جایگاه دامپزشکی (بخش یازدهم)
دامداریهای کوچک باعث تنزل جایگاه دامپزشکی، دامپزشکان و دامداران میگردند
دکتر ناصر رسولی بیرامی
در خبرها آمده بود که ایران از نظر مصرف آنتیبیوتیکها جزو کشورهای پرمصرف در جهان است و طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، بالاترین میزان مصرف آنتیبیوتیکها در جهان به ایران تعلق دارد. ایرانیها رکورد زدند! چرا ایرانیها رکورد زدند؟ خوب معلوم است! این رکوردها بیشتر به آلودگی محیط زیست بر میگردد. یعنی به آلودگی هوا و آب و خاک و آتش که قبلا چهار آخشیج یا عنصر سازندهی جهان ملحوظ میشدند. هوا دود و دی اکسید کربن اضافی دارد؛ دودش هم از آتشی که در نیروگاهها و خودروها و دیگر جاها میافروزیم و آتشی که آلوده به دود است، حاصل میشود؛ آبهایمان آلوده است از بس که در آنها پسمانده و آشغال میریزیم؛ خاکمان هم آلوده است چون معنی آشغالدانی و زبالهدانی و آشغال و زباله را نمیفهمیم.
اگر به کانالها و جوبهای آبی که در کنار خیابانها است نگاه کنید، منظورم را متوجه میشوید. هر کس آبمیوهای میخورد، ظرف خالی آن را در کانال میاندازد، هر کس آبی مینوشد، بطری خالی آن را در جوب کنار خیابان پرت میکند. باقیماندهی کیک و ساندویچ و چیپس و پفک را نیز میتوانید در کف پیادهرو و کوچه و خیابان و کانالها به راحتی رویت کنید. تقصیر کیست؟ بیشتر تقصیر آنهایی که برای آموزش این موارد، پایگاه و مقر و کلینیک درست نمیکنند و معنی زندگی در محیط پاک و تمیز را متوجه نیستند و آنهایی را که آشغال میریزند آموژش نمیدهند و جریمه نمیکنند. من بعد از آنکه باران میآید دوست ندارم که به پارک و خیابان بروم. چون همه جا ته سیگارهایی جلوه میکنند که رویشان را باران شسته است و به طور زننده و آزار دهندهای میدرخشند. من از مشاهدهی این همه آشغال در خیابان ناراحت میشوم. اصلا بعضیها تهسیگار را اشغال نمیپندارند و در حالیکه در خودرو نشستهاند ته سیگار خود را از شیشهی خودرو به بیرون پرتاب میکنند. یادم است یک روز در برزیل با یک راننده به نقطهای بیابانی رفته بودیم و او بعد از آنکه سیگارش را کشید، ته سیگار را در جیبش گذاشت. گفتم چرا ته سیگارت را در جیبت گذاشتی؟ گفت باید آن را به خانه ببرم و در ظرف آشغال بیندازم! اینها آموزش دیدهاند که اینگونه عمل میکنند و در خیابانها و کوچههایشان آشغال پیدا نمیشود و آدمی از مشاهدهی آنها لذت میبرد. اما متاسفانه ما عقب ماندهایم. همین کانالها و جوبهای آب روباز که در کنار خیابانها میبینیم، دیگر در هیچ شهری در کشورهای پیشرفته دیده نمیشود و سالها است که این کانالها رویشان پوشیده شده است تا رهگذران وسوسه نشوند و آن را مسیر فاضلاب و آشغال نپندارند!
