بحران هویتی و ساختاری و فریاد خاموش در خط مقدم سلامت واحد
علوم آزمایشگاهی دامپزشکی؛ کودک یتیم زئونوزها در ایران
دکتر جواد شایانخواه
۱۵ تیرماه، هفته آگاهیبخشی درباره بیماریهای مشترک انسان و حیوان (زئونوزها)، بیسروصدا آمد و گذشت. در حالی که رسانهها عمدتاً بر تب کریمه کنگو ، آنفلوانزای پرندگان یا تب مالت تمرکز کردند، یک حلقه کلیدی در این زنجیرهی دفاعی باز هم نادیده گرفته شد: علوم آزمایشگاهی دامپزشکی؛ بازوی تشخیص و هشدار زودهنگام در خط مقدم سلامت واحد .
اگرچه بیماریهای زئونوز سالانه جان میلیونها انسان و میلیاردها دلار از سرمایههای دامپروری را در سراسر جهان تهدید میکنند، اما در ایران، قهرمانان بیسلاح این میدان، فارغالتحصیلان علوم آزمایشگاهی دامپزشکی هستند که همچنان در مهجوریتی تلخ و بحرانهای چندلایه ساختاری، اقتصادی و آموزشی دستوپا میزنند.
آنها نه بهدرستی دامپزشک شمرده میشوند، نه آزمایشگاهی پزشکی یا دامپزشکی ، و نه حتی مسئول فنی مجاز برای تأسیس یک آزمایشگاه مستقل. این مقاله، همزمان با هفته زئونوز، میخواهد صدای خاموش این رشته باشد؛ صدایی که اگر شنیده نشود، نهتنها حقوق یک قشر متخصص پایمال میشود، بلکه امنیت غذایی، بهداشت عمومی، و آمادگی کشور در برابر بحرانهای بهداشتی آینده نیز به خطر میافتد.
شوربختانه رشته علوم آزمایشگاهی دامپزشکی، با وجود نقش حیاتی در زنجیره "سلامت واحد" (One Health) و پیشگیری از بیماریهای مشترک انسان و حیوان، در ایران با مهجوریت ساختاری، آموزشی و شغلی عمیقی مواجه است که در این مقاله تحلیلی با بررسی جامع عوامل این بحران، از جمله مشکلات ساختاری، نارساییهای آموزشی، محدودیتهای بازار کار و فقدان حمایت نهادی، به ارائه راهکارهای عملیاتی و راهبردی برای خروج از انزوا و بازیابی جایگاه شایسته این رشته حیاتی میپردازد.
علوم آزمایشگاهی دامپزشکی، پل ارتباطی حیاتی بین سلامت حیوانات، انسانها و محیط زیست است. این رشته در تشخیص زودهنگام و دقیق بیماریهایی مانند بروسلوز، هاری، آنفلوانزای پرندگان و سایر بیماریهای دامی، نقشی کلیدی ایفا میکند. شناسایی سریع پاتوژنها نه تنها به کنترل شیوع در جمعیت دامی کمک میکند، بلکه خط مقدم دفاع در برابر بیماریهای مشترک بین انسان و دام (زئونوزها) محسوب میشود. با این حال، متأسفانه، فارغالتحصیلان آن در فضای خاکستری بین پزشکی و دامپزشکی محبوس شدهاند و این رشته مهم در ایران با مهجوریت و کمتوجهی مواجه است. مهجوریت این رشته نه تنها تهدیدی برای امنیت غذایی است، بلکه بهداشت عمومی را به خطر میاندازد و میتواند خسارات اقتصادی هنگفتی به صنعت دامپروری وارد کند.
تحلیل عوامل مهجوریت – واکاوی دلایل وضعیت موجود
مهجور ماندن رشته علوم آزمایشگاهی دامپزشکی به عوامل چندبعدی و ریشهدار بازمیگردد که میتوان آنها را در چند دسته اصلی طبقهبندی کرد:
· تعریف نشدن نقش شغلی و ابهام در جایگاه حرفهای: فارغالتحصیلان این رشته نه "کارشناس آزمایشگاه انسانی" محسوب میشوند و نه "دکتر دامپزشک". در عمل، آنها عموماً زیر نظر دامپزشکان فعالیت میکنند و حقوقی معادل کاردانهای دامپزشکی دریافت مینمایند، در حالی که واحدهای درسی آنها ۳۰% سنگینتر و تخصصیتر است. این ابهام، به دلیل عدم تعریف دقیق و شفاف جایگاه شغلی، انگیزه و امکان پیشرفت را از متخصصان این حوزه سلب میکند.
