یادداشتهای پراکنده
دکتر وحید عطارد
بشنوید از کلیله و دمنه. نمیخواهم بگویم کلیله و دمنه از کجا آمده و چه کسی ترجمه کرده و این موضوعات. تنها میخواهم بگویم داستانهایش جالب و زیبا هستند و به خواندنشان میارزد و هرچند که کتابی قدیمی است ولی انگار در همین زمان اتفاق میافتد، از جمله داستان «بط و باخه» و نتیجهگیری نویسنده که «هر که سخن ناصحان نشنود، بدو آن رسد که به باخه رسید» و یا داستان «روباه و شیر» و هزاران داستان آموزنده دیگر در ادبیات ایران و جهان. خواندن این داستانها برای سرگرمی خوب است و من نوشتههایم را معمولا با پیشدرآمدی شروع میکنم تا از بار نوشتههایم کمی کاسته شود و باعث خنده خوانندگان گردد.
ضمنا قبل از انکه بگویند معلوم نیست چه میخواهم بگویم، یادآوری میکنم که عنوان آن یادداشتهای پراکنده است، یعنی ممکن است مطالبی که عنوان میشود، ارتباطی با هم نداشته باشند و واقعا پراکنده باشند.
بارها سخن از بیماریها رفته است و کنترل نشدن آنها و در بعضی از آنها هم مثل تب برفکی مقصر بیچاره آن واکسنها و آنهم تقسیمبندی آنها به واکسنهای خوب و بد، مثلا واکسن مریال که اکنون به بوهینگر تبدیل شده است واکسن خوب و سایر واکسنها بد تلقی میشوند. راستی چرا هرگاه سخن از موضوعی میشود، بدون پرداختن به علتهای واقعی وقوع آن و نگاه علمی سعی میکنیم شخصی، کسی و یا وسیلهای و یا به هرحال چیزی را پیدا کنیم و مقصر جلوه دهیم؟
نگاهم به سیستم اطلاعات جغرافیایی در این نوشته نیست اما میخواهم خیلی کوتاه مطلبی را عنوان کنم شاهدی بر این مدعا باشد و البته بیشتر تمرکزم بر روی تب بیماری تب برفکی است که امیدوارم اینبار آنان که مطلب را میخوانند، قبل از نوشتن کامنتهای بیربط کمی تفکر کنند و بدانند همیشه آن چیزی که فکر میکنند درست نیست و نیازمند تفکر و اندیشه علمی است. مثلا میگویند اشتباه تدوینکنندگان سیستم اطلاعات جغرافیایی روش انتقال دادهها به صورت فایلهای FTP بوده است که میبایست آنلاین و تحت وب انجام میشده و جالب است که هیچکس نمیپرسد چرا؟ و در اینجا واجب است بگویم که دستاندرکاران ایجاد سیستم همه بر این عقیده بودند اما پس از برگزاری جلسات متعدد گفته شد به دلایل ایمنی جناب آقای وزیر فرمودهاند تحت وب و آنلاین نباشد که البته سخن پسندیدهای بود و هست و اینجانب هم کاملا موافق هستم و بد نیست همکاران عزیز که به عنوان سازمان دفاع غیرعامل وارد مجموعه شدند، چگونگی همکاریشان را در سیستم اطلاعات جغرافیایی مرقوم فرمایند. اما کسی نمیداند که سیستم قادر به محاسبه شاخصهای اپیدمیولوژی وقوع و بروز در زمانها و مکانهای مختلف (tempo-spatial analysis) و محاسبه risk و به کارگیری لایههای رستری و وکتوری و سایر شاخصهای محیطی (network analysis , density analysis neighborhood analysis , distance analysis ,) و آنالیزهای مرتبط بوده است و از همه مهمتر ایجاد سیستم flash board که در صورت گزارش وقوع (digitalized early warning system) همان لحظه مورد را بصورت فلشینگ به مدت 12 ساعت نشان میداد و بنابراین از منظر کسی که بیماری را پیگیری میکند، حائز اهمیت فراوان بود و در حال به صورت real-time وقوع بیماری عمل میکرد و ایجاد محدوده کنترل بیماری (control zone) و بسیار موارد دیگر که در اینجا هیچ دلیلی هم برای توضیح بیشتر نمیبینم. بگذریم، از نظر من همان بهتر که ندانند.