در بخش قبلی گفته شد که کشتار دام در کوچه و خیابان مهمترین عامل آلودگی محیط با عوامل بیماریزای دامی و عوامل بیماریهای مشترک بین دام و انسان است. بنابراین جلوگیری از کشتار دام در بیرون از کشتارگاه و دفن لاشهی دام های تلف شده، از مهمترین اقدامات برای جلوگیری از آلودگی محیط با این عوامل میباشد و اگر بخواهیم از بیماریهایی که این عوامل ایجاد میکنند پیشگیری و جلوگیری نماییم و از مصرف داروهای انسانی و دامی بکاهیم، باید کشتار دام در بیرون از کشتارگاهها را سریعا متوقف کنیم و دام و طیور تلف شده را با رعایت اصول بهداشتی مربوطه، سریعا دفن کنیم. اینها اصول اولیه برای کاهش مصرف داروها و آنتیبیوتیکها است و دهها سال است که در کشورهای پیشرفته و آنهایی که بیماریهای دامی را کنترل یا ریشهکن نمودهاند، اجرا میشود. لذا اگر کاهش واقعی مصرف آنتیبیوتیکها در جمعیت دامی در دستور کار است، باید در اولین مرحله و در اولین اقدام، کشتار دام در بیرون از کشتارگاهها متوقف شود و دفن سریع لاشهی دامها و طیور تلف شده در اولویت برنامهها و در مرحلهی اول از اجرای این برنامهها باشد. به زبان دیگر باید کشتار دام در کشتارگاهها و دفن لاشهها در همهی موارد مربوط به کنترل و پیشگیری از بیماریها و در نتیجه کاهش مصرف دارو و آنتیبیوتیک، به عنوان پروژهی initiative و به قول دیگر مقدماتی و دستگرمکنی ملحوظ شود. به عبارت دیگر با رصد مصرف آنتیبیوتیک در کشور و با رصد باقیماندههای آنتیبیوتیک در فراوردههای دامی یا رصد مقاومت باکتریایی هیچ مشکلی حل نمیشود و مقاومت میکروبی نیز مهار نمیشود و در نهایت و در خوشبینانهترین وضعیت فقط مقالهای تحقیقاتی منتشر میشود که این وظیفه از ابتدا باید به دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی سپرده میشد. یا در پایان بعد از تلاش فراوان و صرف هزینههای سنگین، فقط و صرفا پیامی اخطار آمیز مخابره میگردد و یک عملکرد بیعمل ارائه میشود.
در بخش نهم به آزمایشگاهها اشاره شد. البته در بخشهای قبلی نیز به آزمایشگاه اشاره شده بود. من اطلاعی از وضعیت فعلی آزمایشگاهها در کشور ندارم، اما سالها پیش همهی استانها و حتی شهرستانها نیز میخواستند که آزمایشگاه مجهزی داشته باشند و انواع مختلف میکروسکوپ و مواد آزمایشگاهی را جمع کرده بودند. درست مثل الان که همهی استانها میخواهند دانشکده داشته باشند!
در گذشته دور از آزمایشگاه گرمسار دیدار کرده بودم. دهها بطری و ظرف حاوی مواد اولیه محیط کشت باکتریایی داشتند که اغلب نیز تاریخ مصرف آنها گذشته و یا در حال سپری شدن بود. برای آنکه بتوانیم آزمایشگاه مجهز و قابل تکیه و مفید داشته باشیم، باید تعداد آزمایشگاهها کم شوند و همهی آزمایشگاهها تخصصی عمل نمایند. یعنی مثلا در کل کشور فقط یک یا دو آزمایشگاه برای تشخیص بیماریهای مهم مانند شاربن و لپتوسپیروز وجود داشته باشد ولی این یک یا دو آزمایشگاه کاملا مجهز باشند و نیروی متخصص داشته باشند و این نیروها همه ساله دورههای بازآموزی طی کنند و حتی اگر مدتی بیماری وجود نداشته باشد، روند را تعطیل نکنند.
یادم است سالها پیش با توجه به تلفات انسانی که در سیستان و بلوچستان اتفاق افتاده بود، به همراه همکاران وزارت بهداشت با هواپیمای اختصاصی به آنجا رفتیم. بیماری مشکوک به طاعون و تولارمی بود و چون آزمایشگاه موسسهی پاستور در رابطه با تشخیص طاعون به علت نبود نمونه کلا تعطیل و تغییر کاربرد داده شده بود، تشخیص بیماری مدتها طول کشید و به قول غربیها از تشخیص به موقع و کارآ یعنی real time خارج شد. البته داستان آن ماموریت نیز جالب بود و شاید در ادامه به آن نیز بپردازیم. لذا ما باید آزمایشگاههای تخصصی برای بیماریها داشته باشیم و آزمایشگاهها نباید اجازهی عمل در همهی موارد را داشته باشند.