· محدودیتهای فعالیت و نبود استقلال قانونی: مجوز تأسیس آزمایشگاه مستقل فقط برای دارندگان دکترای تخصصی یا پزشکان ممکن است. حتی فعالیت در صنایع غذایی (مثل کارخانجات شیر پاستوریزه) برای این متخصصان ممنوع است یا با موانع قانونی روبروست، در حالی که همتایان پزشکی این محدودیت را ندارند. این عدم امکان فعالیت مستقل، ظرفیتهای بالای این متخصصان را به هدر میدهد.
· چالشهای نهادی و دوگانگی مدیریتی: آموزش این رشته در ایران زیر نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است، نه وزارت بهداشت. این امر دسترسی به منابع تحقیقاتی مشترک با علوم پزشکی را محدود کرده و به روزرسانی استانداردها و برنامههای آموزشی را مختل میکند. در حالی که در کشورهای پیشرفته، دامپزشکی اغلب زیرمجموعه وزارت بهداشت یا کشاورزیِ قدرتمند است و ارتباط تنگاتنگی با حوزههای آزمایشگاهی دارد.
· سرفصلهای سنگین و غیرمتمرکز: دانشجویان موظف به مطالعه بیماریهای طیف وسیعی از حیوانات (دامهای اهلی، طیور، آبزیان و حتی حیوانات خاص مانند شتر، فیل، زرافه) هستند، در حالی که در علوم آزمایشگاهی پزشکی تنها انسان مطالعه میشود. این گستردگی، عمق آموزش را کاهش میدهد.
· کمبود آموزش عملی و امکانات روزآمد: بر اساس مقایسه برنامه آموزشی ایران با ۱۷ دانشگاه برتر جهان، واحدهای عملی حیاتی مانند میکروبشناسی، ایمونوهماتولوژی و آنالیز مایعات بدن به حاشیه رانده شدهاند. تنها ۹% از کل دروس به پژوهش اختصاص دارد. علاوه بر این، ۷۰% دانشکدهها فاقد دستگاههای تشخیص مولکولی (PCR) و اتوماسیون آزمایشگاهی هستند، که فارغالتحصیلان را برای ورود به بازار کار مدرن با چالش مواجه میکند.
· ضعف در توسعه حرفهای و پژوهشی اساتید: آموزشهای ضمن خدمت، کارگاههای روشتدریس و بهروزرسانی علمی برای اساتید بهندرت برگزار میشود. این در حالی است که رشتههای مشابه در وزارت بهداشت دارای نشریات معتبر ISI و پژوهشهای مستمر هستند.
· فقدان تنوع شغلی و فرصتهای محدود: ۸۵% فرصتهای شغلی به آزمایشگاههای دولتی دامپزشکی محدود میشود. صنایع بزرگ و مرتبطی مانند داروسازی دامپزشکی و صنایع غذایی، کمتر از ۵% جذب نیرو از این رشته دارند. این عدم تنوع، انتخابهای شغلی را برای فارغالتحصیلان بسیار محدود میکند.
· حقوق ناعادلانه و تعرفههای نامتناسب: متوسط حقوق کارشناسان این رشته در سال ۱۴۰۲ حدود ۸ میلیون تومان است، در حالی که همتایان پزشکی با همان سطح تحصیلات ۴۰% بیشتر دریافت میکنند. از سوی دیگر، تعرفههای خدمات آزمایشگاهی دامپزشکی با وجود تورم ۵۰% در دو سال گذشته، تنها ۱۵% افزایش یافته که سوددهی آزمایشگاهها را نابود کرده و منجر به ورشکستگی حدود ۳۰% از آزمایشگاههای خصوصی شده است.
· هزینههای بالای راهاندازی و نبود حمایت مالی: راهاندازی یک آزمایشگاه مستقل نیازمند سرمایهای حدود ۲۰–۴۰ میلیارد تومان است و حمایتهای دولتی (مانند وامهای کمبهره یا تخصیص ارز دولتی برای کیتهای تشخیصی) کافی نیست.
· کمبود آگاهی عمومی و ضعف فرهنگ ارجاع: جامعه نسبت به نقش حیاتی این رشته در پیشگیری از بیماریهای مشترک انسان و حیوان (مثل هاری یا تبمالت) آگاهی کافی ندارد. حتی دامداران نیز کمتر برای آزمایشهای پیشگیرانه مراجعه میکنند؛ تنها ۲۰% دامداران از خدمات آزمایشگاهی استفاده میکنند. این عدم آگاهی و فرهنگسازی ضعیف، به مهجور ماندن این رشته دامن میزند.
