حکیم مهر: در پی انتشار بخش پنجم سلسله یادداشتهای «دکتر ناصر رسولی بیرامی» با عنوان «جایگاه دامپزشکی» که در تاریخ دهم شهریورماه در این پایگاه خبری منتشر شد (اینجا)، «دکتر حسن توحیدیمهر» مدیرکل سابق دامپزشکی استان قم با ارسال یادداشتی به حکیم مهر، از بخشهایی از این یادداشت انتقاد کرد.
به گزارش حکیم مهر، متن این جوابیه عیناً به شرح زیر است:
باسمه تعالی
تاریخ : 11/07/1403
حضور همکار گرامی، جناب آقای دکتر ناصر رسولی بیرامی بزرگوار
موضوع: پاسخ محترمانه به انتشار عمومی برخی نکات تأمل برنگیز و تعجبآور
با سلام و احترام؛
با صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، به جهت قرار گرفتن در آستانه روز دامپزشکی، بدینوسیله ضمن تبریک پیشاپیش این روز ملی، به جنابعالی و سایر مخاطبین محترم خبرگزاری وزین حکیم مهر، با عرض پوزش اجازه میخواهم؛ قبل از معرفی خود، ابتدا به تشریح مختصر رزومه کاری خود بپردازم. از آنجائیکه حقیر، به عنوان یکی از سرسختترین منتقدان وضعیت موجود تشکیلات دامپزشکی (چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی)، پس از گذراندن یک دوره 20 ساله اشتغال در ادارات کل دامپزشکی استانهای هرمزگان و قم، که به جهت؛ ...
- پذیرش ریسکهای تشخیص و درمان بیماریهای دام، طیور و آبزیان، در دوران ۱۰ ساله طبابت نیمهوقت خود، در بخش خصوصی،
- پذیرش مشقتهای ناشی از پیمودن پروسههای میدانی، اجرایی نمودن بسیاری پروژههای تحقیقاتی و تنظیم مقالات متعدد علمی و فنی مرتبط، در دوران 1 ساله مسئول بهداشتی بودن، در مرکز پخش واکسنهای دامپزشکی استان قم و نیز، دوران 13 ساله کارشناس بودن، در ادارات مختلف فنی (بهداشت عمومی و مواد غذایی، بهداشت اماکن، بهداشت و مدیریت بیماریهای دام، طیور، آبزیان، زنبورعسل و...)،
- پذیرش ریسکهای تصمیمگیری در دوران 74 ماهه مدیریتی خود (در سطوح مدیریت شبکه دامپزشکی شهرستان مرزی بندرلنگه، مدیریت شبکه دامپزشکی شهرستان محوری قم و نیز، مدیریت اداره کل دامپزشکی استان استراتژیک قم)، در جهت تسهیل فرآیندهای ارائه خدمات به مخاطبین،
- تدریس مباحث آموزشی دامپزشکی، به صورت پارهوقت در مراکز دانشگاهی،
- و نیز، تدریس مباحث ترویجی بهداشت دام، طیور، آبزیان و فرآوردهای آنها، در مناطق کمبرخوردار روستایی و شهری، در استانهای هرمزگان و قم،
... ؛ با احترام، در زمینه چگونگی حفظ و ارتقا جایگاه حرفه مظلوم و مقدس دامپزشکی (در نزد افکار عمومی، نخبگان و مسئولین)، خود را، صاحب سبک نیز، میدانم؛ به محض مشاهده 4 بخش اول از مطالب نگاشته شده، از سوی شخصیت فرهیختهای همچون جنابعالی - درج شده در سایت خبرگزاری وزین حکیم مهر - بلافاصله، اقدام به ذخیره نمودن این مطالب نمودم؛ تا در فرصت مناسب، به مطالعه دقیق آن بپردازم. لیکن، با وجود مطالعه مطالب مزبور و علیرغم مغفول باقی ماندن یکسری از مهمترین مباحث پیش نیاز، برای تحول در تشکیلات دامپزشکی در مباحث مطروحه توسط جنابعالی، به دلیلی که در ادامه اشاره خواهد شد؛ اکنون نیز ناچاراً، پرداخت اختصاصی به موضوع اصلی مورد بحث جنابعالی را، به وهله زمانی دیگری موکول می نمایم و در این مجال، "صرفاً " به جهت استفاده از قلمی روان، در نگارش بیدریغ تجربیات 30 ساله خود در حوزه دامپزشکی، تأکید عملی صورت گرفته در مستند سازی تجربیات مربوطه و نیز، فرصت گذاشتن برای پاسخ دهی به موارد مهم کامنت گذاشته شده، از محضر جنابعالی تشکر نمایم.