اما برگردیم به موضوع تب برفکی و اینکه بالاخره مقصر وقوع بیماری کیست؟ اتفاق افتاد که گذر آزمایش برای تعیین آنتیبادی ناشی از تب برفکی به تعدادی از دامداریهایی افتاد که از اقبال خوب از واکسنهای متعددی در دامها استفاده مینمودند؛ از واکسنهای خارجی به قول عدهای خوب گرفته تا انواع واکسنهای بد تولید داخل. در کمال تعجب الگوی تولید آنتیبادی در گروههای دامی که واکسنهای متفاوتی استفاده شده بود، کاملا شبیه یکدیگر بود و جالبتر آنکه واکسن بسیار خوب خارجی هیچ تفاوت معنیداری را با واکسن بد داخلی نداشت. در پی این موضوع مقرر شد که به طور خاص نمونهبرداری از دامهایی با تعیین وضعیت از نظر دریافت واکسن برای اطمینان از نتایج قبل نمونهبرداری انجام شود که باز هم نتیجه یکسان و همانند قبل بود. غرض از بیان این موضوع آن است که بگویم در مواجهه با وقوع بیماری متعاقب واکسیناسون، قبل از محکوم کردن بدون واسطه دیگران، بررسیهای لازم باید در زمینه چگونگی وقوع بیماری صورت گیرد. دلایل وقوع عفونت در بیماریهایی همانند تب برفکی بسیار متنوعند و قبل از همه اینکه باید دانست و بارها این موضوع را بیان کردهام که واکسن تب برفکی مورد استفاده در دامداریها تنها از وقوع علایم بالینی بیماری جلوگیری میکند و میتواند به صورت خاموش در دامهای واکسینه چرخش داشته باشد (یکی از دلایل بقای ویروس) و هیچگونه علایمی از خود بروز ندهد تا زمان مناسب که به طور ناگهانی باز هم به دلایل مختلف خود را نشان دهد. مثلا در دامداریهای شیری بزرگترین فشار و استرس در زمان شیردوشی به دامها وارد میشود و این خود میتواند مسبب وقوع بیماری بالینی منتیجه از یک عفونت خاموش باشد. که اغلب با پخش ویروس باعث بروز بیماری در دامهای جوان دیده میشود که طبق آزمایشات انجام شده با تقریبا همه واکسنها تیتر آنتیبادی ندارند. حکیم مهر از آنجا که مقالات را چاپ نمیکند متاسفانه نمیتوانیم نتایج این مطالعات را در این نشریه منتشر کنیم که قطعا به صورتهای دیگر منتشر خواهد شد. اما آنچه که بیان گردید، تنها علت وقوع بیماریای مانند تب برفکی نیست و علل متعددی از مدیریت بیماری تا وضعیت دامداری در کشور را شامل میگردد.
بیهوده نباید دنبال مقصر بگردیم. ضروری است گروه ویژه تدوین دستورالعملها، گروه اجرایی دستورالعملها، گروه حقوقی برای قانونی کردن دستورالعملها، گروه پیگیری حاملهای مالی مربوطه، گروههای بررسی بیماری و واکسیناسیون و بررسی جزء به جزء موارد وقوع و خلاصه نیازمند اقدامات علمی و اجرایی صحیح میباشد. در موضوع مالی نیز اقدامات علمی مالی نیاز است که بتواند همه موارد را پوشش دهد و از همه مهمتر وجود افراد دارای صلاحیت در زمینههای مختلف و مهمتر از این هم تامین مالی کلیه افراد ذیمدخل در کنترل و ریشهکنی بیماری تا با طیب خاطر به مطالعه و اقدام بپردازند.