· انتخاب رشته بدون علاقه و مهاجرت نخبگان: ۶۵% دانشجویان صرفاً بر اساس رتبه پایین کنکور وارد این رشته میشوند و پس از فارغالتحصیلی به مشاغل غیرمرتبط روی میآورند. امکان ادامه تحصیل در خارج از کشور برای این رشته نسبتاً محدود است و کشورهای توسعهیافته عموماً اولویت را به نیروهای داخلی میدهند، که این خود به هدر رفتن سرمایههای انسانی کشور منجر میشود. تحلیل تأثیر مهجوریت بر روحیه فارغالتحصیلان با استناد به نظراتی مانند: "دامپزشکی در ایران = بنبست!" یا "جوانان را بدبخت نکنید" نشاندهنده ابعاد رواناجتماعی این بحران است.
برای خارج شدن رشته علوم آزمایشگاهی دامپزشکی از مهجوریت و قرار گرفتن در جایگاه واقعی خود، اقدامات جامع و هماهنگ در سطوح مختلف ضروری است.
· انتقال به وزارت بهداشت: ادغام آموزش این رشته با علوم پزشکی تحت نظارت وزارت بهداشت، میتواند به استانداردسازی برنامههای آموزشی، دسترسی به منابع تحقیقاتی مشترک و تسهیل پژوهشهای بینرشتهای کمک کند.
· بازتعریف نقشهای شغلی و اعطای مجوزهای لازم: باید "مسئول فنی علوم آزمایشگاهی دامپزشکی" بهعنوان یک موقعیت شغلی رسمی و مستقل در سازمان نظام دامپزشکی و سایر نهادهای مرتبط تعریف شود. اعطای مجوز تأسیس و مدیریت آزمایشگاههای مستقل دامپزشکی به کارشناسان ارشد و متخصصان این رشته، بدون نیاز به مدرک دکترا یا پزشکی، از گامهای اساسی است.
· تسهیل فعالیت در صنایع مرتبط: اصلاح قوانین مربوط به فعالیت فارغالتحصیلان در صنایع غذایی (جهت کنترل کیفیت و بهداشت فرآوردههای دامی) و صنایع داروسازی دامپزشکی، میتواند تنوع شغلی را افزایش دهد.
· بازنگری سرفصلهای درسی: حذف واحدهای غیرضروری (مانند بیماریهای خاص حیوانات نایاب) و افزودن دروس عملی کاربردی و منطبق بر نیازهای بازار کار (مانند تشخیصهای مولکولی پیشرفته، اتوماسیون آزمایشگاهی، اخلاق حرفهای، مدیریت کیفیت آزمایشگاه).
· تجهیز دانشکدهها و مراکز آموزشی: تخصیص بودجه کافی برای بهروزرسانی و خرید دستگاههای تشخیصی مدرن (PCR، الایزا، اتوآنالایزرها و ...).
· اجباری کردن دورههای کارآموزی عملی: الزام دانشجویان به گذراندن حداقل ۶۰۰ ساعت کارآموزی در آزمایشگاههای معتبر و مجهز قبل از فارغالتحصیلی، جهت کسب مهارتهای عملی لازم.
· حمایت از پژوهشهای کاربردی: تخصیص بودجه و امکانات بیشتر به پروژههای تحقیقاتی در زمینه توسعه روشهای تشخیصی جدید، بومیسازی کیتها و فناوریها، و پایش بیماریهای نوظهور.
· الگوبرداری از تجربیات بینالمللی: بررسی مدلهای موفق کشورهای پیشرفته (مانند فرانسه با ۵-۶ دانشکده دامپزشکی متمرکز یا کانادا با ادغام آزمایشگاههای انسانی و دامی) برای بهینهسازی ساختار آموزشی و پژوهشی.
· بازنگری و تعدیل سالانه تعرفهها: تعیین تعرفههای منطقی و عادلانه برای خدمات آزمایشگاهی دامپزشکی که هم پوششدهنده هزینهها باشد و هم انگیزهای برای فعالیت در این حوزه ایجاد کند. این تعرفهها باید به طور سالانه و بر اساس نرخ تورم تعدیل شوند.
· ارائه مشوقها و وامهای کمبهره: پرداخت وامهای بلندمدت و کمبهره (مانند وام ۳۰ میلیارد تومانی با سود ۵%) برای راهاندازی و تجهیز آزمایشگاههای خصوصی دامپزشکی.
· تأمین ارز دولتی برای کیتهای تشخیصی: اختصاص ارز ترجیحی برای واردات کیتهای تشخیصی و مواد مصرفی آزمایشگاهی، میتواند هزینهها را تا ۴۰% کاهش داده و دسترسی به تشخیصهای دقیقتر را فراهم آورد.