متأسفانه، در خلال مطالعه بخش پنجم مطالب شما، به طور ناگهانی و با کمی تأخیر، متوجه درج برخی نکات تأمل برانگیز و.البته تعجب آور گردیدم؛ که مراتب فرهیختگی شخصیت جنابعالی را، به طرز فزاینده ای، تحت الشعاع قرار داده و حتی برازندگی سایر مطالب تان را نیز، تحت تاثیر قرار می داد! لیکن از آنجائیکه، به جهت ادامه دار بودن مطالب ارزشمند جنابعالی، پرداخت بی درنگ به یک قسمت خاص از بخش مذکور، آنهم بدون توجه به سایر نکات بیان شده، ممکن بود؛ نشانگر کم ظرفیتی پردازنده به آن قسمت، محسوب گردد؛ و از طرفی، هرگونه نگارش بی تأمل تراوش های نسنجیده و به ذهن متبادر گردیده (به عنوان کامنت در ذیل مطالب مزبور)، ممکن بود؛ دور از شأن نگارنده آن و خوانندگان محترم باشد و یا گذراندن آن، از فیلتر های کنترلی یک تریبون.رسمی، همچون خبرگزاری حکیم مهر و در نتیجه، انتشار عمومی آن در بین جامعه بزرگ دامپزشکی کشور، متعاقباً ممکن بود؛ موجبات لطمه وارد نمودن به جایگاه خبرگزاری مذکور را، فراهم آورد، بر آن شدم؛ تا پس از خویشتن داری و انتظار برای رسیدن مباحث به یک نقطه مطلوب، به ذکر نکاتی در خصوص همان مباحث تأمل برانگیز و تعجب آور اشاره شده، بپردازم. از این رو، همزمان با انتشار بخش هفتم مطالب جنابعالی، در ذیل، به این موارد اشاره خواهم نمود:
1- جنابعالی، در بخش پنجم از مطالب خود؛ ...
در پاراگراف اول با وجود اینکه، بحث سهمیه بندی در دانشگاه ها و مراکز آموزشی را، ریشه و اساس خشکاندن علم، دانش و فنون و عامل نابودسازی و عقب افتادگی کشور در همه زمینه ها، عنوان نمودید (که به زعم شما، باعث قرار گرفتن افراد تلاش نکرده، کسب علم و دانش نکرده و فاقد شایستگی، در جایگاه دانشجو، معلم، استاد، محقق و مدیر و همچنین، پائین آمدن سطح علمی و تحقیقاتی کشور و سوق یافتن کشور، به سوی جهل و عقب ماندگی نیز، می شود)! اما، در پاراگراف سوم پس از آنکه، اخذ اجازه از فرزند دلبندتان، برای گرفتن "کاغذ" (کنایه ای سخیف شده از، همان تأییدیه بنیاد شهید امور ایثارگران) جهت با سهمیه وارد شدن ایشان به دانشگاه و نیز، پاسخ ایشان، مبنی بر "... نمی خواهم دانشجوی سهمیه ای بشوم و می خواهم اگر لیاقت و شایستگی دارم، خودم با تلاش خودم وارد دانشگاه شوم " را، به عنوان نمونه ای از موارد مرتبط با تربیت و آموزش خود در خانه، معرفی نمودید؛ در انتهای همین پاراگراف، متأسفانه تصریح فرمودید : "...که اکنون گاهی، در مواردی پشیمانم و میگویم باید از امکاناتی که در اختیارم بود، استفاده میکردم" (و یا به عبارت بهتر: باید از سهمیه ایثارگران، استفاده می کردم)! ... ؛ با علم به اینکه، هیچ شهید عزیزی و یا حتی، هیچ فرزند شهید بزرگواری، با دستمایه قرار دادن خون ریخته شده و به منظور انتفاع خانواده خود و یا شخص خود، خواستار تصویب قانون ایجاد سهمیه ورود به دانشگاه و یا حتی، پیگیر اجرای آن نبوده است؛ حتماً تأیید می فرمائید: "تناقض آشکار" رخداده در مطالب مزبور و به ویژه "ابراز پشیمانی بی موقع" جنابعالی، قبل از هر چیز، نهادینه نبودن فرهنگ تربیتی و آموزشی ادعا شده.- نه در خانه شما، که در شخصیت خود شما – را، به شکل معنی داری، ملموس نموده است و رنج بردن جنابعالی، از وجود یک زخم قدیمی.-که ریشه در تصمیم شما، در سالهای دور دارد–.را، قویاً محتمل می نماید!