بارها در کامنتها دیدهام که از بنده انتقاد شده است که بنده در جریان امور نیستم و نوشتههایم قدیمی است. جای تعجب دارد. انگار که سالهاست که من و امثال من از موضوعات دور هستیم. اولا که مدت زیادی از بازنشستگی اینجانب نمیگذرد، ثانیا آنکه هنوز هم در زمینه مطالعه و پیگیری موضوعات فعال هستم و چون از خارج از مجموعه نگاه میکنم به مراتب از کسانی که در داخل مجموعه هستند با دید بهتری موضوعات را میبینم و ثالثا مگر بیماریها کنترل و ریشهکن شدهاند که بنده در جریانش نبودهام و اگر هم اقدامی برای کنترل و ریشهکنی بیماریای صورت گرفته، در زمان ما بوده است و بعد از آن سازمان دامپزشکی به مراتب کارشناسانش را از دست داده و کوچکتر شده است. اگر از روی خیرخواهی و علاقهمندی به سیستمی که سالها در آن خدمت کردهایم دست به قلم میبریم و گاهی مطالبی را عنوان میکنیم، صرفاً برای بهبود وضعیت و توجه بیشتر مسئولین به موارد ضروری است و جلوگیری از ادامه روندهای اشتباهی است که قبلا توسط مدیریتهای مختلف صورت گرفته است. مثلا از جمله کارهایی که توسط ریاستهای سازمان انجام گرفته، تغییر معاونین سازمان و یا مدیران کل با معاونین و یا مدیران کل قبلی بوده است و یا استفاده از ریاستهای قبلی سازمان در قالب مشاورین ریاست سازمان است همانند سالهای قبل. حرف این است که ایشان که خیلی هم محترمند اگر میتوانستند کاری کنند در زمانی که خودشان مسئول بودهاند انجام میدادند.
بگذارید خاطره دیگری هم بگویم: ساعت حدود یک بعد از ظهر یکی از روزهای تابستان بود. در اداره دامپزشکی در اتاق نشسته بودم و کسی هم مراجعه نمیکرد. پنجره اتاق روبروی حیاط اداره بود و درختان حیاط هم به دلیل آفت شاخههایشان شکسته و در حال از بین رفتن بودند. در آن موقع اداره کشاورزی هم در کنار دامپزشکی واقع بود. ناگهان یکی از دامداران یکی از روستاها که فرد متمول و بانفوذی هم بود، وارد اداره شد و بدون حرف و گفتوگویی خواست که فورا خارج شود. من که او را میشناختم صدایش زدم و گفتم اگر کاری داری چرا نمیگویی؟ و او گفت درختان باغم آفت زدهاند و در حال از بین رفتن هستند. به اینجا مراجعه کردم سم بگیرم تا آفتها از بین بروند اما به درختان اداره نگاه کردم و پیش خود گفتم اگر اینها میتوانستند کاری کنند، برای درختان خودشان میکردند تا از بین نروند. البته این که چرا اینگونه هست اظهر و من الشمس است و من نیازی نمیبینم که بگویم بهترین روش موفقیت در کشور ما داشتن اعتبار علمی و اجرایی نیست و کافی است سنگی را به سینه بزنید که ازتان میخواهند، هر چند موافق نباشید.
در خاتمه باید خاطر نشان کنم که موفقیت منتجه علم و صلاحیت و پیگیری است و همه این عوامل بستگی تام به آرامش روح و روان افراد دارد و آرامش روح و روان، اگر افراد بیمار روانی که معمولا در هر شکل و شمایلی در همه جا یافت میشوند و به قول معروف مانند خرچنگ کج کج راه میروند کنار بگذاریم، بستگی زیادی به وضعیت اقتصادی افراد دارد و این مهم بایست در درجه اول اهمیت برای هر ریاست و منسبی باشد.
حالا هی مینشینیم و میگوییم باید این باشد و آن باشد و آخرالامر هم مسئولین کار خودشان را خواهند کرد. برای حسن ختام با شعری از شاعر و ادیب بزرگ ایران حافظ شیراز یادی از او میکنیم:
نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟
تا همه صومعهداران پیِ کاری گیرند
مصلحتدیدِ من آن است که یاران همه کار
بِگُذارَند و خَمِ طُرِّه یاری گیرند
خوش گرفتند حریفان سرِ زلفِ ساقی
گر فَلَکْشان بِگُذارَد که قراری گیرند
قوَّتِ بازویِ پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حِصاری به سواری گیرند
یارَب این بَچِّه تُرکان چه دلیرند به خون
که به تیرِ مُژه، هر لحظه شکاری گیرند
رقص بر شعرِ تر و ناله نِی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دستِ نگاری گیرند
حافظ اَبنایِ زمان را غمِ مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند
درست و تمیز مثل همیشه