فقط سگهای مادرمردهی بیسرپرست عامل انتقال هاری هستند؟! و صدها پرسش دیگر از این دست…
اما کوتاه سخن اینکه راهحل کنترل بیماری هاری فقط در یک واژه خلاصه میشود: «آموزش»
این آموزش باید در ابعاد و سطوح مختلف انجام شود:
۱- آموزش علمی و اصولی به دامپزشکان فعال در حوزهی دارو و درمان (از طریق سازمان و نظام دامپزشکی)
۲- آموزش رفتارشناسی به دامپزشکان و پیرادامپزشکان (بهیاران، دستیاران، پرستاران و …) جهت نحوه مواجه با سگها (چه باسرپرست و چه بیسرپرست)
۳- آموزشهای مقدماتی در باب بیماری هاری، علائم آن، نحوه برخورد با حیوان مبتلا و… به محیطبانان، راهداران، جنگلبانان، پلیس راهور، پاکبانان و نیروهای خدماتی شهرداریها و…
۴- آموزش به دانشآموزان و معلمان از طریق ساعت مطالعاتی در مدارس جهت افزودن بر اطلاعات علمیشان و معرفی روشهای مواجه با سگهای بیسرپرست
۵- ساماندهی مراکز حقیقی و حقوقی حمایت از حیوانات جهت آموزش دقیق و جامع در باب نحوه امدادرسانی و غذادهی و کمکرسانی به حیوانات بیسرپرست
۶- کمک به افزایش و بهبود استانداردسازی پناهگاههای حیوانات بیسرپرست در جهت واکسیناسون و عقیمسازی آنها تا علاوه بر کنترل بیماریها، جمعیت هدف نیز در گذر زمان کاهش باید.
۷- جلوگیری از سوء استفادههای عاطفی - اجتماعی از ظلم و ستم روا شده بر حیوانات بیسرپرست به واسطه برخی افراد سودجو (چه شخصی چه کلینیکی) و…
خلاصه اینکه هرکدام از ماهایی که در این حوزه فعال هستیم وظیفه داریم به نوبه خود به اشاعه این آموزهها کمک کنیم و از طریق هر رسانههایی که در اختیار داریم به جمعیت هدفمان بیاموزیم که:
- سگها بیش از ۱۰ هزار سال است که اهلی شدهاند و در کنار ما در ساختارهایی چون نگهبانی، حفاظت و پلیس، امداد و نجات، کار و چوپانی به ما کمک میکنند. اما با تمام این تفاضیل بر اساس حکمت و چرخهی تکاملی خلقتشان کورتکس مغزی ندارند و فاقد قدرت تجزیه و تحلیل هستند، پس فقط بر اساس غریزه تصمیم میگیرند و اجرا میکنند، لذا نیش عقرب نه از ره کین است، بلکه اقتضای طبیعتش این است. پس ما باید بدانیم چگونه و بر اساس کدامین ساختار علمی با این موجود مفید و پرکاریرد همزیستی کنیم.
- دهان و دندان سگها فقط عضوی برای ارتزاق نیست، بلکه سگها از دهان و دندان خود علاوه بر نشان دادن عشق و علاقه (لیس زدن و حتی گاز گرفتن) به هنگام اعتراض و اعلام یک درخواست نیز ممکن است استفاده کنند (درست همانند نوزاد آدمیزاد)؛ حال بماند که به هنگام درگیری و دفاع هم بدیهی است که از این عضو استفاده میکنند.
پس آنگاه که کودکی یا بزرگسالی از روی ناآگاهی و عدم آموزش سبب تحریک غریزهی دفاعی سگی میشود، طبیعی و بدیهی است که مورد هجوم و گزیدگی قرار میگیرد و این همان بخش پنهان این حیوان گزیدگیهاست که ما نمیدانیم و طبعا جامعه در ناآگاهی دو پاره میشود:
- بزنید و بکشیدشان…
- آخی، گناه دارند، حمایتشان کنید…
در پایان عرایضم را با مثالی قابل تامل و تفکر به پایان میبرم: ما در کشوری زیست میکنیم که سالیانه بالغ بر ۱۵ هزار نفر بر اثر تصادفات جادهای میمیرند که بیش از نیمی از آنها هم به دلیل کیفیت پایین خودروهای داخلی است. آیا به این دلیل تولید این خودروها متوقف شده یا دارندگان آنها این خودروها را به آتش کشیده و از رده خارج کردهاند؟ اگر چنین شده و چنین کردهاند، پس راهحل مواجه با هاری و حیوانگزیدگی هم معدومسازی سگهای بیسرپرست است.