2- یکی از ساده ترین مباحثی که، فهم آن حتی، برای هر "تحصیل نکرده" دانشگاه نیز، طبیعی به نظر می رسد؛ آنست که: دانش آموزان قبولی در کنکور (چه با سهمیه و چه بدون سهمیه)، پس از ورود به دانشگاه، در مسیر یکسانی برای کسب علم و دانش و اخذ مدرک، قرار می گیرند. بدیهی است؛ در این شرایط، اساتید محترم دانشگاه نیز، بدون توجه به تفاوت سهمیه ورودی به دانشگاه و صرفاً، با استناد به تلاش های دانشجویان، در طول دوران تحصیل - برای پاسخ دهی به سئوالات آزمون های پایان ترم (در کنار ارزیابی های بین ترم) - موفقیت ایشان، در فهم مطالب درسی ارائه شده را، با دادن نمره، تأیید می نمایند. البته در این بین، فراهم بودن مسیرهای فرعی، بهره گیری از ترفندهای کثیف گرفتن نمره (نظیر: تقلب یا لابی با اساتید) نیز، ممکن است؛ گذراندن واحدهای درسی و به تبع آن، اخذ مدرک برای برخی از دانشجویان را، قطعی بسازد! لیکن، ناگفته پیداست؛ اگر شخصی، بدون کوچکترین استناد، به این ترفندهای کثیف گرفتن نمره، تقریباً برای هر کسی که وارد دانشگاه شد؛ اخذ مدرک را، "حتمی" بداند؛ حتی در صورت داشتن سابقه تدریس در مراکز دانشگاهی و یا "استاد" خطاب شدن توسط همکاران خود، در خوش بینانه ترین حالت، بازهم مراتب نا آشنایی ایشان با فضای آموزشی دانشگاه، قابل کتمان نخواهد بود!
3- مع الوصف قبل از ادامه مباحث، اجازه می خواهم ؛ در این مجال خودم را، اینگونه معرفی نمایم : اینجانب دکتر حسن توحیدی مهر، فرزند دوم شهید علی تُرشیزی هستم؛ که، با بهره مندی از قانون سهمیه شاهد (البته بدون پیگیری پدر شهیدم، برای ایجاد سهمیه)، در مهرماه سال 1376، موفق به قبولی در رشته دکترای دامپزشکی دانشگاه تهران گردیدم و بدون بهره گیری از ترفندهای کثیف گرفتن نمره و با کسب معدل 15، در آبان ماه سال ۱۳۸۲ نیز،.موفق به اخذ مدرک خود، گردیدم. همچنین در این مجال، اجازه می خواهم؛ به نمایندگی از سایر فرزندان معزز شهید تحصیلکرده کشور، از محضر شما فرهیخته گرامی، صمیمانه عذرخواهی نمایم؛ چراکه، پس از مشاهده و مطالعه پاراگراف های اول، دوم و سوم از بخش پنجم مطالب جنابعالی - به ویژه آنجا که مرقوم فرموده اید: "... در شرایطی که اکنون پیش میرود، دانشگاهها و مدارس ما، پر از افراد بیسواد و بیخاصیت خواهد شد و فردا، مهندس یا معمار یا پزشک یا دامپزشک یا دندانپزشک و معلم و استاد، محروم از علم و دانش و فن لازم و واقعی خواهند بود ... این افتضاحی است؛ که باید جلوی آن گرفته شود و این خلاف آرمان، هدف و خواست یک شهید یا ایثارگر است... او هرگز برای آن شهید نشده است؛ که فرزندش را به مقام و منزلتی برساند و اگر ما از روی جهل و نادانی این کار را میکنیم، خیانت به آرمانهای شهید است"- و نیز، با وجود بکار رفتن این سطح، از برچسب ها و نسبت های دور از شأن در متن جنابعالی، برای معرفی این قشر فرهیخته، متأسفانه از سوی هیچ فرزند شهید دارای اعتماد به نفسی، هیچ اعتراض متناسبی نسبت به مطالب مزبور - به جز، همان چند کامنت محدود و بی نام، که حتی، پاسخ دهی به آنها را، ضروری ندانستید (!) - ابراز نگردیده است !؟
4- جنابعالی، در پاراگراف سوم از بخش پنجم مطالب خود، به مشاهده چندی پیش "یک آقایی" اشاره فرمودید که، طبق فرمایش شما هم، "معلم و استاد شده" بود و هم، "حرف زدن معمولی را، بلد نبود" (و خجالت می کشید که به روی طرف مقابل نگاه کند). این در حالیست که، قبل از هر توضیح دیگری با احترام بایستی، به جهت همان معرفی منحصر به فرد اشاره شده در صفحه قبل، به محضر جنابعالی چنین ابراز داشت، که:
- اگر با وجود دانستن جزئیات قانون مربوط به سهمیه شاهد، فرزندان شهید تحصیلکرده کشور را، در معرض انتشار عمومی برچسب ها و نسبت های دور از شأن مدنظر خود، قرار داده اید؛ در اینصورت، به جهت برخورداری از این سطح، از "بلد بودن" در چیدمان کلمات، برای "حرف زدن معمولی"، به شما همکار "معلم و استاد شده"، بایستی صمیمانه تبریک گفت!