وقتی آزمایشگاهی به همهی موارد میپردازد، کار از حالت تخصصی خارج میشود. البته به جز آنکه آن آزمایشگاه همهی متخصصین و وسایل آزمایشگاهی را در خود داشته باشد که البته این کار بسیار سخت و غیرممکن است. وقتی تعداد آزمایشگاهها در کشور زیاد است، به علت محدودیت در استخدام و محدودیت در بودجه، به کار گیری تخصصهای متعدد و استخدام کارشناسان مربوطه در همهی آزمایشگاه ها میسر نمیشود و تجهیز آن آزمایشگاه نیز با توجه به بودجهای که نیاز دارد غیرممکن میشود. لذا آزمایشگاهها از حالت تخصصی خارج شده و جایگاه خود را از دست میدهند و به رتبهی پایین نزول میکنند. وقتی آزمایشگاهی همه کاره شد و نتوانست به اندازهی کافی متخصص و آموزش دیده استخدام نماید و یا افرادی را آموزش دهد، همه در کار آن دخالت میکنند و ارزش آزمایشگاه کاسته میشود و جایگاه آن تنزل میکند. درست مثل دامداریهای کوچک که باعث تنزل جایگاه دامپزشکی و دامپزشکان و دامداران میگردد.
وقتی دامداریها کوچک هستند، جایگاه دامپزشکی و دامپزشک نیز کوچک میگردد. یک دامداری دو یا سه راسی نیازی به دامپزشک ندارد. دامداری کوچک نمیتواند دامپزشک یا متخصص به کار بگیرد و نمیتواند در رابطه با تشخیص بیماریها و حتی درمان آنها به اندازهی کافی هزینه نماید و معمولا برای رفع مشکلات خود به دیدگاه و تجارب دامداران دیگر و افرادی که در طول سالیان کمی تجربه به دست آوردهاند، متکی میشود. لذا گزارش بیماریها در کشور و ارزیابی وضعیت بیماریها در کشور نیز با مشکل و اختلال روبرو میگردد. در رابطه با بازسازی و بهسازی محل نگهداری دام نیز مشکل همان است و انتظار بهبود و بهسازی محل نگهداری دام در این دامداریها عبث و بیهوده است. لذا برنامههای بهسازی اماکن دامی و آغلها نیز که چندین بار با اختصاص بودجههای دولتی به اجرا در آمدهاند همگی با شکست روبرو شدهاند. بنابراین و با توجه به این توصیفات، اظهر من الشمس است که انتظار تحقیقات در این دامداریها نیز عبث و بیهوده میباشد. لذا ما اگر بخواهیم جایگاه دامپزشکی و دامپزشک و حتی دامدار و مرغدار را ارتقا بدهیم، باید به سوی دامداریهای بزرگ روی آوریم و از این نوع دامداریها حمایت کنیم و خرج بیهوده برای دامداریهای کوچک ننماییم.
ما باید مانند بعضی بخشهای دیگر در کشور، از حرفهها و صنایع بزرگ حمایت نماییم تا بتوانیم جایگاه تخصص و علم و دانش را در کشور ارتقا دهیم. دامداری هم مثل مغازهداری است. همانگونه که در سالهای اخیر مشاهده کردهاید، کشور به سوی فروشگاههای زنجیرهای حرکت کرده است و فروشگاههای بزرگ در کشور ایجاد گردیده است که بسیار تمیزتر و منظمتر از مغازههای ریز و کوچک میباشند و کنترل آنها نیز سادهتر است و نظارت بر آنها نیز عملیتر و راحتتر است و کنترل قیمتها هم در آنها آسان میباشد و حتی دریافت مالیات از آنها نیز راحتتر است. در دامداری نیز ما باید در همین جهت حرکت کنیم. آن وقت، هم دامدار جایگاه و منزلت مییابد و هم دامپزشک جایگاه و منزلت پیدا میکند. دامپزشک و دامداری که مسئول دو سه گاو باشد، جایگاهش به اندازهی ارزش همان دو سه گاو یا گوسفند است و نمیتواند بیش از آن باشد.