· گسترش پوشش بیمهای: تعمیم پوشش بیمهای برای خدمات آزمایشگاهی دامپزشکی، به منظور کاهش بار مالی برای دامداران و صاحبان حیوانات خانگی و در نتیجه افزایش مراجعه به آزمایشگاهها.
· ایجاد ردیفهای شغلی دولتی: در نظر گرفتن ردیفهای شغلی کافی برای متخصصان علوم آزمایشگاهی دامپزشکی در سازمان دامپزشکی کشور، مراکز تحقیقاتی، و سایر نهادهای مرتبط.
· آموزش دامداران و صاحبان حیوانات خانگی: اجرای کمپینهای رسانهای گسترده (از طریق صدا و سیما، خبرگزاریها، شبکههای اجتماعی و کارگاههای محلی) درباره نقش حیاتی آزمایشگاهها در پیشگیری، تشخیص و کنترل بیماریها و اهمیت مراجعه برای آزمایشهای پیشگیرانه.
· معرفی رشته در مدارس و مراکز مشاوره تحصیلی: معرفی علوم آزمایشگاهی دامپزشکی به عنوان "نگهبان سلامت غذایی" و "خط مقدم دفاع در برابر بیماریهای مشترک"، برای جذب دانشجویان مستعد و علاقهمند.
· آموزش مستمر دامپزشکان بالینی: برگزاری دورههای بازآموزی اجباری برای دامپزشکان بالینی، جهت آشنایی بیشتر با تکنیکهای نوین آزمایشگاهی، اهمیت ارجاع به آزمایشگاه، افزایش دقت تشخیص، مستندسازی علمی درمان و جلوگیری از مصرف بیرویه داروها.
· نقش فناوریهای دیجیتال: با وجود اشاره به کمبود دستگاههای PCR، نقش راهحلهای دیجیتال (مانند اپلیکیشنهای تفسیر آزمایش، پلتفرمهای دیجیتال اشتراک تجهیزات بین آزمایشگاهها) در کاهش هزینهها و افزایش دسترسی نباید نادیده گرفته شود. این پلتفرمها میتوانند بهینهسازی استفاده از منابع و تجهیزات را به دنبال داشته باشند.
· تأکید بر نقش نهادهای مدنی: پیشنهاد تشکیل انجمن های صنفی یا اتحادیههای مستقل کارشناسان آزمایشگاه دامپزشکی میتواند به ایجاد صدای واحد برای این متخصصان و افزایش فشار بر قانونگذاران برای اصلاح قوانین صنفی کمک کند. این اتحادیهها میتوانند به مطالبهگری برای بازنگری فوری تعرفههای آزمایشگاهی در سال ۱۴۰۴ و همچنین پیگیری ایجاد رشتههای میانرشتهای (مانند زیستفناوری دامپزشکی) بپردازند.
· افزایش پوشش مسائل رواناجتماعی: توجه به تأثیر مهجوریت بر روحیه فارغالتحصیلان و ارائه راهکارهایی برای تقویت انگیزه و امید به آینده در میان آنها نیز ضروری است.
در پایان بایستی گفت مهجوریت رشته علوم آزمایشگاهی دامپزشکی در ایران، نه تنها یک ضعف صنفی، بلکه زنگ خطری جدی برای "امنیت سلامت" ملی و امنیت غذایی کشور است. این وضعیت نتیجهی "چندگانگی بحرانها" است: بحران هویتی، آموزشی، اقتصادی و فرهنگی. غفلت از این حلقه حیاتی در زنجیره "سلامت یکپارچه" میتواند جامعه را در برابر طوفان بیماریهای مشترک و خسارات اقتصادی بیشماری بیدفاع بگذارد.
برای نجات این رشته و قرار دادن آن در جایگاه واقعی خود، نیازمند تغییرات نهادی اساسی (از جمله انتقال به وزارت بهداشت)، بازنگری جامع در قوانین شغلی و آموزشی، حمایت مالی هدفمند و مستمر، بهرهگیری از ظرفیتهای فناوری و تقویت نهادهای مدنی هستیم. اکنون زمان آن فرا رسیده است که با همکاری دولت، دانشگاهها، بخش خصوصی و رسانهها، به این بازوی توانمند سلامت، توجهی در خور شأن و اهمیت آن نشان دهیم و راه را برای آیندهای سالمتر و امنتر هموار سازیم.
متاسفانه مسئولین دامپزشکی همیشه چند دهه از تغییراتی که باید اعمال شوند عقبن و عاقبت آن میشود که همیشه میبنیم
نوش دارو بعد مرگ سهراب...