من این نوشته را به هوش مصنوعی دادم تا برایم خلاصه اش کند، و نتیجه جالب بود:
این مقاله به بررسی مسئله بیماری هاری، حیوانگزیدگی و سگهای بیسرپرست میپردازد و با اشاره به داستان رضا دوغی، بیان میکند که دامپزشکی در کشور بلاتکلیف و ناکارآمد است. نویسنده تأکید میکند که آموزش مؤثر تنها راه کنترل هاری است و باید در سطوح مختلف، از دامپزشکان تا مردم عادی، صورت گیرد.
راهکارهای پیشنهادی شامل آموزش علمی به دامپزشکان، آموزش رفتارشناسی، آموزش به محیطبانان و نیروهای خدماتی، آموزش در مدارس، ساماندهی مراکز حمایت از حیوانات، بهبود پناهگاهها، و جلوگیری از سوءاستفادههای اجتماعی است.
نویسنده تأکید میکند که سگها هزاران سال در کنار انسانها زندگی کردهاند و باید بهدرستی با آنها برخورد شود. در پایان، به مقایسهای تأملبرانگیز با تصادفات جادهای و خودروهای داخلی پرداخته و نتیجهگیری میکند که راهحل مقابله با هاری و حیوانگزیدگی، آموزش و نه معدومسازی سگهاست.
بعدا ازش پرسیدم که آیا این راه حل ها برای کنترل هاری در ایران کافی است و نظرش در مورد معدوم سازی چیست؟
پاسخ هوش مصنوعی:
از بین بردن سگ های ولگرد نباید راهبرد اولیه یا تنها برای کنترل هاری باشد. در حالی که کاهش جمعیت سگ های ولگرد می تواند جزئی از برنامه کنترل هاری باشد، اما باید به صورت انسانی و به عنوان بخشی از یک رویکرد گسترده تر و یکپارچه انجام شود.
حالا قضاوت رو به خودتون واگذار می کنم تا ببینید افرادی که مخالف راهکاری همه جانبه و یکپارچه هستند آیا بر اساس منطق بحث می کنند و یا احساسات.
نویسنده سعی داشته به صورت خیلی ساده توضیح بده, دلیلی بر غیر علمی بودن حرفش نیست. علمیش میشه اینجوری:
تعداد مرگ و میر ناشی از تصادف جاده ای در دنیا= 1.19 میلیون نفر در سال
مرگ و میر ناشی از نیش مار= 100هزار نفر در سال
تعداد مرگ و میر ناشی از هاری در جهان= 59 هزار نفر در سال
با کمی اطلاعات دیگر میشود proportionate mortality وYPLLمحاسبه کرد و به حرف نویسنده رسید.
یک نفر نمیاد بگه همه ی ماشین ها را اوراق کنید(راه حل معادل کشتار دسته جمعی سگ ها) ولی نوبت سگ که میشه راحت حکم مرگ میدن. امریکا بالای 100 میلیون جمعیت سگ هاشه و هاری(از طریق گزش سگ) توی این چند سال اخیر اصلا نداشته . چجوری اونجا با اون جمعیت بدون کشتار میتونن کنترل کنن ما نمیتونیم؟
دامپزشک که نباید جای رفرنس و دستور عمل های جهانی به چت جی پی تی استناد کنه. خود دستور عمل این سایت های هوش مصنوعی نوشتن برای موارد تخصصی نباید استناد کنین. شما مقاله یا کتاب معتبر بیار که یه مورد گفته باشه فلان کشور به سگ ها از فردا غذا ندادن هرچی سگ هم دیدن کشتن و هاری ریشه کن شد.
همه ی این نظرهای رادیکال برمیگرده به کینه ی غیر قابل درک دامپزشکان از حامیان حیوانات. حامیان حیوانات فرهنگ سازی های خوبی هم کردن توی این چند سال, ولی اشتباه هایی هم داشتن.
منظور نویسنده از آموزش, آموزش تنها نیست. آموزش عموم مردم و متخصصین و واکسیناسیون و عقیم سازی در مقیاس جمعیت است.
حقیقتاً دامپزشکی بلاتکلیف است. در مورد بروسلوز مثلاً که برنامه ی شناسایی و کشتار در دست بود چقدر موفق بودیم؟ چقدر مشمشه یا اف ام دی را کنترل کردیم؟ حالا یک دفعه توجه ها به هاری جلب شده و با همان راهکار های قدیمی میخواهیم نتیجه بگیریم.