من در یکی از کشورهای پیشرفته که برای کل جهان مرغ تولید میکند، دیدهام که مردم سالن مرغداری گوشتی دارند اما خودشان جوجهریزی نمیکنند و مرغدار برای شرکتی که در کل کشور فعال است، جوجه نگهداری میکند. او هم مزد خود و هم هزینه اجارهی مرغداری خود را از شرکت میگیرد و برای شرکت کار میکند و شرکت موظف است که جوجه و دان و دامپزشک و گازوئیل و سایر نیازها را تامین کند و او فقط وظیفهی نگهداری و اطلاعدهی را دارد. لذا با این سازماندهی به راحتی میتوان میزان تولید مرغ و مصرف مرغ و مصرف دان و هزینهها و بیماریها را در کشور در تحت کنترل و نظارت درآورد. آیا زمان آن نرسیده است که ما نیز در همین جهت حرکت کنیم و از دامداریهای بزرگ حمایت کنیم؟
من بر این باورم که حمایت ما از صنایع کوچک ضربه زیادی به این کشور وارد کرده است. مثلا همین کارخانه و شرکت «یک و یک» را در نظر بگیرید. زمانی تن ماهی و خیار شور و آب لیمو و رب گوجه تولید میکرد و به کل جهان صادر میکرد. حالا همه خیار شور تولید میکنند و چون اغلب محل تولید بیش از یک اتاق نیست و مقدار تولید نیز بیش از مصرف یک شهرک کوچک نمیباشد، نه آزمایشگاه دارد و نه متخصص آزمایشگاهی دارد و نه متخصص صنایع غذایی استخدام کرده است. با شرکت «یک و یک» هم رقابت دارد و آن شرکت را نیز بر زمین میزند. چون آن شرکت متعهد به استخدام متخصصین و داشتن آزمایشگاه و بخش مطالعات و تحقیقات است و مجبور است هزینههای زیادی صرف کند. لذا یک و یک جایگاه خود را در جهان از دست میدهد و کشور از نظر علمی و تخصص عقبگرد میکند. ضربهی دیگری که این صنایع کوچک به صنعت کشور وارد میکنند، پایین آمدن کیفیت محصولات و امکان تقلب بسیار است که در نهایت باعث کاهش اعتماد به کارخانجات و محصولات آنها، و روی آوردن به تولید رب و خیارشور و پنیر در خانهها میگردد. دامداری نیز همینگونه است و دامداریهای کوچک به روند علمیسازی و فنیسازی این کشور ضربه میزنند.
میدانم که موضوع بحثبرانگیزی را طرح کردهام که نیاز فراوان برای توضیح دارد. با اینهمه بحث را در اینجا به پایان میبرم و توضیح بیشتر را بر اساس اظهار نظر همکاران و عزیزان، به بخشهای بعدی موکول مینمایم.
به امید آیندهای روشن برای کشورمان و مردم آن.
. گاهی این امکان ندارد انسان هایی هستند که در خانه گاوی را نگه داشته و حداقل دو وعده غذایی خانواده خود را از همین شیر و فروارده های آن بدست میاورند و به همسایه ها نیز شیر میفروشند .که مشکل این است دامپزشکی و امور دام کاری برای این قشر نکرده حتی یک آموزش صحیح یا مکان تعریف شده
و یا وام خرید شیردوش سیار و یا باکس مقید کردن دام ...
گاهی نیز تاسیس مگا فارم ها میتواند صحیح باشد که نمونه اش در کشور هست که استانی را شیرمیدهد نه به تعداد کافی برای کشور .
منظورم این است که ما به اهدف خود نمی رسیم ،فقط هدر دادن وقت و سرمایه است .