- همچنین، اگر بدون دانستن جزئیات قانون مذکور، این بزرگواران را، در معرض انتشار عمومی برچسب ها و نسبت های دور از شأن مزبور، قرار داده اید؛ در اینصورت نیز، همان رفتار مورد انتقاد قرار گرفته توسط جنابعالی- در مورد همان آقایی که "معلم و استاد شده " بود؛ ولی بدلیل اینکه "حرف زدن معمولی، بلد نبود" ؛ "خجالت می کشید به روی طرف مقابل نگاه کند"- را، برای شما (در مقابل فرزندان معزز شهید تحصیلکرده کشور) توصیه می نمایم!؟
5- از آنجائیکه تصور می گردد؛ احتمالاً بی اطلاع بودن خود، نسبت به جزئیات این قانون را، محل اشکال بدانید؛ با بهره گیری از یک مثال ساده در ذیل، وجود 2 ویژگی مغفول مانده در قانون قدیمی نحوه "ورود به دانشگاه" فرزندان شهید - که موجبات تازه نمودن این اجحاف قدیمی از سوی جنابعالی، در حق فرزندان شهید "فارغ التحصیل گردیده از دانشگاه" نیز، گردیده است - را، تشریح می نمایم:
- نکته اول این است که: فرض بفرمائید؛ آخرین رتبه مورد نیاز قبولی در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران، حداقل نمره رتبه 1000 باشد. از آنجائیکه طبق قانون، آندسته از دانش آموزانی که می خواهند با استفاده سهمیه شاهد، در این رشته قبول گردند؛ لاجرم بایستی، 75% نمره رتبه نفر آخر قبولی (بدون سهمیه) در این رشته را، کسب نمایند؛ در اینصورت، برای این دانش آموزان، 25% باقیمانده، به سرجمع آخرین حد مجاز نمره رتبه قبولی در این رشته، اضافه خواهد شد و به عبارت ساده تر، دانش آموزانی که با استفاده از سهمیه شاهد و با کسب حداقل نمره رتبه 1250، در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران قبول گردیده اند؛ به جهت کسب همان 75 % نمره رتبه نفر آخر، حتی بدون استفاده از سهمیه نیز، در بدترین حالت، در رشته دامپزشکی دانشگاه (قرار گرفته در جایگاه) بعدی نیز، قبول می گردیدند.
- نکته دوم این است که: با یک جستجوی ساده، در صفحه "ویکی پدیا " به وضوح، درخواهید یافت؛ تعداد دانش آموزانی که با استفاده از سهمیه شاهد، در هر یک از رشته های دانشگاهی قبول می گردند؛ " افزون" بر ظرفیت اعلام شده توسط دانشگاه می باشند. به عبارت ساده تر، وقتی سر کلاس درس، با وجود اعلام ظرفیت 60 نفری، جهت قبولی در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران، با تعداد بیشتری دانشجو، مواجه می گردید؛ این دانشجویان مازاد، فرزندان شهیدی هستند؛ که به جهت، کسب همان حداقل 75% نمره رتبه آخر قبولی در رشته دامپزشکی، به سرجمع ظرفیت پذیرش دانشجو اعلام شده توسط دانشگاه تهران، اضافه گردیده اند. بدیهی است؛ طبق این قانون قدیمی- فارغ از اصلاحیه های اخیری که (به واسطه رو به اتمام قرارگرفتن جمعیت فرزندان شهید آماده به تحصیل در کشور) در این قانون، اعمال گردیده است - دانشجویان شاهد، هیچ یک از ظرفیت های معمولی اعلام شده توسط دانشگاه را نیز، به خود اختصاص نداده اند!
6- در شرایط کنونی که، از میزان درصد محدود فرزندان شهید "آماده به تحصیل" کشور، دیگر چیزی باقی نمانده است - پرواضح است؛ " افتضاحی، ...که باید جلوی آن گرفته شود"؛ آنست که:
- از یکسو، با وجود اطلاع نداشتن از جزئیات قانون "ورود به دانشگاه" فرزندان شهید، ضمن نگارش تراوش های به ذهن متبادر گردیده و ارائه راهکارهای قیم مأبانه در مورد این بزرگواران -که عموماً مویی سفید نموده اند- و نیز، گذراندن این تراوش ها و راهکارها، از فیلتر های کنترلی یک خبرگزاری رسمی و متعاقباً، انتشار عمومی آن، در بین اعضاء یک جامعه تخصصی، کاری کنیم که، فرزندان شهید شاغل در آن حرفه، برای ملموس نمودن قابلیت ها و نخبگی های خود، ناچار گردند؛ "فرزند شهید بودن" خود را، مخفی نمایند!؟
- و از سوی دیگر، با نادیده گرفتن و تغافل عمدی، نسبت به مسیر یکسان و با موفقیت پیموده شده توسط ایشان، در طول دوران تحصیل و در زمان گذراندن واحدهای درسی مربوطه (همچون سایر دانشجویان)، ادعای استاد بودن و مدیر بودن بنمائیم و به جای باغبانی در حق این گل های شکوفا شده و مدیریت این منابع انسانی ارزشمند (حداقل در سطح سازمان دامپزشکی کشور)، متأسفانه در اقدامی شائبه برانگیز، ایشان را، افرادی "بی خاصیت، بی سواد، فاقد شایستگی لازم، محروم از علم، دانش و فن لازم و واقعی" معرفی نمائیم؛ که در شرایطی کنونی، نه تنها، دانشگاهها و سازمانها را پر نموده اند؛ بلکه، موجب تنزل دهنده جایگاه علم، دانش، عالم، دانشمند و مدیر در کشور نیز، گردیده اند!؟
7- و اما، سخن پایانی:
اکنون که، به تبع تصویب، اجرا و اطلاع رسانی بد جزئیات این قانون خیرخواهانه و نیز، به جهت رشد نا یافته ماندن گفتمان موجود در این خصوص،.در بین بسیاری از فرهیختگان و نخبگان جامعه، علاوه بر حاکم شدن یک دیدگاه مادی و دنیوی، در مورد فرزندان معزز شهید تحصیلکرده کشور، متأسفانه رفتار غالب این بزرگواران نیز، به "مخفی نمودنِ فرزند شهید بودن" خود، ختم گردیده است؛ در ذیل، به یک تشخیص آسیب شناسانه، (به ویژه) در انتقاد از رفتار فرزندان شهید -که با وجود انتشار عمومی در کشور، سرفرازی ایشان را، در پی داشته است (!) – اشاره می کنم و متعاقباً به یکی از، پروتکل های درمانی تجویز نموده بر این اساس - آنهم، توسط یکی از متخصصانی که، به جهت بصیرتمندی، ولایت مداری و مراتب "بلد بودن" خود، در "حرف زدن معمولی"، برای همه افراد جامعه "معلم و استاد شده" اند – می پردازم و آنرا، به جنابعالی -که خود، از یادگاران دفاع مقدس هستید- هدیه می دهم. سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز، در وصیت نامه الهی- سیاسی خود، چنین می فرمایند:
«فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقیمانده از شهدا، ای چراغهای فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا ! در این عالم، صوتی که روزانه من می شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خـود می دانستم، صدای فرزندان شهدا بود، روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا، که بعضاً بود که وجود مادر و پدرم را، در وجودشان احساس می کردم.
عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوه گر کنید، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت. به طوری که هر کس شما را می بیند، پدر شهید را، یا فرزند شهید را، به عینه "خود شهید" را، احساس کند. خواهش می کنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را، پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان اداء کنم، هم استغفار می کنم و هم طلب عفو دارم.
دوست دارم جنازه ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به برکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد».
کوچک همه بزرگان خانواده دامپزشکی کشور
حسن توحیدی مهر (تٌرشیزی) - 11/07/1403
اگر اینقدر این سهمیههایی که شما از آن دفاع میکنید عادی وبی تاثیر هست پس بیاید شما هم مانند ما کنکور دهید
مگر نمیگویید آنطور که ایشان فرمودن نبوده خب پس بیاید همه با عدالت و یکسان امتحان دهیم و این سهمیههای بی تاثیر را استفاده نکنیم!
در ضمن هر چیزی اجر و مزدی دارد و اجر مزد آن عزیزان نزد خداست.
مسئله تاثیر والدین در موفقیت که از جهت علم روانشناسی تایید شده است، البته که شما باسواد هستی و حتما اینو میدونی خخخخ